💠حاج آقا دولابی(ره) :
🌺خداوند فرمود:هرچه دیدی هیچی مگو!
من هم هرچه دیدم هیچی نمیگم.
یعنی تو در مصائب صبور باش و چیزی نگو،منم در خطاهایت چیزی نمیگم.
🌿هرچه درد را آشکارتر کنی، دوا دیرتر پیدا می شود.اگر با ادب بودی و چیزی نگفتی راه را نشانت می دهد.
باید زبانت را کنترل کنی ولو اینکه به تو سخت بگذرد. چون با بیانش مشکلاتت رو چند برابر می کنی.
#صبور_باش_راه_باز_می_شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد قرائتی: در ازدواج عجله کنید. من موافق ازدواج دبیرستانی هستم. بعد از اکسیژن و آب و غذا هیچ نیازی بالاتر از ازدواج نیست.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
به اصطلاح بچه های جبهه زدیم به خط، گردان ما گردان حنظله بود و دیگه گردان ابوذر نبودیم نزدیکهای صبح بعد از یه مقدارپیشروی دشمن پاتک زد، پاتک که زد تمام گردان رفت زیر توپو خمپاره وکاتیوشاو...که یه ترکش خورد به چشم داود و این بار دومی بود که داود مجروح میشد اولین بار تو نامنظم واین باردوم بودیکی ازبرجستگیهای روحی عمر داودو ماتواین قصه دیدیم من هم تواون موج انفجاروگردوغباربودم و همدیگرو نمیدیدیم فقط صدا میشنیدیم وقتی گردوغبارخوابیددیدم داود میگه داش محمود چشمم جاییو نمیبینه نزدیک گرگ ومیش صبح بود دستشو گرفتم بردم پیش فرمانده اونم گفت ببریدش عقب وقتی داشتم میاوردمش عقب دیدم مثل اشک ازچشمش داره خون میاد توی راه گفت من شفای این چشمو میگیرم من بایدبرگردم جبهه من تاجایی که اجازه داشتم باهاش اومدم عقب تازمانی که بردنش بیمارستان تهران که از اینجا به بعدروخود داود تعریف میکنه که یه سیری براش پیش اومده بود و یه رویایی میبینه وشفای چشمشو از حضرت صاحب الزمان میگیره و چشمی روکه معاینه کرده بودن وگفته بودن بیناییشوازدست داده وباید تخلیه بشه ولی قدرت توسلی که داود داشت داود خیلی عمیق توسل میکرد به اهل بیت وقتی میخوند انقدر جانسوز بود همه رامیگرفت باقدرت توسل وتوکلی که داشت شفای چشمشو گرفت.
✳️راوی حاج محمودژولیده
📙قرار یکشنبه ها. اثر گروه شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
#خداےخوبِ_ابراهیم
یکی از مشکلات بشر امروزی این است که فقط سختی های زندگی را می بیند. فقط به بالا دست خود نگاه می کند، لذا همیشه پرتوقع و طلبکار است. اما وقتی به پایین دست خود نظر داشته باشد، وقتی نعمت های خداوند را بازگو کند، در نتیجه شکر نعمت ها را بجا می آورد و طبق آیات خداوند: وقتی شکر نعمت خدا را بجا بیاوریم، خداوند نعمت را افزایش می دهد.
✅ابراهیم از کسانی بود که بجای پرداختن به سختی ها و مشکلات، همیشه از نعمت های خدا می گفت. او نعمت جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را یکی از بزرگترین نعمت ها می دانست که باید شکر این نعمت را بجا آورد.
وَ أَمَّا بِنِعمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث...و نعمت های پروردگارت را بازگو کن. (سوره ضحی۹)
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🌼 کمک به معتاد 🌼
✴️ شخصی در محله ابراهیم معتاد بود و برای این که پول مواد خودش را به دست آورد خیلی خانواده اش را اذیت می کرد.
⚛ ابراهیم برای ترک این اقا خیلی تلاش کرد. وقتی دید که ترک نمی کند، به آن شخص گفت من پول مواد یک سال شما را می دهم به شرطی که دست از سر خانواده ات برداری و به همین خاطر خانواده او یک سال راحت بودند. او هر هفته وقتی مزد کار سخت خودش در بازار را میگرفت، قسمتی از آن پول را به جوان معتاد میداد تا خانواده اش را اذیت نکند!
✅ابراهیم هر چه کرد برای رضای خداوند انجام داد و خدا هم اینگونه او را در بین مردم بلند مرتبه کرد.
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
نشر شهید هادی
بسیاری از دوستان تهرانی سوال می کنند که آیا جلسه ای هست که بتوان از آقای امینی خواه استفاده نمود. با
جلسه صبح فردا ساعت ۶.۳۰ دقیقه با قرائت دعای ندبه و ساعت ۷.۳۰ با سخنرانی حجت الاسلام امینی خواه ادامه خواهد یافت.
✅مسجد شهید بهشتی، میدان نبرد.
🔸شهید محمدحسین بشیری
📙در حال برگشت از دعای کمیل بودیم که بچه ها به محمدحسین گفتند: ماشالا هیکلت ورزشی شده؟
در جواب آنها گفت: اگر میبینید بدن من عضلانی شده بخاطر این است که کارگری میکنم. در کارگری بدن من ساخته شده است.
فکرم مشغول صحبت های محمد حسین بود که با چه تفکری زندگی میکند، چون جوان های آنروزی به این فکر بودند که تیپ بزنند و در شهر بچرخند و...
📙برگرفته از کتاب سید عماد. اثر نشر شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔰ازدواج
🖼شهید محسن فانوسی
پدر و مادرم به خاطر احترامی که برای خانواده آقای فانوسی قائل بودند مخالفتی با ازدواج ما نداشتند، ولی سپردند به خودم که تصمیم آخـر را بگیرم. هنوز مردد بودم. خیلی با خودم کلنجار می رفـــتم تصمیم بسیار سختی بود. بالاخره یک شب دو رکعت نماز توسل به حضرت زهرا خواندم و از خود حضرت زهرا (س) خواستم کمکم کند که تصمیم درست را بگیـــرم. همان شب خواب عجیبی دیدم. خانمی که چهره اش را ندیدم جلو آمد و یک انگشتر با نگین زرد به دستم انداخت. صبح که از خواب بیدار شدم حس خوبی داشتم. حس می کردم این خواب یعنی باید پیشنهاد ازدواج را قبـول كـنـم.
بعدها محسن همیشه به شوخی می گفت: «مواظب انگشتر زرد باش».
مادرم موافقت من را اعلام کرد. جلسه دوم محسـن گفت:«فردای همون روزی که اومدیم خونتون، رفتم مشهد، همون جا از آقا امام رضا خواستم که مهرم رو به دلت بندازه و وقتی بر می گردم جواب مثبتت رو بشنوم»
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻ذکری که امام خامنه ای در سختیها به آن اشاره فرمودند.
اگر دیدی از همه طرف تو را احاطه می کنند...
فقل حسبی الله لااله الا هو علیه توکلت...
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63