eitaa logo
نشر شهید هادی
18.7هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
16 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا بی‌‌گمان خداوندِ مهربان برای مؤمنانی که کارهای شایسته انجام داده‌اند، در دل‌ها‌ محبت ویژه قرار خواهد داد💙 •سوره‌مریم/آیه۹۶ https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ بیشتر مردم از کنار موضوع مهم حل مشکلات مردم به سادگی عبور می کنند. اگر انسان بتواند حتی قدمی کوچک در حـل گرفتاری بندگان خـدا بردارد، اثر آن را در این جهان و در آن سـوی هستی به طور کامل خواهد دید. در بررسی اعمال خود، مواردی را دیدم که برایم بسیار عجیب‌ بود. مثلا شخصی از من آدرس می‌خواست. من او را کامل راهنمایی کردم. او هم دعا کرد و رفت. من نتیجه دعای او را به خوبی در نـامـه عملم مشاهـده کردم! اینکه ما در طی روز، حوادثی را از سر می گذرانیم و می گوییم خوب شد اینطور نشد. یا می گوییم: خدا رو شکر که از این بدتر نشد، به خاطر دعای خیر افرادی است که مشکلی از آنها برطرف کردیم. 📙 سه دقیقه در قیامت https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
✅اردوهای راهیان نور آغاز شده در ایام راهیان نور، یادی کنیم از تصویر ده سال قبل که هادی ذوالفقاری در اطراف دوکوهه در کنار تصویر شهید ابراهیم هادی ایستاد و عکس گرفت. او دو سال بعد به کاروان شهدا پیوست. یادشان گرامی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
☘༻‌﷽‌༺☘ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌ بدون عشق دل سردم، کمی آقا نگاهم کن سرا پا غصه و دردم، کمی آقا نگاهم کن درختی بی‌ثمر هستم، برایت دردسر هستم خزانم، شاخه‌ای زردم، کمی آقا نگاهم کن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🤲 اللّٰھـُــم ؏جـــِّل لِوَلـیڪَ الفــَرَجـْــ ‌
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🏔در ارتفاعات کوره موش چهار اسیر گرفتیم و قرار بود بعد از چند روز تحویل پادگان ابوذر بدیم. یک اتاق آهنی در میان حیاط وجود داشت همه پیشنهاد دادن که اسرا را در آنجا نگه داری کنیم. 🏠اما ابراهیم آنها را آورد داخل اتاق هر غذایی که می خوردیم بیشترش را به اسرا میداد و می گفت این ها مهمان ما هستند‌. بعد از چند روز برای آنها لباس تهیه کرد و آنها را راهی حمام کرد. بعد از اینکه قرار بود اسرا را تحویل دهیم همه ی آنها به ابراهیم نگاه می کردند و گریه می کردند و التماس می کردند کنار ابراهیم بمانند. ☘ این است نشانه ی اخلاق و رفتار خوش. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
من یقین کردم که این کره خاکی که برای سکونت ما انسان ها انتخاب شده محل زندگی اصلی ما نیست. در بهترین حالت این جا محلی برای تعلیم و تربیت ماست. ما باید در این جا رشد کنیم تا برای زندگی اصلی آماده شویم. این جا یک گذرگاه موقت یا یک مسافرخانه بیشتر نیست. 📙با بابا https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
در اواخر تیر ماه سال ۱۳۴۵ آخرین فرزندم بدنیا آمد. پسری بسیار زیبا که آخرین فرزند خانواده ی ما شد. به اصرار شوهرم نامش را احمدعلی گذاشتیم. 💢احمد در خانواده ما واقعا نمونه بود. همه او را دوست داشتند. هر چه بزرگتر می شد به رفتار و اخلاقی که اسلام تایید کرده بود با دقت عمل می کرد. مثلا وقتی مدرسه می رفت به دانش آموزانی که مشکل مالی داشتند تا می توانست کمک می کرد. وقتی در خانه غذای خیلی خوب و مفصل درست می کردیم جلو نمی آمد. می گفت: «توی این محل خیلی از مردم نمی توانند چنین غذایی درست کنند، حتی برای تهیه غذا معمولی مشکل دارند حالا ما ...» برای همین اگه سر سفره هم می آمد با اکراه غذا می خورد. ✳️ برای بچه ای در قد و قواره او، این حرفها خیلی زود بود. اصلا بیشتر بچه ها در سن دبستان به این مسائل فکر نمی کنند. ✅هر چه بزرگتر می شد رشد و کمال و معنویت او بالاتر می رفت. یادمه رفته بودیم روستا، مادر یک چوب از باغ دایی آورد و مشغول چیدن سیب شد. وقتی دایی آمد، احمد بهش سلام کرد و گفت: «دایی راضی باش ما یه چوب از داخل باغ شما برداشتیم.» دایی هم برای اینکه سر به سر احمد بگذارد می گفت: «نه من راضی نیستم.» احمد هم اصرار می کرد: «دایی تو رو خدا، ببخشید.» دایی هم جدی می گفت: «نه من راضی نیستم.» آن روز اصرار های احمد و برخورد دایی نشان داد که احمد در همین سن کم چقدر به حق الناس اهمیت می دهد... 📚 عارفانه. اثر گروه شهید هادی. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
ابراهیم و زندانیان با هماهنگی مدیریت سازمان زندانها در اواخر دهه نود، از ما خواسته شد با حضور در جمع زندانیان، برای آنها از شهدا بگوییم. ابتدا فکر نمیکردم این کار مفید باشد، اما دوازده جلسه حضور در زندانهای مختلف کشور، به ما ثابت نمود شهدا به خصوص شهید هادی، در هر مکانی ورود داشته باشند کار خودشان را در زمینه هدایت بندگان خدا انجام می دهند. اولین محل، زندان اصفهان بود. صدها زندانی با جرایم مختلف نشسته بودند و از ابراهیم می شنیدند. توقع نداشتم تحت تاثیر قرار بگیرند، اما عموم زندانیان متقاضی دریافت کتاب شدند و در مسابقه کتابخوانی شرکت کردند. ابراهیم کار خودش را کرد. هنوز یک ماه از این ماجرا نگذشته بود که جوانی تماس گرفت و گفت: من محسن م، از بند ۲ کارگری زندان اصفهان هستم. کتاب این شهید را خواندم. به آقا ابراهیم گفتم: تو می دانی پدر و مادر پیرم خیلی به من احتیاج دارند، من به خاطر مهریه و نزاع با خانواده همسر زندانی بودم. با خواندن این کتاب نمازها و نگاهم به زندگی تغییر کرد. بیشتر با خدا حرف میزنم. از این شهید خواستم مرا کمک کند. گفتم من یقین دارم همه چیز به دست خداست. من قول می دهم انسان دیگری شوم. گذشته را پاک کنم، شما هم کاری کنید که از اینجا خلاص شوم. بعد با گریه ادامه داد: مبلغ مهریه من بسیار سنگین بود، اما چند روز پیش خبر دادند که خانواده همسرم، حاضرند با دریافت فقط ۷۰ میلیون تومان رضایت دهند! همان روز پدرم تماس گرفت و گفت ۲۰ میلیون تومان جور کردم. من آن روز اتفاقی به دفتر مشاور زندان رفتم. ناگهان شنیدم که گفتند: اگر کسی با ۵۰ میلیون تومان آزاد می شود، یک نفر بانی شده که این مبلغ را پرداخت کند. جلو رفتم و شرایطم را برایشان توضیح دادم. مشاور هم پیگیری کرد و... خلاصه اینکه من آزادی خود را مدیون عنایات این شهید هستم. در مدتی که در زندانها حضور داشتیم از این دست ماجراها بسیار شنیدیم. دوستی می گفت شهید ابراهیم هادی دوستان زندانی زیاد دارد. او همیشه با ضعفا و فقرا همنشین بود و حالا هم اینگونه است. اوایل سال ۹۹ به یکی از زندانهای اطراف تهران رفتم و برایشان از ابراهیم هادی گفتم. در جلسه بعداز ظهر، کتاب سه دقیقه در قیامت را معرفی کردم که در زمینه بحث معاد و تجربه‌های نزدیک به مرگ است. تعدادی کتاب نذر فرهنگی را به مسئول فرهنگی زندان دادم. فردای آن روز، مسئول فرهنگی زندان تماس گرفت. ایشان جوانی فعال و فرزند شهید بود. او گفت: دیروز عصر تصمیم گرفتم یکی یکی به بندهای مختلف بروم و پس از توضیح در مورد کتاب ها، به هر بند چند کتاب بدهم. در این فکر بودم که کدام کتاب را اول توزیع کنم. چون آن شب شیفت بودم، کمی استراحت کردم. به محض اینکه چشمانم بسته شد، یک باره دیدم آقا ابراهیم وارد اتاق من شد. به من سلام کرد و گفت: ((خیلی خوب است که این کتاب های سه دقیقه در قیامت را توزیع می کنی، اعتقادات این دوستان باید درست شود.)) 📙برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم تلفیقی ۱و۲ https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
امام زمان را فراموش نکنیم. مملکت ما، مملکت امام زمان است. انقلاب ما، انقلاب امام زمان است، زیرا انقلاب اسلام است. یاد ولیّ الله اعظم را در دل های خودتان داشته باشید. دعای《اللّهمَّ اِنّا نَرغَبُ اِلیکَ فی دَولهِ کَریمَه》را با همه دل و با نیاز کامل بخوانید. هم روحتان در انتظار مهدی باشد، هم نیروی جسمی تان در این راه حرکت بکند. هر قدمی که در راه استواری این انقلاب اسلامی برمیدارید، یک قدم به ظهور مهدی نزدیک تر می شوید. ، صفحه ۴۱۵ https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
نامش را فراموش كردم، اما پسري سيزده ساله بود كه پدرش راننده بود و در يك سانحه از دنيا رفت. ابراهيم خيلي مراقب اين پسر بود. برايش خرج مي كرد، او را باشگاه برد و وقتش را پر كرد. بعد متوجه شد كه اينها مستأجر هستند و چند ماهي است اجاره منزلشان عقب افتاده ... روز بعد همان پسر در جمع ما گفت: خدا اين همسايه روبرويي ما رو حفظ كن. تموم اجاره هاي عقب افتاده را پرداخت كرد و به صاحبخانه ما گفته كه از اين به بعد اجاره ها را او پرداخت مي كند. او خوشحال بود و ابراهيم هم ساكت. اما من مي دانستم كه ابراهيم با همسايه صحبت كرده و هزينه ها را پرداخت كرده!! او می دانست خدای خوبش می فرماید: فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ و اما (به شکرانه این همه نعمت كه خدا به تو داده) یتیم را خوار و رانده و تحقیر مکن (ضحي/9) 📙 خداي خوب ابراهيم https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
امام خامنه ای: شهید چیت‌سازیان، شهید ابراهیم هادی، شهید وزوایی؛ همه‌ی‌ اینها شهدائی هستند که چون معرّفی شده‌اند و چهره‌هایشان تبیین شده، مجموعه‌ای از جوانها هم به اینها دل بسته‌اند؛ وقتی دل می بندند، راه آنها را دنبال میکنند. این درست نقطه‌ی مقابل آن حرکتی است که سعی میکند دلبستگی‌ها را به نمادهای فساد، به نمادهای دنیاطلبی، به نمادهای هرزه‌گرایی جلب کند؛ ببینید این، نقطه‌ی مقابل آن است؛ این را شما دنبال بکنید، ان‌شاءاللّه که خداوند هم کمکتان خواهد کرد. بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اعضای ستاد کنگره شهدای استان هرمزگان. ۱۳۹۸ https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🌺آقا سید انگشتری داشتند که خیلی برایش عزیز بود. می گفت این انگشتر را یکی از دوستانش موقع شهادت از دست خود در آورده و دست ایشان کرده و در همان لحظه شهید شده است. ایشان وقتی به آبادان برای مأموریت می رود، این انگشتر را بالای طاقچه حمام جا می گذرد و دربازگشت به ساری یادش می افتد که انگشتر بالای طاقچة حمام جا مانده است. وقتی آمد خیلی ناراحت بود. گفتم: آقا چرا اینقدر دلگیری؟ گفت: وا.. انگشترِ بهترین عزیزم را در آبادان جا گذاشتم، اگر بیفتد و گم شود واقعاً سنگین تمام می شود. گفت: بیا امشب دوتایی زیارت عاشورا و دعای توسل بخوانیم شاید این انگشتر گم نشود یا از آن بالا نیفتد. 🌺جالب اینجا بود که ما زیارت عاشورا را خواندیم و راز و نیازکردیم و خوابیدیم. صبح که بلند شدیم دیدیم انگشتر روی مفاتیج الجنان است. اصلاً باورمان نمی شد همان انگشتری که در آبادان توی حمام جا گذاشته بود روی مفاتیج الجنان بالای سرما باشد! 🌺سید به یکی از دوستانش گفته بود: "هروقت خواستید برای من کاری انجام دهید زیارت عاشورا را بخوانید. سه بار هم در اول و آخر آن نام مادرم حضرت زهرا(سلام الله علیها) را ببرید. 📙علمدار. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مالكوم ايكس، شهيدی كه رهبرانقلاب برای او فاتحه خواندند 🔹سخنان مالکوم ایکس درباره مخالفان اسلام. انتشار به مناسبت سالگرد شهادت مالکوم ایکس 📙خاطرات و نامه های شهید مالکوم ایکس در کتاب آخرین نامه، اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 خوشا آنکس که مهدی(عج) یار او شد رفیق مشفق و غمخوار او شد اگر صد ها گره افتد به کارش بدست او فرج در کار او شد 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشه بخشش از سوی خدا لازم نیست. گاهی با خداوند ناز کنید... 🌺مناجات شعبانیه حلول ماه شعبان گرامی باد https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔹 فقط برای خدا یک کار ساده و کوچک، اما با نیت الهی و جهت رضای خدا، بـه قـدری بـرایـم ارزش داشـت کـه صدها کار سخت و طاقت فرسا، اما با نیت غیر الهی، آن تاثیر را نداشت! 📙 شنود، اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔺خاطره‌ای آموزنده از شهید مهدی خندان به روایت حاج آقا پروازی 🔸خدا شهید مهدی خندان را رحمت کند. مرحله دوم عملیات والفجر چهار به عهده نیروهای تهران بود. ستون بچه ها برای عملیات حرکت کرد که شهید خندان سر ستون بود. وقتی به کمین دشمن رسیدیم ، همه عزا گرفته بودند که چطور باید از این کمین رد شوند. فاصله ما تا نیروهای دشمن شش کیلومتر بود. شهید خندان با یک اطمینان خاصی که فقط از دل او می توانست بلند شود، گفت: «مگر آیه وجعلنا یادتان رفته، همه بخوانید. قول می دهم کسی شمارا نبیند.» 🔹بعد از این درخواست، سه کیلومتر ستون ما از زیر لوله دوشکا رد شد و کسانی که پشت دوشکا نشسته بودند ما را ندیدند. افراد این ستون از یک شب تا چهار صبح این راه را طی کردند، بدون اینکه کوچکترین اتفاقی رخ دهد... 📙لواسان تا کانی مانگا. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🌷 مصطفی ردانی پور🌷 معلم جدید بی حجاب بود. مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین. خانم معلم آمد سراغش. دستش را انداخت زیر چانه اش که "سرت را بالا بگیر ببینم." چشم هایش را بست و سرش را بالا آورد. از کلاس بیرون زد. خونه که رسید گفت دیگه نمیخوام برم هنرستان. _آخه برای چی؟؟؟ _معلم ها بی حجابن. انگار هیچی براشون مهم نیست، میخوام برم حوزه. روز بعد خواب عجیبی دید که او را راهی حوزه علمیه کرد! 📙مصطفای خدا. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
💠ازش پرسیدم: این همه به فقرا کمک میکنی؛ چیزی برای خودت باقی میمونه؟! خیلی آروم گفت: من کاره ای نیستم. من فقط وسیله ام! روزی دهنده خداست... https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
✍آیت الله بهجت (ره) : ما برای اوقات خواب خود افسوس میخوریم که چرا برای نماز شب بیدار نمی شویم، در صورتی که اوقات بیداری را به غفلت می گذرانیم! زیرا اگر در بیداری به توجه و بندگی مشغول بودیم، توفیق بیداری شب را نیز برای تهجد و خواندن نافله ی شب و تلاوت قرآن پیدا می‌کردیم. 📚در محضر بهجت،کتاب سوم،ص۱۴ https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در تجربه ام افرادی را دیدم که به واسطه من گمراه شده بودند. من بدون اطلاع از عواقبی که نصیبم می شد بـرای آنان فیلم های مستهجن ارسال می کردم. در آن بیابان وحشتناک، هر کدام از آن ها باری بر دوشم می‌گذاشتند و... دیگر تحمل آن برایم سخت شده بود. حق الناس و حق الله بزرگی بر گردنم بود. در آن شرایط بسیار سخت، یکباره حس کردم از آن وادی وحشتناک به سوی زمین کشیده شدم. 📙 بازگشت. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63