eitaa logo
نشر شهید هادی
18.5هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
16 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان شخصی که سینه می زد و چشم‌چرانی هم می کرد...😳 این فیلم رو نشون بدین به کسانیکه میگن امام حسین سر لخت رو هم میپذیره تو هیئت!!!! https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
چند سوال اعتقادی داشتم. حسابی ذهنم را درگیر کرده بود و مغز سرم را پوکانده بود. از بس اذیتم می‌کرد که با خودم گفتم میروم قم پیش آیت الله بهجت و سوال هایم را از او میکنم. رفتم قم. شب، آقا را توی خواب دیدم. سوالاتم را از او پرسیدم. او هم پاسخ داد. جواب ها دقیق بود و قانع کننده. صبحش با خودم گفتم: خواب است دیگر. حجت نیست که. برداشتم و رفتم مسجد آقا. روز جمعه بود. پیش آقا رفتم. همینکه خواستم سوالاتم را از او بکنم، گفت: جواب، همان هایی بود که در خواب به تو گفتم. تردید نکن! *** جوان‌ آمد سمت آقا و پاکت شکلاتی طرفش گرفت. آقا دست کرد توی پاکت و یک مشت شکلات برداشت. جوان‌ شاخ در آورد. با اینکه خوشحال شده بود، اما تعجب هم کرده بود. اولش فکر می‌کرد آقا می‌گوید ممنون و چیزی بر نمیدارد. فکر نمی‌کرد آقا شکلات بردارد، آنهم یک مشت. آقا شکلات ها را ریخت توی جیب بزرگِ آخوندی اش. بچه کوچک ها را که میدید، یکی یک شکلات به آن‌ها میداد. *** جوان‌، آقا را دم خانه دید. جلو رفت. بازویش را محکم گرفت و گفت: آقا التماس دعا التماس دعا. بازوی آقا را ول نمیکرد. فردایش بازوی آقا را دیدم. کبود شده بود. بازوی کوچک و ظریف آقا، تاب انگشتان قویِ جوان‌ را نداشت. روز بعد توی کوچه زنجیر کشیدیم که آقا اینقدر اذیت نشود. آقا که زنجیر را دید گفت: این ها را بردارید. بگذارید مردم راحت باشند. ما با این مردم متبرک می‌شویم! 📙 بِ مثل باران مثل بهجت. اثر جدید انتشارات شهید ابراهیم هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 دختران. پسران. خانم ها. آقایان با شما هستم اگر زندگیتان را دوست دارید. اگر نمی خواهید زندگیتان متلاشی شود؛ لطفا" از اینستاگرام فاصله بگیرید، همه چیز رو متلاشی می‌کنه… 🔺من در خانه‌ام اینستاگرام را حرام اعلام کرده‌ام… #️⃣ 🔸استاد عزیزی 📚 تنها کانال گروه شهید هادی👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
👆در تایید صحبت های دکتر عزیزی باید بگویم، مدتی قبل با یکی از تجربه گران نزدیک به مرگ مصاحبه داشتیم. بیشترین موضوع صحبت بر سر حضور شیطان در زندگی بود. ایشان می گفت: من چندین روز در بیمارستان بی هوش بودم و روحم به منزل سر می زد و کنار خانواده بود. باور کنید شاهد بودم همین که یکی از اعضای خانواده سراغ گوشی و فضای مجازی، بخصوص اینستاگرام می رفت، لشگری از شیاطین او را احاطه می کردند!!! من با وحشت فرزندانم را در محاصره شیاطین می دیدم. من دیدم که این فضای آلوده مجازی جولانگاه شیاطین شده بود. لذا از زمانی که بازگشته ام، شرایط را برای فرزندانم بسیار محدود کرده ام. خدا می داند که چه سرمایه هایی پای گوشی و این پیام رسان های خارجی مثل اینستا نابود می شود و هیچ کسی دقت ندارد!! ✅یادم هست سال گذشته یک برنامه ای در تلویزیون پخش شد برای اینستاگرام. شخصی روحانی که کارشناس برنامه بود صفحه اصلی اینستا را باز کرد و روی مانیتور این صفحه را بزرگ کرد. بعد پیکسل های بزرگ شده را نشان داد و گفت: حتی در صفحه اصلی اینستا، طوری که دیده نشود، از طلسم های جن گیرها استفاده شده! با این کار مخاطبین گویی مسخ شده و نمی توانند جدا شوند... البته خیلی دنبال این فیلم گشتم و نتوانستم پیدا کنم. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روحانی گرامی مهندس عبدالرسول کشمیری مهندس برق هستند و بعدها راهی حوزه شدند، همراه استاد بابایی راجع به سحر توسط امواج، مطالب بسیار جالبی بیان میکنند! دقت کنید مکر شیاطین خیلی گسترده شده، در علوم غریبه مجموعه ای متشکل از پنچ رشته اصلی داریم که علم سیمیا چهارمین رشته این مجموعه است! در علم سیمیا شخص توانایی هماهنگ کردن و مخلوط نمودن قوای ارادی خودش با قوای مخصوص مادی ( ترکیبات گیاهان و حیوانات) را برای دستیابی به قدرت تصرفات عجیب و غریب در امور طبیعی با کمک شیاطین و جنیان کافر پیدا میکند و میتواند در خیالات فرد ( مثل سلاح هارپ امروزی) و در چشمان افراد( مارهای ساحران مقابل موسی علیه السلام و امروزه برنامه اینستاگرام و امثالهم ...) ایجاد نمایند! طیف سحرها بسیار بسیار پیچیده و متاسفانه با دانش یهود آمیخته شده! طوری شده که چشم چپ انسان جرات ندارد به چشم راست اعتماد کند! تنها راه نجات وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ﻫﻤﮕﻲ ﺑﻪ ﺭﻳﺴﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍ [ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ] ﭼﻨﮓ ﺯﻧﻴﺪ ﻭ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﻧﺸﻮﻳﺪ. تا میتوانید خاضعانه و ذلیلانه برای تعجیل در امر ظهور منجی عالم یعنی حضرت مهدی عج دعا کنید. 📚همراه باشید با تنها کانال گروه شهید هادی👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
نشر شهید هادی
🚨 دختران. پسران. خانم ها. آقایان با شما هستم اگر زندگیتان را دوست دارید. اگر نمی خواهید زندگیتان
قصد داشتیم بعد از کتاب نسیمی از ملکوت که پنجاه تجربه نزدیک به مرگ همراه با آیات قرآن بود، دیگر به سراغ تجربه ها و کتاب در این زمینه نرویم. اما طی همین یک سال گذشته، ده مصاحبه خیلی خوب در زمینه های مختلف با تجربه گران نزدیک به مرگ انجام دادیم. کسانی که دوست نداشتند رسانه ای شده و به تلویزیون بروند. یکی از آنها همین خانمی بود که نفوذ شیاطین را از طریق اینستا و فضای مجازی دیده بود، دیگری در موضوع رباخواری و بانک ها، دیگری در موضوع نماز و... نمی دانم، آیا خوب است کتاب دیگری در این زمینه کار شود، یا همان شش عنوان کافی است؟!
🟣 بعد از مرگ فرق می‌کند! آنجا خود انسان توبیخ‌گر و شرمنده می‌شود! 🔸خدا را هزار مرتبه شکر که در زندگی کسی را نکشتم و مال کسی را نخورده و دزدی نکردم ولی مرتب لحظه هایی می‌دیدم که در زندگی باید حرف میزدم ولی سکوت کردم. باید به کسی کمک می‌کردم اما اهمیتی ندادم. جاهایی میتوانستم محبتی کنم اما دریغ کردم. تمام این لحظات بار سنگینی را بر دوشم وارد می‌کرد. خیلی سخت بود. کسی مرا توبیخ نمی کرد اما خودم از کارهایم شرمنده شده بودم. 📗کتاب تقاص. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
نشر شهید هادی
#مشورت قصد داشتیم بعد از کتاب نسیمی از ملکوت که پنجاه تجربه نزدیک به مرگ همراه با آیات قرآن بود، دی
تشکر از تمام دوستان صدها پیام محبت آمیز در همین یکی دو ساعت داشتیم که عزم ما را برای ادامه این روند جزم می کند. البته چند نکته را دقت می کنیم. ✅تجربه گرانی که ما مصاحبه می کنیم، کسانی هستند که در برنامه های تلویزیونی شرکت نکرده اند. ✅تجربه گرانی که از مطالب آنها استفاده می کنیم راستی آزمایی شده و در زمینه بیماری و بستری آنها تحقیق می شود. ✅نکته مهم تر که در مقدمه چند کتاب آوردیم این است که: ما تجربه نزدیک به مرگ را ملاک دین و اعتقادات نمی دانیم. ملاک برای ما آیات و روایات است. تجربه ها را نیز زمانی صحیح می دانیم که موید دستورات دین باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥قدرت سربازان (عجل الله تعالی فرجه) 💥علت افزایش در آخرالزمان تو این کلیپ ببینید 💥استاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 تاریخ شما را با مواضعتان نسبت به امام زمانتان قضاوت خواهد کرد ، نه با نماز و روزه‌ و عبادتهای آنچنانی ... 📌عمّار ، مالک اشتر ، سلمان ، میثم تمّار و... را به عبادت و نمازهای آنچنانی نمی‌شناسند ، با ولایتمداری و یاری امام زمانشان می‌شناسند . 🌼 مقام معظم رهبری https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱دقیقه طوفانی از ویژگی‌های رهبری 🔴 ویژگی‌های و پادشاهان پهلوی مرگ بر دیکتاتور ⁉️ درود بر رضاشاه!‼️ 🔹 سخنرانی به مناسبت ۴مرداد، سالروز مرگ https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
برای آنها که از آزادی و امنیت رضاخانی، بدون سند معتبر افسانه سرایی می کنند. ✅گرفتن پروانه مسافرت برای انجام مسافرت های داخلی را باید یکی از عجیب ترین عجایب دوران دیکتاتوری رضاخان به شمار آورد. مردم مجبور بودند برای انجام مسافرتهای داخل کشور از اداره شهربانی مجوز دریافت کنند. در یکی از اسناد اداره شهربانی که مربوط به بعد از سقوط حکومت رضاخان و لغو این پروانه عجیب است می خوانیم: 🔹«برای رفاه حال عامه از امروز گرفتن پروانه مسافرت از طرف اداره کل شهربانی ملغی شده است و مردم می توانند بدون پروانه در داخله کشور مسافرت نمایند. پاسهای جاده های اطراف شهر نیز که برای بازرسی پروانه مسافرین تاسیس شده بود از امروز برچیده شد» (همچنین بد نیست بدانیم در دوران رضا خان، حتی خرید و استفاده از رادیو احتیاج به مجوز شهربانی داشت!) 📙روحت شاد مباد. خاطراتی از رضا و محمدرضا پهلوی. اثر گروه شهید هادی برگرفته از روزنامه ایران، شماره ۶۶۸۳، چهارم‌ مهرماه۱۳۲۰ چند روز پس از برکناری رضاخان https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
سلام بر دوستان شهید هادی گفته بودید اگر تجربه ای در مورد شراب و... دارید بفرستید. من هم تجربه تلخی در این زمینه دارم
تجربه تلخ ای کاش به جای این همه درس‌های مختلف در دبیرستان، درس زندگی به ما می‌آموختند. ای کاش به جای اینکه این همه به دنبال x و y بگردیم، دنبال زندگی صحیح می‌گشتیم. گویی در مدرسه ما را برای دانشگاه تربیت کردند، نه برای زندگی. من دختری بودم درس خوان در خانواده‌ای نسبتاً مذهبی که با پایان دبیرستان خواستگارهایی به خانه ما آمدند. کسی با من در مورد ملاک همسر آینده صحبت نکرد. آن زمان هم در کتاب‌های دبیرستان ما چیزی در این رابطه نبود. با اینکه خواستگار مذهبی و مسجدی داشتم و خانواده خیلی او را تایید کردند، اما برخلاف نظر آن‌ها به خوش تیپ‌ترین خواستگارم جواب مثبت دادم، غافل از اینکه خیلی مسائل دینی برایش مهم نیست. چیز زیادی از زندگی نگذشت که فهمیدم، زیبایی او همانطور که به چشم من آمده بود به چشم دیگران هم آمده! لذا از همان اول زندگی ترس از دست دادن همسرم را داشتم. سعی می‌کردم حتی با کارهای اشتباهش همراهی کنم، از طرفی چون خانواده ما خیلی با او موافق نبودند نمی توانستم از مشکلاتم حرفی بزنم. درست از همان ماه‌های اول زندگی متوجه شدم که اهل الکل است اما خیلی کم مصرف می کرد و می گفت برای سلامتی استفاده می کند. من واقعاً نمی‌دانستم که شراب، نجس و حرام است، از وقتی خودم را شناخته بودم درگیر درس بودم و چیز زیادی در این زمینه نشنیدم. یادمه آنقدر به من اصرار کرد تا من هم خیلی کم مصرف کردم! هنوز یکسال از زندگی ما نگذشته بود که رفته رفته مصرف او زیاد شد. بعضی شبها مست می‌شد و تا صبح چرت و پرت می‌گفت. حتی در همان حال، خیلی بی‌پروا اسم دوست دخترانش را می‌آورد. وقتی صبح به او می‌گفتم فلان دختر کیست؟ می‌گفت خودش اومد اینجا؟ تو از کجا می‌شناسیش؟ برایش می‌گفتم که دیشب در حین مستی از او حرف می‌زدی و باورش نمی‌شد. با خنده می‌گفت دیگه چه گفتم؟ نماز و روزه و اعمال دینی که اوایل ازدواج از او می دیدم، به طور کامل کنار گذاشته شد. کم کم رفقایی پیدا کرد که با هم مشغول مستی بودند. حضورش در خانه کمرنگ شد و هفته ای دو سه شب با رفقایش مست می‌کردند. کمتر سر کار می رفت و دیگر خرجی نمی‌داد. جرات نداشتم به خانواده خودم حرفی بزنم. التماسش می‌کردم تا ترک کند اما نمی‌شد یعنی نمی‌توانست، حسابی معتاد الکل شده بود. یک بار به من التماس کرد بیا این بار بیشتر مصرف کن بین چه حالی به انسان می‌دهد. آنقدر گفت تا من هم یک شب را در حال مستی گذراندم! روز بعد به من پول داد وگفت امشب شام خوبی درست کن، رفقایم مهمان من هستند. شام آماده شد و دو سه نفر از رفقایش با تعداد زیادی بطری مشروب که در یک کارتن جاسازی کرده بودند آمدند. من جلو نرفتم و در آشپزخانه بودم. بعد از شام ظرف‌ها را آورد و ساعتی بعد مشغول میگساری شدند. پشت سر هم بطری‌ها بود که خالی می‌شد و من می‌ترسیدم. هرگز به جمع آن‌ها نرفتم. چادر رنگی روی سرم بود و داشتم ظرف‌ها را در آشپزخانه جابجا می‌کردم، نگاهی به سالن انداختم، آخر شب بود و سه نفر از آنها از جمله شوهرم در مستی از هوش رفته بودند. فقط یک نفر از رفقای شوهرم هنوز هوشیار بود، همینطور که مشغول کار بودم یک دفعه دیدم رفیق شوهرم وارد آشپزخانه شد. او نگاهی به من انداخت و همینطور با حالتی خاص از زیبایی من تعریف کرد و گفت هرچه بخواهی به تو می‌دهم، من پولدارم. بیا... نمی‌دانید چقدر ترسیده بودم، فقط توانستم به داخل اتاق خواب فرار کنم و در را از پشت قفل کنم. ساعت‌ها به من التماس می‌کرد و من از ترس می لرزیدم و شوهر بی‌غیرت من، مست افتاده بود. فردا صبح وقتی برای شوهرم تعریف کردم که چه شده، عین خیالش نبود و از خانه بیرون رفت. همان روز با گریه به خانه پدرم رفتم. تمام تلاش ها برای ترک دادن همسرم بی فایده بود و مدتی بعد از همسرم جدا شدم.
▪️ حتی ۴۰هزار کشته از زن و مرد و پیر و جوان، در ۱۰ ماه هم منجر به حذف اسرائیل از بازی‌های المپیک نشد! در آغاز جنگ، روسیه به بیمارستان‌ها، دانشگاه‌ها، مدارس و کلیساهای اوکراین حمله نکرد، اما از بازی‌های المپیک حذف شد! این است استاندارد دوگانه باغ‌وحشی که از دنیا ساخته‌اند! https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
-پلاڪش را برای ما جا گذاشت تا روزی بدانیـم از جنس ما بود. هویتش خاکے بود، اما دلش را به آسمان زد... 🤍
✨هر روز سعی کنید یک کاری برای امام زمانتان انجام دهید که شب وقتی می‌خواهید بخوابید بگویید؛آقا جان من این کار را برای شما انجام دادم ولو شده یک صلوات بفرستی. آقا شکورند،با محبتند،دستتان را می گیرند. ولو یک صلوات،یک صدقه،یک دعا برای فرج... میتوانی دیگران را به یاد عجل الله بیندازی. هرچه از دستت برمی آید و از عهده ات ساخته است.🌱 |حجت‌الاسلام قرهی| جهت تعجیل در امر فرج صلوات به عشق نشر دهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنرانی کوتاه/ برکت روضه‌های خانگی حجت الاسلام دکتر
بین الطلوعین ظهور.mp3
1.61M
🎙 ✍ دستور العملی برای رفع دلتنگی ⬅️ هر چقدر با قرآن انس داشته باشی، همان میزان با امام زمانت نیز انس خواهی داشت. 📌برگرفته از جلسات "بین الطلوعین ظهور" 🎙️@Aminikhaah_Media
سه‌سالی که تولیت حرم بودند، اگر از ایشان می‌پرسیدی کدام منطقه‌ی مشهد منزل دارید، می‌گفت: «باب الجواد، سرای ایران.» مسئولین بارها با اصرار خواستند تا برای ایشان خانه‌ی مناسبی تهیه کنند؛ اما هیچ جوره حریفش نشدند. ساکن یکی از سوئیت‌های کوچک طبقه ششم ساختمانی اداری که متعلق به آستان بود، شد. به قدر چندتا ساک هم از منزل تهران وسایل ضروری آورد، تا آخر شب‌ها که کارش توی آستان تمام می‌شود و می‌رود خانه، امکانات مختصری باشد. 📙رئیسی روحانی بود. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🟣 تجربه‌گری که در برزخ بخاطر یک لُپ کشیدن باید صد سال صبر می‌کرد! 🔸یکی از مواردی که در تجربه نزدیک به مرگ و در مرور اعمالم مشاهده کردم مربوط به فرزند یکی از بستگانم بود. این فامیل برای ناهار به منزل ما آمده بودند. او دختری شش ماهه داشت که خیلی تپل بود. این بچه در اتاق آقایان خوابیده بود. چند دقیقه بعد بیدار شد و شروع به غر زدن کرد. پدرش هم بیرون رفته بود. می‌خواستم مادرش را خبر کنم تا بچه را ببرد. با خودم گفتم بگذار لپ بچه را بکشم، خیلی صورت گرد و لپ آویزان و با مزه‌ای داشت. لپ بچه را کشدم ولی کمی بیش از حد فشار دادم و صورتش سرخ شد و شدید گریه کرد. مادرش آمد و بچه را با خود برد. این صحنه و این ماجرا در مرور زندگی به من نشان داده شد و گفتند: چرا این کار را کردی؟ اگر شما را حلال نکند باید بمانی تا به برزخ بیاید و از او رضایت بگیری. با تعجب پرسیدم این دختر خانم الان هفت ساله است کی به برزخ می‌آید؟ خیلی عجیب بود، گفتند این دختر بالای صد سال عمر میکند! 📗کتاب نسیمی از ملکوت نشر شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
سلام مولای مهربانم چه‌انتظارعجیبی!چه‌انتظارعجیبی!؟ تو‌بین‌منتظران‌هم،عزیزمن‌چه‌غریبی🖤 .یا صاحب الزمان عجل الله 💚 تو بيا عزيز زهرا که تو سيد جهاني که تو هم بهار مردم که تو هم بهار جاني تو بيا که چشم مردم به ره عنايت توست که تو هم طبيب دلها که تو نور دیدگانی اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🟠 قرآنی که برای اموات غیر مومن و ظالم خوانده می‌شود، مایه عذاب می‌شود! 🔻یکی از سلطان های مصر وقتی که از دنیا رفت، از طرف حکومت یک قاری قرآن با حقوق عالی برایش قرار دادند و او بر سر مزار سلطان سرگرم قرائت قرآن شد. روزی خبر آوردند که قاری ناپدید شده! به دنبالش رفتند. شروع به تحقیق کردند تا بالأخره او را پیدا کردند و پرسیدند چرا فرار کردی؟ جرأت نمی کرد بگوید، فقط می‌گفت: استعفا می‌دهم. گفتند اگر حقوقت کم است دو برابر می‌دهیم. گفت اگر چند برابر هم بدهید حاضر نیستم بپذیریم. بالاخره گفتند دست از تو بر نمی‌داریم تا علت را بگویی. گفت چند شب قبل نفهمیدم خوابم یا بیدار که صاحب قبر به من حمله کرد و دست به یقه شد که چرا بر سر قبر من قرآن می‌خوانی؟ گفتم مرا این جا آورده‌اند که قرآن برای تو بخوانم بلکه ثوابی به تو برسد. داد زد و گفت: «هر آیه ای که تو میخوانی آتشی بر آتش من افزوده میشود. به من میگویند می‌شنوی؟ چرا در دنیا به آن عمل نکردی؟! لذا مرا معاف دارید که من دیگر جرأت نمی کنم بر سر قبرش قرآن بخوانم. 📗کتاب بازگشت.‌ اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 امام خميني عزیز چهارده پيش بيني داشتند که همه ی آنها به وقوع پیوسته و تنها سه آن مانده! 1⃣ فروپاشی آمریکا از درون 2⃣ فتح قدس 3⃣ متصل شدن انقلاب اسلامی به ظهور نکته: شهید قبل از شهادت فرمود: توسط ترامپ نابود خواهد شد. با یاری خدا اتفاقات مهمی در راه است که باید منتظر بود. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
سالها قبل از انقلاب، جوان بودم و قصد ازدواج داشتم. سرم به کار خودم بود و به نماز و مسجد خیلی اهمیت می دادم. در محله ما، دختری بود که بیشتر خواهرانم از زیبایی فوق العاده او حرف می زدند. خانواده ما پیش قدم شدند و برای خواستگاری از او اقدام کردند. من نیتم از ازدواج، فقط انجام دستور خداوند و تکامل در زندگی بود، یک همدم می خواستم که حرف خدا برایش مهم باشد. می دانستم که خیلی نباید به دنبال زیبایی باشم. خلاصه خواستگاری انجام شد و خانواده دختر که مرا می شناختند، تایید کردند و مراسم عروسی برگزار شد. همانطور که خواهران و مادرم می گفتند، این دختر فوق العاده زیبا بود. اما هنوز مدتی از ازدواج ما نگذشته بود که بعضی از دوستان و بستگان دختر سراغش آمدند و به او می گفتند: حیف کمالات تو نیست که با این مرد ازدواج کرده ای؟ چرا زود تصمیم گرفتی. این مرد قدرت اجاره یک خانه مستقل را هم ندارد و... برای تو خواستگاران بهتری می آمد و... دختر هم که اعتقادات خیلی برایش مهم نبود و به دنبال ثروت بود، همیشه به من سرکوفت می زد. هر وقت از سر کار می آمدم باید غر زدن های او را تحمل می کردم. مدتی بعد زندگی ما بیشتر شبیه جهنم شده بود. اینقدر جلوی پدر و مادرش از وضع مالی من گلایه کرد تا کار به دادگاه کشید. من همسرم را واقعا دوست داشتم، اما با دلی شکسته مجبور شدم او را طلاق دهم. شهر ما کوچک بود و اخبار، خیلی سریع منتقل می شد. مدتی بعد، آن دختر باجوان ثروتمندی آشنا شد و ازدواج کرد. عروسی پر سر و صدا و... درست همان چیزهایی که آن دختر آرزو داشت. آن زمان که جوان ها هیچ نداشتند، این پسر خانه و ماشین داشت. اما بعد از ازدواج، متوجه شد که همسرش اهل مشروبات هست و در قید و بند دین و خانواده نیست! او از ترس آبرو، مشکلاتش را از همه مخفی می کرد. من بعدها این مطالب را از خواهرانم می شنیدم. او مجبور بود به این زندگی ادامه دهد، ولی همسرش رفته رفته بدتر شد و شب ها تاسحر بادوستان ناباب می گشت و مست به خانه می آمد. این ماجرا که می گویم برای اوایل دهه چهل و حدود بیست و پنج سال قبل از انقلاب است. روزگار بر آن خانم سخت شده بود، ولی نمی توانست حرفی بزند. انتخاب خودش بود. اما دیگر آن ثروت و کمالات که آرزویش را داشت به چشمش نمی آمد. او صاحب یک دختر شد و فکر می کرد همسرش پابند زندگی خواهد شد، اما نشد. تا اینکه یک شب همسرش در حالت مستی شدید به خانه آمد. آن خانم با نوزادش در کنار هم خوابیده بودند و پتویی روی آنها بود. شوهر مست که درگیر اوهام بود، خیال کرد که مردی در کنار زنش خوابیده! سنگ بزرگی برداشت و محکم به سر او کوبید!! زن از خواب پرید و فریاد زد چه می کنی؟ وقتی پتو را کنار زد، نگاه دید که متاسفانه ضربه محکم، سر نوزاد را از بین برده! مرد که هنوز در حالت عادی نبود، تا به خود آمد و دید که چه کرده، از ترس از خانه فرار کرد. او قتل انجام داده بود برای همین با ماشین خودش با سرعت زیاد از شهر متواری شد. آن جوان در همان نیمه شب، تصادف شدیدی می کند و از دنیا می رود. خبر در تمام شهر ما پخش شد. تا سالهای سال، بزرگترها وقتی می خواستند از بدی شراب بگویند، داستان همسر اول مرا مثال می زدند. اما آن دختر جوان، از غم و ناراحتی مریض شد و روز به روز حالش بدتر شد. شوک بزرگی به او وارد شده بود. ناباورانه بعد از مدت کوتاهی این خانم جوان هم از دنیا رفت! من یک سال با آن خانم زندگی کرده بودم. دوستش داشتم. زن خوبی بود، اما دیگران نگذاشتند زندگی آرامی داشته باشد. بارها مخفیانه به سر مزارش می رفتم و برایش دعا می کردم. یادم هست خیلی برای زندگی آینده ام دعا می کردم. از خدا فقط همسر با ایمان می خواستم که اهل زندگی باشد. خدا هم به من لطف کرد و همان سال با دختری متدین ازدواج کردم. خداوند عزیز، در همان دهه چهل و پنجاه چندین فرزند خوب و مومن به من عطا کرد. در ایام انقلاب، پسران من همگی اهل مسجد و فعالیت های انقلابی بودند. دخترانم نیز اهل دین و اعتقادات بودند. جنگ شروع شد، من دیگر برای جبهه و جنگ پیر بودم اما در بسیج حضور داشتم. پسرانم راهی جبهه شدم. خدا را شکر می کنم که سه پسرم در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند و چهارمی جانباز شد و آبروی من شدند. اما دوستان، دقت کنید، زندگی فقط پول و شهرت و تفریح نیست، زندگی همیشه با سختی همراه است. این آیه شریفه قرآن است. اما اگر تقوا داشته و به آنچه خدا دستور داده عمل کنیم، خداوند راه خروج از گرفتاری ها را به ما نشان می دهد و زندگی در همین دنیا برای ما بهشت می شود. کلام پروردگار عزیز را باور کنیم...