eitaa logo
نشر شهید هادی
18.9هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
17 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
📡توییتر و فیسبوک و اینستا نبود، اما نفوذ و قدرت تخریب رسانه بود. ا🖥اینترنت و سایت و اینستا نبود، اما رسانه ها بودند و استکبار در پی سلطه فکری و فرهنگی بود. آری تلاش کردند و تفهیم کردند.... شیخ فضل الله را که زبان آزادی مردم بود، مانع آزادی مردم معرفی کردند و ملت پای جنازه شیخ شادی کردند... عزاداران حسینی رد شدند اما نفهمیدند که هیات باید مخالف ظلم و مدافع مظلوم باشد امروز هم رسانه ها برای ما، جای جلاد و شهید را عوض کرده اند... شیخ فضل‌الله به دست ظالم و با همکاری مردم فریب خورده به دار آویخته شد. شیخ، شهید بی بصیرتی مردم شد... 💔سالروز شهادت آیت الله العظمی شیخ فضل الله نوری را با صلواتی یادی کنیم 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
حضور امام زمان عج در مراسم ختم شهید وقتی خبر شهادتش آمد، در مسجد امین الدوله در بازار مولوی برای او ختم گرفتند. شهید احمد علی نیّری همه نوجوان‌ها را به مراسم ختم آورد. خودش هم با ادب در گوشه‌ای از مجلس نشست. مثل شاگردی که در محضر استاد زانو زده است. شهید نیری بعدها نوشته بود که: «در مراسم ختم شهید جمال محمد شاهی مولای ما حضرت صاحب الزمان(عج) تشریف آورده بودند...» 📕عارفانه. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
بعضی شب‌ها دلم برای جمال کباب می‌شد، نیمه‌های شب بیدار می‌شدم و می‌دیدم رفته پشت کمد جایی باریک پیدا کرده و مشغول نماز شب شده. آنقدر در نماز گریه می‌کرد که به هق هق می‌افتاد. البته سعی می‌کرد گریه‌اش بی‌صدا باشد. به او می‌گفتم مگر تو چکار کردی؟ چرا این‌قدر گریه می‌کنی؟ جمال هم چیزی نمی‌گفت. لبخند می‌زد و می‌رفت. جمال در نامه‌ایی نوشته بود: «اینجا تعداد زیادی از برادران بسیجی برای خود قبری ساخته‌اند و شب‌ها هروقت دعا برقرار باشد در آن مشغول عبادت‌اند.» 📕مادرانه. خاطرات شهید جمال محمدشاهی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
جمال همه گونه سختی را تحمل می‌کرد. او خیلی حیا و ادب داشت. از خجالت نداری صورتش سرخ می‌شد، اما حرفی نمی‌زد. شکایت نمی‌کرد. جمال تلاش خودش را انجام می‌داد، اما راضی بود به رضای خدا. در یکی از نامه‌هایش می‌نویسد: «الان که در سنگر نشستیم، روز جمعه ساعت 7:30 صبح است. به فکر خانه افتادم؛ به فکر روزهای انقلاب، به فکر بچه‌های کوچه. بعد به خودم می‌گویم بیخیال بابا، چند سال در کوچه بودی چه کار کردی؟ اینجا را عشق است. نبرد حق علیه باطل را. راستی خدا را شکر می‌کنم که در جبهه باطل نیستم. خدایا شکر و سپاس تو را که مرا در لشکر حق قرار دادی. که اگر بکشم، به بهشت می‌روم و اگر کشته شوم، نیز به بهشت می‌روم.» 📕مادرانه‌. خاطرات شهید جمال محمد شاهی اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
👆 مادر گرامی شهید جمال محمدشاهی سالها عاشقانه منتظر فرزند بود، طوری که ۳۸ سال با صدای درب منزل، منتظر بود فرزندش بیاید. او سال ۹۹ به فرزندش ملحق شد... یکی از دوستان شهید می‌گفت: شبی که مادر جمال از دنیا رفت، در عالم رویا دیدم که حاج قاسم سلیمانی به من گفت: دیدید که مادر شهید جمال چندین سال شب و روز عاشقانه منتظر فرزندش بود، شما هم همینطور باید منتظر امام زمان عج باشید... 🌷السلام علیکم یا بقیه الله فی ارضه🌷 💐شهید جمال ده سال قبل در باغ موزه دفاع مقدس دفن شده بود و با آزمایش، هویت او مشخص شد. 📙کتاب مادرانه، اثر گروه شهید هادی خاطرات این مادر و فرزند است. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔥 گرفتاری در حیله شیطان و از دست دادن آبرو و کار و خانواده!! خوب آن ایام را به خاطر دارم. اردوی خواهران برگزار شده بود. به من گفتند: شما باید پیگیر برنامه های تدارکاتی این اردو باشی. مربیان خواهر کار اردو را پیگیری میکنند، اما برنامه تغذیه و توزیع غذا با شماست. در ضمن از سربازها استفاده نکن. من سه وعده در روز با ماشین حامل غذا به محل اردو میرفتم و غذا را می‌کشیدم و روی میز می‌چیدم و با هیچکس حرفی نمی زدم. شب اول یکی از دخترانی که در اردو بود دیرتر از بقیه آمد و وقتی احساس کرد که اطرافش خلوت است، خیلی گرم شروع به سلام و احوالپرسی کرد. من سرم پایین بود و فقط جواب سلام را دادم. روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد و قبل از اینکه با ظروف غذا از محوطه اردوگاه خارج شوم، مطلب دیگری گفت و خندید و حرف هایی زد اما من هیچ عکس العملی نشان ندادم. خلاصه هربار که به این اردوگاه می آمدم با برخورد شیطانی این دختر جوان روبرو بودم، اما خدا توفیق داد که واکنشی نشان ندادم. شنیده بودم که قرآن در بیان توصیف اینگونه زنان می‌فرماید: «ان کید کن عظیم. یعنی مکر و حیله برخی زنان بسیار بزرگ است.» در بررسی اعمال وقتی به این اردو رسیدیم، جوان پشت میز به من گفت: اگر در مکر و حیله آن زن گرفتار میشدی به جز آبرو، کار و حتی خانواده‌ات را از دست میدادی! برخی گناهان اثر نامطلوب اینگونه در زندگی روزمره دارد... 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👿 نزدیک شدن شیاطین جنی به زمین 🔚 ضرورت دعا در چنین شرایط در شرایط آخرالزمانی نیاز به اسلحه داریم... باید خود را واکسیناسیون معنوی و فکری کنیم. 👤 حجت الاسلام و المسلمین شجاعی 🎋
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ گِلِه‌ی امام حسین علیه السلام در خواب از یک زائر اربعینی! 🤲الهم عجل فرجه https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر : پس از شهادت آیت‌الله هر بار که خدمت رسیدم ایشان با تاثر می‌فرمودند: آقای مخبر! خیلی حیف شد!!!😔😭😭 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 امام محمدباقر(عليه‌السلام) فرمودند: خداوند متعال تمام بدی‌ها ، شرارت‌ها و گناهان عالم را درون اتاقی قرار داد و قفلی بر در آن زد، کلید آن قفل شراب است و دروغ بدتر است از شراب. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔴 تجربه نزدیک به مرگی که باعث نجات همکار تجربه‌گر شد... یکی از دوستان معنوی و مؤمن همکار بنده به سراغم آمد و گفت: شنیده ام که در این مدت که بیمارستان بودید تجربه نزدیک به مرگ داشته اید. من به این تجربه ها اعتقاد ندارم اما چون به شما اعتماد دارم می‌خواهم بپرسم که آیا چنین چیزی صحت دارد؟ آیا افراد و همکاران را هم دیده اید. آیا مطلبی هست که بخواهید به بنده انتقال دهید. گفتم: تجربه نزدیک به مرگ واقعیت دارد. خدا به این وسیله به مردم آخر الزمان تلنگر میزند که اینقدر آلوده دنیا نشوید و بدانید یک روزی هست که این روزمرگی دنیا تمام میشود و باید جوابگو باشید. اما بنده این را فهمیدم که بررسی حق الناس خیلی سخت است. این دوست من پرسید آیا چیزی از من در آن سوی هستی دیده‌اید؟ گفتم: اگر چیزی نگویم بهتر است. تا این حرف را زدم متوجه شد که چیزی میدانم، اصرار بیش از حد داشت که من بگویم چه چیزی دیده ام. پس از اصرارهای او گفتم: در آن سوی هستی اگر به کسی نگاه میکردم، میتوانستم مطالب بسیاری را متوجه شوم. شما را هم دیدم و موضوعی را متوجه شدم! گوشهایش را تیز کرد و منتظر بقیه صحبت های من بود. گفتم شما در یک تعاونی خصوصی که ده ها نفر عضو داشت، حضور داشته و دارید. چند سال قبل طرحی دادید که باعث خسارت به تمامی اعضا شد، لذا به آنها در زمینه حق الناس بدهکار هستید. تعجب کرد کمی فکر کرد و گفت: یادم هست، من آن زمان جزو هیئت مدیره بودم و طرحی را ارائه دادم. گفتم: شما عضو هیئت مدیره بودید و این طرح کارشناسی نشده را پیشنهاد دادید و اصرار کردید و به خاطر احترام شما بقیه قبول کردند. به همین خاطر گرفتارید. بعد گفتم: «آن طرح را درست انجام ندادید و سودی عاید تعاونی نشد. در واقع به تمام اعضا خسارت وارد شد و به عنوان حق الناس به آنها بدهکارید.» کمی فکر کرد و تأیید کرد. بعد گفتم: اما خدا را شکر کن که این اتفاق در مجموعه کار دولتی انجام نشد. اگر از بیت المال بدهکار می شدید خیلی کار سخت تر میشد. الان اعضا را میتوانی پیدا کنی و حلالیت بطلبی و یا اینکه جبران کنی. او رفت و سه روز بعد تماس گرفت. ضمن تشکر از بنده گفت: تمامی اعضا را پیدا کردم و با آنها صحبت کردم، آنها راضی شدند و آنها که راضی نشدند قرار شد خسارت بدهم، حتی یکی از اعضای تعاونی از دنیا رفته، با وارثین او صحبت کردم و رضایت دادند. رد مظالم هم داده ام امیدوارم خدا مرا ببخشد. 📕کتاب تقاص. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
ترکش خمپاره درست از پهلوی چپش وارد و به قلبش خورد. کمکش کردم تا بلند بشه، با سختی رو پاش وایستاد و اطرافشو نگاه کرد و رو سمت کربلا کرد، دستشو با ادب رو سینه‌اش گذاشت و گفت: السلام علیک یا اباعبدالله... یهو گردنش کج شد رو زمین افتاد... "احمدعلی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش میگذشت ولی هنوز دستش به نشانه ادب رو سینه اش بود..." ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📚همراه باشید با تنها کانال گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63