eitaa logo
نشر خوبی ها محمد مهدی
299 دنبال‌کننده
477 عکس
469 ویدیو
82 فایل
نشر خوبی ها
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 بازدید از موزه عبرت برای بازدید روی لینک زیر کلیک نمایید👇 https://tour.ebratmuseum.com/ مهم و تاثیر گذار.... عزیزانی که زندان را ندیده اند،کلیک کنند..👌
نشر خوبی ها محمد مهدی
✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیکما یا امیرالمومنین و یا صاحب الز
يازدهم شعبان ميلاد مسعود حضرت على اكبر عليه السلام آن ملاحت كه على اكبر ليلا دارد برقع از رخ كند ارباز، تماشا دارد پسرى را كه بود حسن به از يوسف مصر گر پدر واله چو يعقوب شود جا دارد خورشيد، پرتو طلائى رنگ شعاعهايش را در زمينه اى سرخ گون تاباند. غنچه اى زيبا، در دامان مطهر ليلا شكفته شد كه عطر وجودش على عليه السلام را به ديدار كشاند، مولا على عليه السلام كودك را به سينه فشرد شبنم اشكهايش ‍ بر گل نورسته غلتيد و روح درد مندش به آينده خونبار اين طفل پاك متصل شد. شهادت تولد يافت ، ايثار تفسير شد، دفتر عشق براى ترسيم فداكارى زيباترين خط را سرمشق گرفت ، ميلادش همه را به ياد پيامبر انداخت و خاطره ديدار ان رسول گرامى را در ذهنها زنده كرد همگى پيامبر دوباره اى را ديدند كه هم اينك پس از گذشت ، هشتاد و شش سال ديگر بار تولد يافته است . ان روز يازدهم شعبان سال سى و سوم هجرت ، هفت سال قبل از شهادت على عليه السلام بود كه اين نوزاد پاك ، جهان را به نور وجود خويش روشن ساخت ، از اين رو از عمر شريفش در واقعه كربلا حدود بيست و هفت سال مى گذشته است و مويد اين مطلب كلام تمامى مورخان و نسب شناسان است كه وى بزرگترين از امام سجاد عليه السلام (كه در كربلا بيست و سه سال داشته اند) مى باشد. على اكبر از دودمانى است كه خداوند قدرتش را در ظاهر و باطن او، و در صورت و سيرتش ، و در منطق و كلامش ، و ديگر مزايا و خصائل شريفش اشكار ساخته است ، على اكبر هم او كه به راستى در يقين و بصيرت و اخلاق حسنه كبير قوم خويش بوده و در فصاحت و ثبات در ميدان جنگ سر آمد همه پاكدلان . جلالت و خصال حميده ان بزرگ و بزرگزاده ، ان يگانه روز گار و خلف صالح خاندانى عظيم الشان ، اسوه فضل و خرد، اعجوبه دوران و معدن عزت و شرف ، شهيد دشت نينوا، و زاده ريحانه رسول خدا، (ص ) افزون از ستاره هاست و مجد و عظمتش بر كوهها طعنه مى زند، قلم از شرح كمالاتش عاجز و زبان از بيان اين جلالت عظمايش نارسا. اى طلعت زيباى تو، عكس جمال لم يزل وى غره غراى تو، ائينه حسن ازل روح ور وان عالمى ، جان نبى خاتمى طاووس آل هاشمى ، ناموس حق ، عزوجل در صولت و دل حيدرى ، ز انروز على اكبرى در صف هيجا صفدرى ، وى دوحه علم و عمل اى تشنه بحر وصال ، سرچشمه فيض و كمال سر شار عشق لايزال ، سرمست شوق لم يزل اى سرو ازاد پدر، اى شاخ شمشاد پدر نا كام و ناشاد پدر، اى نو نهال بى بدل اى شاه اقليم صفا، سرباز ميدان وفا بادا على الدنيا العفا، بعد از تو اى ميراجل زينب شده مفتون تو، اغشته اندر خون تو ليلا زغم مجنون تو، سر گشته سهل و جبل
على اكبر سلام الله عليه در عنفوان جوانى اثار جلالت و انوار فضيلت بر سيماى مباركش مى درخشيد، جود سرشارى ، كرم نبوى را به ياد ميآورد و شرف و مجد و بزرگ منشيش حضرت رسول (ص ) را در خاطره ها تجسم مى بخشيد، اراسته به تمامى صفات نيك بود و متجلى به انواع مناقب و فضائل . در بيان خصائص ان ارامش جان و پاره جگر حسين عليه السلام همين كافيست كه به سخن پدر والايش اشاره كنيم آنجا كه امام محاسن شريفش را در دست ميگيرد و با نگاهش او را بدرقه ميكند و چنين مى فرمايد: اللهم اشهدا انه برز اليم اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا بر سولك وكنا اذا اشتقنا الى نبيك نظرنا اليه . خدايا تو شاهد باش جوانى به سويشان مى رود كه شبيه ترين مردم در خلقت و رفتار و سخن گفتن به رسول تو مى باشد و ما چون مشتاق پيامبرت مى شديم به او مى نگريستيم . اين سخن درر بار امام عليه السلام ما را به اين امر اگاه مى سازد كه حضرت على اكبر عليه السلام آينه جمال نبوى و مثال كمال سرمدى ان بزرگوار بوده و در سخن و كلام ، كلمات گهربار ان حضرت را بر زبان داشته تا آنجا كه پدرش سيد الشهداء عليه السلام چون مشتاق سيماى دل افروز جد امجدش مى گشت ديده به اين جگر گوشه خود مى انداخت و يا چون خواهان شنيدن ان سخن جانفزاى حضرتش كه نغمات داوود را به فراموشى مى سپرده مى گشت ، گوش به سخنان فرزندش مى داد و يا بدان هنگام كه اخلاق كريمه نبى اكرم را كه خداى تعالى از ان به عبارت و انك لعلى خلق عظيم ستوده بود، به ياد مياورد، توجه به وى مينمود. واضح است كه آنكه وارث اين اخلاق حسنه پيامبر اكرم (ص ) است ، تمامى خصائص ان حضرت را اعلم از تقوى و اخلاص و شجاعت و بخشش و بردبارى و خوشروئى و نيك خلقى و ارام خويى و قاطعيت در راه خدا و دورى از رذائل و پستيها و ديگر خصالى كه خداى تعالى آنها را بزرگ شمرده ، دارا ميباشد و در اين رابطه هر چند كه برخى از افراد گرانمايه خاندان رسالت بر طبق احاديثى در بعضى ويژگيها، همسان پيامبر اكرم (ص ) معرفى شده اند اما على اكبر (سلام الله عليه ) مثل اعلا براى ان ذات كامل و معصوم از هر خطا و عيب بوده و آينه تمام نماى جمال سرمدى ان حضرت مى باشد.
اى جام عشق سرمد و ائينه رسول حيران ز آفتاب رخت ، ديده عقول ريحانه حسين و گل بوستان دين ازاد سرو باغ نبى ، زاده بتول ميلادش بر تمامى شيعيان بخصوص جوانان غيور امتمان مبارك باد. پاى تا سر پيامبر اكرم اى قدت همچو نيشكر اكبر سر و باغ پدر اكبر شام يلداى جعد مويت را صبح پيشانيت سحر اكبر پور مهتاب ليل ليلى را قرص تو شد قمر اكبر رفتنت كبك و آمدن طاووس همه اطور تو هنر اكبر خوى تو مصطفى رخت احمد پاى تا سر پيامبر اكبر وصف خلق تو انك لعلى شجر پاك را ثمر اكبر هيبت غرش تو در ميدان بدرد دل ز شير نر اكبر نيست حاجت تو را به جوشن و خود چون على سينه ات سپر اكبر نام تو نام حيدر و بايست آن پدر را چنين پسر اكبر حشمتت بود آل هاشم را مايه فخر و زيب و فر اكبر هر دو بازوى ابرويت داده دست قدرت به يكديگر اكبر زين كمان و ز تير مژگانت كرد اهوى دل حذر اكبر وه بنازم ضرب شست تو را دل نرست آخر از خطر اكبر بهر خون خدا، شهيد كرببلا تو بدى پاره جگر اكبر آنكه داغ تو بر دلش بنهاد جايگاهش دل سقر اكبر تا بقاى باقى قيوم باشدش لعن مستمر اكبر نذر قربانى تو جان كردم كن قبول و نما نظر اكبر مولوديه حضرت على اكبر عليه السلام از دامان ليلا گلى بر آمد شبيه حضرت پيغمبر (ص ) آمد از بهر عابدين ، برادر آمد به به به به على اكبر آمد از آغوش ليلا سر زد سپيده از بيت ثار الله سحر دميده فرزند على عليه السلام ، على عليه السلام افريده نخل نجل نبى (ص ) را ثمر آمد به به به به على اكبر عليه السلام آمد شمس از نور رويش رفته به سايه كوثر ز لعل او باشد كنايه روشنى بخش شمس و قمر آمد به به به به على اكبر عليه السلام آمد داده بر حق حسين عليه السلام بدر الدجا را شبه روى دلجوى مصطفى را صف شكن عرصه كربلا را لشكر كربلا را افسر آمد به به به به على اكبر عليه السلام آمد خنده كند نوزاد، همچو كوكب بر روى عمه اش حضرت زينب عليها السلام نور دل زينب اطهر عليها السلام آمد به به به به على اكبر عليه السلام آمد
امام حسين عليه السلام و آيه اصطفاء ابا عبدالحسين عليه السلام در موقع حركت فرزند عزيزش على اكبر به سوى ميدان جنگ اين آيه را تلاوت مى فرمود: (ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين ذرية بعضها من بعض و الله سميع عليم )(103) اين آيه دلالت دارد كه ائمه اطهار عليهم السلام مردان شايسته و خالص و لايق هستند اين آيه دلالت ضمنى دارد كه رهبران اسلام و ائمه ، منتخب الهى هستند اين آيه دلالت ضمنى دارد كه جهان بشريت در عوض نبوت مردان بزرگ خدا به رهبران آل ابراهيم و ائمه اطهار عليهم السلام نياز دارد. اين آيه دلالت ضمنى دارد كه اين ائمه عليهم السلام در تعقيب هدف ابراهيم عليه السلام و ايجاد مسالمت و تقوا و تحقيق توحيد و يگانه پرستى هستند.
اى شهيد كه لب تشنه بريدند سرت لاله سان سوخت زداغ على اكبر جگرت تشنه لب هيچ مسلمان نكشد كافر را تو چه كردى كه لب تشنه بريدند سرت نامه تشنه لبان را ببر اى باد صبا به سر تربت زهرا اگر افتد گذرت بگو اى بانو جنت سرى از غرفه بر آر غرفه در لجه خون بين تن شمس و قمرت تو دل آسوده اى از چشمه كوثر سيراب دخترانت همه لب تشنه و بى سرپرست
معجزه انگور در مدينه المعاجز عبدالله بن محمد گويد: در مسجد در محضر مقدس ‍ حسين بن على عليهما السلام نشسته بوديم ، فرزندش على اكبر در آمد و از پدر بزرگوارش در غير موسم انگور طلبيد. آن حضرت دست مباركش را بر ستون مسجد زد و انگور و موز بيرون آورد و فرمود: ما عند الله لاوليائه اكثر، آنچه نزد خداوند است براى دوستانش بيشتر از اين خواهد بود. وقايع عاشورا، زندگانى سيد الشهدا عليه السلام ، ص 96
299 - على اكبر در دوران خلافت عثمان به دنيا آمد. او نخستين كس از آل ابوطالب است كه در روز عاشورا كشته شد. روزى معاوية بن ابوسفيان از همنشينان خويش پرسيد: چه كسى به امر خلافت از همه سزاوارتر است ؟ گفتند: تو. گفت : نه ! سزاوارتر از همه ، على بن حسين بن على بن ابى طالب است . جد او پيامبر است ، شجاعت را از بنى هاشم ، سخاوتمندى را از بنى اميه و غرور را از ثقيف ارث برده است (ابوالفرج ، مقاتل الطالبيين ، ص 81). - 300ـ من على فرزند حسين بن على هستم به خداى كعبه سوگند، ما از همه به پيامبر نزديك تريم به خدا سوگند كه زير بار پسر فرومايه نمى رويم
دو مطلب در رابطه با حضرت على اكبر(ع ) در رابطه با حضرت على اكبر عليه السلام در ميان مورخان و صاحب نظران دو مطلب مورد بحث و اختلاف نظر مى باشد و آنچه در اين زمينه به دست آمده است به تناسب بحث در اينجا منعكس مى گردد و آن دو مطلب اين است : 1 - حضرت على اكبر عليه السلام هنگام شهادتش داراى چند سال بود؟ 2 - آيا مادر آن حضرت به همراه ساير بانوان حرم در كربلا حضور داشت يا نه ؟ اما نسبت به سنّ حضرت على اكبر عليه السلام بايد توجّه داشت كه كنيه آن حضرت ((ابوالحسن )) و ولادتش طبق نقل صاحب انيس الشّيعه (230) در يازدهم شعبان در سال 33 هجرى و دو سال قبل از كشته شدن عثمان واقع گرديد و كشته شدن عثمان در سال 35 بوده است . و نظريه دانشمند شهير مرحوم ((ابن ادريس )) در مزار ((سرائر)) كه مى گويد ولادت حضرت على اكبر در دوران خلافت عثمان (23 - 35 ه) واقع گرديده است نقل صاحب انيس الشيعه را تاءييد مى نمايد. بنابراين ، آن حضرت در جريان عاشورا حتى اگر ولادتش در آخر دوران زندگى عثمان هم واقع گردد تقريبا داراى 27 سال بوده است . مؤ يّد اين معنا اتفاق نظر تاريخ نويسان و نسب شناسان است كه مى گويند آن حضرت بزرگتر از امام سجاد عليه السلام بود و امام سجاد عليه السلام در جريان عاشورا 23 سال داشت و فرزندش امام باقر عليه السلام به همراه او و داراى چهار سال بود. و بر اساس اين اتفاق كه اشاره گرديد، مى توانيم بگوييم : نظريه هاى ديگر در مورد سن آن حضرت با واقعيت تطبيق نمى كند مانند نظريه مرحوم ((طريحى )) در ((منتخب )) كه آن حضرت را در موقع شهادتش هفده ساله و يا مرحوم ((مفيد)) در ((ارشاد)) و ((طبرسى )) در ((اعلام الورى )) كه هيجده ساله و يا صاحب ((مناقب سَرَوى )) كه نوزده ساله اش دانسته است . و جاى تعجب است كه مرحوم ((ابن نما)) در ((مثيرالا حزان )) مى گويد: حضرت على اكبر در حادثه كربلا بيش از ده سال داشت ؛ زيرا گرچه اين جمله مجمل است ولى آنچه در عرف از آن فهميده مى شود اين است كه او داراى دوازده يا سيزده سال بوده است . و تعجب آورتر از گفتار ((ابن نما)) گفتار مرحوم ((خواجه نصيرالدين طوسى ))(231) است كه مى گويد: ((اِنَّ لَهُ يَوْمَ الطَّفِّ سَبْعَ سِنِينَ)) آن حضرت در عاشورا هفت ساله بود))؛ زيرا شواهد و قرائن فراوان تاريخى ثابت مى كند كه آن حضرت نزد پدر عزيزش داراى مقامى بس ارجمند و بر تمام صحابه و ياران و اقوام و عشيره حسين بن على عليهما السلام بجز برادرش - تقدم داشت و اين موقعيت با سن كم مخصوصا هفت سال و يا سيزده سال تناسب ندارد. مثلاً همه تاريخ نويسان در اين قضيه اتفاق نظر دارند كه حسين بن على عليهما السلام در شب عاشورا هنگام ملاقات با عمرسعد به تمام يارانش دستور داد كه در بيرون خيمه باشند و تنها به حضرت ابوالفضل و حضرت على اكبر اجازه داد كه به همراه وى وارد خيمه شوند، همانگونه كه عمرسعد به فرزندش حفص و غلام مخصوصش اجازه ورود به خيمه را داد. و باز در عاشورا هنگام سخنرانى حسين بن على عليهما السلام چون صداى شيون فرزندان آن حضرت بلند گرديد به برادرش ابوالفضل عليه السلام و فرزندش على اكبر عليه السلام ماءموريت داد كه :(( ((سَكِّتاهُنَّ فَلَعَمْرى لَيَكْثُرُ بُكاؤُهُنَّ؛)) شما اين اطفال و زنان را آرام كنيد كه گريه هاى زيادى در پيش دارند)). و باز مى بينيم كه در روز هشتم محرم آنگاه كه حسين بن على عليهما السلام به گروهى از يارانش دستور داد كه براى آوردن آب به سوى فرات حركت كنند، فرزندش على اكبر عليه السلام را به سرپرستى آنان گماشت . همه اين مطالب گواه اين است كه سن حضرت على اكبر در روز عاشورا بيش از هفت سال كه مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى مى گويد بوده است . ولى در گفتار اين بزرگ محقق شيعه ، اين احتمال هم وجود دارد كه كلمه ((عشرة )) ساقط گرديده و عبارت صحيح آن ((سبع عشره : هفده ساله )) و موافق نظريه مرحوم ((طريحى )) مى باشد. گرچه اصل اين مطلب نيز به نظر ما و طبق شواهد و دلايل گذشته صحيح نيست ولى احتمال چنين سقطى در خطاطى و استنساخ كتابها، قوى و مانند آن در موارد زيادى ديده مى شود. آيا حضرت على اكبر(ع ) داراى فرزند بود؟
آيا حضرت على اكبر(ع ) داراى فرزند بود؟ مرحوم سيد عبدالرزاق مقرم در مقتل مى گويد: حضرت على اكبر علاوه بر اينكه بيست و هفت سال داشت داراى همسر و فرزند نيز بود و براى تاءييد نظريه اش با جمله :(( ((صَلَّى اللّه عَلَيْكَ وَعَلى اَهْلِ بَيْتِكَ وَعِتْرَتِكَ)) كه در متن يكى از زيارات آن حضرت در ((كامل الزيارات )) از امام صادق نقل شده است استشهاد مى نمايد و احتمال مى دهد كه كنيه ((ابوالحسن )) هم به مناسبت وجود فرزندى براى او به نام ((حسن )) مى باشد. نگارنده : در تاءييد آنچه مرحوم مقرم از متن يكى از زيارات حضرت على بن الحسين عليهما السلام استفاده نموده است بايد بگوييم كه اين تعبير ((وعلى اهل بيتك وعترتك )) منحصر به يك زيارت و تنها در يك مورد نيست بلكه در موارد و زيارات متعدد از جمله در صفحه 204 و 239 از كامل الزيارات به كار رفته است . حضرت آيت اللّه العظمى آقاى نجفى مرعشى - دام ظله - نيز در مقدمه خود به ((على الاكبر)) بدين معنا تصريح مى كند كه حضرت على اكبر عليه السلام از نظر سن بزرگتر از امام سجاد عليه السلام بوده و بر اين نظريه به گفتار مرحوم ابن ادريس استشهاد مى نمايد كه صحيح ترين و مشهورترين نظريه در ميان علما و دانشمندان تاريخ و نسب شناسان اين است كه حضرت على اكبر عليه السلام بزرگتر از حضرت سيدالساجدين عليه السلام بوده و گفتار اين دانشمندان حجت است ؛ زيرا از متخصصين اين فن هستند. خلاصه : از مجموع مطالب ياد شده چنين نتيجه گيرى مى شود كه : سنّ حضرت على اكبر هنگام شهادتش بيشتر از بيست سال و بلكه در حدود 27 سال بوده است . و امّا راجع به حضور مادر آن حضرت در كربلا اين موضوع نيز در ميان مورّخان و صاحب نظران مورد اختلاف بوده و دليل قاطعى بر اثبات و نفى آن وجود ندارد. مرحوم محدث قمّى مى گويد:((و آيا والده آن جناب در كربلا بوده و يا نبوده ظاهر آن است كه نبوده و در كتب معتبره در اين باره چيزى نيافتم ))(232). ولى مرحوم شيخ محمد سماوى از علما و ادبا و نويسندگان معاصر در ضمن بيان اين مطلب كه مادر نه تن از شهدا در كربلا حضور داشته و نظاره گر جنگ و جهاد و شاهد شهادت فرزندان و جوانان خويش بودند چنين مى گويد: و يكى ديگر على بن الحسين است ؛ زيرا به مضمون بعضى از اخبار، ليلى مادر آن حضرت در ميان خيمه براى فرزندش دعا مى كرد و به صحنه جنگ و كشته شدن او نظاره مى نمود(233). نگارنده : مرحوم سماوى ماءخذى براى اخبار ياد شده ارائه ننموده است شايد منظور آن مرحوم مطالبى است كه در مناقب در اين زمينه نقل شده است (234) و شايد اخبار ديگرى كه آن مرحوم از آنها اطلاع داشته است . اسامى هشت تن ديگر از شهدا كه مادرانشان در كربلا بودند. و اينك براى تكميل فايده اسامى بقيه نه شهيد را كه مادرانشان در كربلا حاضر بودند در اينجا مى آوريم : 1 - عبداللّه بن الحسين يا ((على اصغر)) كه مادرش رباب است . 2 - عون بن عبداللّه بن جعفر كه مادرش زينب كبرى عليهاالسلام است (235) 3 - قاسم بن حسن مجتبى عليه السلام كه مادرش رمله و حاضر در صحنه بوده است 4 - عبداللّه بن حسن مجتبى عليه السلام و مادر وى دختر شليل بجلّيه و در ميان خيمه بوده است 5 - عبداللّه بن مسلم بن عقيل ، مادرش رقيه دختر اميرمؤ منان كه به همراه ساير بانوان بوده است 6 - محمد بن ابى سعيد بن عقيل ، طفل كوچكى كه هنگام حمله دشمن به خيمه ها از ترس و وحشت به عمود خيمه چسبيده بود و اسب سوارى به نام لقيط ياهانى بر وى حمله كرد و در مقابل چشم مادرش شهيدش نمود 7 - عمربن جناده كه مادرش در كربلا بود و او را به جنگ با دشمنان ترغيب مى نمود و در حالى كه چشمش به سوى او بود به شهادتش رسانيدند. 8 - و بنابر آنچه مرحوم سيدبن طاووس نقل نموده است يكى ديگر ((عبداللّه كلبى )) است كه مادر و همسر وى به همراه او بودند و او را به جنگ با دشمن تشويق مى كردند و شهادت او را نظاره مى نمودند. بخش سوم : در كربلا: خطاب به فرزندان ابوطالب متن سخن : ((صَبْراً عَلَى الْمَوْتِ يا بَنِى عَمُومَتِى صَبْراً يا اَهْلَبَيْتى وَاللّه لا رَاءَيْتُمْ هَواناً بَعْدَ هذا الْيَوْم ))(236) ترجمه و توضيح : پس از شهادت حضرت على اكبر، عبداللّه فرزند مسلم بن عقيل كه جوانى كم سن و سال و مادرش رقيه دختر اميرالمؤ منين عليه السلام بود در حالى كه اين شعر را مى خواند به دشمن حمله برد: اَلْيَوْمَ اَلْقى مُسْلِماً وَهُوَ اَبى وَعُصْبَةً با دُوا عَلى دِينِ النَّبىِ ((امروز با پدرم مسلم و با جوانمردانى كه در راه دين پيامبر كشته شدند ملاقات خواهم نمود)). او در حالى كه اين چنين سرود شهادت سر مى داد، سه بار به سوى دشمن حمله نمود و در هر حمله عده اى را به هلاكت رسانيد.
از سوى دشمن مردى به نام يزيد بن رقاد، تيرى به سوى وى رها كرد، عبداللّه براى جلوگيرى از خطر، دست به پيشانى خويش گذاشت ولى تير به دست وى اصابت و دستش را به پيشانيش دوخت و به روى خاكها افتاد و مردى از سوى دشمن به وى حمله نمود و او را به شهادت رسانيد و خود يزيد بن رقاد تير را از پيشانى عبداللّه درآورد ولى پيكان همچنان در پيشانيش باقى ماند.