✅ طبق خبرهای رسیده، بالاخره انتظارها به سر رسید و بعد از ۳۸ سال پیکر مطهر شهید والامقام مقام حاج احمد متوسلیان و سه همرزم او شهیدان سیدمحسن موسوی، تقی رستگار مقدم و کاظم اخوان، پیدا شده است و به زودی به ایران بازخواهند گشت.
نکته خبر غیر رسمی است
@labbayk321
*از بچگی هر وقت هر کاری خوبی میکردیم👈بهمون میگفتن : خیر ببینی*
خیر ببینی پسرم
خیر ببینی دخترم
خیر ببینی جوون
وقتی صبح از خواب بیدار میشیم ، به همدیگه میگیم :
👈 صبح به خیر.
در طول روز به همدیگه میگیم :
👈 روز به خیر.
شاید در طول روز ، این کلمه رو چند بار تکرار کنیم ، و برای همدیگه طلب خیر کنیم.
ولی واقعاً این *خیر* ی که همه در جستجوی اون هستند، و از خدا میخوان. چیه؟🤔
قران کریم میفرماید : همه انسانها شدیداً در پی خیر هستند.
همه در جستجوی بهترینها هستند.
🕋 إنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيد.
(عادیات/۸)
انسان بسیار دوستدار خیر است.
ولی هر کس این خیر را در چیزی میبیند؟
یکی در خانهی 🏡 خوب
یکی در ماشین 🚘 خوب
یکی در شغل💺 خوب
یکی در همسر و فرزندان 👪خوب
وووو
ولی واقعاً این خیرِ راستین چیست؟
قرآن کریم میفرماید حضرت موسی وقتی خائف و ترسان از بین فرعونیان میگریخت ، این جمله رو زمزمه میکرد :👇
🕋 ربِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیر.
(قصص/۲۴)
پروردگارا. من به آنچه از خیر بر من نازل کنی محتاجم
یعنی خدایا من نمیدونم خیرم در چیست.
ولی اون بهترین رو که خیر من در آن است ، بر من نازل کن.
خیلی از ماها ، این آیه رو در قنوت نمازها میخونیم ، و مدام از خدا طلب خیر میکنیم.
😔 خیری که حتّی نمیدونیم چی هست.
فقط همین قدر میدونیم که اون چیزی که مردم فکر میکنند ، نیست
خُب
😍 حالا میخوای بدونی خیرِ واقعی چیه؟
یه آیه در قرآن هست که بارها و بارها دیدیم و شنیدیم ، ولی به راحتی از کنارش عبور کردیم.
📢خدا به صراحت این خیر رو در قرآنش به همگان معرفی کرده :👇
🕋 بقِيَّةُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ.
بقية الله همان خیرِ شماست. اگر از اهل ایمان باشید.
♥️این خیر که همه دنبالش هستند ، چیزی نیست جز بقیهالله.
جز پدر مهربانم👈 امام زمان (عج)
اون خیری که همه رهاش کردند ، و به بهای اندکی فروختند.😔
خیرِ واقعی یعنی اهلبیت.
✍در زیارت جامعه کبیره خطاب به اهلبیت میگوئیم :👇
⚡ انْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ اوَّلَهُ، وَ اصْلَهُ وَ فَرْعَهُ، وَ مَعْدِنَهُ وَ مَاْویهُ وَمُنْتَهاهُ.
هر جا صحبت از خیر باشد، شما اهلبیت اوّل و آخر و اصل و فرع و معدن و جایگاه آن خیر هستید.
*أللَّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِکْ الفرج
توصیه های مهم ایمنی قبل از سفر آخرت .::
دروغ ممنوع
غیبت ممنوع
حسادت ممنوع
رشوه گرفتن ممنوع
زیرمیزی ممنوع
و......های دیگر
@Labbayk321
هدایت شده از Abedin
يا سَريعَ الرِّضا، به حق امام رضا علیه السلام ،باقی غیبت امام زمان علیه السلام را برما ببخش:
السلام علیک یا ابا صالح المهدی
@labbayk321
هدایت شده از Abedin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شگفتانه 🌈😍
💌رزق معنوی برای شما دوست عزیز 🌹🍃
❣️به مناسبت ایام سالروز ضربت خوردن؛
شهیدی که مظلومانه فدایی حق شد 🕊🌷
نیت کنید و یکی از نامه های زیر انتخاب کنید☺️👇
شماره ۱🌸
مشاهدهی کارت پستال دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/cq545a5
شماره ۲☺️
مشاهدهی کارت پستال دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/c4avzk0
شماره ۳💜
مشاهدهی کارت پستال دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/caorg5k
شماره ۴🍃
مشاهدهی کارت پستال دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/c73ad2r
شماره ۵ ♥️
مشاهدهی کارت پستال دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/cndi29f
شماره ۶ 🍀
مشاهدهی کارت پستال دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/cjdtws5
شماره ۷💙
مشاهدهی کارت پستال دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/cz3iuy2
شماره ۸💛
مشاهدهی کارت پستال دیجیتال 👇
https://digipostal.ir/ccqzkge
#شهید_غیرت
••••••🍃🌸🍃•••••
@Labbayk321
••••••🍃🌸🍃•••••
لــبـیکیانـاصـح
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت (قسمت دوم) حتما حتما داستان رو بخونید و از دست ندید. واقعا رزق معنویتونه و
العبد:
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت سوم)
✅ یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل به من گفت که وقت رفتن من نرسیده است!
♻️فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار کنم و دیگر حرفی از مرگ نزنم.
🔆اما همیشه دعا میکردم که مرگ ما با شهادت باشد.
💠در آن زمان بسیار تلاش کردم تا وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم.
♻️اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همان لباس یاران آخرالزمانی امام غایب است.
سالها گذشت.
🔆باید این را اضافه کنم که من یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم. حسابی اهل شوخی و بگو و بخند و سرکار گذاشتن هستم.
🔷مدتی بعد ازدواج کردم و مثل خیلی از مردم دچار روزمرگی شدم.
💥یک روز اعلام شد که برای یک ماموریت جنگی آماده شوید.
♦️حس خیلی خوبی داشتم و آرزوی شهادت مانند رفقایم داشتم. اما با خودم میگفتم ما کجا و شهادت کجا...
🔰آن روحیات جوانی و عشق و شهادت در وجود ما کمرنگ شده...
🛡در همان عملیات چشمانم به واسطه گردوخاک عفونت کرد.
حدود ۳ سال با سختی روزگار گذراندم بارها به دکتر رفتم ولی فایده نداشت.
💥تا اینکه یک روز صبح احساس کردم انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده است!
درست بود!
چشم من از مکان خودش خارج شده بود و درد بسیار شدیدی داشتم.
🍃همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست.
✔️تیم پزشکی اعلام کرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده که فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده.
🔷و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است...
پزشکان خطر عمل را بالای ۶۰ درصد میدانستند اما با اصرار من قرار شد که که عمل انجام بگیرد.
🔺با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و سختی های بسیار کشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم.
🔘حس خاصی داشتم احساس می کردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم.
تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم.
⛔️عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد..
پزشکان نهایت تلاش خود را می کردند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد....
🔅احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند.
چون دیگر مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم.چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد.
💫احساس راحتی کردم و گفتم خدایا شکر عمل خوبی بود.
❄️با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم.
🌕برای یک لحظه زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم.
از لحظه های کودکی تا لحظهای که وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت...
✨چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را میدیدم.
💥در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباس سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.بسیار زیبا بود.
☘️او را دوست داشتم می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم.
با خودم گفتم چقدر زیباست چقدر آشناست.او را کجا دیدم؟!
🍁سمت چپم را نگاه کردم.عمو و پسر عمه ام، آقاجان و پدربزرگم ایستاده بودند..
🌾عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود.
پسر عمه ام از شهدای دوران دفاع مقدس بود.
🌿از اینکه بعد از سال ها آن ها را می دیدم بسیار خوشحال شدم.
🌱نا گهان یادم آمد جوان سمت راست را...
حدود ۲۰ الی ۲۵ سال پیش... شب قبل از از سفر مشهد...عالم خواب...حضرت عزراییل!
🌺با لبخندی به من گفت:برویم.
با تعجب گفتم کجا؟
دوباره نگاهی به اطراف انداختم.
دکتر ماسک روی صورتش را درآورد و گفت:
مریض از دست رفت دیگر فایده ندارد.
🔰خیلی عجیب بود که دکتر جراح پشت به من قرار داشت اما من می توانستم صورتش را ببینم!
🔰می فهمیدم که در فکرش چه میگذرد و افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم میفهمیدم.
⚠️از پشت در بسته لحظه ای نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد.
💥برادرم با یک تسبیح در دست نشسته بود و ذکر می گفت.حتی ذهن او را می توانستم بخوانم او میگفت:
خدا کند که برادرم برگردد..
دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است.
اگر اتفاقی برایش بیفتد با بچه هایش چه کنیم...
یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچههای من چه کند!!
⚡️ کمی آن طرف در یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد.
جانبازی بود که روی تخت خوابیده بود برایم دعا می کرد
قبل از اینکه وارد اتاق عمل بشوم با او خداحافظی کرده و گفته بودم که شاید برنگردم.
🌺این جانباز خالصانه می گفت:خدایا من را ببر اما اورا شفا بده. زن و بچه دارد اما من نه..
🍃ناگهان حضرت عزراییل بهم گفت:دیگر برویم..
ادامه دارد..
📌کپی مطالب با ذکر صلوات به نیت تعجل در فرج و سلامتی ناشر و عوامل کتاب ازاد وحلال میباشد
@labbayk321
7.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مدیحه سرایی خادم امام رضا (ع) در جوار حرم مطهر
@Labbayk321
شهید تهرانی مقدم :
“فقط انسان های ضعیف به اندازه ی امکاناتشان کار میکنند
یاد شهدا با صلوات🌹
@Labbayk321