سلام و عرض ادب
🪴 بزرگواران لطفا نظرات خودتون رو در مورد نشریه ۶۱ مطرح بفرمایید.
در خدمتتون هستیم برای شنیدن نکات شما بزرگواران.
@alrahiile
نشریه ۶۱ هیئت ثارالله زنجان شماره ۹۴ .pdf
22.16M
🪴نشریه ۶۱ شماره ۹۴
.
.🍃دراین شماره بخوانیم ؛
.
.⚡دوقطبی = دولت سوم روحانی؟
.⚡اصلح کیست ؟
.⚡در رکاب ولی
.⚡یار پسندیده
.⚡درنگی در فرصت جوانی
.⚡مصاف عقل و عشق
.
.
.🆔https://eitaa.com/nashr61
.🆔 https://t.me/nashr61
.🪴دوقطبی = دولت سوم روحانی ؟
.
.📌#میثم_سلطانی
.
.بعد از شهادت رییس جمهور، مثل رئیسی کسی است که در مناظرات کشور را دچار مساله دوقطبی کاذب نکند، اما سوال مهم این است که چگونه دوقطبی شکل می گیرد و نتیجه آن برای جامعه چیست؟
دوقطبی شدن به معنای ایجاد تشتت و تعارض در بین افکار عمومی در بین مردم است که راجع آن مساله به زیرگروه های مخالف دسته بندی می شوند و دو جبهه مخالف و موافق ناتراز که در قلب آن تعصب برقرار و تدین خارج میشود. معنای دوقطبی اختلاف سلیقه و اختلاف انتخاب نیست بلکه به معنای به حق و مصلحت فکر نکردن و به آن جایگاه این دسته بندی فکر کردن است.
خصوصیت فضای حاکم بر دوقطبی استدلال کمتر بیان و کمترشنیده میشود، فضای سیاه و سفید و صفر ویکی است، لجبازی در راس قراردارد و یک گروه حمله و گروه دیگری دفاع می کنند.
در دوقطبی مردم_مردم که نشات گرفته از رفتارهایی است که در سطح اثرگذاری بالا یا تصمیم گیری بزرگتری خودش را نشان می دهد و یک بیان در مناظرات نامزدها یا یک فعلی مثل حجاب یا ترور حاج قاسم سلیمانی و هواپیمای اوکراینی مصادیقی است که می توان بیان کرد.
در فضای کاذب دوقطبی عقلانیت جایش را به عصبانیت می دهد و سبب زخم زدن بر پیکره آرمان های انقلاب اسلامی میشود که در این فضا سبب دل زدگی، خستگی مردم، شکننده شدن محیط جامعه میشود و بار محبتی افراد برای یکدیگر را ازهم به سرقت می برد و ساحت تفکر را از انسان می گیرد.
آقای پزشکان و مشاورانش پیروزی خود را در ایجاد فضای دوقطبی دیده اند که از همه ظرفیت های خود از جمله سلبریتی ها و وزرای سابق دولت روحانی و همه افرادی که به نوعی بر تب این فضا می دمند استفاده کرده اند و در مناظرات بعدی این خودش را بیشتر نشان خواهد.
آیا می توان گفت دو قطبی کاذب بین آقایان قالیباف _ جلیلی، سبب روی کار آمدن دولت سوم آقای روحانی میشود؟
حریف نامزدهای جبهه انقلاب با تمام توان و ظرفیت در صدد بازسازی و آرایش خود با ایجاد فضای دوقطبی هستند تا بتوانند بر کرسی شهید جمهور تکیه بزنند این امر محقق می شود الا با یک هوشیاری و اتحاد در جبهه انقلاب و ماندن یکی از نامزدهای منتصب به جبهه انقلاب است که از تشکیل دولت سوم روحانی جلوگیری می کند و کشور را به عقب بر نمی گرداند و این نیاز بر توجه عقلانیت و فهم درست از میدان و نیز روایت درست از شهید رئیسی به عنوان یک شاخص در عصر حاضر هست.
.
.
.#نشریه_۶۱_شماره۹۴
.
.🆔 @nashr61
.🪴انتخاب اصلح
.
.📌#زهرا_حسین_پور
.
.کمتر کسی پیدا میشود که این بیان امام خامنه ای حفظه الله در رابطه با شهید رئیسی را نشنیده باشد.
ایشان مظهر شعارهای انقلاب بود بنابراین احساسات جریحه دار شده مردم در شهادتِ ایشان، همدردی با انقلاب اسلامی است که سالها تهمت شنید اما از دویدن خسته نشد.
ایشان مظهر شعارهای انقلاب بود چون رضایت مردمی که پشتوانه انقلاب هستند، نصب العین خادم جمهور بود و الحق خدای همین مردم، اخلاص را گران میخرد. به بهای شهادت!
امروز که ورطه انتخاب، دامنگیر همه ماست؛ خوب است متذکر شویم که تداوم دولتِ مغتنم شهیدِ عزیزمان، طلبِ خیرِ بیشتر است که توقف، توهمِ ذهنِ انسانِ خموده است و خمودگی و امت انقلابیِ پویا، نسبتی با هم ندارند.
شهید جمهور، معیارهای اصلح را ارتقاء داد. اصلح کسی است که درد مردم، هم در مصداق و هم البته در مبنا، خواب شب را از چشمش بگیرد.
اصلح کسی است که علاوه بر بازگرداندن کارخانه های تعطیل به چرخه ی تولید، ساختارِ اقتصادیِ مولدِ تولید را پی ریزی کند.
اصلح کسی است که دست در دست میدان، دیپلماسی عزت آفرین را به برترین گفتمانِ سیاسی مستضعفان مقابل مستکبران در جهان تبدیل کند.
اصلح کسی است که علاوه بر ساخت مسکن ملی، معماری و شهرسازی اسلامی را تدارک ببیند.
در یک کلام اصلح کسی است که نسبت به ساختارهای فرهنگی و اقتصادی رایج در دنیا که با آرمان های انقلاب اسلامی چالش دارند، عیب را در اصول و مبانی ساختارِ معیوب ببیند و در صدد چاره برآید نه در آرمان های انقلابِ مظلوم و مقتدرِ اسلامی.
امروز کشور ما به یک ابراهیم رئیسی نیاز دارد که تحول خواه باشد و کشور را در قطار انقلاب نگه دارد، حالا تامل کنیم که چه کسی مثل اوست.
.
.#نشریه_۶۱_شماره۹۴
.
.🆔 @nashr61
.🪴گزارش
.
.هیئت محفلی برای جهاد تبیین است و بار این جهاد تبیین بر دوش مداحان است، حاج مهدی رسولی درهیئت ثارالله نسبت به نظرخواهی مختلفی که در مورد حمایت از نامزدها می شود در دعای عرفه هیئت ثارالله زنجان بیان نمودند: « بنده بنا به تکلیفی که بر دوش دارم از اعلام موضع صریح معذورم». ایشان نسبت به صحبت ها و مواضعی که برخی از اعضای هیئت بر طبق سلیقه و باور خود کنشگری سیاسی و اجتماعی دارند بیان فرمود « من همه اطراف خود را نسببت به حرف زدن منع نمی کنم، اما این نظر بنده یا نظر رسمی هیئت نیست».
این ذاکر آل الله در مورد نامزدهای انتخاباتی بیان کردند: « بنده به این نامزدهای انقلابی که به جبهه انقلاب تعلق دارند، ارادت قلبی دارم و آنها را برای جبهه انقلاب ظرفیت می دانم، از بد اخلاقی ها پرهیز کنید، با دستمال کثیف نمی توان شیشه را پاک کرد، از توهین و دل شکستگی در بین دانشجوها، هیئت و خانواده پرهیز کنید که این سبب خروج از ولایت الهی می شود».
ایشان نیز در تبیین نامزد اصلح بیان نمودند : « در همین بزنگاه هاست که باید به فرد اصلحی که اقبال بیشتری به آن است، رجوع کنیم ، این نامزدهای انقلابی باید ائتلاف کنند تا دوباره به عقب برنگردیم و مدیون خون شهید جمهور نشویم، عاقلانه با همدیگر گفت و گو کنیم و از نامزدهای مد نظرمان حمایت کنیم اما تخریب و دو قطبی ممنوع است».
.
.#نشریه_۶۱_شماره۹۴
.
.🆔 @nashr61
.🪴درنگی در فرصت جوانی
.📌#مهدی_فاطمی
.جوانی فرصتی برای رسیدن به خدا
قال الحکیم «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ»
میگوید؛ آدمی در مسیری به پیش میرود که پایانش ملاقات اوست؛ ملاقات خدا
البته، اینکه لحظه ملاقات چگونه باشد؛ و اصلاً بگذارد رویتش کنیم یا نه؟ بستگی دارد که چگونه در این مسیر گام برداشته باشیم.
اگر با آدابش در این جاده قدم زده باشیم، وه که چه لحظه شیرینی خواهد بود هنگام ملاقات!
همین شیرینی وصل و رویت است که زین العابدین علیه السلام را به این سخن واداشت که «لِقاؤكَ قُرَّةُ عَيني ، و وَصلُكَ مُنى نَفسي ، و إلَيكَ شَوقي».
آری در این وانفسای جهان و این تاریکیهای روزگارمان؛ هیچ نمیتواند ما را نجات دهد، جز آنکه به سوی او بگریزیم؛راهی که خودش جلوی پایمان قرار داده است «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ».
حتماً تنها ،اوست که، پاسخ همه خواستههای روح بیقرار ماست،حتی روح بلند سالار شهیدان حسین علیه السلام هم بیقرار اوست؛ آنجا که در واپسین لحظات عمر شریفش میگوید:«ترکت الخلق طرا فی هواکا / و ایتمت العیال لکی اراکا».
شاید با غیر از دیدار و لقای او نمیتوان به خوشبختی دست یافت که میگوید؛ بد ضرر کردند آنان که منکر لقای او شدند«قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ»
من هم مشتاق شدهام تا به تو برسم، تو را ببینم؛ مشتاقم! مشتاق لحظه فرحناک ملاقات با تو«مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِكَ».
اما چگونه؟! چگونه به تو برسم؟ چگونه تورا ببینم؟!!
میپرسی چگونه؟؟
مگر نمیدانی، جذبه و کشش از سوی معشوق است؟!
هرکه شد معشوق عاشق نیز هست / در دل او عشق شورانگیز هست
عشق عاشق هم زجذب عشق اوست / گشته پیداوین کشاکش هم ازوست
او خود، راه را نشان داده؛ عاشقِ لقایش را رها نکرده، فرموده؛ کیست که میخواهد به اوج زیباییها برسد؟ کیست که بخواهد به سرچشمه تمام خوبی ها وصل گردد؟ کدامتان دل در گرو رویت و لقای یار دارد؟
راه این است«فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»
آری؛ راه بندگی اوست، هرکه میخواهد راه یابد؛ چاره این است که طوق بندگی او را به گردن افکند«وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»
آنگاه است که در صراط مستقیم وارد میشوی،راهی استوار، جادهای که مسافر در آن لحظهای بر مقصد شک نخواهد ورزید، راهی که انتهایش رسیدن است، راهی جدا از بیراههها!!!
حالا که مقصد روشن است، و راه را هم نشانمان دادهاند؛ دیگر معطلی آفت است. مگر نه اینکه باید حرکت کرد؟ پس توقف؛ حتی اگر اندک باشد، دورمان میکند و دیرمان میشود!
برای فلاح و رستگاری باید لحظه لحظه عمر را غنیمت شمرد که گفت «وَالْعَصْر. إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ. إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»
اما از میان همه ایام عمر دوران جوانی متمایز است، جوانی فرصت عجیبی است! دورانی متفاوت.
گفتهاند جوانی بهترین فرصتِ بندگی است، فرصتی استثنایی برای رسیدن به خدا. اصلاً انگار بندگی در این ایام چیز دیگریست،حتی خود خدا هم به بنده جوانش در میان ملائکه فخر فروشی میکند! روی دست میگیردش و به همه، حتی فرشتگان نشانش میدهد و میفرماید«اُنظُرُوا إلى عَبدي» بندهام را ببینید؛ ببینید به خاطر من چه کارها میکند!!
اصلاً جوان اگر بندگی کند،آنچنان اوج میگیرد که پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید«إنَّ اَحَبَّ الخَلائِقِ إلَى اللّه ِ شابٌّ حَدَثُ السِّنِّ في صُورَةٍ حَسَنَةٍ جَعَلَ شَبابَهُ و جَمالَهُ لِلّهِ و فِي طاعَتِهِ ذلِكَ الَّذي يُباهِي بهِ الرَّحمنُ مَلائكتَهَ يَقولُ : هذا عَبدِي حَقّا» و در حدیثی دیگر مقام دیگری از مقاماتش را بیان میفرمایند«فَضلُ الشّابِّ العابِدِ الذي تَعَبَّدَ في صِباهُ على الشيخِ الذي تَعَبَّدَ بعدَ ما كَبِرَت سِنُّهُ كَفَضلِ المُرسَلِينَ على سائرِ الناسِ ». و اگر انسان جوانیاش را در این راه صرف کرد پاداشی بس بزرگ در انتظار اوست«ما مِن شابٍّ يَدَعُ للّه ِِ الدنيا و لَهوَها و أهرَمَ شَبابَهُ في طاعَةِ اللّه ِ إلاّ أعطاهُ اللّه ُ أجرَ اثنَينِ و سَبعينَ صِدِّيقا»، و در ردیف بندگان خاص الهی در سایه عرش خدا قرار میگیرد«سَبعَةٌ في ظِلِّ عَرشِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ، يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ : إمامٌ عادِلٌ و شابٌّ نَشَأ في عِبادَةِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ···». اما بالاتر از این همه، برترین پاداش او، آن است که؛ خدا شیفته او شود! چنانکه رسول مهربانیها فرمود«إنَّ اللّه َ يُحِبُّ الشابَّ الذي يُفني شَبابَهُ في طاعَةِ اللّه ِ تعالى».
انگار جوانی با همه ایام عمر فرق دارد،اصلاً مگر جوانی چه دارد که دیگر روزگاران عمر فاقد آن است؟ جوانی چیست که متمایز است از باقی زمانها؟!
.جوانی مختصاتی دارد که این دوره را به یک فرصت استثنایی تبدیل کرده؛ برای کسب موفقیتها،برای پیروزیها، برای اوج گرفتنها و برای پرواز تا بینهایت.
جوان رقیق القلب است، دل نازک است و هنوز روزگار و حوادث ناهموار آن قلب او را سفت و سخت نکرده، قلبی که«القلبُ حَرَمُ اللّه ِ ، فلا تُسْكِنْ حَرَمَ اللّه ِ غَيرَ اللّه ِ» آری اگر قلب مستعد باشد ساکن اصلیاش را در خود جای خواهد داد.
اما اگر جوانی گذشت و آدمی در کوران حوادث قلبش را با خدا منوس نکرد و این قلب آرام آرام سخت شد،دیگر معلوم نیست در مقابل حقایق لطیف تسلیم شود،و برای بندگی و عشق ورزیدن به مبدا همه خوبیها آمادگی داشته باشد. رسول خدا میفرمایند «اوصيكُمْ بِالشُّبّانِ خَيْرا فَاِنَّهُمْ اَرَقُّ اَفـْئِدَةً اِنَّ اللّه َ بَعَثَنى بَشيرا وَ نَذيرافَحالَـفَنِى الشُّبّانُ وَ خالَفَنِى الشُّيوخُ، ثُمَّ قَرَاَ ″فَطالَ عَلَيْهِمُ الاَْمَدُ فَقَسَتْ قُلوبُهُمْ″ » رقت قلب باعث شد تا جوانان در راه بعثت مرا یاری کنند، وحال آنکه دیگرانی با من مخالفت ورزیدند چرا که دنیا قلب هایشان را دچار قساوت کرده بود.
جوان پر شور و اشتیاق است پراست از نشاط و شادابی؛این شور و نشاط و شعفِ وصف ناپذیر؛ که از درون جوان میجوشد، در دیگران نیست؛ چرا که آدمی رفته رفته کم رمقتر میشود. امام صادق علیه السلام میفرماید«عَلَيكَ بِالأَحداثِ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلى كُلِّ خَيرٍ»، و به همین جهت است که امیرالمومنین علیه السلام فرمودند« لا تَنسَ صِحَّتَكَ و قُوَّتَكَ و فَراغَكَ و شَبابَكَ و نَشاطَكَ ، أن تَطلُبَ بها الآخِرَةَ».
آدمی که پر طراوت باشد؛ فعالانه عمل میکند، پرتلاش میشود و با تمام توان حرکت میکند. این شور و نشاط حال آدمی را زنده و تازه نگه میدارد. کهولت سن اما، در کنار سستی جسم حرارت روح را نیز میکاهد.
پس جوانی به مراتب از پیری و ایام کهولت برای بندگی و رسیدن به خدا مناسبتر است. رشد و سیر جوان هم سریعتر است و هم با کیفیتتر.
قلب پاک و خالی بودن ذهن استعداد دیگریست در دوران جوانی!
قلبی که اشتغالات آن را آلوده و به خود مشغول کرده، قلبی که دنیا شکارش کرده و ذهنی که متمرکز به لهو و لعب و تفاخر و زینت عالم ماده شده چگونه میتواند با فراغ بال به خدا بپردازد؟
اما قلب جوان به فرمایش امام علی علیه السلام مانند زمین خالی است، آماده برای هر بذری که افشانده شود«اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ كَالاَْرضِ الخاليَةِ ما اُ لْقىَفيها مِنْ شَىْ ءٍ قَبِلَتْهُ». قلب پاکیزه میتواند نور الهی را جذب کند و با آن نور در تاریکیهای دنیا راه را بیابد.
اینها و عوامل دیگر؛ جوان و جوانی را برای هرگونه موفقیتی (چه مادی و چه معنوی) مستعد ساخته است.
بیائید تا فرصت جوانی باقی است؛ این راه را با نشاط و آمادگی بپیماییم، که اگر غفلت کردیم و عمر گذشت و به پیری رسیدیم؛ دیگر نه حالی برای عبادت باقی میماند و نه فرصتی برای مهیا شدن برای ملاقاتی پرشور و هیجان با خدا.
چه زیبا است مناجات آن عارفِ رسیده به دیدار، که گفت «الهی؛ خوشا آنان که در جوانی شکسته شدند، که پیری، خودْ شکستگی است.»
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۴
.
.🆔 @nashr61
.🪴داستانک؛ دردانه
_ بخش دوم _
.
.📌#سیده_فاطمه_موسوی
.
.ملیکا؛ "مامان جانم خوبم، قربون دلت برم ، که همیشه نگرانمی، حالا که علی رضا هم اومده از همیشه بهترم ، "
ملیکا صدای گوشی را روی بلندگو گذاشت ، صدای مادر در اتاق می پیچد ؛
خدا رو شکر خوشحالم که خوبی حالا چرا تنهایی ؟"
ملیکا گوشی را روی تخت گذاشت و بلند شد
"مامان سمیه برا علیرضا نذر داشت همه با هم رفتند امام زاده ، علیرضا هم رفته چند امانتی از دوستاشو به خانواده هاشون برسونه دیگه تا ظهر میاد "
مادر توصیه های مادرانه را کرد و ملیکا در حالی که چشم می گفت وقول می داد مراقب خودش و سلامتی اش باشد ، از پله ها پایین رفت .
***
مادر خداحافظی کرد و گوشی را روی میز نهار خوری گذاشت به عکسهای چیده شده روی میز خاطره نگاه می کند ، عکس هشت ماهگی ملیکا با لباس سرخابی که روی شن های ساحل نشسته ، بینی اش را جمع کرده ،میخندد و دو دندان تازه بیرون زده اش دیده می شود ، را نگاه می کند .میگوید ؛ چقدر زود گذشت احمد نه ؟
پدر روی مبل نزدیک میز خاطره نشسته بود و چشم به خطوط کتاب دوخته بود تا اسم خودش را شنید از روی عینک مادر را نگاه کرد و گفت ؛
"بله ؟"
مادر گفت ؛
"احمد باورت می شه همین دختر لوس و بابایی تو چند وقت دیگه مادر می شه ؟"
احمد به عکس دخترش نگاهی کرد ، لبخندی زد و گفت :
"انگار همین دیروز بود. یادته برای این که یه لحظه مرتب بشینه تا این عکسو ازش بندازیم چقدر ادا و اطوار در آورد؟"
مادر بلند شد رفت و روی مبل کنار احمد نشست و گفت:
"احمد! ملیکا حرف شما رو زمین نمی اندازه بیا راضیش کن بیاد طبقه بالا خواهش می کنم"
احمد کتابی که در دست داشت را بست و روی میز گذاشت و گفت :
"لیلا خانم چرا نگرانی عزیزم؟ دخترت بزرگ شده! چرا نمیخوای قبول کنی؟ ملیکا داره کاری رو می کنه که بهش اعتقاد داره، عزم و اراده دخترت قابل تحسینه"
احمد دست لیلا را می گیرد، لیلا با چشمهای نگران به احمد نگاه می کند و با نگرانی می گوید:
"چرا نگران نباشم؟ احمد! دختری که تو عمرش از گل نازک تر نشنیده و هرچی خواسته براش فراهم کردیم حالا داره مادر می شه اونم کجا؟ تو یه خونه با امکانات محدود. "
احمد با لحنی مهربانانه تر گفت: نگرانی تو به خاطر مهر مادریته و این خیلی قابل احترامه! اما لیلا جان! اگر خودش راضیه چه جای نگرانی؟ من تو این دو سال ذره ای نا رضایتی تو حرفاش ، تو چهره و در رفتارش ندیدم. اتفاقا بیشتر از قبل ملیکا با نشاط تر و مصمم تر بوده "
لیلا نگاهش را از نگاه احمد دزدید و دوباره به سمت میز خاطره و به عکس ملیکا با چادر سفید کنار سفره عقد چشم دوخت و گفت:
" احساس می کنم بچه ای که خودم بزرگ کردم رو خوب نشناختم ، اصلا بعد از عقد این دختر کس دیگری شد . کسی که تا قبل از این هر جا میخواست بره می پرسید مامان به نظرت کدومو بپوشم یه شبه عوض شد و شب عقدش اومد کنارم و دستمو بوسید گفت: "مامان من برنامه هایی برای زندگیم دارم ازتون می خوام کمکم کنید" . گفتم: حتما هر چی میخوای بگو مامان برات تهیه می کنم گفت: فقط برام دعا کن می خوام برم سمت همه چیزایی که تا حالا نداشتم.
احمد! دلم حُرّی ریخت گفتم: مگه ما چی براش کم گذاشتیم که ملیکا حسرت به دلش مونده؟ گفتم ملیکا چی نداشتی من و بابا که هر کاری از دستمون بر اومده کردیم تا تو در آسایش باشی؟ گفت: دنبال سختی هایی هستم که منو از خودم خالی کنه و به دیگران نزدیک کنه "
احمد لبخند به لب دست لیلا را به صورتش نزدیک کرد و بوسید و گفت ؛
"بابت تربیت چنین دختری ازت ممنونم لیلا دخترت داره خودش رو تربیت می کنه برای کارهای بزرگ تر و سخت تر. این آرزوی هر پدر و مادریه که بچش بتونه گلیم خودش رو از آب بیرون بکشه مگه نه؟"
لیلا دستش را میان دستهای احمد جمع کرد و گفت ؛ درسته اما ....
احمد بلند شد دست لیلا را هم کشید تا از جا بلند شود و گفت:
"دیگه اما نداره بلند شو به ملیکا زنگ بزن بگو عصری آماده باشن میرم دنبالشون حالا که علی رضا هم اومده دعوتشون کن شام»
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۴
.
.🆔 @nashr61
.🪴من، زندگی، آزادی ؟؟
.
.📌#صنم_یاوری
.
.نگاهش را به زمین دوخت و بعد از کمی فکر پرسید: مگر نمی گویی همه ما محدود هستیم، چه کسی می داند رهایی من در چیست و به چه چیزی باید محدود شوم؟ من به چه کسی می توانم اعتماد کنم
گفتم تا حالا به چه کسانی اعتماد می کردی؟مگر نه این که تا حالا به سازندگان مد اعتماد داشتی و هر چیزی که انها به بازار عرضه میکردند را می پوشیدی، یا به بلاگرهای اینستاگرام که سبک زندیگ خودشان را ذره ذره در ذهن تو تزریق کرده اند
حالا من میپرسم آنها که این گونه برایت محدودیت تعیین کرده اند خودشان چه نفعی از آن میبرند؟پول، ثروت ،شهرت؟
آیا ممکن است به خاطر داشتن همه این ها محدودیت هایی برای تو تعیین کنند که تو را به اسارت در می آورد؟ یا اینکه سلیقه هایی برایت بسازند که خودت در ایجاد آن نقشی نداشتی ولی جیب آنها پر از پول شد و به شهرت و قدرتشان اضافه شد؟ مگر نه اینکه برای پوشاندن این اسارت ها نام آادی را برایش ساختند تا با توهم آن تو را به اسارت در بیاورند؟
فکر میکنی این ها گزینه خوبی برای تعیین محدودیت هاهستند؟کسانی که هم نفع و ضرر شخصی دارند و هم علمشان آن قدر نیست که بدانند آزادی چه کسی محدودیت دیگری است و محدودیت چه کسی دیگران را آزاد میکند؟
گفت:کمی گیج شدم، مگر کسی هم وجود دارد که نفع و زیان شخصی نداشته باشد یا اینکه از اسارت ها و آزادی های همه خبر داشته باشد؟خود شما یا همین آخوندها هم منفعت هایی دارید و علمتان هم آنقدر زیاد نیست.
گفتم باریکلا، هیچ کس نیست
گفت: پس همه سرکاریم
گفتم: نه در میان انسان ها کسی نیست، چون انسان خودش محدود است،و فقط یک نامحدود می تواند محدوده تعیین کند
گفت:نامحدود منظورت خداست؟
گفتم:جز خدا نامحدودی می شناسی؟
کمی به فکر فرو رفت، سرش را پایین انداخت، لبش را گزید و با من و من ادامه داد: به نظر حرفت منطقی میاد، ولی هر کس داره خدا رو یک جور تعریف میکنه
گفتم:آفرین ولی جرا اول تعریف خدا رو از خودش نمی شنوی، تا حالا شده بشینی پای حرف هاش و از خودش بپرسی که چه تعریفیاز خودش داره؟یا ازش بپرسی آزادی واقعی و محدودیت درست چیه؟تا حالا از خودش پرسیدی چرا اون هایی که بیشتر دوست داره محدود تر کرده ؟
با لبخند شیطنت آمیزی ادامه داد، پس به هیچ کس غیر خدا اعتماد نکنم حتی شما
گفتم: من اگر حرف خدا را زدم بهم اعتماد کن مثل حالا که می خواهم حرف خدا را بگویم... بسم الله الرحمن الرحیم
.
.
ادامه دارد...
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۴
.
.🆔 @nashr61
.🪴زیریک سقف،خانواده خوب من
.
.📌#فاطمه_تیموری
.
.وَ مِن آیاتِه اَن خَلَقَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجا لِتَسکُنوا اِلیها....در ابتدای این آیه،خداوندمتعال،خیلی واضح،ازدواج را یکی از نشانه های خداوند میداند و در آخر آیه هم می فرماید:این نشانه برای اهل تفکراست.درواقع،خداوند حکیم،به این اشاره میکند که باید درمورد ازدواج،خیلی عمیق فکرکنید.چیزهای زیادی در ازدواج و تشکیل خانواده است؛آثار خیلی خوبی دارد که مهترین آن،طبق فرمایش صاحبمان،رسیدن به آرامش است.این موضوع خیلی اهمیت دارد که مهمتریت راههای رسیدن به آرامش را بدانیم.استادپناهیان در یکی از سخنرانیهایشان به این موضوع اشاره میکنند که: " اگر محدودیتهای دنیا را که نمیتوانیم تغییر دهیم،بپذیریم،کلی حالمان خوب میشود.این یک پیشنهاد عقلانی است که امام حسن(ع)یک نمونه ی برجسته را بیان میکنند و می فرمایند:نمیرسید به چیزهایی که دوست دارید مگراینکه صبر کنید درچیزهایی که از آنها بدتان می آید....حالا ممکن است این چیزها،تکلیف باشد،تقدیر باشد یا... .دنیا دارِ محدودیتها و مشکلات است،پذیرش محدودیتهای دنیا، یکی از بهترین راههای رسیدن به حال خوب و آرامش است." اگر قرار باشد ما برخورد مناسبی با این محدودیتها و سختی ها نداشته باشیم اول کسی که آسیب میبیند خودمان هستیم.این موضوع،یک موضوع بسیار کاربردی در زندگی مشترک است.ممکن است در زندگیمان،با خانواده هایی برخورد کرده باشیم که در آن،خانم و آقا دائما سعی براین دارند که عیبها و نقص های طرف مقابل را کشف و هرطور شده آن را اصلاح نمایند و همیشه درحال خودخوری و مقایسه هستند که چرا همسرشان فلان ویژگی منفی یا فلان اخلاق بد را دارد و چون نمیتوانند به هردلیلی،آن را اصلاح و همسرشان راتغییر دهند به فکر جدایی می افتند درحالی که اگر قبل از هرچیزی،به این نتیجه برسیم که به جای تغییر و اصلاح طرف مقابلمان،باید به فکر عیبهای خودمان باشیم و حواسمان به رفتارهای خودمان باشد دراین صورت به چنان آرامشی میرسیم که دیگر،عیبهای همسرمان برایمان اهمیتی نخواهد داشت و با تمام وجود،خودمان را در آغوش گرم خدا حس خواهیم کرد.
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۴
.
.🆔 @nashr61
.🪴مصاف عشق و عقل
.
.📌#زهرا_محمدی
.
. کعبه قبلهی احرار است. کسی که نفساش را قبلهگاه خود کرده، کِی میداند حرمت حرم و حریم حسین(ع) را...؟
بانگ الرّحیل برخاست و حج را رها کرد برای پرهیز از فاجعه! راحلان لبیک گفتند و راهی دیاری شدند که مردمانش دیریاست صدای گامهای شبانه علی(ع) را از ذهن بیمقدار خود تاراندهاند...
و لمّا أراد الحسین(علیه السلام) التوجه إلى العراق...
گاهی باید پشت به قبله کنی و هم پا و هم افق امامت شوی تا یاریاش کنی در مصاف با _جُهّال و فُسّاق و قدّاره بندها_ البته اگر نمیخواهی از خیل پشیمانان باشی...
و چه حقیر است عقل؛ اگر بخواهد با دو دوتا چهارتای دنیایی حکم کند به ماندن! جایی که عشق هست و دست رد میزند بر سینهی امان نامهها و امر میکند إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ...
حجت را تمام کرد...
پس ای یاران شتاب کنید؛ بگذارید حج را و بگذرید که زمین نه محل سکون و سکونت که گاهِ گذر است...
مردی چون او اگر عزم بر کاری کند دیگر نه نسیم ناخوشایندی که گاه و بیگاه رنجهای علی(ع) از کوفیان را بازگو میکند، جلو دارش است؛ نه فرزدق شاعر که در همان منزل اول گفت:«دلها با توست و شمشیرها با بنی امیه...!»
کاروان عشق روزهاست راهی شده و اکنون پس از طی بطن نخله، ابطح، وادی عتیق و... به منزل دهم یعنی حاجر رسیده... جایی که آخرین نامهی پسر عمو، مسلم بن عقیل به دست حسین(ع) رسید... نامهای در تضاد با نامههای پیشین...! نامهای که مسلم در آن پرده برداشته بود از چهرهی به ظاهر مشتاق اهل کوفه و فاش کرده بود لامروتیشان را... و حسینی که هنوز نمیداند چه کردند کوفه و کوفیان با پسر عمویش...
دو منزل بعد وقت آن است که غربال شود قافلهی امام... چرا که خبر شهادت مسلم رسیده و بر همه آشکار شد که از کوفه نسیم خونآلود مرگ میوزد... هنوز راه بازگشت مسدود نیست و این یعنی دومین دو راهی عشق و عقل... برای آنانکه هنوز دل در گرو تعلقات دنیا دارند، این مصافی است بس طاقت فرسا...
رفتنیها رفتند و قافله با هستها به سرمنزل عشق نزدیک و نزدیکتر میشود؛ اما هنوز گاه آن نرسیده که سِرّ لبهای تشنهشان را فاش کنم... تا پنجشنبه دوم محرم که کاروان به آن زمین بلاخیز میرسد...
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۴
.
.🆔 @nashr61
نشریه ۶۱ هیئت ثارالله زنجان شماره ۹۴ .pdf
22.16M
🪴نشریه ۶۱ شماره ۹۴
.
.🍃دراین شماره بخوانیم ؛
.
.⚡دوقطبی = دولت سوم روحانی؟
.⚡اصلح کیست ؟
.⚡در رکاب ولی
.⚡یار پسندیده
.⚡درنگی در فرصت جوانی
.⚡مصاف عقل و عشق
.
.
.🆔https://eitaa.com/nashr61
.🆔 https://t.me/nashr61