👆مزار آزاده شهید محمدرضایی.
از شهر فاروج بطرف شیروان، دقیقا مقابل تابلو شیروان۱۵، مسجد و حسینیه امام سجاد علیه السلام قرار دارد.
مزار غواص و آزاده شهید محمد رضایی، جزو نیروهای اطلاعات عملیات که در عملیات کربلای ۴ بعد از نبردی جانانه به اسارت در آمد و برای تخلیه اطلاعاتی، از دیگر اسرا جدا و زیر شکنجه به شهادت میرسد اینجاست.
مزارش در حوالی اردوگاه بود، بعد از سقوط صدام نبش قبر شد و به طرز معجزه آسایی در حالی که خون از پیکر می چکید به ایران منتقل و جلوی همین مسجد که متولی آن پدر شهید بود، به خاک سپرده شد.
مدتی قبل پدرش از دنیا رفت و سردار قائانی برای مراسم او شرکت کرد و این خاطرات را بازگو کرد.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
عدهای نابینا و کمبینا آمده بودند دفترش. رو کرد به من و گفت : فلانی! مشکل اشتغال این عزیزامون رو باید حل کنی .
عمرش وفا نکرد بماند و ببیند برای نخستین بار در تاریخ انقلاب، اولین آزمون فراگیر جذب و استخدام معلولان برگزار میشود ؛ آن هم به ظرفیت چهارهزار و سیصد نفر !
راوی : رئیس سازمان بهزیستی ،
علیمحمد قادری .
ویژه برنامه شبکه دو، ۱۴۰۳/۰۳/۰۳
#رئیسی_عزیز❤️🩹
🌷صد روز از پروازش گذشت.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🟡نباید اختلاف بیش از یک روز ادامه پیدا کند!
♦️یک بار سر یک مسئله ای با هم به توافق نرسیدیم، هر کدام روی حرف خودمان ایستادیم، او عصبانی شد، اخم کرد و لحن مختصر تندی به خودش گرفت و از خانه بیرون رفت. شب که برگشت، همان طور با روحیه باز و لبخند آمد و به من گفت: «بابت امروز صبح معذرت می خواهم.» می گفت: «نباید گذاشت اختلاف خانوادگی بیشتر از یک روز ادامه پیدا کند.»
📝خاطره ای از شهید اسمائیل دقایقی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
✨﷽✨
✅چرا باید خدا را عبادت کنیم با اینکه از ما بی نیاز است؟
✍روزی جوانی نزد حضرت موسی علیه السلام آمد و گفت: ای موسی خدا را از عبادت من چه سودی می رسد که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟ حضرت موسی علیه السلام فرمود: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی می کردم. روزی بز ضعیفی بالای صخره ای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی برایش بیفتد.
با هزار مصیبت و سختی خودم را به صخره رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز ! خدا داند این همه دویدن من دنبال تو وصدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه ای نقره نیست که از فروش تو در جیب من می رود. می دانی موسی از سکه ای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بی نیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر خطر گرگی است که تو نمی بینی و نمی شناسی و او هر لحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست.
🌟ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی رسد، بلکه با عبادت می خواهد از او دور نشویم تا شیطان بر ما احاطه پیدا نکند و در دام حیله های شیطان نیفتیم... "وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ " و هر کس از یاد خدا رویگردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست (زخرف 36)
📚الانوار النعمانیه
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
#سلام_مولای_مهربانم♥️
صبحی دیگر رسید
و من در انتظار دیدار شما
چشم میگشایم و پنجره ی دل را میگشایم
به سوی امید و نور...
و دلم لبریز است از شوق صبح موعود،
لحظه ی دیدار، و به پایان رسیدن
لحظه های انتظار...
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
7.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️شهید بهشتی خطاب به دولتیان :
مردم اگر ببنینند عوضی از آب درآمدید با شما همان میکنند که با شاه کردند.
#هفته_دولت
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
💐شهید محسن زیارتی
شهیدی که در برزخ گره گشایی می کند!
بسیاری از دوستان محسن که مشکلاتی داشتند، با محسن در میان می گذاشتند و او هم مشغول حل این مشکلات معنوی می شد.
استاد پناهیان ادامه داد: من در موضوع قبر سوالاتی داشتم و نمی دانستم از که بپرسم تا اینکه یک شب محسن آمد و سوال مرا هم پاسخ داد...
📙 بازگشت. اثر گروه شهید هادی
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔺بایدبه شهیدان و زندهبودنشان ایمان بیاوریم...
"محسن زیارتی درخانواده ای نسبتا مرفه بزرگ شد، اما از قبل شروع جنگ عاشق شهادت بود، اوبرای بدست آوردن شهادت، شبها نماز امام زمان را میخواند.
محسن درفتح المبین درسال ۶۱ به آرزویش رسید. از آن تاریخ بارها و بارها شاهدبودم که به سراغ رزمندگان می آمد و در عالم خواب یا ... چیز هایی میگفت که آنها را برای شهادت آماده میکرد.
یکبار خودم درخواب دیدمش، پرسیدم کمتر پیش ما میای. گفت:اینجا خیلی کار داریم. گفتم چکار میکنید؟
گفت: از این بالا نگاه میکنیم هرجا کسی کمکی خواسته باشه،کمکش میکنیم.
بعدگفت: الان سوالی داری؟کمکی میخوای؟گفتم: این مسئله قبر هنوز برای من حل نشده. گفت: بیا تابرات حلش کنم.
توی خواب من رابه بالای یک قبربرد و پاهایش را دوطرف قبرگذاشت.
گفت:کف قبر رانگاه کن، باانگشت کف قبر رو مثل کشویی کنار زد و نورشدیدی بیرون زد؛
آن نورخیلی لطیف وزیبا بود،طوری بود که دستش وقتی داخل نوربود طرف دیگر دستش هم نورانی بودو...
این خواب اینقدربرای من تاثیرداشت که عاشق قبرشدم.
من شاهدبودم که محسن زیارتی مشکل بسیاری ازرزمندگان راحل کردوآنها را آماده شهادت نمود.نمیدانم به آنهاچه چیزی نشان میداد یا چه چیزی میگفت. اما با یک اشاره، مشکل آنها رابر طرف و عاشق شهادت میکرد.
راوی حجت الاسلام پناهیان
منبع:کتاب بازگشت، انتشارات شهیدابراهیم هادی
مـزار در بهشت زهرا(سلام الله علیها)تهران
قـطعـه۲۴،ردیـف ۱۱۵،شـماره ۴۸
#نایب_الشهید
#اربعین
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🌹از جبهه که برگشتیم، یک شب آقای رجایی را به هیئت محلمان دعوت کردیم تا برای بچـه های هیئت صحبت کند.
🔹 آن شب جمعیتی منتظر بود.
هیئتی و غیر هیئتی به هوای ایشان آمده بودند. اما ساعت از ۹ شب گذشت و آقای رجایی نیامد!
به نخست وزیـری تلفن زدم و پـرس وجـو کـردم؛ گفتند: «ایشان خیلی وقته که حرکت کرده و تا حالا باید رسیده باشد.»
🔸 در همین حین که حیران آقای رجایی بودم و دنبالش می گشتم، یک نفر آمد و دم گوشم گفت: «آقا سید! یک نفـر بغـل دست من نشسته که با آقای رجـایی مو نمیـزنه!» دنبالش رفتم و دیدم، بلـــــه؛ خود آقای رجاییه! وسط جمعیت نشسته بود و صداش هم در نمی آمد!
رفتم جلو و گفتم: «آقـا، سـلام. شمــا اینـجایی!؟ دو ساعته حيــرون شــما هستم؛ تیـم حفاظت را چی کار کردید؟!»
• گفت: «تیــم حفـاظت نمیخـوام!
سـوار تاکـسی شـدم آمـدم! »
📚 کوچــه نقــاش هــا خاطرات جانباز شهید #سید_ابوالفضل_کاظمی
#شهید_محمد_علی_رجایی
#از_شهدا_بیاموزیم
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضرت آقا فرمودند :
اگر میخواهید مشکلِ کشف_حجاب حل شود
این کار را انجام دهید ...
کدام کار ؟
خوب گوش بده
📚همراه باشید با تنها کانال گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
دیشب تو حرم حضرت عباس علیه السلام کنار این دو جوان نشسته بودم. سر حرف باز شد.
جوان سمت راست، احمد اصالتا لبنانی و ساکن ایتالیا بود و سمت چپ سید علی از شیعیان پاکستان بود. من هم خودم را معرفی کردم که از ایران و تهران هستم. نمیدانم چی شد که حرف ابراهیم هادی را زدند، انگار اسم تهران را شنید یاد ابراهیم افتادند!
به این دوست ایتالیایی گفتم: ابراهیم رو می شناسی؟ گفت: سلام بر ابراهیم، نسخه عربی کتاب رو خوندم و شروع به تعریف کرد.
سید علی هم شروع کرد از ابراهیم گفتن.
خلاصه هرچی که احمد می گفت، سید علی هم تایید می کرد. آن هم به زبان انگلیسی.
من هم تعدادی عکس که آقا ابراهیم تو گوشی داشتم نشانشان دادم. بعد هم از ما تشکر کردند و رفتند...
واقعا چه کرد این مرد بااخلاص که امروز اوازه شهرتش از مرزها عبور کرده...
🌷شب جمعه آقا ابراهیم و شهدا را یاد کنیم تا آنها نیز در نزد ارباب ما را یاد کنند...
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63