◖🌿🕊◗ جمعه عصر است به نرگس برسان این پیغام سوخت بی عطرِ تو این باغ کمی زود بیا... #امام‌زمان #فلسطین #کرمان

نقاره میزنند.. که حاجت روا شدی امضا شد و کبوترِ صحن و سرا شدی... شهیده فائزه رحیمی 🥀

با سلام محضر سرکار خانم حیدری مسئول مجموعه خوهران کشورمان، ایران مهد ظهور و بروز نخبگانی است که با تکیه بر توانمندی بی‌نظیر خود غیر ممکن‌ها را به ممکن بدل کرده‌اند. در این میان بانوان توانمندمان سهمی غیرقابل انکار در اعتلای نام ایران اسلامی و رشد شگرف در حوزه‌های مختلف دارند. ضمن آرزوی موفقیت برایتان" انتخاب شما را به عنوان بانوی برگزیده دومین کنگره بانوان تاثیرگذار استان همدان را ارج می‌نهیم. مصطفی میرزائی ۱۶ دی ماه ۱۴۰۲ 🆔 @sarallah_hmd

جان به قربان شما آقاجان...💕 به وقتِ یه جشن پرانرژی و خففففن🥳 آتیش کن بریم رفیق🤩 جشنِ میلاد حضرت زهرا جان💖 و جشن میلاد امام محمد باقر(ع)🎉 در قرار هفتگی هیئت نرجسانه 🎈 🌻ویژه ی دختران ۱۳ تا۲۵ سال🌻 📌چهارشنبه ۲۰ دی ماه ساعت ۱۵:۱۵ 🌱در حسینیه ثارالله آستان مقدس امامزاده عبدالله منتظرتیم آبجیِ من😎👋 رفقاتو خبر کن🥰 #هیئت_دختران_نرجسانه . . . 🌱@narjesaneh_ir

خبر خوبه رو بدیم؟🥲 یا زوده؟🥳 . . . #دلتو_بزن_به_شارژ🔋

دیگه وقت ترکوندنه😎 مگه‌نه؟🥳 پس قرارمون یادت نره😃❤️

راستی😎 کلی جایزه ی خفن داریم😆🤩 نگی جاموندم...😌

🪖 ما معمولا اونو به فعالیت‌های کم‌نظیرش در دوران دفاع مقدس می‌شناسیم اما اتفاقا یکی از مبارزین فعّالِ انقلابی بود. ✊🏻سال 56 از اعضای ثابت جلسات مخفیِ مبارزان نجف‌آباد بود و به دلیل پخش کردن اعلامیه‌های امام خمینی دستگیر، بازداشت و شکنجه هم شده بود.

🔸 دی ماه 58 بود و هنوز یکسال از انقلاب نگذشته بود که برای اعزام به لبنان و کمک به سازمان‌های فسلطینیِ در سوریه در ساتجا؛ سازمان توده‌های جمهوری اسلامی🇮🇷 که یکی از بنیان اولیه سپاه بود، ثبت‌نام کرد. 🔆 در دمشق و در پادگان روستای حموریه عضو تیم فرهنگی عقیدتی بود و پس از مدتی به لبنان 🇱🇧 برای گذروندن دوره‌های نظامی منتقل شد.

🔹سال 59 بود که توی درگیری‌ با ضدانقلاب کردستان، تک‌تیرانداز، پاش رو نشونه گرفت و خونه نشینش کرد. 🩹 هنوز دوران نقاهتش تمام نشده بود و کماکان با عصا راه میرفت که فراخوانِ اعزام خودجوش نیرو به جبهه جنوب شوش رو شنید و بلافاصله با همون عصا به سپاه نجف‌آباد رفت تا به منطقه اعزام بشه. ❌ هرچند که مسئولین سپاه بهش توصیه کردن که برو استراحت کن و بذار پاهات خوب بشه تا بعدش اعزامت کنیم، اما گوشش بدهکار نبود و گفت که من پام خوبه و توی سنگر میمونم و کارم فقط شلیک کردنه! ✅ خلاصه که تونست حرفش رو به کرسی بشونه و مسئولین رو برای اعزامش قانع کنه.

🔸یه مکالمه‌ی بیسیمی 📞 از لحظاتی که خرمشهر آزاد شده بود منتشر شده و یک جمله معروف داره که اون جمله رو، قهرمان داستان ما میگه: خداوند خرمشهر رو آزادش کرد 🕊