✨#مولایمن
🍁در قید غمم، خاطرِ آزاد کجایی؟
تنگ است دلم، قوّت فریاد کجایی؟
🍁کو هم نفسی، تا نفسی شاد برآرم؟
ای آن که نرفتی دمی از یاد کجایی؟
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
واقعیت تکان دهنده این عکس چیست ‼️
🔴 بعضیها ممکن است بگویند این عکس زیبا است،
■بعضی دیگر ممکن است آن را کمی ترسناک بدانند. 📛
■این دختر کیست و راز عکسش چیست ❓
■راز این عکس شما را شگفت زده می کند
راز این عکس را در لینک زیر ببینید 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2177237328Ce26feaf8e1
https://eitaa.com/joinchat/3224305971C1384c044c3
✅*مو به تنتون سیخ میشه*🤯👆👆
کانال سنجاق شده 👆
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
⭕️توجه ⛔️#ایست_ایستگاه_شکم
صبح تا غروب مثِ تیربرق وایسادیم جلو گاز چی بپزم چی بپزم ؟؟؟😐😅
آخرم پناه بردیم غذاهای تکراری😫
جاریم ازون اولم قرتی پرتی بود😁😅 یجارو بهم داده همچین با سیب زمینی و گوشت چرخی غذاهای نیم ساعته و جدید و عربی یادت میده که انگشتاتم بخوری😍😋
۸۰ مدل پیراشکی و اشترودل عربی😍😋
https://eitaa.com/joinchat/45810023Cc41fc9276b
خانم های که تو #تزیینات_غذا مشکل دارن بیان اینجا مرحله به مرحله به شما #آموزش
❤️ دستور ویژه آیت الله قاضی به سید هاشم حداد
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
زندگی انسان، آمیخته با مشکلات عجیبی است که اگر در مقابل آن شکیبایی به خرج دهد، قطعا پیروز خواهد شد و اگر بی صبری کند، هیچ گاه به مقصد نخواهد رسید؛ در حقیقت صبر، اوج احترام به حکمت خداوند است.
خداوند متعال در قرآن می فرماید:
وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ(1)
و هر كه صبورى و گذشت كرد، مسلما اين خويشتندارى، حاکی از اراده قوى او در كارهاست.
حاج سید هاشم حداد مادر زنی داشت که بسیار پرخاشگر و تندخو بود و بسیار ایشان را اذیت می کرد.
مرحوم سید هاشم روزی به خدمت علامه قاضی می رسد و می گوید: آزار زبانی و کارهای مادر زنم، بیش از حد زیاد شده است و صبر من نیز تمام گردیده، می خواهم که اجازه بدهید، زنم را طلاق دهم.
ایشان فرمودند: آیا با همسرت مشکلی داری؟ گفتم: خیر.
فرمودند: هرگز راه طلاق نداری، برو و صبر پیشه کن، تربیت تو با صبر در مقابل مادر زنت می باشد، این جریان گذشت و بنده طبق دستور استاد عمل می نمودم؛ تا اینکه یک شب تابستانی که خسته و گرسنه و تشنه به منزل آمدم؛ مادر زنم از شدت گرما لب حوضچه نشسته و بر روی پاهایش آب می ریخت، با ورود من، ناسزا و فحش شروع شد، بنده هم تا این وضعیت را دیدم، داخل اتاق نرفتم و از راه پله ها به سوی بام حرکت نمودم، ولی او دست بردار نبود صدایش را همین طور بلند و بلندتر می کرد تا حدی که همسایه ها نیز می شنیدند.
صبرم تمام شد و خواستم چیزی بگویم که یاد کلام استادم افتادم، بی آنکه جوابی بدهم، به پایین آمده و از خانه خارج شدم، در کوچه و خیابان بدون هدف و ناراحت می گشتم؛ ناگهان حالتی نورانی برایم پیش آمد و دری بر رویم باز شد و احساس سبکی و راحتی کردم و دیگر غمناک و ناراحت نبودم.
این حالت در کربلا برایم پیدا شد و این توفیق معنوی برایم ایجاد نشد، مگر به خاطر تحمل و صبر و اطاعت از استاد، که اگر نبود این صبر و بردباری، آن غمناکی ها و پریشانی ها همچنان ادامه داشت.(2)
بدیها به صبر از مهان بگذرد سر مرد باید که دارد خرد(3)
پی نوشت ها:
1- شوری، آیه 23
2- با اقتباس و ویراست از کتاب روح مجرد
3- ابوالقاسم فردوسی
➥
هدایت شده از گسترده مارال
اینم آموزش ۳۰ مدل غذای #کارمَــندی😍👌
خوراکِ #نـــــــــونی خورا😍🥐🍞🥘
یه غذای #نونی باید سه سوته باشه ، 😉ارزون و مقرون بصرفه باشه😢 ، تازه جلو چهار نفرم روت بشه درِ ظرفِ غذاتو باز کنی😑😅
منم اولا پای گاز گیج میزدم اینجا کدبانوم کرده☺️❤️👇
https://eitaa.com/joinchat/4032889140C6149beb82b
#کته کبابی #ملا قورمه #کوکو اردبیلی🌮
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
خانم های که تو #تزیینات_غذا مشکل دارن بیاد اینجا مرحله به مرحله به شما #آموزش داده میشه👇👇
ایده میز تولد و مهمانی 🌮
آموزش نقاشی روی ماست 🍥
تزیین برنج و سالادو ژله ودسر🥗
آموزش انواع ترشی و شور و لیته😋
پر از ایده و چیدمان میز یلدای🍉🍉
و سفره آرایی همش اینجاست بدو🏃♀ جا نمونی👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2253193395Cbbb81bbf21
مردی که قصد ازدواج داشت بـه یـک بـنـگـاه ازدواج مـراجـعـه کــرد کـه روی آن نـوشـتـه شـده بـود: "بـنـگـاه هـمـسـریـابـی" مـرد در را بـاز کـرد و وارد اتـاقـی شـد کـه دو در داشـت....
روی یـکـی از آنـهـا نـوشـتـه شـده بـود "زشـت" و روی دیـگـری "زیـبــا" در زیـبــا را فـشـار داد و وارد اتـاق شـد....
دو در دیـگــر دیـد,روی یـکـی نـوشـتـه شـده بـود "کـدبـانـو" و روی دیـگـری "شـلـخـتـه" او از در کـدبـانـوی خـوب وارد شـد....
در آنـجـا دو در دیـگــر بـود کـه روی یـکـی "جـوان" و روی دیـگـری "پـا بـه سـن گـذشـتـه" نـوشـتـه شـده بـود....
از در جـوان وارد شـد... تـه اتـاق آیـنـه ی دیـواری بـزرگـی دیـده مـی شـد کـه روی آن نـوشـتـه شـده بـود: ""بـا چـنـیـن ادعــا و تـوقـعـاتـی بـهــتــر اسـت اول خـودتـان را در آیـنـه نـگــاه کـنـیـد.
❤️❤️❤️
هدایت شده از گسترده مارال
#نبش_قبر یک زن پس از شنیدن صداهایی از درون آن😱
آنچه خواهید دید باور کردنی نیست❗️
در لینک زیر ببنید👇
http://eitaa.com/joinchat/3343187978C835cfd8c9c
پیشنهاد ویژه ❌👆
📛جنجالی ترینها📛
افراد زير ١٨سال كليك نكنن🔞
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
❌ قبری تو افغانستانه
وقتی فاتحه سرش میخونی میلرزه صدا ناله ازش در میاد😳😱‼️
💢سبحان الله...
❌ادم مو به تنش سیخ میشه
🎥کلیپش اینجاست👇👇
██████████████████ ██████████████████ ████████▶️████████ █████████████████
🎥➕18🔴➕18🔴
پیشنهاد ویژه ⛔️👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️ ذکری برای روا شدن حاجتهای سنگین
🎬 حجت الاسلام عالی
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🔻
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
شش ماه بعد از ازدواجم شوهرم فوت شد!
نامادریم گفت من پسر بزرگ دارم بیوه تو خونم راه نمیدم ! با هر بدبختی بود یه اتاق تو طبقه سوم یه آپارتمان تو رباط کریم اجاره کردم.
ترسی نداشتم از غربت چون صاحبخونم یه پیرزن با یه پسر بشدت مذهبی و خدا شناس بودن.
شیش ماه گذشت دریغ از حتی یه مهمون ک خونه ی من بیاددد...
شنبه صبح بود که صاحبخونم با پسرش راهی قم میشدن...
موقع رفتنشون یه کاسه آب گرفتم دستمو با بغض نگاهشون میکردم...
واسه اولین بار یه لحظه با پسرش چشم تو چشم شدم که چشمای خیسمو دید...
تسبیحو تو مشتش فشار داد ...آروم اومد جلو و پرسید میترسی از تنهایی؟
یهو دلم هُری به صدای مردونش و توجهش ریخت..
ولی سرمو انداختم پایین و چیزی نگفتم...
رو به مادرش کرد و گفت مادر اجازه میدید ببریمش؟ مادرش گفت قم؟ باصدای مردونش که اینبار حیا قاطیش بود جواب داد قم نه اول بریم....😳😳😍🙈 ادامه ی داستان👇
https://eitaa.com/joinchat/3847160068C1b22445f5a