11.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
* #کلیپ_تصویری #ذی_الحجه
🎥موضوع: توصیه عملی برای دهه اول ذی الحجه
🔺کانال رسمی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
@Nasery_ir
هدایت شده از الهادی
4_5823442626459730406.mp3
4.81M
* #سخنرانی_صوتی #ذی_الحجه #ذکر
🎧موضوع: دهه اول ذی الحجه
🔺کانال رسمی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
@nasery_ir
🔻سالروز پیوند آسمانی حضرت زهرا و امیرالمؤمنین علیهماالسلام بر همه محبین اهل بیت علیهم السلام گرامی باد.
🔺 @nasery_ir
#ذی_الحجه
🔺صفحه رسمی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در اینستاگرام:
Instagram.com/nasery_ir
🔻گفتاری از حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در مورد لزوم توجه به توحید در کنار توجه به ولایت.
🔹شما می توانید برای مطالعه این نکته مهم به آدرس زیر مراجعه نمایید:👇👇👇
http://bonyadhad.ir/11054
#حاج_محمدحسن_تخت_فولادی
🔻حاج محمدحسن تخت فولادي قبرش آن طرف حاج محمد صادق است. از شاگردهاي حاج محمد صادق بوده و مقدم بود بر آشيخ حسنعلي نخودكي. ميگويند ثنايي غزنوي در جمعي بود. يك نفر بلند شد و يكي از شعرهاي او را خواند. ثنايي پرسيد: «اين شعر از كيست؟» گفت: «از خودم است». گفت: «تو كي هستي؟» گفت: «ثنايي غزنوي». گفت: «شعر دزدي را ديده بودم؛ ولي شاعر دزدي را نديده بودم».
صوفيه گاهي فرد را با مايملكش ميدزديدهاند. بعد از فوت، سنگ بردند، انداختند روي قبرش.
(یعنی روی قبر حاج محمد حسن انداختند و با متنی که روی آن سنگ قبر نوشته بودند ایشان را از صوفیه معرفی کردند)
ادامه دارد...
ادامه مطلب قبل....
🔻ايشان از افرادي بود كه آن وقت، شعراي اهل اصفهان و اهل دل، جمعه ها، پنجشنبه ها مي آمدند پهلوي ايشان.
مولف كتاب تاريخ تخت فولاد مي نويسد: من بچه بودم، گاهي همراه عمويم مي رفتيم تخت فولاد. مريض مي آوردند پهلوي حاج محمد حسن تخت فولادي. يك خرده نبات كه ته دستش مانده بود، به دهان من مي ريخت در سن 5 سالگي. هنوز مزه آن نبات بعد از40 سال زير دندانم باقي است.
يک شعري هم دارد:
بر آن لب نمكين بوسه اي زدم روزي
هنوز لذت آن هست زير دندانم
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔺کانال رسمی حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir
┈•• گپ •• سروش •• ایتا ••┈
#سیره_بزرگان
🔻نوشته بود يک وقتي در اصفهان در تخت فولاد چهارصد نفر در زاويه هاي آن مشغول عبادت بوده اند. فضاي آرام و اهل عبادت؛ هر كسي يك گوشه اي را گرفته بود، يك مرتبه رسيده بودند به آن كه اين خبرها نيست، اين قدر خودكشي نمي خواهد و آن طرف [آخرت]، اصل است. خودشان را جمع مي كردند. اگر بايد با فقر هم مي گذراندند، مي گذراندند و با آرامش و توحيد و انس با خدا میگذراندند.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔺کانال رسمی حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir
┈•• گپ •• سروش •• ایتا ••┈
#امیرالمومنین
🔻در مشارق الأنوار بُرسی آمده است که یکی از یهودی های خیبر یک وقتی شروع کرد از روی آب راه رفتن؛ در حالی که امیرالمؤمنین علیه السلام و اصحابشان ایستاده بودند و همهی اصحاب با تعجّب به او نگاه می کردند. او روی خود را برگرداند و دید که امیرالمؤمنین علیه السلام با اصحابشان نگاه می کنند، خدمت حضرت عرض کرد: «یا هذا لو عرفت کما عرفت لجریت کما جریت» یعنی اگر میدانستی آنچه را من میدانم، تو هم این کار را میکردی. حضرت اشارهای به آب کردند و مثل اینکه آب، منجمد شد و احساس کرد که آب ایستاده است، برگشت و خدمت حضرت عرض کرد: «شما چه کار کردید؟» حضرت فرمودند: «شما چه کار کردی که از روی آب رفتی؟» گفت: «من اسم وصیّ پیامبر آخر الزمان را می دانم و با آن اسم رفتم.» حضرت فرمودند: «من وصیّ پیامبر آخر الزمان هستم.»
(مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام، ص 271)
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔺کانال رسمی حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir
┈•• گپ •• سروش •• ایتا ••┈
#دعا
🔺صفحه رسمی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در اینستاگرام:
Instagram.com/nasery_ir
#حضرت_ابراهیم
🔻وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام همسرشان را به بیت المقدس می بردند، پادشاه زمان، دستش را به طرف همسر حضرت ابراهیم علیه السلام دراز کرد و دستش خشکید. از حضرت ابراهیم علیه السلام سؤال کرد: «چرا اینطور شد؟» حضرت ابراهیم علیه السلام گفتند: «خدای من غیور است و این کارها را دوست ندارد. دستت را بکش.» گفت: «دستم خشکیده است.» گفتند: «من دعا میکنم دستت آزاد شود.» گفت: «دعا کن دستم آزد شود، دیگر کاری ندارم.» دستش آزاد شد؛ دوباره آمد دست ببرد دستش خشکید. گویا چند بار این اتّفاق افتاد. گفت: «ابراهیم! خدای خوبی داری. خیلی هوای تو را دارد و حواسش به شما است.»
(رک: قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص: 107)
ادامه دارد...