eitaa logo
نشر شهید هادی
18.9هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
17 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅══✼ *✨﷽✨*✼══┅┄ دست ادب بر روی سینه می گذاریم السَّلامُ عَلَى الْقآئِمِ الْمُنتَظَرِ و الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ سلام بر قیام کننده‌اى که انتظارش کشیده مى‌شود و (سلام بر) عدل آشکار سلامی می دهیم از روی اخلاص سلامی را که دلتنگی در آن باشد نمایان ز لب های عزیرت گر جوابی بشنویم ما ؛ چه حسی می نشیند در میان سینه هامان پس : 🌸السَّلامُ عَلَیکَ یا صاحِبَ الزَّمان✋🏻 أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ 🌹🍃🌹🍃
••✨ همیشہ‌میگفت:بھتره‌شبـازود‌بخـوابیم‌تـا نمازصبح‌رواول‌وقـت‌و‌سرِحـٰال‌بخـونیم ڪسۍڪہ‌نمـازظـھر‌و‌مغرب‌روسروقت‌ بخونہ‌هنرنڪردھ‌چـون‌بیـداربودھ! آدم‌بـاید‌نـمازصبح‌هم‌اولِ‌وقت‌بخونہ ↵‌‌‌‌شَهیـد‌ابـراهـیم‌هـاد؎‌•♥ 🌱
وعشق‌راخلاصہ‌میکنم... درنگاه‌مادرےکہ،بہ‌عشق‌فرزند گمنامش🕊️ سنگ‌مزارتمام‌شهداےگمنام‌را بہ‌آغوش‌ میکشد...⁦🥀💔 💔🕊️
سلام بر دوستان شهید ابراهیم هادی. من از بند ۲ زندان اصفهان به شما پیام می دهم. به خاطر مشکل مالی و نزاع، ۳۰۰ میلیون بدهکار شدم. به سراغ هرکسی رفتم کارم حل نشد. برادری در خانه دارم که فلج است و کار تر و خشک کردن او با من است. پدر و مادر پیری دارم که قادر به انجام کارهای برادرم نیستند. اما مدتی قبل از طرف گروه شهید هادی یک نفر به زندان آمد و برای ما از خاطرات این شهید عزیز صحبت کرد. خیلی برایم جالب بود، یعنی شهدا اینقدر اثرگذار هستند؟ با همان آقایی که از طرف گروه شهید هادی به زندان آمد صحبت کردم و مشکل خودم را گفتم. ایشان هم گفت: رقم بدهی شما بالاست. من یک‌نفر را از خیرین در همین زندان می شناسم که گفته اگر یک زندانی با ۵۰ میلیون آزاد می شود، من این مبلغ را میدهم اما بدهی شما ۳۰۰ تومن است! بعد ادامه داد: پیشنهاد می کنم که خالصانه مشکل خود را با خدا در میان بگذار و این شهید را واسطه قرار بدهید. در ضمن، می دانم که اهل معنویات هستی، اما این قول را به شهید هادی بده که نمازها را اول وقت و با توجه بخوانی. این آقا که از تهران آمده بود، این حرف ها را زد و رفت. من هم مشغول شدم. با این شهید درد دل می کردم. در زندان، نمازها را به جماعت می خواندم و خدا را قسم می دادم که مرا کمک کند. خیلی نگران سلامتی پدر و مادرم بودم. به خودم قول دادم‌ که دیگر به دنبال خلاف نروم، خودم را کنترل کنم که در عصبانیت تصمیم نگیرم. مدت کوتاهی گذشت و هیچ خبری نشد. اما واقعا تصمیم گرفته بودم که انسان بشوم. یک روز پدرم به ملاقات من آمد و از حال و احوالم سوال کرد. بعد گفت: من ۲۰ میلیون آماده کردم ام، شاکی تو با این مبلغ رضایت میدهد؟ خندیدم و گفتم پدرجان، او با ۲۰۰ میلیون هم رضایت نمیدهد. چند روز بعد دوباره با شهید هادی درد دل کردم. آخر سر هم گفتم: مگه نمی بینی شرایط من رو، من برای خودم نمی گم، مادر و پدرم دارن نابود میشن... فردا اسم مرا خواندند برای ملاقات، یکی از دوستان شاکی من بود. گفت: من به خاطر تو با شاکی صحبت کردم، راضی شده که ۷۰ میلیون بگیرد و رضایت بدهد، گفتم: تو که خبر داری. ما هیچ پولی نداریم، پدرم با سختی ۲۰ میلیون جور کرده. همین که داشتم حرف می زدم یاد صحبت نماینده گروه شهید هادی افتادم. ۵۰ میلیون بانی و ۲۰ میلیون پدرم... خداحافظی کردم و پیش مشاور زندان رفتم. موضوع خودم را گفتم و تلفن زدم. خلاصه بگویم که یکی از خیرین اصفهانی ۵۰ میلیون برای آزادی یک زندانی اختصاص داده بود و ۲۰ میلیون پدرم، مبلغ آزادی من هماهنگ شد. الان روزهای آخر حضورم در زندان است و کارهای اداری آزادی من در حال انجام است. این نکته را در پایان بگویم که من بر سر عهدی که با آقا ابراهیم بستم هستم... 📙برگرفته از کتاب یاران ابراهیم. اثر جدید گروه شهید هادی. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
9.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز قیامت، آخرین کسی که شفاعت می‌کنه، خود خداست
﷽❣ ❣﷽ یاصاحب الزمان (عج) چه خوش است روز جمعه، زکنار بیت کعبه... به تمام اهل عالم، (عج)...!! 🌹🍃🌹🍃
بعضیا بزرگ بدنیا میان... بعضیا هم خودشون بزرگی رو بدست میارن... اما بین همه ی اینا ادمایی هستن که حتی بدون اینکه بخوان بزرگ باشن بزرگی رو با خودشون دارن..🌺 ┏═〰〰〰🌼〰〰〰═┓ شهیدابراهیم هادی ┗═〰〰〰🌼〰〰〰═┛
زمانی که درگیری های کردستان در سال ۱۳۵۸ آغاز شد، همراه با همسایه مان سردار علی اصغر وصالی راهی کردستان شدم. من کوچکترین عضو گروه دستمال سرخ ها بودم. برادرم حسین نیز که در ایام انقلاب، محور فعالیت های انقلابی محله سراسیاب تهران بود، به ما ملحق شد. آن زمان من ۱۶ سال داشتم و حسین ۳۰ ساله بود. او آهنگری و زن و فرزند را رها کرد و خود را فدای اسلام و انقلاب نمود. حسین در تمام عرصه ها از جمله در کردستان حضور داشت و با شروع جنگ با هم راهی جبهه شدیم. من ابراهیم را از مدت ها قبل می شناختم، او یکی از دوستان صمیمی من بود. وقتی به گیلانغرب رفتم، برادرم حسین نیز به ما ملحق شد. در آنجا بود که برادرم با شخصیت ابراهیم هادی آشنا شد، او دیرتر از من ابراهیم را شناخت اما بیشتر از من با او ارتباط گرفت. وجه مشترک این دو نفر رسیدگی به محرومان بود. بر سر این موضوع رفاقت آنها بیشتر شد. حسین یکی از جوانان مذهبی و اهل نماز شب و تهجد بود و ابراهیم نیز صفات فوق‌العاده‌ای داشت که این دو را به هم نزدیک می‌کرد. مثلاً یک شب وارد اتاقی در گروه اندرزگو شدم. آنها مشغول صحبت در مورد مسائل نظامی و جبهه بودند. وقتی من وارد شدم صحبتشان ادامه داشت کمی بعد، حرف آنها به مسائل شخصی کشید. ابراهیم به حسین گفت: داداش بیا بریم پیش بچه ها و چراغ اتاق رو خاموش کنیم، الان حرف های ما مسائل شخصی است و نباید چراغ بیت المال به خاطر ما روشن باشه. هر سه از اتاق بیرون رفتیم ولی برادرم حسین خیلی از این برخورد ابراهیم خیلی خوشحال شد و مرتب می گفت: ای والله به این آقا ابرام که اینقدر حواسش به بیت المال هست. من خیلی با این دو نفر نبودم، ولی متوجه شدم که برادرم از وجود ابراهیم هادی بسیار استفاده برد. هرچند که همه دوست داشتند با ابراهیم باشند اما ارتباط حسین و ابراهیم خیلی براساس معنویت شکل گرفته بود. در آذر ماه ۱۳۶۰ زمانی که عملیات مطلع الفجر رخ داد، برادرم حسین به شهادت رسید. چند ماه بعد وقتی مجروحیت گردن ابراهیم خوب شد با هم راهی تهران شدیم. توی اتوبوس به من گفت: مرتضی، برادرت حسین با نفس خودش کشتی گرفت و نفس خودش را ضربه فنی کرد، او به مقامات بالایی رسید. حتی شما هم حسین رو نشناختی. حسین از همه چیز گذشت تا لیاقت شهادت را پیدا کرد... 📙برگرفته از کتاب یاران ابراهیم. اثر جدید گروه شهید هادی. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
نمایشگاه مجازی کتاب تهران از فردا کار خود را آغاز می کند. کلیه کتابها با تخفیف ۲۰ درصد و ارسال رایگان قابل تهیه می باشد. انتشارات شهید هادی نیز در این نمایشگاه به آدرس زیر حضور خواهد داشت. https://book.icfi.ir/book?exhibitorId=153&publisher-name=%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%20%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85%20%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C
عمری است که ما منتظر آمدنت، نه! تو منتظر لحظه‌ی برگشتن مایی... 🙏
✍ حاج قاسم سلیمانی: ⚡خداوندا! تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل بیت و پیوسته در مسیر پاکی، بهره‌مند نمودی. از تو عاجزانه می‌خواهم آن‌ها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره‌مند فرمایی! 📚فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی🌹🍃🌹🍃 ❣❣❣❣❣
مادر شهداي مفقود الاثر (تقديم به مادر شهيد ابراهيم هادي و تمام مادران دلسوخته اين مرز و بوم) ای غم گسار مرگ پسر مادر شهید سنگ صبور خوب پدر مادر شهید هر چند گفته اند كه در خون تپيده است چشمت هنوز مانده به در مادر شهید خم می کند زمانه کمر را زدرد و غم چون کوه استوار مگر مادر شهید بی قامت رشید پسر هم جهنم است هر جا شود بهشت اگر مادر شهید پر مي كشد دلت كه ببينيش يك نظر هر وقت آورند خبر مادر شهید آری زبانزد است شهیدت به خود ببال  عمرت نرفته است هدر مادر شهید داماد می کنی پسرت را نه غم مخور با حوریان تاج به سر مادر شهید ❤️