eitaa logo
نشر شهید هادی
19هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
17 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
ابراهیم می گفت: روزی را «خدا» می رساند برکت پول مهم است،کاری هم که برای خدا باشد برکت دارد
🔴 در کتاب اعمال خودم چقدر گناهانی را دیدم که مصداق این ضرب المثل بود: آش نخورده و دهن سوخته. شخصی در مقابل من غیبت کرده یا تهمت زده و من هم در گناه او شریک شده بودم. چقدر گناهانی را دیدم که هیچ لذتی برایم نداشت و فقط سرافکندگی برایم ایجاد کرد. خیلی سخت بود. خیلی. حساب و کتاب خدا به دقت ادامه داشت. اما زمانی که بررسی اعمال من انجام می شد و نقایص کارهایم را می دیدم، گرمای شدیدی از سمت چپ به سوی من می آمد! حرارتی که نزدیک بود تمام بدنم را بسوزاند. اما... این حرارت تمام بدنم را می سوزاند، طوری که قابل تحمل نبود. همه جای بدنم می سوخت، بجز صورت و سینه و کف دستهایم! برای من جای تعجب بود. چرا این سه قسمت بدنم نمی سوزد؟! لازم به تکلم نبود. جواب سؤالم را بلافاصله فهمیدم. من از نوجوانی در هیئت و جلسات فرهنگی مسجد محل حضور داشتم. پدرم به من توصیه می کرد که وقتی برای آقا امام حسین علیه السلام و یا حضرت زهرا (س) و اهل بیت (ع) اشک می ریزی، قدر این اشک را بدان. اشک بر این بزرگان، قیمتی است و ارزش آن را در قیامت می‌فهمیم. پدرم از بزرگان و اهل منبر شنیده بود که این اشک را به سینه و صورت خود بکشید و این کار را می کرد. من نیز وقتی در مجالس اهل بیت السلام گریه می کردم. اشک خود را به صورت و سینه ام می کشیدم. حالا فهمیدم که چرا این سه عضو بدنم نمی‌سوزد! 📙برگرفته از کتاب سه دقیقه در قیامت 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
بسیاری از فرماندهان و بزرگان دفاع مقدس، از افراد بسیار عادی و ساده درجامعه بودند. شهید برونسی معمار بود، شهید طاهری چوپان و... سردار شهید حسین ساعدی که فرمانده سپاهیان و بسیجیان خمین به حساب می آمد یک گچکار ساده بود، او با شروع جنگ به کردستان رفت و در کنار سردار احمدمتوسلیان بود. آنجا همه قدرت مدیریت و شجاعت او را دیدند. حسین حماسه ها آفرید. ✅او بعدها فرمانده نیروهای اعزامی از خمین شد و در سالهای ابتدای دفاع مقدس، با گردان روح الله، خط شکن عملیات‌ها شد. 💐شهید زین الدین که فرمانده اش بود، بسیار به حسین ساعدی علاقه داشت. او سخت ترین محورها را در اختیار حسین و نیروهایش قرار می داد. در یکی از عملیاتها، دو گردان نیرو در عمق مواضع دشمن محاصره شدند. مهمات و اذوغه آنها تمام شد. دشمن ده ها خودرو فرستاد تا بلکه یکجا ۷۰۰ اسیر بگیرد‼️ حسین ساعدی فرمانده آنها بود، سردار زین الدین به او گفت هرکاری می توانی انجام بده. او که هیچ دوره فرماندهی ندیده بود، با توکل بر خدا و حرکتی عجیب، نه تنها تمامی نیروها را نجات داد، بلکه تعداد زیادی کشته و اسیر از دشمن گرفت!! حکایت دلاوری های او ادامه داشت. برادر زین الدین قصد داشت او را معاون لشکر کند اما بسیجیان خمین اعتراض خود را با شعار: یاحسین یا خمین فریاد زدند. یعنی اگر حسین نباشد به خمین بر می گردیم. 💐حسین ساعدی این اعجوبه دفاع مقدس در عملیات خیبر جاودانه شد. 📙برگرفته از کتاب یاحسین یا خمین. اثر گروه شهید هادی 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
8⃣5⃣ 📚یاحسین یاخمین خاطرات زیبای سردار شهید حسین ساعدی 📚 اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی. 📖۱۵۶صفحه مصور. ۱۶۰۰۰تومان چاپ اول ۱۴۰۰ قبلا چهار بار با عنوان مجنون در اتش منتشر شد. @pkhadi
✍ امام علی علیه السلام میفرمایند: اجر شهید بیشتر از کسی نیست که قدرت گناه دارد اما عفت می ورزد! 📚 نهج البلاغه/ حکمت۴۷۴
🔸شهید ابراهیم هادی: آدم هر کاری از دستش بر می اید باید در حد توانش برای بندگان خدا انجام بدهد. که بنا به فرموده امام کاظم (ع) اگر چنین نکنیم هیچ عملی از ما پذیرفته نمی شود.
✳️ زندانی در بهشت! 🔻 ...ناگهان چیز عجیبی به چشمم خورد. چیزی شبیه یک قفس بزرگ در لابه‌لای باغ‌های بهشتی که شخصی در آن زندانی بود! من گفتم مادر این چیست؟ زندان در این باغ چه می‌کند؟! مادر گفت: این شخص در دنیا آدم خوبی بود و لایق است اما یک بار به ناحق شخصی را در میان جمع برد. او را این‌طور نگهداری می‌کنند تا آن شخص به این‌جا بیاید و او را حلال کند. ... من و مادرم غرق تماشای نعمت‌های بهشتی بودیم که ناگهان مادرم دستی روی شانه‌ام گذاشت و گفت: پسرم دیگر وقت خداحافظی است. هنوز وقت تو نرسیده که به این‌جا بیایی... 📚 برگرفته از کتاب . حق‌الناس در تجربه‌های نزدیک به مرگ. اثر گروه شهید هادی 📖 ص ۸
🌷 💠 سردار عاصی زاده انسانی خودساخته وبسیار مؤدب ودوست داشتنی بود. اهل عمل بود تاحرف، مخلص بودو متقّی. نجیب بود و چهره ای معصومانه داشت خاکی بود و بی ریا، با زرق و برق دنیا بسیار فاصله داشت. 📌 شهید عاصی زاده سعادت خود را در رنج خویش و راحتی دیگران و گمشدۀ خویش را در جبهه هاو نبرد با کفّار می جست. بارها درجبهه مجروح شد؛ امّا پس از اندکی بهبودی باز به جبهه برمی گشت. 🔘 پس از دلاور مردیها و رشادت های فراوان توانست با جلب نظر مسئولین،”تیپ مستقل و پیروز الغدیریزد” را تشکیل دهد و افتخار اوّلین فرماندهی تیپ را به نام خود ثبت نماید. نام این سردار رشید اسلام لرزه بر اندام لشکر عراق انداخته بود به طوری که زمانی که به شهادت رسید رادیو عراق خبر شهادتش را با ابراز خوشحالی اعلام کرد 📆 سالروز شهادت ۲۱ مهر ماه ۱۳۶۲ 📙برگرفته از کتاب شناسایی. اثر گروه شهید هادی 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
✍ شهــید علمـــدار: توی ذهـنت باشد که یکی دارد مرا می‌بیند، دست از پا خطا نکنم، مهدی فاطمه (س) خجالت بکشد فـردای قیامت جلوی حضرت زهرا سلام الله علیها چه جوابی می خواهیم بدهیم؟
«محمد بنا سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی»از می گوید: 🌀همدیگر را می‌شناختیم. در یک باشگاه تمرین می‌کردیم، در باشگاه ابومسلم؛ انتهای خیابان عارف، نزدیک میدان خراسان. خانه‌اش همان جا بود. مدتی کشتی فرنگی را رها کردم به باشگاه ابومسلم آمدم و کشتی آزاد کار کردم. ابراهیم هم آنجا تمرین می‌کرد، مدتی که در باشگاه ابومسلم کشتی آزاد تمرین کردم، باعث شد را بشناسم. قبل از انقلاب در دوره‌ای با هم رفیق بودیم. او چند ماهی از من بزرگتر بود. بعد از انقلاب هم ما از آن محله رفتیم و از هم جدا شدیم. جنگ شده بود، ابراهیم به جبهه رفت و بعد خبر شهادتش را شنیدم. او انسانی والا مقام بود ابراهیم همان سال‌های ابتدایی جنگ شهید شد. بنا عنوان کرد: هادی قبل از جنگ کشتی‌گیر بود اما در جنگ به قهرمانی رسید، در واقع قهرمانی‌ ابراهیم مقابل دشمن اتفاق افتاد. سنی هم نداشت که شهید شد. آن موقع خیلی‌ها در سطح ملی خوب بودند و می‌توانستند مدال بگیرند، اما به جبهه رفتند. اصغر منافی‌زاده هم فرنگی‌کاری بود که شهید شد، او قهرمان تیم ملی بود. رضا هوریار هم والیبالیست خوبی بود، او هم در کردستان شهید شد. خیلی از همدوره‌‌ای‌ها و رفقایم، دوستانی که در دوره کوتاهی که پاسدار بودم و آنها را می‌شناختم، شهید شدند. نمی‌شود بزرگی کار آنها را وصف کرد، دنبال هدف والای‌شان رفتند و به بالاترین درجه رسیدند و خانواده‌های‌ آنها را باید روی سرمان بگذاریم... 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔴 بسیاری از خیرات انسان، توسط فرزند برای او ارسال می شود. شاید هیچ باقیات الصالحاتی بهتر از فرزند صالح برای انسان نباشد. برای همین است که امام رضا علیه السلام می فرماید: وقتی خداوند خیر بنده اش را بخواهد، وی را نمی میراند تا فرزندش را ببیند. بنده از نوجوانی یاد گرفتم که هر کار خوبی انجام می دهم یا اگر صدقه ای می‌دهم، ثواب آن را به روح تمام کسانی که به گردن من حق دارند، از آدم تا خاتم و تمام اموات شیعه و پدران و مادرانم نثار کنم. در آن سوی هستی، پدر بزرگم را همراه با جمعی که در کنارش بودند مشاهده کردم. آن‌ها مرتب از من تشکر می کردند و می گفتند: ما به وجود اولادی مثل تو افتخار می کنیم. خیرات و برکاتی که از سوی تو برای ما ارسال شده، بسیار مهم و کارگشا بود. ما همیشه برایت دعا می کنیم تا خداوند بر توفیقات تو بیفزاید... 📙برگرفته از سه دقیقه در قیامت. اثر گروه شهید هادی 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
5⃣2⃣ 📙اسرائیل اسیر خاطرات شهید داود حنیفه کسی که ۱۶ ماه در زندان های اسرائیل... 👆وقتی در سال ۱۳۶۱ حاج احمد متوسلیان با نیروهای خود راهی لبنان بود، یکی از پاسداران که مترجم عربی بوده و مدتها در لبنان و سوریه در کنار نیروهای مقاومت جنگیده بود را با خود همراه کرد. داود حنیفه این رزمنده و دلاور شجاع، مدتها با نیروهای ایرانی همراه بود و به نیروهای سوری و لبنانی، نحوه شناسایی و مواجه با دشمن را آموزش می داد. او مترجم فرماندهان ایرانی هم بود‌. در یکی از شناسایی ها وارد مواضع اسرائیلی ها شد. یکباره صدای رگبار و... دیگر کسی از داود خبری نداشت. دوستانش می دانستند اگر زنده باشد، با توجه به شکنجه های صهیونیست ها بعید است زنده بماند. او رفت و هیچ خبری از او نشد، بنیاد شهید او را شهید مفقود الاثر معرفی کرد و... تا اینکه شانزده ماه بعد و درست در زمان عملیات خیبر اتفاق عجیبی افتاد... بچه های اطلاعات لشکر، آماده عملیات بودند. یکباره در حسینیه دوکوهه کسی را دیدند که... گویی داود بود داود حنیفه!؟ اما...اسرائیل اسیر برگرفته از متن کتاب 📚اثر گروه شهید هادی ۱۳۹۹ ۹۶ صفحه مصور ۱۰ هزار تومان @pkhadi