هدایت شده از نرجس
#دلنوشته_علمداری
تا امروز لحظههای قنوتش را که میدیدم دستش به چشم میآمد... همانیکه بالا نگه میداشت و به خدا عرضه میکرد...
همانند انگشتری که من میچرخانمش در قنوت که نشانی از خود اوست و تمام آبروی من...
اما او نگین انگشترش دستی بود که قلمش را میچرخاند؛ سالها پیش وقفش کرده بود...
امروز آستین بالا زد... اما با دست دیگری و برای پرچمداری از تولید ملی، جانش را عرضه کرد...
تا تو بفهمی باید دست بر زانوی خودت بگذاری...
آقا! امروز چقدر شبیه علمدار شدهای...
والله خیر حافظا و هو أرحم الراحمین
#علمدار
#رهبر_انقلاب
┈┈•✾🌸✾•┈┈
🍃فقط 1 روز دیگر تا پایان مهلت
▫️⚜️💠⚜️▫️
#پویش هر سفیر یک داوطلب
#پذیرش_حوزه_علمیه_حضرت_نرجس_سلام_الله_عليها_دولت_آباد
⬅️تمدید مهلت ثبت نام حوزه های علمیه خواهران
🔸#مهلت_ثبت_نام
مقطع عمومی (سطح۲)تا سه شنبه 15 تیرماه سال 1400
▫️⚜️💠⚜️▫️
✅آدرس ☎️سایت ثبت نام:
🔸paziresh.whc.ir
🌸برای ثبت نام حضوری به حوزه های حضرت نرجس خاتون(سلام الله عليها) مراجعه نمائید.
✅آدرس :
دولت آباد بلوار شهيد سپهبد قاسم سليماني جنب آتش نشاني مراجعه کنید.
تلفن تماس:14-45862011☎️☎️
اهمیت عرفات و روز عرفه_372.mp3
2.36M
🍃🍃🌸🌸
🔶 اهمیت عرفات و روز #عرفه
✳️ #استاد_فرحزاد
هدایت شده از نرجس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با این کلیپ کودکانه به بچهها میشه توضیح داد پیامبر تو غدیر به مردم چی گفتن؟ 😉
سلام بر شماکه بچهها و کار برای اونها رو دوست دارید
سلام بر مامانایی که براشون مهمه تربیت دینی خوب برای اونها داشته باشن
بریم که ادامه پستهای ویژه نامه غدیر رو داشته باشیم😊
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
روزی پیامبر ما
یه جا به نام غدیر
گفت به همه آدما:
هر کسی من بودهام
بزرگ و رهبر او
ازین به بعد علی هست
امام و سرور او
از اون به بعد علی شد
امام ما مومنها
عید میگیریم اون روز رو
تا باشه دنیا دنیا
علی امام ما هست
اینو همه میدونیم
ما علی رو دوست داریم
شیعهی او میمونیم
غدیرانه_های_مشکاتی
#عیدغدیر
#غدیرخم
#عیدامامت
#کودک_شیعه
#بچه_شیعه
#من_حیدری_ام
#تربیت_اسلامی
#ارایه_محتوای_سالم
#انس_با_مفاهیم_شیعه_به_زبان_کودکانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌺🌱🌱🌱
کلیپ کودکانه خطبه عید غدیر
#عیدغدیر
#غدیرخم
#عیدامامت
#کودک_شیعه
#بچه_شیعه
#من_حیدری_ام
#تربیت_اسلامی
#ارایه_محتوای_سالم
#انس_با_مفاهیم_شیعه_به_زبان_کودکانه
🌺🌺🌱🌱🌱
🌟مژده. 🌟مژده.
✨اولین قصه ی #شهر_قصه_ها آماده شد.
🦋 به مناسبت #عید_غدیر
🌹لطفا پوستر ما را در گروه ها و کانالهایی که می شناسید انتشار دهید🕊
@shahrgheseha کانال در ایتا
۷مرداد۱۴۰۰ ساعت۱۷
پیج در اینستاگرام به صورت زنده
۶مرداد۱۴۰۰ ساعت ۱۷
https://instagram.com/shahrgheseha
امام زمان دوست دارم
من نو گل باغ توام
چه روز خوبی من دارم
منتظر یه عیدی ام
با اینکه سن من کمه
بودنِ تو حس می کنم
از بچگیم تا به حالا
یه عمره که منتظرم
مهدی جونم دوست دارم
من کوچولو منتظرم
منبع bustannoor.blogfa.com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از این کلیپ برای شروع برنامه محرم در کلاستون میتونید استفاده کنید
____________
#من_امام_حسین_ع_را_دوست_دارم
#من_امام_حسینی_ام
#من_امام_حسین_علیه_السلام_را_دوست_دارم
#من_امام_حسینی_هستم
#محرم_و_کودکان
#محرم_و_کودک
#محرم
#عاشورا
#کودک
#شعر
#کلیپ_آموزشی_مناسب_مهد
#کلیپ_محرمی
دویدم و دویدم به کربلا رسیدم
حالا بشید مهیا می خوایم بریم کربلا
شهر امام حسینه امام سوم ما
کربلا شهر ماتم شهر مصیبت و غم
دوستان من گوش کنید تا ماجراشو بگم
حدود سال شصتم از شهر کوفه مردم
نامه زیاد نوشتن گفتن امام سوم
ما مرد کارزاریم اما امام نداریم
اگر بیای به کوفه اطاعت از تو داریم
وقتی امام قبول کرد رو سوی کوفه آورد
تنها گذاشتن اونو دروغگوهای نامرد
*********
شعر محرم برای کودکان
دستهی ما کوچیکه
فقط یه پرچم داره
بابا جونم برامون
شربت و شیر میآره
نذر علی اصغره
شربت و شیر شیرین
با هم میگیم یا حسین (ع)
بابام میگه : آفرین !
*********
شعر درباره محرم برای کودکان
دیشب یه سربند سبز
بابام رو پیشونیم بست
که روش نوشته بودند
آقای من حسین است
بابام منو با خودش
به مجلس روضه بُرد
خرما که دادن بهش
با ذکر زیر لب خورد
تو روضه خوندن دیدم
گریه میکردن همه
حسین حسین میگفتن
با صدای زمزمه
بلند شدیم وایسادیم
تا بزنیم به سینه
سینهزنی قشنگه
ولی خیلی غمگینه
وقتی تموم شد عزا
غذای نذری دادن
از بس که خوشمزه بود
همه ،غذا رو خوردن
از اون موقع تا حالا
همش دارم میخونم
حسین حسین حسین جان
آقای مهربونم
*********
دویدم و دویدم به کربلا رسیدم
کنار نهر آبی لب های تشنه دیدم
یه باغبون خسته با یک دل شکسته
کنار باغ تشنه زانو زده نشسته
کوچولوی شش ماهه که پاک و بی گناهه
اگه طاقت بیاره عمو جونش تو راهه
آهای! آهای ستاره! یه دختر سه ساله
خواب باباش و دیده اشک می ریزه می ناله
امام مظلوم من! کاشکی کنارت بودم
وقتی تو تنها بودی رفیق و یارت بودم
*********
کودکی که پر کشید و رفت
خالی است جای کوچکش
خاک کربلا همیشه ماند
تشنهی صدای کوچکش
داشت غربتی همیشگی
چشم آشنای کوچکش
توی ذهن کربلا هنوز
مانده ردّپای کوچکش
حرفهای او بزرگ بود
مثل دستهای کوچکش
ناخدای قلبهای ماست
قلب با خدای کوچکش
*********
زینب که بوده ؟
دختر زهرا
بوده پرستار
در دشتُ صحرا
زینب که بوده ؟
یار یتیمان
اُسوه ی صبرُ
مظهر ایمان
زینب که بوده ؟
معنای یک زن
آتش زده او
بر قلب دشمن
زینب که بوده ؟
برای جهان
نوری خدائی
نوری زیزدان
*********
شعر محرم برای کودکان پیش دبستانی و مهدکودک
تو دشمنی با کافران
تو شیر مرد کربلا
توئی که تنها رفته ای
میان موج نیزه ها
توئی که با شجاعتت
دادی به ما درس وفا
دستت جدا شد فکر تو
بوده کنار خیمه ها
همیشه قطره های آب
شرمنده اند برای تو
توئی که آسمان شده
فرشی به زیر پای تو
آقای من تو رفته ای
بعدش به سوی آسمان
آقا ابوالفضلم ( ع ) نرو
در قلب من آقا بمان
*********
شعر محرم برای کودکان
آی قصه قصه قصه،ای بچه های قشنگ
برای قصه گفتن،دلم شده خیلی تنگ
من حضرت رقیه،یه دختر سه ساله م
همه میگن شبیه گلهای سرخ و لاله م
گل های دامن من،سرخ و سفید و زردن
همیشـه پـروانـه ها دور سـرم مـیـگـردن
از این شهر و ازون شهر آدمای زیادی
میان به دیدن من،تو گریه و تو شادی
هر کسی مشکل داره، میزنه زیـر گریه
مشکل اون حل میشه تا میگه یا رقیه
خلاصه ای بچه ها،اسم بابام حسینه
به یادتون میمونه؟ بابام امام حسینه
پدربزرگ خـوبـم ، امیر مومنینه
اون اولین امامه، ماه روی زمینه
تـو دخترای بابام از هـمـشـون ریـزتـرم
خیلی منو دوست داره،از همه عزیزترم
مثل رنگین کمون بود النگوهای دستم
گردنبند سـتاره بـه گـردنـم می بـسـتـم
یه روزی از مدینه، سواره و پیاده
راه افتادیم و رفتیم همراه خونواده
به سوی مکه رفتیم، تو روز و تو تاریکی
تـا خـونـه خـدا رو بـبـیـنـینم از نـزدیـکـی
چن روزی توی مکه موندیم و بعد از اونجا
راه افـتـادیـم و رفـتـیـم بـه صـحـرای کـربلا
به کربلا رسیدیم، اونجا که دریا داره
اونجا که آسمونش پر شده از ستاره
تو کربلا بچه ها سن و سالی نداشتم
بچه کبوتر بـودم ، پـر و بـالی نداشتم
هـمـیـشـه عمه زینب میگفت دورت بگردم
به حرفای قشنگش همیشه گوش میکردم
تو صحرای کربلا ما با غولا جنگیدیدم
با اینکه تنها شدیم ولی نمیترسیدیم
تو کربلا زخمی شد چند جایی از تن من
سبد سبد گل سرخ ریخت روی دامن من
بـزرگـا کـه جـنگیدند با غولای بد و زشت
ما توی خیمه موندیم،بزرگا رفتن بهشت
گلهای دامن من از تشنگی میسوختن
به گریه کردن من چشماشونو میدوختن
تحمل تشنگی راس راسی خیلی سخته
مخصوصاً اونجایی که خشکه و بی درخته
دامنم آتیش گرفت مثل گلای تشنه
به سوی عمه زینب دویدم پا برهنه
خـواسـتم کـه صورتم رو با چادرم بپوشم
خوردم زمین
در اومد گوشواره از تو گوشم
غولا منو گرفتن،دست و پاهامو بستن
خیلی اذیت شدم،قلب منو شکستن
خـلـاصـه ای بچه ها، تـو صحرای کربلا
وقت غروب خورشید،شدیم اسیر غولا
پـیـاده و پـیـاده ، هـمـراه عمه زینب
راه افتادیم و رفتیم،از صبح زود تا به شب
تا اینکه ما رسیدیم به کشور سوریه
از کربلا تـا اون جـا راه خـیـلـی دوریـه
توی خرابه شام ما رو زندونی کردن
با ما که بچه بودیم نامهربونی کردن
فریاد زدم:«آی مردم،عموی من عباسه
بابام امام حسینه،کیه اونو نشناسه ؟
سر غولا داد زدیم،اونا رو رسوا کردیم
تو قلب مردم شهر خودمونو جا کردیم
بابام یـه شـب بـه خـوابـم اومـد تـوی خرابه
گفت که:بابا حسینت میخواد پیشت بخوابه
دست انداختم گردنش،تو بغلش خوابیدم
خیلی شب خوبی بود،خوابای رنگی دیدم
صبح که بلند شدم من،دیدم که یک فرشته م
مثل داداش اصغرم ، منم توی بهشتم
beytoote.com منبع: بیتوته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا رقیه خاتون سلام الله علیها ادرکنی💞💞
💠 #ویژه
🌹#حضرت_علی_اصغر(ع)
🦋 #شعر_کودکانه 👆👆
اول بگم کیم من🌷
مثل کبوترم من
کوچولوی شش ماهه
علی اصغرم من
اسم مامانم رباب
بابام امام حسین بود
عموی من ابالفضل
رقیه خواهرم بود
حضرت علی اکبر
اسم برادرم بود
وقتی تویِ دشت خون
باباجونم تنها شد
اومد به خیمه من
گفت: پسرم می آیی
بریم به جنگ دشمن
با این که بچه بودم
دلم می خواست بجنگم
دشمنای بابا رو
من بیارم به چنگم
آخه بابا گفته بود
از همه بهتر می شه
هر کی با غول بجنگه
مثل کبوتر می شه
من با غولا جنگیدم
از همه بهتر شدم
رفتم به آسمونا
مثل کبوتر شدم🌷