eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍داستانی آموزنده از مولانا "دزد و پاسبان" •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃 جاده ی موفقیت مستقيم نیست، پیچی دارد به نام "شکست" دوربرگردانی به نام "سردرگمی" سرعت گیرهایی به نام "افکار منفی" و چراغ قرمزهایی به نام "دشمنان" اما اگر یدکی به نام "اراده" موتوری به نام "استقامت" و راننده ای به نام "خدا" داشته باشید به جایی خواهید رسید که "موفقیت" نامیده می شود گاهی وقت ها باید یه نقطه بزاری باز شروع کنی باز بخندی باز بجنگی باز بلند شی و محکمتر باشی گاهی باید یه لبخند خوشگل به همه تلخی ها بزنی و بگویی جز خدا کسی به دادم نمی رسد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
یه خانوم چادری❤️🍃 ازهمه رنگا لباس داره نگا به مشکیه چادرش نکن🖤✨ چادریا هم آرایش کردن بلدن چادریا هم لباس زیبا پوشیدن بلدن💫🌸 چادریا هم بلدن لاک بزنن خلاصه خانومی که رنگارنگ میری تو خیابون ! و فک می کنی چادری جماعت عقب موندس وبه روز نیست🙃 چرا چادریا هم این کارهاروبلدن😇 منتها ... فقط برای یه نفر اونم همسرشون😊 نه مردای توخیابون
✅نقش نماز در سلامتی جسم ✍آیت الله بهجت (ره): شخصی می گفت: من بیمار شده و به دکتر مراجعه کردم. دکتر گفت: شما باید ورزش کنید، اگر چه به زیاد نماز خواندن! من هم زیاد نماز خواندم و بیماری ام که سردرد بود خوب شد. نقش نماز در سلامتی جسم انکار ناپذیر می باشد. خم شدن مکرر سر به پایین در هنگام رکوع و سجود، سپس بالا آمدن سر هنگام ایستادن و نشستن کمک می کند که خون بیشتری به مغز برسد. سجده باعث آسودگی و آرامش در فرد می شود و عصبانیت را کاهش می دهد. مدت زمان ذکر سجده باعث تقویت عضلات صورت و گردن و ساق پا و ران ها می شود و به این ترتیب به جریان خون در قسمت های مختلف بدن کمک می کند. 📚منبع: توصیه های پزشکی عارفان، آیت الله بهجت، ص۳۷
چرا بعد از جنابت باید غسل کرد🛁 چرا نگاه شهوت انگیز ممنوع است🚨 چرا تراشیدن ریش مجاز نیست👤 چرا قبل از نماز باید وضو گرفت🚿 💡خوشبختانه کتاب علوم نوین در اسلام بر طبق روز به این سوالات پاسخ میدهد 👇📔👇📔 📕جهت دریافت این کتاب 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2061369427Cc5c0894323 اگر به دنبال فلسفه پزشکی احکام هستید🤔👆🏻
✅ عاشقانه شهدایی🌹 ♥️🍃 ... 🍃♥️ 🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹 🍃قسمت81 همکارش تماس گرفت که سرکوچه منتظراست.سریع حاضرشد.یک لباس سفیدباراه راه آبی،همراه کاپشن مشکی وشلوارطوسی تنش کرده بود.دوست داشتم بیشترازهمیشه روی حاضرشدنش وقت بگذاردتابیشترتماشایش کنم،ولی شوق حمیدبرای رفتن بیشترازشوق ماندن بود. باهرجان کندنی که بودکناردرخروجی برایش قرآن گرفتم تاراهی اش کنم.لحظه ی آخرگفتم:"کاش میشدباخودت گوشی ببری.حمیدتوروبه همون حضرت زینب سلام ا...علیهامن روازخودت بی خبرنذار.هرکجاتونستی تماس بگیر." گفت:"هرکجاجورباشه حتمابهت زنگ میزنم.فقط یه چیزی.ازسوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟اونجابقیه هم کنارم هستن.اگه صدای من روبشنون ازخجالت آب میشم." به یادزندگی نامه وخاطراتی که ازشهداخوانده بودم افتادم. بعضی هایشان برای همچنین موقعیت هایی باهمسرشان رمزمی گذاشتند.به حمیدگفتم:"پشت گوشی به جای دوستت دارم بگویادت باشه!من منظورت رومی فهمم." ازپیشنهادم خوشش آمد.پله هاراکه پایین میرفت برایم دست تکان میدادوبلندبلندگفت:"یادت باشه!یادت باشه!" لبخندی زدم وگفتم:"یادم هست!یادم هست!" اجازه ندادتادم دربروم.رفتم پشت پنجره ی پاگردطبقه ی اول.پشت سرش آب ریختم.تاسرکوچه برسددو،سه باربرگشت وخداخافظی کرد. ازبچگی خاطره ی خوبی ازخداحافظی های داخل کوچه نداشتم.روزهایی که پدرم برای ماموریت بااشک ماراپیش مادرمان میگذاشت وبه سمت کردستان میرفت،من وعلی گریه کنان دنبال ماشین سپاه میدویدیم.دل کندن ازپدرهربارسخت ترمیشد. وحالادوباره خداحافظی،دوباره کوچه واین بارحمید! بادست اشاره میکردکه داخل بروم،ولی دلم نمی آمد. درسرم صدای فریادم رامیشنیدم که دادمیزد:"حمید!آهسته تر.چرااین قدرباعجله داری میری؟بذاریه دل سیرنگاهت کنم؟!"ولی این هافقط فریادهای ذهنم بود.چیزی که حمیدمیدیدفقط نگاهم بودکه تک تک قدم هایش راتاسرکوچه دنبال میکرد.پاهایش محکم وبااراده قدم برمیداشت.پاهایی که دیگرهیچوقت قسمت نشدراه رفتنشان راببینم. خودم راازپله هابالاکشیدم وداخل خانه ای شدم که همه چیزش حمیدراصدامیکرد. گویی درودیواراین خانه دلگیرترازهمیشه شده بود خانه ای که تاحمیدبودباهمه ی کوچکی اش دنیادنیامحبت ومهربانی داشت،ولی حالاشبیه قفسی شده بودکه نمیتوانستم به تنهایی آن راتحمل کنم.نفس کشیدن برایم سخت بود خانه به آن باصفایی بعدازرفتن حمیدبرایم تنگ وتاریک شده بود. اذان که شدسرسجاده خیلی گریه کردم.بعدازنمازقرآن رابازکردم تاباخواندن آیاتش آرام بگیرم.نیت کردم واستخاره زدم.همان آیه ی معروف آمدکه:"ماشماراباجان هاواموال می آزماییم،پس صبرپیشه کنید..."باخواندن این آیات کمی آرام ترشدم. باهمه ی وجودازخداخواستم مرادربزرگترین امتحان زندگی ام روسفیدکند. سجاده راکه جمع کردم.چشمم به مهرهایی افتادکه حمیدروی اپن گذاشته بود.به آنهادست نزدم.باخودم گفتم:"خودحمیدهروقت برگشت،مهرهاروبرمیداره."هرچیزی راکه دست زده بود،آویزان کرده بودویاجایی گذاشته بود،همان طوردست نخورده گذاشتم بماند. صبح پدرم تماس گرفت که وسایلم راجمع کنم قدارشدظهردنبالم بیاید. خانه راتمیزکردم،ظرفهاراشستم،کل اتاق هارا جاروبرقی کشیدم وروی مبل هاراملافه ی سفیدانداختم.موقعی که داشتم برای شصت روزلباسهاوکتابهایم راجمع میکردم،خیلی اتفاقی دفتریادداشت حمیدرادیدم.یک شعربرای پوتینش گفته بودبااین مضمون که پوتینش یاری نکرده تاآخرراه رابرود.آن روزفکرش راهم نمیتوانستم بکنم که چندروزبعدچه برسرهمین پوتین وپاهای حمیدخواهدآمد. ساعت یک بودکه زنگ خانه به صدادرآمد.پدرم بالانیامد.طاقت دیدن خانه ی بدون حمیدرانداشت.کتابهاووسایلم راداخل پاگردجمع کردم.وقتی میخواستم درراببندم،نگاهم دورتادورخانه چرخید.برای آخرین بارخانه رانگاه کردم.دسته گلی که حمیدبرای تولدم گرفته بودروی طاقچه نمایان بود.مهرهای نمازکه روی اپن گذاشته بود.قرآنی که دیشب خوانده وگوشه ی میزگذاشته بود.گوشه گوشه ی این خانه برایم تداعی کننده ی خاطرات همراهی باحمیدبود.درراروی تمام این خاطرات بستم به این امیدکه حمیدخیلی زودازسوریه برگرددوباهم این دررابرای ساختن خاطرات جدیدبازکنیم. &ادامه دارد... ❌❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌❌ 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
❌واسطه ها رو حذف کن.❌ ✅از خود تولیدی خرید کن✅ این کانال 👇😊💥⭐️ 🛑پخش کننده اصلی و مبل و به قیمت عمده💥⚡️ 💯 های زیبا و ارزون 💯 مبلهای شیک و متنوع 💯 های خوشگل با قیمت خیلی مناسب رایگان به کل کشور 🥀🥀_________________ http://eitaa.com/joinchat/2094202885Cf9791fff2b @baniss
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🔴 🌹 مژده به مقلدان 🔵 و کانال رساله امام خامنه‌ای در ایتا افتتاح شد. 🌺شما هم به جمع 149 هزار نفری کانال مقلدان ایشان بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/197001216Ceef0cb9a1f
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
💚 🥀یک سال نیم مانـده غمـت در گلوی من هر روز وشب‌تویی‌همه‌جا روبه‌روی من 🥀در زیر آفتابم و تشـــــنه شبیــــه تــــو دنیا کشیــده خنجـــر غـــم بر گلوی من شاعر: پروانه غریبی س 🥀 🥀
○•🌱 سردار سر بريده ی دنيا، °【 سلام عشق 】° عاليجناب حضرت دريا، سلام عشق شمس و قمر به گنبدتان بوسه ميزنند♡ خورشيد کربلای معلی ، سلام عشق ♥️
‌☀️انتظار فرج به سبک حضرت زینب سلام الله علیها☀️ ◀️در مسیر آرمان دستیابی به حاکمیت توحید به وسیله امام عصر (عج) باید بود. ◀️ولی ستون خیمه انتظار با صبر و استقامت است که فرمودند:انتظار الفرج بالصبر(تحف العقول، ص: ۴۱۶) ☝️اما اینها در باب مفاهیم است. ◀️در روش ، گاهی از مفاهیم می‌شود گذشت و مصادیق را به‌دست آورد و از آنها الهام گرفت مثل اینکه برای تصور شجاعت، بگویی حضرت علی علیه السلام. ◀️حال اگر در این انتظارِ توأم با صبر، ‌به دنبال هستیم که عملاً آن را به تصویر کشیده است. ◀️بدون تردید باید گفت که سلام الله علیها تندیس صبر در رکاب ولی خدا و امام زمانش است. ◀️در معنایی لطیف از حدیث فوق می‌توان گفت که برای گشایش و فرج، مثل حضرت زینب (س)، منتظر فرج باشید؛ ✅به بیانی دیگر: ◀️ داشته باشید با اسوه ی صبر، حضرت زینب سلام الله علیها!