اميرالمومنين (عليه السلام) و پاسخگويي به معماي يهود
وقتي عمر به خلافت رسيد ، گروهي از احبار يهود به نزد اوآمدند و گفتند : اي عمر! تو بعد از محمد (صل الله عليه و آله) و ابي بكر ولي امر مسلمين هستي ، ما مي خو اهيم سوال هايي از تو بكنيم ، اگر درست جواب دادي علم به حقانيت اسلام و نبوت محمد (صل الله عليه و آله) پيدا خواهيم كرد. ولي اگر به ما پاسخ درست ندهي به باطل بودن اسلام و پيامبري محمد (صل الله عليه و آله) پي خواهيم برد.
عمر گفت : سوال كنيد از آنچه برايتان پيش آمده .
گفتند : ما را از قفلهاي آسمان خبر ده ؛ آنها چيستند؟ و نيز ما را از كليد هاي آسمانها مطلع كن.و از قبري كه صاحبش سير كرده ؛ و از كسي كه قومش را انذار كرد و از جن و انس نبوده ؛ و از پنج چيزي كه بر روي زمين راه رفته اند ولي در ارحام آفريده نشده اند؛ ما را آگاه نما.
ونيز براي ما بگو : پرنده اراج در فرياد كردن اش ، اسب در شيهه كشيدنش ، قورباقه در نقيقش (صدا كردن اش) ، الاغ در عرعر كردن اش و مرغ چكاوك در صوت كشيدنش چه مي گويند؟
عمر سرش را به زير انداخت سپس گفت : عيبي نيست براي عمر كه وقتي از چيزي سوال شود و پاسخ آن را نداند ، بگويد: نميدانم ، و اينكه سوال كند از چيزي كه نمي داند. آن گروه يهود از جا بلند شدند وگفتند : گواهي مي دهيم به اين كه محمد پيامبر خدا نيست و اين كه اسلام ديني باطل است. سلمان فارسي (رضي الله) از جا بلند شد و به گروه يهودي گفت : لحظه اي توقف كنيد. سپس متوجه خاته اميرالمومنين (عليه السلام) شد؛ تا اينكه بر آن حضرت وارد شد و گفت : اي ابالحسن!اسلام را درياب.
حضرت فرمود:چه شده؟ آن حضرت را از جريان آگاه ساخت . مولا علي (عليه السلام) كه عباي پشمي رسول خدا (صل الله عليه و آله) را بر تن داشت نزد گروه يهودي آمد. وقتي چشمان عمر به اميرالمومنين(عليه السلام) افتاد ، از جا بلند شد و حضرت را در آغوش گرفت و گفت يا اباالحسن تو براي هر مشكلي دعوت مي شوي. آنگاه مولا علي (عليه السلام) گروه يهودي را متوجه خود ساخت و فرمود : سوال كنيد از آنچه برايتان مطرح است. همانا پيامبر (صل الله عليه و آله) هزار باب از علم را به من آموخت و از هر بابي هزار باب منشعب شد.
گروه يهود سوالهاي خود را مطرح كردند. اميرالمومنين(عليه السلام) فرمود : پاسخ سوالات شما را مطابق آنچه در تورات شماست ميدهم؛ مشروط به اينكه شما ايمان بياوريد و در دين ما داخل شويد، گروه يهودي هم قبول كردند و حضرت فرمودند كه سوال هاي خود را جداگانه بيان كنيد.
گفتند :
ما را از قفل هاي آسمان خبر ده؟
حضرت فرمودند : قفل هلي آسمان ها شرك به خدا است زيرا بندگان وقتي مشرك باشند عملشان بالا نميرود.
كليدهاي آسمان ها كدامند؟
حضرت فرمودند : شهادت و گواهي به يگانگي خدا و اين كه محمد(صل الله عليه و آله)بنده و رسول خداست.(بعضي به بعضي ديگر خيره مي شدند و مي گفتند : اين جوان راست گفت).
ما را از قبري كه با صاحبش سير مي كرد آگاه كن؟
حضرت فرمود : ماهي آنگاه كه يونس بن متي را بلعيد و با او در درياي هفتگانه سير نمود.
ما را از كسي كه قومش را انذار كرد و از جن و انس نبود ، آگاه ساز؟
حضرت فرمود : اين مورچه سليمان ابن داوود بود.(گفت : اي مورچه ها وارد خانه هايتان شويد تا سليمان و لشكريانش شما را لگدمال نكنند و اينها «از شما» آگاهي ندارند)
ما را از پنج موجودي كه روي زمين راه رفتند ولي در ارحام آفريده نشدند آگاه كن؟
حضرت فرموند : اينها عبارت اند از : آدم ، حوا ، ناقه صالح ، قوچ ابراهيم و عصاي موسي.
مرغ دراج هنگام فرياد كشيدن چه مي گويد؟
حضرت فرمود : او مي گويد خدا بر عرش مستولي است.
خروس در هنگام آواز خواندن چه مي گويد؟
حضرت فرمودند : ميگويد اي غافلين خدا را به ياد آوريد.
اسب در شيهه كشيدن چه مي گويد؟
حضرت فرمود : مي گويد خدايا بندگان مومن را بر كافرين ياري فرما.
الاغ در وقت عرعر كردن چه مي گويد؟
حضرت فرمود : مي گويد خدا لعنت كند كسي را كه ده يك مي گيرد (باجگير) او در چشم هاي شيطان عرعر مي كند.
قورباقه در صدا كردنش چه مي گويد؟
حضرت فرمودند : مي گويد منزه است پروردگارم كه معبود و تسبيح شده در سختي هاي دريا ست.
مرغ چكاوك در صوت كشيدن چه مي گويد؟
حضرت فرمودند : ميگويدخدايا!دشمنان محمدو آل محمد(صل الله عليه و آله) را لعنت كن.
پس از آن كه گروه يهودي سوالات خود را مفصلاً طرح كرده وپاسخ درست شنيدند ، امير المومنين(عليه السلام) به آنها فرمود : اي گروه يهود ! آيا آنچه گفتم مطابق با تورات شما هست؟
آن گروه پاسخ دادند : نه
حرفي را واگذاشتي و نه حرفي را افزودي ، اي ابالحسن ! ما را يهودي نام مگذار و خطاب مكن ؛ گواهي مي دهم كه خدايي جز خداي يگانه نيست و به راستي محمد (صل الله عليه و آله) بنده او و رسولش مي باشد و به راستي تو دانا ترين اين قوم هستي.
اين قضيه مبيٌن اين معنا مي باشد كه حضرت علي (عليه السلام) عالم به تمام علوم و شارح به تمام عقود بوده پس چرا اعلام به علوم را از خلافت محروم كردند همان اعلمي كه پيامبر (صل الله عليه و آله) فرمود :
اعلم امتي من بعدي علي بن ابي طالب.
بعد از من عالمترين از امت علي بن ابيطالب است.
و اين حديث را خود علماي سني در كتب خودشان (كتاب فرائد السمطين:1/97للحمويني ـ موسسه المحمودي ـ چاپ بيروت و كنزل العمال : 11/614 للمتقي الهندي ـ موسسه رساله ـ چاپ بيروت و ينابيع الموده :235 ـ للقندوزي ـ چاپ استامبول) نقل كرده اند.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
12.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آهنگ سریال امام علی ۶۰۰ سال قدمت دارد
🔹سریال امام علی که بین سالهای ۷۰ تا ۷۵ توسط میرباقری به عنوان اولین سریال الفویژه مذهبی در صدا و سیما ساخته شد، موسیقی خاطرهانگیزی دارد که قدمتی شگفتانگیز و تاریخی دارد.
🔹موسیقی این اثر ۶۰۰ سال و شعر آن ۱۴۰۰ سال قدمت دارد.
✅ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
⚠️ ﺭﻭﺯﯼ ﻋﻤﺮ به حضرت علی ع گفت: یا ﻋﻠﯽ ﺍﮔﺮ ﺣﻖ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ بگو من امروزﻧﻬﺎﺭ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ .. ﺍﻣﺎﻡ فرمود: ﺷﯿﺮ ﺑﺮﻧﺞ! ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺷﯿﺮﺑﺮﻧﺞ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩ.
❌ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺖ. ﺩﯾﺪ ﻧﻬﺎﺭ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﻧﺞ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﻓﺖ ﺩﯾﺪ ﻧﻬﺎﺭ ﺷﯿﺮﺑﺮﻧﺞ ﺍﺳﺖ ، ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﺑﺮﻭﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﺪ ﮐﺎﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ، ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻧﻬﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﻪ ﻣﻄﺒﺦ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ، ﻋﻤﺮ ﻭﻗﺖ ﻧﻬﺎﺭ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﻏﺬﺍ ﺷﯿﺮﺑﺮﻧﺞ ﺍﺳﺖ،ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﻭﺩ ﮐﺎﺭﻭﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺷﮏ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﻏﺬﺍﯾﺸﺎﻥ ﺳﻢ ﻧﺮﯾﺨﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﮔﻔﺘﻨﺪ ﺍﻭﻝ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﯼ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﯾﮏ ﮐﺘﮏ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺧﻮﺭﺩ،ﻭ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﻧﺞ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩ....
❌ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ... ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﻭﯼ ﮔﻔﺖ: بلاخره برای ناهار ﭼﻪ ﺧﻮﺭﺩی؟ ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮﭼﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﻧﺞ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ....
💚 ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍ هم ﺷﯿﺮ ﺑﺮﻧﺞ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﻭ ﻫﻢ ﮐﺘﮏ. ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﻦ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﯽ. ﮐﺘﮏ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻧﻬﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﺩی .
📚مستدرک الوسائل ج1 ص 159 و ص 162
#امام_علی #عید_غدیر #غدیر
لعنت الله علی القوم الظالمین
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❣سرمه در روایات❣
🔸رشد مو
🔸مانع آبریزش چشم
🔸رفع تلخی دهان
🔸تقویت بینایی
امام صادق (عليه السلام): «الکحل ينبت الشعر و يجفّف الدِّمعه و يُعذِبُ الريق و يجلو البصر»؛
سرمه (چهار فايده دارد):
1ـ به رشد موها کمک مى کند.
2ـ از ريزش اشک زياد (از حدّ طبیعی) جلوگيرى مى نمايد.
3ـ آب دهان را گوارا مى سازد.
4ـ و چشم را جلا مى دهد.
(الخصال/ج۱ص۱۸)
🔸جلوگیری از آب مروارید:
حضرت امام صادق(علیهالسلام): در روايتى نیز فرمودند: «الکحل عند النوم امان الماء الذي ينزل في العين»؛
سرمه کشيدن به هنگام خواب، موجب امنيّت از آب (مرواريد و مانند آن) است، که عارض چشم مى گردد.
(ثواب الاعمال،ص۲۲)
🔸رشد مژه:
امام صادق(علیهالسلام): الکحل يزيد في ضوء البصر و ينبت الأشفار؛
سرمه نور چشم را زياد مى کند و باعث رشد مژه ها مى شود.
(طب الائمه؛ابنابسطام، ص۸۴)
🔸نشانه مومن
امام رضا(عليه السلام): «من کان يؤمن باللّه و اليوم الاخر فليکتحل»؛
کسى که ايمان به خداوند و روز قيامت دارد (و مبدأ و معاد را پذيرفته) مستحب است که سرمه بکشد.
(ثواب الاعمال،ص۲۲)
🔸دفع بلغم
امام صادق(عليه السلام): «عليکم بالکحل فانه يطيّب الفم ... اذا اکتحل ذهب البلغم فطيب الفم»؛
سرمه را فراموش نکنيد... چون «بلغم» را کم می کند در نتيجه باعث خوشبو شدن دهان مى گردد.
(مکارم الاخلاق؛طبرسی،ص۴۷)
🔸رفع تلخی دهان
امام صادق(عليه السلام): «الکحل يعذب الفم»؛
سرمه آب دهان را شيرين مى کند.(الکافی،ج۶،ص۴94
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
💠۲۲ذیالحجة واقعه #هَرشیٰ و توطئۀ ترور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
🔹پيامبر اکرم سه روز پس از غدير، یعنی شب بیست و دوم ذیالحجّة به سمت مدينه حرکت کردند. منافقین که آمدن پيامبر اکرم را به مدينه برای خود خطرناک میدانستند و میترسیدند که مبادا آن حضرت پیام غدیر را در مدینه بازگو کند و راه را بر آنان ببندد، تصميم گرفتند پيامبر خدا را قبل از رسيدن به مدينه به قتل برسانند تا به خيال خود امامت و خلافت را از مسيرخود منحرف سازند.
👈به همين علت در کوههای «هرشیٰ»، بین راه مکه و مدینه پنهان شده و در مسيری که بايد شتر پيامبر از آنجا عبور میکرد و دارای پرتگاهی بود قرار گرفتند تا در فرصت مناسب نقشۀ شوم خود را با رم دادن مرکب پیامبر و یا حمله به آن حضرت پیاده کنند.
🔸جبرئيل علیه السلام نازل شد و به پيامبر عرض کرد: چهارده نفر در گردنۀ هرشیٰ کمين کردهاند تا شتر شما را رم بدهند. پیامبر اکرم عدّهای از نزدیکان را خبر کرده و تدابیر امنیتی را اعمال نمودند.
🌀حذیفة بن یمانی یکی از یاران حضرت مهار شتر را در دست گرفته و به پیش میرفت. هنگامی که به گردنههای کوه هرشیٰ رسیدند، منافقین سعی کردند با پرتاب سنگ شتر پیامبر را رم بدهند که پیامبر اکرم نهیب زدند و فرمودند: آرام باش بر تو چیزی نیست. از این رو مرکب آرام گرفت وبه راه خود ادامه داد.
🔹آنگاه عمّار و حذيفه شمشيرهای خود را کشيده، به دنبال منافقين رفتند و آنان با مشاهدۀ این شرائط پا به فرار گذاشتند امّا در آسمان رعد و برقی زده شد و چهرۀ آنها معلوم گشت و توسط همراهان حضرت شناسایی شدند و حضرت نیز همۀ آنها رادیدند و شناختند .
🔸وقتی پیامبر اکرم وارد مدینه شد و به نماز ایستاد منافقین آمدند و در صفهای نماز جای گرفتند حضرت پس از نماز رو به نمازگزاران نموده، فرمودند: به خدا قسم شما را میشناسم و میتوانم از بین جمعیّت شما را بیرون کشیده گردن بزنم! امّا میترسم آیندگان بر من عیب بگیرند که پیامبر اسلام وقتی کارش سر و سامان پیدا کرد اطرافیان خود را گردن زد!! در نتیجه منافقین رسوا و توطئۀ آنها خنثی گردید.
👈از آن پس اصحاب ،حُذيفه را منافق شناس میدانستند، و اگر در نماز میت هریک از صحابه که شرکت نمی کرد مردم می فهمیدند که او جزء منافقینی بوده که قصد ترور پیامبر را داشته .
🔸توطئه ترور پیامبر و کودتا بر علیه ایشان و اهلبیت علیهم السلام نهایتا با دادن سم توسط آن دو نفر اجرایی شد و به پیامبر صلوات الله علیه در ۲۸ صفر الخیر سال ۱۰ هجری به شهادت رسید.
l👇رسالت طلبه l
@resalate_talabe
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
16.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اقدام عجیب کانال تلویزیونی عربستان تشریح حادثه غدیرخم و انتصاب حضرت علی (ع) به خلافت مسلمین
#روانبخش
http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلمی از قلعه خیبر که توسط امیرالمومنین علی علیه السلام فتح شد .
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❖◈ ↶ رویــداد #مـبــاهـلــه ↷ ◈❖
⬅️ بـخـش اوّل ↯
↫◄ هنگامى ڪه پيامبر اڪرم ﷺ مکه را فتح كردند و عرب تحت فرمان ایشان درآمد
نمايندگان نامههايى از سوى خود به مناطق مختلف جهان فرستاده و مردم را به اسلام دعوت كردند.
«عقبه بن غزوان»
«عبدالله بن ابى اميه»
«هدير بن عبدالله»
و «حبيب بن سنان»
نمايندگان پيامبر اڪرم ﷺ بودند
ڪه به «نجران» اعزام شده تا مسيحيان آنجا را به اسلام دعوت نمايند و به آنان پيشنهاد كنند يا اسلام را پذيرفته و با مسلمانان برادر شوند،
يا در صورت نپذيرفتن اسلام جزيه پرداخته و در صورت رد هر دو پيشنهاد آماده جنگ باشند.
📩در نامه رسول اڪرم ﷺ آمده بود:
بگو اى اهل كتاب بیائید از سخن حقّى ڪه ما و شما آن را قبول داريم پيروى كنيم ڪه
◽️به جز خداى يكتا هیچكس را نپرستيده
◽️چيزى را شريک او قرار نداده
◽️و برخى را بجاى خدا به خدايى تعظيم نكنيم
اگر آنها از حق روى گرداندند، بگوئید شما گواه باشيد ڪه ما تسليم فرمان خداونديم
↫◄ پس از رسيدن پيام پيامبر ﷺ در معبد بزرگ خود گرد آمدند
عدهٔ ديگرى نيز از «مذحج»، «عک»، «حمير»، «انمار» و خويشان و همسايگان آنها از قبايل «سبأ» ڪه همگى به جهت سرنوشت مشترک خود و شرايطى ڪه براى آنان به وجود آمده بود خشمگين بودند به آنان پيوستند.
↫◄ اسقف بزرگ آنان ڪه انسان موّحدى بود، علاوه بر مسيح به پيامبر نيز ايمان داشت ولى اين مطلب را پنهان مىكرد.
وقتى ديد مىخواهند به مدينه رفته و با پيامبر ﷺ به مشاجره برخيزند، آنان را پند و اندرز داده و به تأمل و تأنى دعوت كرد.
«كرز بن سبره حارثى» ڪه در آن زمان سرپرست قبيله «بنى حارث بن كعب» و فرمانده نظامى آنان و از اشراف و بزرگان آنان محسوب مىشد،
از سخنان او خشمگين شده و به مقابله با او برخاست
ولى اسقف بزرگ، «سيد» و «عاقب» ڪه آنان نيز از بزرگان قوم خود بودند، به مقابله با او برخاستند.
و به اين ترتيب گفتگوى آنان طول كشيد تا جايى ڪه براى تطبيق صفات پيامبر ﷺ با آنچه پيامبران گذشته در مورد او گفته بودند، كتاب «جامعه» را آورده و ديدند سخنان اسقف بزرگ درست است.
↫◄ در اينجا بود ڪه «سيد» و «عاقب» مضطرب شده و تصميم گرفتند براى مشاهدهٔ صفات پيامبر ﷺ و تطبيق بشارتهاى پيامبران گذشته با او به مدينه بروند.
«سيد» و «عاقب» به همراه چهارده نفر از بزرگان و علماى مسيحى نجران و هفتاد نفر از اشراف و بزرگان «بنى حارث بن كعب» براى ديدن پيامبر ﷺ به طرف مدينه حركت كردند.
آنان داراى چهرههاى زيبا و بدنى متناسب بودند و هنگامى ڪه نزديک مدينه رسيدند، براى اينكه با همراهان خود به مسلمين و مردم مدينه فخر فروشى كنند،
سيد و عاقب سفارش كردند ڪه
از مركبهاى خود پياده شده
خود را آرايش كرده
لباسهاى معمولى خود را از تن در آورده، لباسهاى ابريشمى و زيباترين و بهترين لباسهاى خود را بپوشند
خود را خوشبو نموده و با شكلى زيبا و صفى منظم به سوى مدينه حركت نمايند.
وقتى در مسجد رسول خدا ﷺ بر آن حضرت وارد شدند، وقت نماز آنان بود
به طرف مشرق مشغول نماز شدند
مسلمانان خواستند مانع اين عمل شوند ولى پيامبر ﷺ نگذاشتند.
تا سه روز نه پيامبر آنان را دعوت به اسلام كرد و نه آنان از پيامبر سؤالى كردند
تا بدين ترتيب آنان فرصت كافى براى ديدن پيامبر و تطبيق صفات او با آنچه در كتابهاى خود درباره پيامبر ديده بودند، داشته باشند.
📗 المراقبات
✍ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
⇜◆ ادامـہ دارد...