eitaa logo
انارستان‌عشق_ناردُهْدَر
895 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
187 ویدیو
1 فایل
انارستان‌عشق #اشعارمهین‌اسدی‌آسترکی #ناردُهدَر_دخترانار همان #شاعراشک قدیم #بختیاری‌هم‌تبارشهیدقاسم‌سلیمانی #عشایرزاده #توانبخش‌ودرمانگربیماران‌استثنایی #ارشدفقه‌وحقوق #روانشناس #علوم‌تربیتی #خادمة‌المهدی 🔴 #کپی‌باذکرنام‌شاعروکانال 🇮🇷 @Mahass تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمی پنهان تر ُو آهسته تر گریه کن ای دختر که این دنیای بی رحمی نخواهدشد ازاین بهتر نخواهدشد انار آن غنچه که پای درخت افتد هزاران شعر لالم که نیامد در دل دفتر به من گفتند:شعری خوش بخوان درمحفل رندان اگرخاطر حزین باشد نخواهدگفت شعرِ تر«۱» پدر میگفت:دختر! شر نشو باعشق ُو؛ مادر گفت: که حرف مدّعی‌ها رانکن ای ساده دل؛ باور بزرگی؛ خسته شد بس‌که نصیحت کرد ُو نشنیدم بلی؛ قرآن نمیخوانَد لبِ عاقل به گوشِ کر زلیخای درون را کرده ای بیدار؛ دیوانه! مگر از آبرو سیری که میگیری پیِ این شر؟ به درون من تَشَر زد اشکِ پوتیفار‌ «۲» که این ننگ زلیخایی کجا وُ شأنِ پیغمبر!؟ ادای پندِعاقل را قضا کردی؛ زمین خوردی دوباره گوش سنگینت اذان نشنیده؛ ای خودسر همیشه ضربه خوردی از رفیق ُو تکیه کردی باز_ _به هر دیوار پُر از موشِ سست اندامِ کج پیکر تو خوردی خنجر از خوبان ُو فهمیدی هر از گاهی_ _نخواهدشد برایت خوبِ دنیا، همدل ُو یاور اگر قدقامتت خم شد؛ اگر لرزید زانویت اگرپای رکوعت لنگ ُو سجده میشود ابتر اگر هِی می‌رَوَد از یاد،حمد ُو قل هواللهَ‌ت بریده نای مستِ ربّنای تو؛ شدی کافر به مُردابِ تشنج ها شدی پا درگِل ُو تنها خودت بودی مقصّر چون نشستی پای هر منبر اگر شغّاد_وار انداختَت درچاه؛ یارِ تو نکن با گریه خود را خوار ُو دشمن‌شادتر دیگر بیا روی جگر بگذار دندانِ تحمّل را کمی آرام‌تر آهسته‌تر گریه کن ای دختر 🖍 ۱_ ۲_ 🖍 ••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄•• 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
دلم ؛ آه ای دهاتِ سوت ُو کور ُو دور افتاده عروسِ بیوه بر خاکِ سیاهِ گور افتاده تو راعیلی که رقصیدی به هر معبر پی یوسف شدی آن بی عصای سنگ خورده ؛ کور ؛ افتاده... زلیخای درون من ! نمی ترسی ؟ نمی بینی ؟ که دارِ عشق دور گردن منصور افتاده ؟! تو را هی عقل من داده نجات ُو باز بعد از آن تویی آن کبکِ دایم در حصارِ تور افتاده مواظب باش موسای دلم از مکر بدخواهان که در راهت هزاران بلعم باعور افتاده رخم سرخ‌َست با سیلی؛ پُرَست از بادِ غم، انگار _ _که روی صورت من لانه ی زنبور افتاده من آخر آنچنان با ساز عشق از دست خود رفتم شدم زیباییِ از صورت لاهور ؛ افتاده منم آن پاکیِ از دستِ دامن رفته ی انگور منم مستی که جامَش پیش یک مامور، افتاده عروس شرقم ُو مَحوَم مغول شد؛ هند شادم که _ _به دست انگلیسی ها به ضرب ُ و زور ؛ افتاده برایت ای دل عاشق همیشه طعنه خور بودم به دنبال تو ، از پا رستمی مغرور ؛ افتاده زمین خورد از سر هر بام ، نامم ؛ ننگ شد ، رویِ _ _زبان شهر ، نقل قصّه ام ، مشهور ؛ افتاده رفیقانم رها کردند من را ، دشمنم شاد َست همه هستی‌َم َاز چنگم، به چشم شور ؛ افتاده شبی از درد خوابم برد ُو در آن خواب می دیدم _ _ بساطِ عشق ُو شادی ُو دل ُو من، جور افتاده زلیخایم که دیده یوسف خود را سرِ پیری به چشم ِتار زندانی ، شعاعِ نور افتاده شدم بیدار ُو وامانده، که باطل شد خیال خوش من آن مستم که از دستم می ُو انگور افتاده همیشه نغمه سر دادم که شاید داد دل گیرم منم آن گوشه ی "داد"ی که در "ماهور" افتاده به غیر از ساز بی سازی نمی‌آید به گوش صبح گمانم دست یک کودک، شبی سنتور افتاده چرا مرگی نمی آید سراغ این همه پستی؟! مگر از دست اسرافیل هم شیپور افتاده؟ چرا یوسف نمی آید شَوَد معمار احوالت ؟! دلم آه ای دهاتِ سوت و کور و دور افتاده ... 🖍 ✍ بـــــداهـــــہ‌ ۴ مرداد ۱۴۰۱ 🖍 ••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄•• 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمی پنهان تر ُو آهسته تر گریه کن ای دختر که این دنیای بی رحمی نخواهدشد از این بهتر نخواهدشد انار آن غنچه که پای درخت افتد هزاران شعر لالم که نیامد در دل دفتر به من گفتند:شعری خوش بخوان درمحفل رندان اگرخاطر حزین باشد نخواهدگفت شعرِ تر«۱» پدر می‌گفت:دختر! شر نشو باعشق ُو؛ مادر گفت: که حرف مدّعی‌ها رانکن ای ساده دل؛ باور بزرگی؛خسته شد بس‌که نصیحت کرد ُو نشنیدم بلی؛ قرآن نمیخوانَد لبِ عاقل به گوشِ کر زلیخای درون را کرده ای بیدار؛ دیوانه! مگر از آبرو سیری که می‌گیری پیِ این شر؟ به درون من تَشَر زد اشکِ پوتیفار‌ «۲» که این ننگ زلیخایی کجا وُ شٵنِ پیغمبر!؟ ادای پندِعاقل را قضا کردی؛ زمین خوردی دوباره گوش سنگینت اذان نشنیده؛ ای خودسر همیشه ضربه خوردی از رفیق ُو تکیه کردی باز_ _به هر دیوار پُر ازموشِ سست اندامِ کج پیکر توخوردی خنجرازخوبان ُو فهمیدی هر از گاهی_ _نخواهدشد برایت خوبِ دنیا، همدل ُو یاور اگر قدقامتت خم شد؛ اگر لرزید زانویت اگرپای رکوعت لنگ ُو سجده می‌شود ابتر اگر هِی می‌رَوَد از یاد،حمد ُوقل هواللهَ‌ت بریده نای مستِ ربّنای تو؛ شدی کافر به مُردابِ تشنج ها شدی پا درگِل ُو تنها خودت بودی مقصّر چون نشستی پای هر منبر اگر شغّاد_وار انداختَت درچاه؛ یارِ تو نکن باگریه خودرا خوار ُو دشمن‌شادتر دیگر بیاروی جگر بگذار دندانِ تحمّل را کمی آرام‌تر آهسته‌تر گریه کن ای دختر 🖍 ۱_ ۲_ 🖍 ╔═══⊰❀🌸❀⊱═══╗ ║ @nardohdar1 ✍ ║ @nardohdar1 ✍ ╚═══⊰❀🌸❀⊱═══╝
دلم ؛ آه ای دهاتِ سوت ُو کور ُو دور افتاده عروسِ بیوه بر خاکِ سیاهِ گور افتاده تو راعیلی که رقصیدی به هر معبر پی یوسف شدی آن بی عصای سنگ خورده ؛ کور ؛ افتاده... زلیخای درون من ! نمی ترسی ؟ نمی بینی ؟ که دارِ عشق دور گردن منصور افتاده ؟! تو را هی عقل من داده نجات ُو باز بعد از آن تویی آن کبکِ دایم در حصارِ تور افتاده مواظب باش موسای دلم از مکر بدخواهان که در راهت هزاران بلعم باعور افتاده رخم سرخ‌َست با سیلی؛ پُرَست از بادِ غم، انگار _ _که روی صورت من لانه ی زنبور افتاده من آخر آنچنان با ساز عشق از دست خود رفتم شدم زیباییِ از صورت لاهور ؛ افتاده منم آن پاکیِ از دستِ دامن رفته ی انگور منم مستی که جامَش پیش یک مامور، افتاده عروس شرقم ُو مَحوَم مغول شد؛ هند شادم که _ _به دست انگلیسی ها به ضرب ُ و زور ؛ افتاده برایت ای دل عاشق همیشه طعنه خور بودم به دنبال تو ، از پا رستمی مغرور ؛ افتاده زمین خورد از سر هر بام ، نامم ؛ ننگ شد ، رویِ _ _زبان شهر ، نقل قصّه ام ، مشهور ؛ افتاده رفیقانم رها کردند من را ، دشمنم شاد َست همه هستی‌َم َاز چنگم، به چشم شور ؛ افتاده شبی از درد خوابم برد ُو در آن خواب می دیدم _ _ بساطِ عشق ُو شادی ُو دل ُو من، جور افتاده زلیخایم که دیده یوسف خود را سرِ پیری به چشم ِتار زندانی ، شعاعِ نور افتاده شدم بیدار ُو وامانده، که باطل شد خیال خوش من آن مستم که از دستم می ُو انگور افتاده همیشه نغمه سر دادم که شاید داد دل گیرم منم آن گوشه ی "داد"ی که در "ماهور" افتاده به غیر از ساز بی سازی نمی‌آید به گوش صبح گمانم دست یک کودک، شبی سنتور افتاده چرا مرگی نمی آید سراغ این همه پستی؟! مگر از دست اسرافیل هم شیپور افتاده؟ چرا یوسف نمی آید شَوَد معمار احوالت ؟! دلم آه ای دهاتِ سوت و کور و دور افتاده ... 🖍 ✍ بـــــداهـــــہ‌ ۴ مرداد ۱۴۰۱ 🖍 ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمی پنهان تر ُو آهسته تر گریه کن ای دختر که این دنیای بی رحمی نخواهدشد ازاین بهتر نخواهدشد انار آن غنچه که پای درخت افتد هزاران شعر لالم که نیامد در دل دفتر به من گفتند:شعری خوش بخوان درمحفل رندان اگرخاطر حزین باشد نخواهدگفت شعرِ تر«۱» پدر میگفت:دختر! شر نشو باعشق ُو؛ مادر گفت: که حرف مدّعی‌ها رانکن ای ساده دل؛ باور بزرگی؛ خسته شد بس‌که نصیحت کرد ُو نشنیدم بلی؛ قرآن نمیخوانَد لبِ عاقل به گوشِ کر زلیخای درون را کرده ای بیدار؛ دیوانه! مگر از آبرو سیری که میگیری پیِ این شر؟ به درون من تَشَر زد اشکِ پوتیفار‌ «۲» که این ننگ زلیخایی کجا وُ شأنِ پیغمبر!؟ ادای پندِعاقل را قضا کردی؛ زمین خوردی دوباره گوش سنگینت اذان نشنیده؛ ای خودسر همیشه ضربه خوردی از رفیق ُو تکیه کردی باز_ _به هر دیوار پُر از موشِ سست اندامِ کج پیکر تو خوردی خنجر از خوبان ُو فهمیدی هر از گاهی_ _نخواهدشد برایت خوبِ دنیا، همدل ُو یاور اگر قدقامتت خم شد؛ اگر لرزید زانویت اگرپای رکوعت لنگ ُو سجده میشود ابتر اگر هِی می‌رَوَد از یاد،حمد ُو قل هواللهَ‌ت بریده نای مستِ ربّنای تو؛ شدی کافر به مُردابِ تشنج ها شدی پا درگِل ُو تنها خودت بودی مقصّر چون نشستی پای هر منبر اگر شغّاد_وار انداختَت درچاه؛ یارِ تو نکن با گریه خود را خوار ُو دشمن‌شادتر دیگر بیا روی جگر بگذار دندانِ تحمّل را کمی آرام‌تر آهسته‌تر گریه کن ای دختر 🖍 ۱_ ۲_ 🖍 ••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄•• 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••