eitaa logo
نشر شهید هادی
18.8هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
16 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ✍ در تـجـربـه ام روزی را دیدم که ماشینم را مقابل درب همسایه پارک کرده بودم. یکی از اهالی آن خانـه بیرون آمـده بود و می‌‌خواست ماشینش‌را خارج کند. همان موقع خودم را رساندم و جای ماشین را عوض کردم. آنجا به من نشان دادند این شخص کودک مریضی داشت و اگر خودم را زود به آن جا نمی رساندم چه مشکلاتی برای فرزندش ایجاد میشد. از آن پس بیشتر در رانندگی دقت کردم. 📚 کتاب تقاص https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🏴‌پیاده روی اربعین رو مدیون پیاده روی رزمندگان ۸ سال جنگ تحمیلی هستیم... چقدر قشنگ شعار میدادن کربلا کربلا ما داریم میاییم...
🔴 🔹در آن‌سوی دنیا این لحظات را می‌دیدم! وارد جلسه‌مهمانی شدم. تمام دوستان هـم نـشـسـتـه بـودنـد. مـی‌ گـفـتـنـد و می‌خندیدند. یک میزبزرگ وسط سالن بـود و هـمــه مــیــوه و شـیـریــنـی از آنجا بـر مـی داشـتـنـد و مـی خوردند. چـنـد دقیقـه بـعـد مجـلـس به‌ سـمـت غیبت رفت. به دوستانم گفتم: بیایید از خودمان بگوییم از کسی که بین ما نیست حرفی نزنیم. اما قـبـول نـکـردنـد. وقتی نصیحتم بی فایده بـود از آنـجـا خـارج شـدم و بـه داخل حیاط رفتم... 🔸حالا در آنسوی دنیا همین لحظات را می‌دیدم. اما آنچه تفاوت داشت این بود که به جای میوه و شیرینی، لاشه یک مردار انسان روی میز بود و آن ها که غیبت می کردند و می شنیدند، تکه تکه از بدن آن مردار می کندند و می خوردند!! 📚 تقاص. اثر گروه شهید هادی. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت عجیب جوانی که مرگ موقت را تجربه کرده بود از آثار قضاوت کردن مردم در ذهن خودش https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
✅دو روایت ناب درباره زائر امام حسین ع 🌸امام باقرعلیه‌السلام: اگرمردم می‌دانستند،زیارت امام‌حسین علیه السلام‌ چقدر ثواب دارد، نفس‌هایشان از روی شوق و حسرت بند میآمد. گفتم: چقدر فضیلت دارد؟ حضرت فرمودند:خداوند برایش می‌نویسد: هزار حج مقبول و هزار عمره مبرورة اجر هزار شهید از شهداء بدر اجر هزار روزه‌دار و هزار صدقه مقبول و ثواب هزار بنده آزادکردن 📚وسائل الشیعه،ج۱۴ص۴۵۳ 🌸امام صادق علیه‌السلام: اگر زائر امام‌حسین میدانست که با زیارتش چقدر شادی بر رسول خدا، امیرالمؤمنین ع، حضرت فاطمه س و ما اهلبیت وارد میکند و اگر میدانست دعای مستجابش و ثوابهای دنیوی و اخروی آن را هرآینه دوست می‌داشت که کربلا خانه اش می‌بود. زائر امام حسین ع برنمی‌گردد مگراینکه: گناهانش آمرزیده، و هیچ گناهی بر او نیست چنان درجات رفیعی برایش می‌نویسند که شهید بدان نمی‌رسد خداوند فرشته‌ای برایش موکل خواهد کرد که برایش استغفار می‌کند، تا زمانی‌که دوباره به زیارت برگردد و یا تا وقتی که از دنیا برود. 📚مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۳۴۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اربعین؛ کمک به ظهوره ما کوله‌پشتی در دست قدم به قدم موکب به موکب عمود به عمود می‌رویم و آماده شنیدنِ صدای «انا بقیةالله» می‌شویم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان فرد بی‌نماز و مشروب خوری که خواب عجیبی دید و.... السلام علیک یا اميرالمؤمنين 😭 تا میتونید اینو منتشر کنید با این کلیپها، دل خیلیا میلرزه ثوابش به شما هم میرسه
‌ ▫️سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد ؛ هر حرفی که می‌خواهید بزنید فکر کنید که آیا ضرورت دارد یا نه ؟! بی دلیل حرف نزنید که خیلی از صحبت های ما به گناه و دروغ و ... ختم می‌شود . 🕊 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔴 🔹نوری درخشان از آنجا نمایان بود! هر چه بالاتر می رفتم زمین زیر پایم کوچک و کوچک تر می شد، ستاره ها و کهکشان ها مانند امواج دریا در کنارم حرکت می کرد. نگاهی به زمین انداختم. نقطه نوری درخشان از آن بالا نمایان بود. پایین آمدم تا ببینم منشاء نور چیست. توجهم جلب شد؛ همه آن نور از حرم امام حسین علیه السلام می تابید. 🔸 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
پیاده روی اربعین به نیابت از زنده یاد ارشیا مداحی
خدا به فرشتگانش می‌گوید: آیا زائران قبر حسین را نمی‌بینید که...
گنده لات یادم هست در زورخانه حاج حسن، پیرمردی می آمد و آن بالا در گوشه ای می نشست و ورزش جوان ها را نگاه می کرد. در آن جمع، ابراهیم هرگاه از در وارد می‌شد این پیرمرد را حسابی تحویل می‌گرفت و او را در آغوش می فشرد. گویی دوست صمیمی اش را دیده. من دقت کردم که ابراهیم، در حین روبوسی، مبلغی را داخل جیب آن پیرمرد می گذاشت. مدتی از آن ماجرا گذشت. یک روز به او گفتم: ابرهیم، این پیرمرد را از کجا میشناسی؟ جواب درست و حسابی نداد. یقین داشتم که او به خوبی این پیرمرد را می شناسد. دوباره سوالم را پرسیدم. مکثی کرد وگفت: او پهلوان عباس... است، یکی از پهلوان های قدیم تهران. او در جوانی گنده لات بود و کارهای خلاف بسیاری انجام داد، اما حالا سرش به سنگ خورده و دیگر توان قبل را هم ندارد. من هر بار به زورخانه می رفتم، شاهد برخوردهای دوستانه ابراهیم با این پهلوان بودم. از طرفی شاهد بودم که برخی دوستان ما به ابراهیم انتقاد می کردند که او در گذشته چنین و چنان بوده، چرا به او کمک می کنی؟ ابراهیم با مهربانی می گفت: در گذشته این طور بوده، الان پشیمان است. خدا پشیمان ها را قبول می کند، چرا ما قبول نکنیم؟! مدتی گذشت، تا اینکه یک شب متوجه شدم ابراهیم ساعتها با پهلوان عباس خلوت کرده و مشغول صحبت است. آخر شب وقتی پیش من آمد گفت: این پهلوان عباس دستش خالی است. میخواهد دختر شوهر بدهند، اما نمی‌تواند جهیزیه تهیه کند. می توانی بی سر و صدا کاری انجام دهی؟ ادامه دارد... 📙برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم دوره دوجلدی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63 تصویر بالا کتاب سلام بر ابراهیم در کشور آذربایجان است
نصیحت شهدا قسمتی از وصیت نامه شهید سعید زندی اگر جنازه من برگشت با لباس سپاه دفنم کنید. یک قرآن به دستم بدهید که در آن دنیا با قرآن در صف محشر حاضر باشم. از شما میخواهم به معنویات بیشتر توجه کنید. با یکدیگد خوب و مهربان باشید. در نماز جمعه و دعای کمیل شرکت کنید. واجبات را انجام دهید و از محرمات دوری کنید. متخلق به اخلاق حسنه و مومن به انقلاب باشید... 📙بابا سعید. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
آقا مهدی رسولی حرف قشنگی زد: بچـه‌بـودیـم‌یـه‌زمانـۍمـادرمون ‌دستـمونومیـگـرفت‌میبــرد مزارشهدا، سنـشون‌نگاه‌مـیکردیم میگفتیم‌این‌شـهیدانقدرازمـن‌بـزرگتره حالامـیریم‌مـیبینیم‌شهیداچقدر ازماکــوچیــك‌ترن... بـیاین‌قـبول‌کنیــم‌جامـوندیم از قافله شهدا...!'💔 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
مــولایــم.. سرانجام دعای دل شکستگان، مستجاب می شود و یک روز دل انگیز، ناگهان امید، پرده تاریک شب را می شکافد و صبحِ نشاط، سر می زند... سرانجام شما بازمی آیید و زندگی آغاز می شود... اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
🌷 میگفت : اگر انسان‌ سرش‌ را به‌ سمت‌ آسمان‌ بالا‌ بیاورد‌ و کارهایش‌ را فقط‌ برای‌ رضای‌ خدا، انجام دهد؛ مطمئن‌ باشید زندگی اش‌ عوض‌ میشود و تازه‌ معنای زندگی کردن‌ را میفهمد... 📚 شهید ابراهیم هادی ⚘شادی روح شهدا صلوات https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
ادامه از قبل ابراهیم می گفت: در گذشته این طور بوده، الان پشیمان است. خدا پشیمان ها را قبول می کند، چرا ما قبول نکنیم؟ مدتی گذشت، تا اینکه یک شب متوجه شدم ابراهیم ساعتها با پهلوان عباس خلوت کرده و مشغول صحبت است. آخر شب وقتی پیش من آمد گفت: این پهلوان عباس دستش خالی است. میخواهد دختر شوهر بدهند، اما نمی‌تواند جهیزیه تهیه کند. می توانی بی سر و صدا کاری انجام دهی؟ صبح فردا با ابراهیم راهی بازار شدیم. از هر بازاری که می شناختیم کمک گرفتیم. یک نفر فرش داد. یک نفر ظرف و ظروف و دیگری رخت و لباس. خلاصه جهیزیه خوبی برای دختر پهلوان عباس تهیه شد. نمیدانید این پیرمرد چقدر خوشحال شد. هربار ابراهیم را می دید از جا بلند می شد و مانند فرزندش او را در آغوش می گرفت و دعایش می کرد. پهلوان عباس چهل سال پیش پیرمرد بود و به یقین الان زنده نیست، اما ابراهیم کاری کرد که او بنده خوب خدا شد. اهل نماز و مسجد و... او از تمام گذشته اش توبه کرد. 📙برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم دو جلدی. تصویر بالا کتاب سلام بر ابراهیم دوجلدی در لبنان است. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
سلام حضرت گره گشا،مهدی جان زندگی هایمان فقط دست و پا زدن در دریای گرفتاری هاست. نمی دانیم‌در هجوم دردها روزمان چگونه شب می شود و در محاصره ی اضطراب ها شبمان چگونه صبح می گردد. در تلاطم نفس گیر این دنیا،فقط قدم های شماست که آرامش را به زمین باز می گرداند... کاش می آمدید و نجاتمان می دادید از رنج بی امان...
🔴 کار برای خدا... ✍ «در استان اصفهان حسینیه‌ای وجود دارد که ۴۰ شب روضه برگزار می‌کرد، شهید حججی به مدت دو سال جزو خادمان این حسینیه بود. او از نجف‌آباد حدود ۵۰ کیلومتر را طی می‌کرد تا به اینجا بیاید، وقتی برای پذیرش آمد دو نکته گفت، یکی اینکه من را پشت قضایا بگذارید که جلوی چشم نباشم و دوم هر چه کار سخت در این حسنیه هست را به من بگویید انجام دهم. بعضی از شب‌ها آنقدر خسته می‌شد که وقتی عذرخواهی می‌کردیم، می‌گفت برای امام حسین باید فقط سر داد.» 🌹شهید محسن حججی 📙حجت خدا. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
. 💠 نگویید جا مانده‌ایم! ❖ کسی کـــــه ‎قـلـب و روحـش رفـتـــه جامانده نیست. جامانده کسی است کـه عـشـق و شـور و طـلـب زیـارت ‎ به ذهنش هم نمی‌رسد و علاقه‌ای ندارد. اگـر بــه هـر دلیلی اشتیاق رفتن هـسـت و شـرایـطـش نـیسـت، خـیــری بــوده و را برده‌اید. شاکـر باشید و نگویید جامانده ایم. ✍ آیت الله جوادی آملی
💔 *اربعینی‌ها* وقتی چشمتان به گنبد زیبای آقا افتاد، یاد کنید از آنانی که با حسرت پشت پیراهن‌هایشان می‌نوشتند: 🌹 یا زیارت یا شهادت😭 💔 *اربعینی‌ها* میانِ هروله‌های بین‌الحرمین، یاد کنید از شهـــــــدایی که در آرزوی زیارتِ شش گوشه‌ی اربابـــــ پرپر شـــدند 💔 *اربعینی‌ها* *نمی‌دانم از کدام مرز می‌گذرید اما؛ یاد کنید از شهـــدای مفقودالاثر در مرزهای خسروی... مهران… چذابه… حاج عمران…شلمچه… *اربعینی‌ها* التمــــــــــــــاسِ دعای فرج برای عزیز دل حضرت زهرا(س)🙏 مرز چذابه نزدیک ترین نقطه و در فاصله چند کیلومتری کانال کمیل است. تصویر بالا در جماران و پس از دیدار نیروهای رزمنده غرب با حضرت امام است که بسیاری از آنها شهید شدند. همان دیداری که ابراهیم نیامد و گفت: ما امام را برای دیدن نمی خواهیم، ما امام را برای اطاعت می خواهیم... https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
اصلا دنبال شناخته شدن و شهرت نبود اعتقاد داشت اگہ واقعا كاری رو برای خدا بكنے خودش عزيزت ميكنہ آخرش همين خصلتش باعث شد تا عكس شهادتش اينطور معروف بشہ 🌹
يكى از علماى معروف شهر اصفهان در يادداشتهاى خود مى نويسد: يكى از شبها در خواب به من الهام شد تا به فرد محترمى از اهالى شهر اصفهان مبلغ ۴۵۰۰۰ تومان بدهم. صبح، در انجام آنچه در خواب به من دستور داده شده بود متحير شدم كه آيا آنچه را كه در خواب درك نمودم صحيح بوده يا خير، از مقدار اندوخته خود نيز بى خبر بودم. وقتى آنها را شمردم ۴۵۰۰۰ تومان بود. به دكان آن مرد محترم رفتم (من او را مى شناختم وى صاحب دكان كوچكى بود) دو نفر را در مقابل دكانش ديدم. وقتی خلوت شد به صاحب دكان گفتم: با تو كارى دارم، با من به مكانى بيا و سريع باز گرد. او را به مسجد النبى بردم. در يكى از گوشه هاى مسجد رو به قبله نشستيم. به او گفتم: به من امر شده غم و غصه و مشكلى را كه هم اكنون در آن به سر مى برى از تو برطرف كنم، از تو مى خواهم مشكلت را برايم بازگو كنى. به او بسيار اصرار كردم، ولی از گفتن سرباز زد، سرانجام مبلغ را به وى دادم ، ولى مقدار آن را به او نگفتم. مرد گريان شد و گفت: من مبلغ ۴۵۰۰۰ تومان مقروضم، نذر كردم هر روز صبح به مدت چهل روز، بعد از نماز صبح زيارت عاشورا بخوانم و امروز آخرين آن را خواندم. ✅این مبلغ در چهل سال قبل قابل توجه بود. 📙کرامات زیارت عاشورا 📚همراه باشید با تنها کانال گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔴 🔹اولین چیزی که بررسی شد! ✍ قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم، جوان پشت میز (مأمور الهی) نگاهی کلی به کتاب (کتاب اعمال) من کرد و گفت: خوب و مورد قبول است. برای همین وارد بقیه اعمال می شویم. من قبل از بلوغ، نمازم را شروع کرده بودم و با تشویق های پدر و مادرم، همیشه در مسجد حضور داشتم. کمتر روزی پیش می آمد که نماز صبحم قضا شود. اگر یک روز خدای ناکرده نماز صبحم قضا می شد، تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را شکر همیشه اهمیت می‌دادم. خوشحال شدم... 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63