✨ تلنگر ✨
🍃🌹شاید یکی از تکاندهندهترین جملهها و زیباترین دعاهایی که بشر گفته، جمله زیر از امیرالمومنین علی(ع) باشد؛
🍃🌹«اللهم اجعل نفسی اول كريمة تنتزعها من كرائمی»
🍃🌹«خدایا، کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری»
🔸یعنی نکند قبل از اینکه جانم را بگیری،
✅ شرافتم،
✅ انسانيتم،
✅ عدالتم،
✅ انصافم،
✅ اخلاقم
✅ و ظرفیتم
را بگیری...
📚 نهج البلاغه خطبه 215
•
🦋 هرکس بداند که نسبت به سخن گفتنش هم مورد بازخواست قرار خواهد گرفت، پس سخن را کوتاه کند.
[ #امام_علی علیه السلام ]
📚 غررالحکم ج۵ ص۲۳۲
#هر_روز_یک_حدیث
🌿🌺﷽🌿🌺
📛 بهـترین #فـــــیلتر_شڪن
✍انسان با انجام #گــناہ فیلترهـایی
بین خود و خدا ایجاد میکند گناهانی
ڪہ مانــع استجابت دعـــــا هـستن و
راہ انسان بہ خدا رو ناهموار میڪنن!
👌اما #نـــــماز بهـترین فیلتر شڪن
دنــیاست! خــــدا این فیلتر شڪن را
امضا و مهـر ڪردہ است خصـوصیت
مهـم این فیـلتر شڪن این است ڪه
#مانــع انجام گناہ می شود و رشد و
ڪمال انسان را ســــرعت می بخشد.
✔اگر باور ندارید این آیہ را بخوانید
" اِنَ الصَلاة تَنهیعَنِ الفَحشا وَ المُنکر"
[بدرســتی ڪه نــــــــــاز انســان را از
فـــــساد و #فــــــحشاء باز می دارد.]
🌹داستان آموزنده🌹
روزی مردی خواب عجیبی دید؛
او دید که نزد فرشته ها حضور دارد و به کارهای آنها نگاه می کند.
هنگامِ ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تندتند نامه هایی که توسط پیک ها از زمین می رسند را باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند.
او از فرشته ای پرسید: شما چه کار می کنید؟
فرشته در حالی که نامه ای را باز می کرد گفت: اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.
مرد کمی جلوتر رفت.
باز تعدادی از فرشتگـــان را دید که کاغذهـایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.
مرد پرسید : شماها چه کار می کنید؟
یکی از فرشتگان با عجله گفت : اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم.
مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است.
با تعجب از فرشته پرسید : شما چرا بیکارید؟
فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است.
مردمی که دعاهایشان مستجاب شده باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.
مرد از فرشته پرسید : مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟
فرشته پاسخ داد : بسیار ساده ، فقط کافیست بگویند : خدايا شكر.
امام صادق علیه السلام: شكرِ نعمت، دوری از گناهان است و كمالِ شكرگزاری انسان، گفتن «الحمدُ للهِ رَبِّ العالَمین» است.
📙(بحار، ج ٧١، ص ٤٠).
🌺🌿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا
🦋ﻭ ﺍﺯ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻋﻠﻢ ﻧﺪﺍﺭﻱ [ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﻫﺎ ، ﺳﺎﺩﻩ ﻧﮕﺮﻱ ﻫﺎ ، ﺧﻴﺎﻟﺎﺕ ﻭ ﺍﻭﻫﺎم ﺍﺳﺖ ]ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻜﻦ ; ﺯﻳﺮﺍ ﮔﻮﺵ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺩﻝ [ ﻛﻪ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺍﻧﺪ ] ﻣﻮﺭﺩِ ﺑﺎﺯﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻧﺪ .(٣٦)
#هر_روز_یک_آیه_قرآن
بادکنک فروش
در یک شهربازی پسرکی سیاه پوست به مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد. بادکنک فروش برای جلب توجه یک بادکنک قرمز را رها کرد تا در آسمان اوج بگیرد و بدینوسیله جمعیتی از کودکان را که برای خرید بادکنک به والدینشان اصرار می کردند را جذب خود کرد.
سپس یک بادکنک آبی و همین طور یک بادکنک زرد و بعد از آن یک بادکنک سفید را به تناوب و با فاصله رها کرد. بادکنک ها سبکبال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند.
پسرک سیاه پوست هنوز به تماشا ایستاده بود و به یک بادکنک سیاه خیره شده بود! تا این که پس از لحظاتی به بادکنک فروش نزدیک شد و با تردید پرسید: ببخشید آقا! اگر بادکنک سیاه را هم رها می کردید آیا بالا می رفت؟
مرد بادکنک فروش لبخندی به روی پسرک زد و نخی را که بادکنک سیاه را نگه داشته بود برید و بادکنک به طرف بالا اوج گرفت و پس از لحظاتی گفت:
پسرم آن چیزی که سبب اوج گرفتن بادکنک می شود رنگ آن نیست بلکه چیزی است که در درون خود بادکنک قرار دارد.
دوست عزیز من، زندگی هم همین طور است و چیزی که باعث رشد آدمها می شود رنگ و ظاهر آنها نیست. مهم درون آدم هاست که تعیین کننده مرتبه و جایگاهشان است و هرچقدر ذهنیات ارزشمندتر باشند، جایگاه والاتر و شایسته تری نصیب آدم می شود.
#داستان #کوتاه
✅ عاشقانه شهدایی🌹
♥️🍃 #رمان_یادت_باشد... 🍃♥️
🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹
🍃قسمت64
حمیدگفت:"خیلی بده که چون الان اول صبحه ومامورنیست،بعضی هاقانون رورعایت نمیکنن.
قانون برای همه کس وهمه جاست.اول صبح وآخرشب نداره
.ازمسیول بالادست گرفته تاکارگرهمه بایدقانون رورعایت کنیم."گفتم:"این برمیگرده به سیویلیزیشن!"چشمهای حمیدتاپس کله رفت!گفتم:"یعنی تمدن،تربیت اجتماعی."قبل ازازدواجمان تادو،سه ترم مانده به تافل آموزشگاه زبان رفته بودم،ولی بعدازازدواج فرصتش رانداشتم.
حمیدکلاس زبان میرفت.میگفت بیالغتهای انگلیسی راباهم تمرین کنیم.من راکه راهی کرده بودرفته بودسراغ همین واژه ی"سیویلیزیشن."ازآن به بعدهروقت به چراغ قرمزمیرسیدیم به من میگفت:"خانم سیویلایزد!"یعنی"خانم متمدن!"
راهیان نورسال93ازسخت ترین سفرهایی بودکه بدون حمیدرفتم.ازشانس ماگوشی من خراب شده بود.من صدای حمیدراداشتم،ولی حمیدصدایم رانمی شنید.پنج روزفقط پیامک دادیم.پیامک داده بود:"ناصرخسروی من کجایی!"ازبس مسافرتهایم زیادشده بودکه من رابه چشم ناصرخسروومارکوپلومیدید!
وقتی برگشتم اولین کاری که کردگوشی من راداخل سطل آشغال انداخت وگفت:"تونمیدونی من چی کشیدم این پنج روز!وقتی نمیتونستم صداتوبشنوم،دلم میخواست سربذارم به کوه وبیابون."این حرفهاراکه میزدباتمام وجودم دلتنگیهایش راحس میکردم.دلم بیشترقرص میشدکه خداصدایم راشنیده وفکرشهادت راازسرش انداخته است.
عشقی که حمیدبه من داشت رادلیل محکمی میدیدم برای ماندنش.پیش خودم گفتم:"حمیدحالاحالاموندنیه.بعیدمیدونم چیزی باارزش ترازاین دلتنگی بخوادپیش بیادکه حمیدروازمن جداکنه.حداقل به این زودی ها
نبایداتفاقی بیفته."به خانه که رسیدیم،گفت:"زایرشهداچادرتوهمین جاداخل اتاق وپذیرایی بتکون بذارخونه رنگ وبوی شهدابگیره."
فردای روزی که ازسفربرگشتم باهم برای خریدعیدبه بازاررفتیم.زیادازجاهای شلوغ یاپاساژهای امروزی خوشش نمی آمد.دوست نداشت درجایی باشدکه حجاب رعایت نمیشد.اینجورجاهاچشمهای نجیبش زمین را
می کاوید.اصلاهم اهل چک وچانه زدن نبود.وقتی پرسیدم:"چراچونه نمیزنی؟شایدفروشنده یکم تخفیف بده."گفت:"چونه زدن کراهت داره.بهتره به حرف فروشنده اعتمادداشته باشیم.
"یادم
نمی آیدحتی برای صدتاتک تومنی چانه زده باشد،مگراینکه خودفروشنده میخواست تخفیفی بدهد.
وسط بازارگوشی من زنگ خورد.به حمیداشاره کردم که ازمغازه روبرویی برای خودش جوراب بخرد.مشغول صحبت بودم که دیدم نرفته برگشت.تماسم که تمام شدپرسیدم:"چی شد؟چرازودبرگشتی؟جوراب نخریدی؟"
شانه هایش رابالاانداخت وگفت:"حجاب خانم فروشنده چندان جالب نبود،جلونرفتم.شمابروداخل خریدکن."
جوراب راکه خریدم،حمیدگفت:"چون ایام فاطمیه تموم شده،برای عیددوست دارم باقلوادرست کنیم؛
اون هم ازباقلواهای خوشمزه ی قزوین."بلدبودم باقلوای خانگی درست کنم.ازهمان جابرای خریدوسایل موردنیازبه عطاری رفتیم.دوروزتمام درگیرپختن باقلواهابودم.ازبس باخمیرکارکرده بودم،دستهایم دردمیکرد.هرسینی که می پختم،
همان جاحمیدچندتایش رامیخورد.
عاشق
شیرینی جات بود.اگرکیک یانون چایی می پختم که شیرینی آن کم بود،مثل بچه هابهانه میگرفت ومیگفت:"مگه نون پختی!این شیرین نیست.من نمیخوام.بعدهم کلی مرباوعسل به کیک ونون وچایی میزدومیخورد.وقتی دیدم تقریبابه همه سینی های باقلواناخنک زده،به شوخی گفتم:"این طورکه توداری میخوری چیزی برای مهمون هانمی مونه!
سرجمع تاالان دوتادیس باقلواخوردی.این همه میخوری جوش میزنی آقا!به جای خوردن بیاکمک."گفت:"باشه،چشم."بعدهم دستی رساند.وسط کمک کردن بازناخنک میزد.روزهای بعدهم تاغافل میشدم،میدیدم پای یخچال مشغول باقلواخوردن است.
برخلاف شیرینی درست کردن که تمام حواسش به خوردن شیرینی بود،درخانه تکانی حسابی کمکم کرد.ازشستن شیشه هاگرفته تاتمیزکردن کابینت ها.کارکه تمام شد،ازشدت خستگی روی مبل دونفره درازکشیدوچشم هایش رابست.
برایش میوه پوست کردم وباصدای بلندگفتم:"حمیدجان،خیلی کمکم کردی.خسته نباشی."چشم هایش راکمی بازکردوگفت:"به جای خسته نباشی بگوخداقوت."وقتی گفتم خداقوت،بلندشدروی مبل نشست وگفت:"یه همسربایدبرای همسرش بهترین هاروبخواد.به جای خداقوت،بگوالهی شهیدبشی!
"باکمی مکث درجوابش گفتم:"الهی که بعدازصدسال شهیدبشی!"لحظه ی تحویل سال94نصفه شب بود.حمیدآن لحظه خواب بود.عیدی برای من روسری قهوه ای باحاشیه کارشده خریده بود.
خودش هم همان پیراهنی راپوشیدکه من ازمشهدبرایش سوغاتی خریده بودم وبزرگ درآمده بود.اکثرمهمانی هاهمین پیراهن رامیپوشید.اولین سالی هم بودکه دنبال پول نومیگشت که به بچه هاعیدی بدهد.
چندساعت بعدازسال تحویل،آقاسعیدبه همراه خانمش ونرگس آمدندپیش ماتاباهم برای دیدوبازدیدبه خانه ی اقوام برویم.
&ادامه دارد...
❌❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌❌
⚜🔅سلامتی #امام_زمان (عج)صلوات🔅
•┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈•
🔅نسیـــم بهشـــت
🔅 @nasemebehesht
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
🚨 ماجرای جالب اطلاع رهبر انقلاب از شهادت #حاج_قاسم
چند دقیقه بعد از شهادت حاج قاسم، قضیه به یکی از فرزندان #رهبر_انقلاب اطلاع داده میشود. ایشان به منزل رهبر انقلاب میرود و مشاهده میکند رهبر انقلاب مشغول نماز شب هستند، ناچار، خبر شهادت حاج قاسم را بر روی #کاغذ نوشته و در کنار سجادهی رهبر انقلاب میگذارند. رهبر انقلاب پس از پایان نماز ....
🔻ادامه در اینجا #سنجاق شده👇
http://eitaa.com/joinchat/3870687243Cb7696c0270
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
🌀💝قبل از از اینکه از فروشگاه های
#گرون_فروش خرید کنید😔😱
حتما یه سر به این کانالِ
🔴 #لباس_بچه بزنید👇👇👇👇
💥 #جنس_جدید
💥 #تحویل_دربمنزل
💥 #شروعقیمت از ۲۰تومن به بالا
http://eitaa.com/joinchat/398131203C13bdbfadc7
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🛑 فوری
کسب درآمد بالا در منزل فقط با گوشی موبایل👌
✅ ویژه طلاب و مذهبی ها
کنار درس و کار، درآمد بالا و حلال کسب کنید.
بیش از ۳۵ هزار نفر در این کانال عضو هستند.
👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1843724308C6a5db0c50a
هدایت شده از 🗞️
✨🌼✨
تویی بهانهی خورشیــد برای تابیدن
تویی بهانهی بــاران برای باریدن...
بیا که عدالت مطلق مسیر میخواهد
سپاه منتظرانت امیــر میخواهد...
به سرم رحمت بی واسعه یعنی مهدی
بهترین حادثه و واقعه یعنی مهدی
اخم چشمش علی و خنده زهرا به لبش
جمع این جاذبه و دافعه یعنی مهدی
【 #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج 】
اقای من ❤️ادرکنی🌷🤲
رقّت قلب چيست؟
قلب، گاهي داراي رقّت است و گاهي هم دچار ضعف ميشود.
ممكن است كسي بگويد، من در تمام مدت عمر خود، حتي يك گوسفند را هم سر نبريدهام يا بريدن سر مرغي را نديدهام، اين رقّت قلب نيست،
بلكه ضعف نفس است، زيرا همين شخص وقتي بوي كباب گوشت گوسفندي كه ميخورد، به مشام فقرا ميرسد، در خود هيچ احساسي ندارد.
رقّت قلب و عاطفه از فضايل انساني است؛ در حالي كه ضعف نفس هيچ فضيلتي ندارد.
رقّت قلب راهي است كه انسان با طي آن، بر اساس دستورات الهي، به خَلق خدا خدمت ميكند.
رقيق القلب كسي است كه از ديدن يك فقير واقعاً متأثر ميشود يا وقتي از قيامت و دوزخ سخن به ميان ميآيد، اشك در چشمانش حلقه ميزند.
راه رقّت قلب نيز دوري از گناه است.
امام علي(عليهالسلام) ميفرمايد:
«ما جفّتِ الدموع إلاّ لقسوةِ القلوب و ما قست القلوب إلاّ لكثرة الذنوب»؛
چشمها گرفتار خشكي نميشود، مگر در اثر قساوت قلب،
و قلب گرفتار قساوت نميشود، مگر با زيادي گناه.
بیانات علامه جوادی آملی