eitaa logo
✅ محسن ناصحی
821 دنبال‌کننده
193 عکس
116 ویدیو
2 فایل
شعر آیینی
مشاهده در ایتا
دانلود
در را ندیدم اینجا یکبار بسته باشد سلطان تویی محال است دربار بسته باشد یوسف تویی منم آن پیر کلاف در دست ای وای اگر بیایم بازار بسته باشد باب الجواد بود و خیل گدا دم در این در نشد که روی زوّار بسته باشد مشکل گشا تویی پس سمت خودت می آید هرکس گره به کارش بسیار بسته باشد وا شد دخیل هرکس ، رفت از کنارت آقا من هم دخیل بستم بگذار بسته باشد بین گناه هایم محبوسم و گرفتار مثل کسی که دورش دیوار بسته باشد نور تو را چگونه از گنبدت بگیرد آیینه ای که رویش زنگار بسته باشد در اولین شب قبر چشمم به وعده توست چشمم مباد وقت دیدار بسته باشد نوکر نبودم اما گردن بگیر من را راضی نشو که دستم در نار بسته باشد
جفا بعد از جفا دیدی ، دلت سوخت ریا پشت ریا دیدی ، دلت سوخت میان آن همه ناآشنایی غریبی آشنا دیدی ، دلت سوخت @nasehi_mohsen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر عزیز انقلاب ؛ انتخابات پیش رو ، مکمل حماسه بدرقه شهیدان است... چشم آقاجان
در زیر آفتاب تو ماندی حسین هم ای تشنه ! دور از آب تو ماندی حسین هم پیرو جوان نداشت که یک نور واحدید در قلب شیخ و شاب تو ماندی حسین هم کم یا زیاد مرثیه فرقی نمی کند در روضه در کتاب ، تو ماندی حسین هم گودال و بام ، مرز قبول شهادتند راضی از انتخاب ، تو ماندی حسین هم شمشیر و زهر هردو جگر پاره می کنند دل خون و دل کباب ، تو ماندی حسین هم در روضه های کرببلا جانگدازتر داغ از غم رباب ، تو ماندی حسین هم هرگز نمیرد آنکه از او زنده ایم ما پس با همین حساب ، تو ماندی حسین هم
هدایت شده از شبکه رضوان
9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥١٣٧ ثانیه 💠 شعرخوانی محسن ناصحی در شب شعر رستاخیز 🌟 اولین شب شعر معاد در کشور |عضو شوید 👇 @aramestan_esf 🌍 راه‌های ارتباط با ما👇 zil.ink/shabakerezvan
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
صدای به هم خوردن بال و پر بود گمانم که جبریل آن دور و بر بود نگاهش به در بود مهمان بیاید صدای در آمد، علی پشت در بود علی بود امّا نه مثل همیشه که رخسارش از شبنم شرم، تر بود گُل افتاد بر گونۀ حیدر امّا مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟! علی خواست لب وا کند، لب فرو بست نگفت و محمّد خودش باخبر بود «فداها ابوها»، نگاهش به زهراست به نوری که در خانه‌اش جلوه‌گر بود به زهرا که قالوا بلی خواند و خندید به زهرا که شاد از قضا و قدر بود علی رفت و زهرا جهیزیّه می‌خواست علی مردِ میدان و جنگ و خطر بود زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ که داراییِ او همین مختصر بود زره شد جهیزیّۀ عشق اما از آن روز زهرا برایش سپر بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از ✅ محسن ناصحی
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا امام باقر ای بقیع غم تو کرببلایی دیگر کربلا بود برای تو منایی دیکر کوفه تا شام ، تو را سعی صفایی دیگر در غریبان ، تو غریب الغربایی دیگر غربتت را نسرودم من شاعر آری راستی تو چقدر شاعر و ذاکر داری؟! شده آزرده تو را از عمل ما ، خاطر بی سبب نیست اگر شد حرمت بی زائر از حدیث تو نگفتیم ولو در ظاهر گرچه محتاج ترینیم به قال الباقر همه ی سال پی یک شب تقویم توایم ما فقط مرثیه خوان شب ترحیم توایم دست بر دامن مهرت نرساندیم چرا گاهگاهی که رسیدیم ، نماندیم چرا پایمان را به بقیعت نکشاندیم چرا باقرالعلم ! ز علم تو نخواندیم چرا بگذر از ما که برای تو موثر نشدیم نه که بی صحن و رواقی تو ، مسافر نشدیم کودکی های تو در اوج مصیبت طی شد کودکی های تو همراه شهادت طی شد پای آن خیمه که می رفت به غارت طی شد زیر شلاق ستم وقت اسارت طی شد طی شده کودکیت گوشه بین الحرمین گه در آغوش پدر گاه در آغوش حسین کربلا جلوه غم بود برایت مادام کربلا کشت تو را ، کشت تو را بدتر شام کربلا بود و حسین و تو و سجاد ، تمام کربلا بود و امام بن امام بن امام من تو را یک تنه یک کرببلا می بینم من تو را در همه مرثیه ها می بینم داغ بی آبی و فقدان عمو را تو بگو روضه‌خوان باش خودت ، روضه او را تو بگو پرده بردار ، بیا راز مگو را تو بگو بوسه ی تیغ به رگهای گلو را تو بگو تو بنا بود بمانی به امامت برسی روضه خوان باشی و هر شب به شهادت برسی
با شما عاقبت شیعه به عزّت ختم است آخر و عاقبت ما به سیادت ختم است از ازل چشم جهان سمت شما بوده و هست مقصد عالم امکان به امامت ختم است همه نورید ، همه هادی أمّت هستید پس سرانجام بشر هم به هدایت ختم است ما گرفتار گناهیم ولی اهل رجا جاده ی جامعه ی ما به شفاعت ختم است از گناهان کبیره است دل جامعه پُر کار این جامعه اما به زیارت ختم است « مَن أتاکُم » ، چه نجاتی است سر راه بشر ! با تو پایان حوائج به سعادت ختم است چیست در حکمت « فَالرّاغبُ عَنکم مارق »؟! راه ، جز راه تو باشد به هلاکت ختم است ولی آنکس که در این سِیر ، « لَکُم لاحِق » شد راه او - گرچه گنهکار - به جنّت ختم است تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم که دعای تو یقیناً به اجابت ختم است یا علیِ بنِ محمّد ! چه غریبی ! اصلاً قسمت هرکه علی گشته به غربت ختم است چه به شمشیر چه مسموم ، جهان می داند که سرانجامِ امامت به شهادت ختم است آه شش گوشه نشین ! مثل حسینی چقدر جمله ی من به همین ذکر مصیبت ختم است ؛ که حسین از نفس افتاد و حرم تنها ماند روضه ی زینب کبری به اسارت ختم است
نیتی داری اگر سربسته در سر ، نذر کن در بساطت هرچه شد با خود بیاور ، نذر کن دست خالی پیش‌ ارباب کرم رفتن خطاست شاعری؟ باشد ، مداد و چند دفتر نذر کن می روی مشهد دل از بند زمینی ها بکن آسمانی باش ، گاهی هم کبوتر نذر کن هرکجا کارت به مشکل خورد اهل روضه باش بعد هم یک سفره ی موسی بن جعفر نذر کن ده برابر ده برابر عشق جبران می کند بر در این خانه سائل ! ده برابر نذر کن مادرم را که خدا رحمت کند ، در کاظمین گفت : مادر ، حاجتی داری؟ بر این در نذر کن