🛑 انسان به مرور زمان به دین دوستان خود گرایش پیدا میکند.لذا سفارش شده است که انسان مواظب رفیق خود باشد. پدرها مواظب فرزندانشان باشند که با چه کسی رفاقت میکند. این فرزند، حاصل عمر توست،بعدها میخواهی از این بچه نتایجی بگیری. شما در اعمال فرزندهایتان شریک هستید.
#ایهاللهناصری
#سبک_زندگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅خانم نازلی مارگاریان، مسیحی اهل ارمنستان که به واسطه شهید هادی هدایت و شیعه می شود.
🌷او عاشق شهداست و بارها به ایران سفر کرده و به مزار شهدا سر میزند.
💐ابراهیم، تاکنون هادی بسیاری از مردم شده و این هدایت ها ادامه دارد...
📙این داستان و ده ها حکایت دیگر را در کتاب یاران ابراهیم بخوانید
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فرزند آیت الله علوی گرگانی که امام جماعت مسجد جامع گرگان هستند می فرمود: یک شب در مسجد برنامه حدیث شریف کسا برگزار شد. مجلس خاصی بود و توسل خوبی صورت گرفت. روز بعد، قبل از نماز مغرب یک خانم به دفتر مسجد آمد و با حالی منقلب گفت: دیشب برای خرید به بازار گرگان آمدم. غروب بود که برای استراحت به مسجد آمدم.
موقع اذان شد. با اینکه اهل رعایت مسائل دینی و حجاب و نماز اول وقت نیستم، اما به خاطر گرفتاری که در خانه داشتم، وضو گرفتم و در نماز جماعت شرکت کردم. در حدیث شریف کسا به خانم حضرت زهرا توسل پیدا کردم، من در منزل دختر جوانی دارم که مبتلا به سرطان خون است. حال نامساعدی دارد بیشتر به خاطر او ناراحت بودم.
خلاصه اینکه دیشب با ناراحتی به خانه رفتم و خوابیدم. نیمه های شب با فریادهای دخترم از خواب پریدم. با نگرانی پرسیدم چه شده؟
حیرت زده گفت: مادر الان پنج تن آل عبا اینجا بودند. یک خانم مهربان و باعظمت بالای سرم بود. ایشان خودش را معرفی کرد وگفت: من فاطمه زهرا هستم.
ایشان فرمودند: مادر شما به ما متوسل شده. بعد لیوان آبی که تا نیمه پر بود را به من دادند وگفتند: این نیمه لیوان آب فرزندم مهدی است به نیت شفا بخور.
من لیوان را سر کشیدم. تمام درد هایم از بین رفت. خانم وقتی که میخواستند از خانه ما خارج شوند، توصیه مهمی کردند و به من گفتند: به مادرت بگو حجاب و نماز اول وقت را رعایت کند.
این مادر ادامه داد: از صبح امروز به سراغ پزشکان متخصص رفتیم، انواع آزمایش ها انجام شد اما هیچ اثری از سرطان خون دخترم مشاهده نشد. من از امروز به توصیه مادر سادات حجابم را رعایت می کنم
📙برگرفته از کتاب سیزده چهارده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تجربه نزدیک به مرگ یک خانم مسیحی اروپایی که حیا و عفت را رعایت نمی کرد.
او در کاباره فعالیت می کرد و با وجود داشتن همسر، مرتکب کارهای زشت اخلاقی شده و عاقبت سختی را تحمل می کند.
به حضرت عیسی متوسل می شود و قول می دهد...
سه دقیقه از تجربه این خانم مطالب تاثیر گذاری دارد.
✅مطلب زیبا و تاثیر گذار این خانم و ده ها تجربه نزدیک به مرگ در موضوع حجاب و حیا را در کتاب سیزده چهارده بخوانید.
رونمایی فردا در نمایشگاه کتاب
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
📖كتاب خواندن براى يك ملت، يك فريضه و يك واجب است.(مقام معظم رهبری)
📚در نمایشگاه بینالمللی کتاب، نبش راهرو یازده، در غرفه شهید ابراهیم هادی منتظر شما هستیم.
✅عرضه با تخفیف تازه ترین کتاب ها در حوزه شهدا و تجربه های نزدیک به مرگ
✅رونمایی و عرضه کتاب های جدید از جمله کتاب سیزده چهارده(حجاب و حیا، در تجربه های نزدیک به مرگ و حکایات تاریخی)
✅امکان تهیه کتاب ها تا ۳۰ اردیبهشت از نمایشگاه مجازی به آدرس book.icfi.ir
📚توضیحات بیشتر در تنها کانال گروه فرهنگی و نشر شهید هادی در ایتا. همراه با ما مهمان شهدا باشید👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
https://book.icfi.ir/book?exhibitorId=153&publisher-name=%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%20%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85%20%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C
👆لینک خرید کتاب های نشر شهید هادی در نمایشگاه مجازی کتاب.
1⃣0⃣2⃣
📚سلام بر ابراهیم(دوره دو جلدی با اضافات)
کلیه داستان هایی که در دو جلد کتاب سلام بر ابراهیم آمده همراه با دوازده داستان جدید.
📖اثر گروه شهید هادی
۴۳۲صفحه مصور.
۱۱۰تومان
📚چاپ اول بهمن ۱۴۰۱ چاپ سوم ۱۴۰۲
یکی از کتابهای پر استقبال نمایشگاه امسال، دوره دو جلدی سلام بر ابراهیم بوده
کتابی که ویرایش شده دو جلد قبلی است و دوازده داستان زیبا از شهید هادی به آن اضافه شده.
برای تهیه این کتاب با تخفیف و پست رایگان می توانید لینک زیر را استفاده کنید
https://book.icfi.ir/book/672548/%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%88-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C
لینک خرید کتاب سلام بر ابراهیم ۱و۲👆
(شهید)سید اسدالله لاجوردی مسئول زندان اوین در اوایل انقلاب از دوستان شهید هادی بود. روزی ابراهیم به سراغ ایشان رفت.
دو نفر از دوستان ابراهیم که در جبهه ها به حضور آنها احتیاج بود، در زندان بودند. یکی از آنها به جرم قتل و دیگری...
ابراهیم با آقای لاجوردی صحبت کرد و گفت: من برای آنها ضمانت می دهم. ما در جبهه به آنها احتیاج داریم. آنها را به من تحویل و با پایان جنگ آنها را تحویل می دهم و...
آقای لاجوردی ضمانت ابراهیم را قبول کرد. این دو نفر با ابراهیم راهی جبهه شدند.
اما سرنوشت این دو نفر جالب است. آن کسی که قتل انجام داده بود و معلوم نبود در زندان چه سرنوشتی خواهد داشت، در جبهه به یکی از فرماندهان تبدیل شد و پس از ابراهیم به شهادت رسید.
پرونده نفر دوم نیز بررسی و تبرئه شد. او نیز به یکی از سرداران دفاع مقدس تبدیل شد...
سلام خدا بر ابراهیم این بنده خالص خدا...
📙 برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم دوره دوجلدی.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الْوَلِیُّ الْمُجْتَبَی وَ الْحَقُّ الْمُنْتَهَی...✋
🌱سلام بر تو ای گوهری که خدا تو را برای خودش آفریده است.
سلام بر تو که تمام حقایق عالم، پرتویی از خورشید توست.
سلام بر تو و بر روز طلوعت...
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
#اللهمعجللولیکالفرج🤲
وقتی از آن محوطه خارج شدم، برخی دوستان شهیدم را دیدم که در بیابانی تنها گرفتار بودند!
آنها منتظر کسی بودند که مشکل شان را حل کند. یکی از آنها را می شناختم، با یک نگاه متوجه گرفتاری او شدم.
او در زمان حیات مرتب دروغ میگفت و با دروغ های خود دیگر دوستان را به تعبیری سرکار میگذاشت!
مثلا میگفت: خبر دارید فلانی در حال سخنرانی است؟
بچه ها با خوشحالی به نمازخانه می رفتم و او میخندید و می گفت سر کارشان گذاشتم.
✅ حالا منتظر بود تمام آن افراد بیایند و او را حلال کنند...
📙برگرفته از کتاب تقاص. حق الناس در تجربه های نزدیک به مرگ. اثر گروه شهید هادی
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
گنده لات
راوی امیر منجر
یادم هست در زورخانه حاج حسن، پیرمردی می آمد و آن بالا در گوشه ای می نشست و ورزش جوان ها را نگاه می کرد.
در آن جمع، ابراهیم هرگاه از در وارد میشد این پیرمرد را حسابی تحویل میگرفت و او را در آغوش می فشرد. گویی دوست صمیمی اش را دیده.
من دقت کردم که ابراهیم، در حین روبوسی، مبلغی را داخل جیب آن پیرمرد می گذاشت.
مدتی از آن ماجرا گذشت. یک روز به او گفتم: ابرهیم، این پیرمرد را از کجا میشناسی؟
جواب درست و حسابی نداد.
یقین داشتم که او به خوبی این پیرمرد را می شناسد. دوباره سوالم را پرسیدم.
مکثی کرد وگفت: او پهلوان عباس... است، یکی از پهلوان های قدیم تهران.
او در جوانی گنده لات بود و کارهای خلاف بسیاری انجام داد، اما حالا سرش به سنگ خورده و دیگر توان قبل را هم ندارد.
من هر بار به زورخانه می رفتم، شاهد برخوردهای دوستانه ابراهیم با این پهلوان بودم.
از طرفی شاهد بودم که برخی دوستان ما به ابراهیم انتقاد می کردند که او در گذشته چنین و چنان بوده، چرا به او کمک می کنی؟
ابراهیم با مهربانی می گفت: در گذشته این طور بوده، الان پشیمان است. خدا پشیمان ها را قبول می کند، چرا ما قبول نکنیم؟!
مدتی گذشت، تا اینکه یک شب متوجه شدم ابراهیم ساعتها با پهلوان عباس خلوت کرده و مشغول صحبت است.
آخر شب وقتی پیش من آمد گفت: این پهلوان عباس دستش خالی است. میخواهد دختر شوهر بدهند، اما نمیتواند جهیزیه تهیه کند. می توانی بی سر و صدا کاری انجام دهی؟
صبح فردا با ابراهیم راهی بازار شدیم. از هر بازاری که می شناختیم کمک گرفتیم.
یک نفر فرش داد. یک نفر ظرف و ظروف و دیگری رخت و لباس. خلاصه جهیزیه خوبی برای دختر پهلوان عباس تهیه شد.
نمیدانید این پیرمرد چقدر خوشحال شد. هربار ابراهیم را می دید از جا بلند می شد و مانند فرزندش او را در آغوش می گرفت و دعایش می کرد.
پهلوان عباس چهل سال پیش پیرمرد بود و به یقین الان زنده نیست، اما ابراهیم کاری کرد که او بنده خوب خدا شد. اهل نماز و مسجد و... او از تمام گذشته اش توبه کرد.
📙داستان جدید، از کتاب دو جلدی سلام بر ابراهیم
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63