چند روزی منتظر بودم که صحت آن خواب بر من نمایان شود. از خود شهید خواستم که مشکل را حل کند. به یک خواب نمی توان استناد کرد.
همان روز یک نفر از اهالی «خمینی شهر» اصفهان به گلستان شهدا آمد. یکدفعه سر حرف شد و اسم شهید میرزایی آمد.
گفت آناتولی رو میگی؟
تعجب کردم. گفتم مگه می شناسیش؟
وقتی قضیه را از من شنید، گفت: اتفاقا این شهید ۲۰ سال راننده کامیون من بود، برای من کار می کرد. چند سال پیش مسلمان شد و نماز می خواند و حتی پیش فلان عالم شهادتین گفت و...
آن شخص را با افراد آن خانواده مسیحی روبرو کردم. آنها هم قبول کردند و رفتند.
بدین ترتیب جسد شهید آناتولی میرزایی در قطعه شهدای کربلای چهار شماره ۱۱ ردیف ۳ یعنی چند ردیف پایین تر از مزار حاج حسین خرازی در گلستان شهدای اصفهان باقی ماند.
✅دوستان اصفهانی که شبهای جمعه گلستان می روید، زیارت مزار آناتولی را فراموش نکنید. او فرزند و پدر و مادر ندارد و غریب است. او در اصفهان مهمان شماست.
📙تا شهادت. اثر گروه شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
#دروازهبهشت
یکی از دوستان صمیمی شهید احمدعلی نیری موردی را معرفی کردند که احتیاج به کمک داشتند.
این بنده خدا بسیار مومن و خانواده دار و صاحب چند فرزند هستند که به علت شرایط بد بازار دچار بدهکاری شدند.
این دوست عزیز می گفت: این بنده خدا پیش ما گریه کرد و گفت: با کار خودم می توانم خرجی خانه و اجاره را بدهم اما صد میلیون بدهکاری، تمام فکرم را درگیر کرده و توان کار را از من گرفته.
امروز اول ماه و شب جمعه است. دوستانی که می توانند کمک کنند خدا خیرشان بدهد.
شماره کارت صادرات برای این موضوع. با زدن روی شماره کارت کپی می شود. عمادی
6037697594948892
نشر شهید هادی
بعد از کربلای۵ عراق شروع به بمباران شهرها کرد. محله مسجد سید اصفهان در سال ۱۳۶۵ بمباران شد، یادمه شه
🌷شب جمعه شهدا از جمله شهید میرزایی را یاد کنیم تا آنها نیز در نزد ارباب ما را یاد کنند.
فرزند علامه امینی مینویسد: پس از گذشت چهار سال از فوت پدر، در شب جمعهای، پدرم را در خواب دیدم، او بسیار شاداب و خرسند بود، جلو رفتم و پس از سلام و دستبوسی گفتم: پدر جان! در آنجا چه عاملی باعث سعادت و نجات شما شد؟
کدام یک از اعمالتان موجب نجات شما شد؟ کتاب الغدیر یا سایر تألیفات شما یا تأسیس بنیاد و کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)؟!
پدر اندک تأملی کرد و فرمود: فقط زیارت اباعبدالله الحسین(ع)!
عرض کردم: شما میدانید اکنون روابط ایران و عراق تیره شده و راه کربلا بسته است، برای زیارت چه کنیم؟
فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین(ع) بر پا میشود، شرکت کنید تا ثواب زیارت امام حسین(ع) را به شما بدهند.
سپس فرمود: پسرجان! در گذشته بارها به تو یادآور شدم و اکنون نیز توصیه میکنم که زیارت عاشورا را به هیچ عنوان ترک مکن، زیارت عاشورا بخوان و آن را وظیفه خودت بدان، این زیارت دارای آثار، برکات و فواید بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی تو در دنیا و آخرت میشود...
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
سال آخر جنگ بود. یکی از جانبازان جنگ یک نوار کاست به من داد وگفت: این زیارت عاشورا را در خلوت گوش کن.
بعد گفت: این نوار شهید غلام علی رجبی در منزل شهید امیر وفایی در عصر روز تاسوعا است. تقریبا تمام حاضرین این جلسه شهید شده اند.
امیر وفایی و دوستانش از گردان عمار که حاضرین این جلسه اند، همگی در کربلای۵ شهید شدند. غلامعلی هم در روزهای آخر جنگ شهید شد.
من صوت های مداحی زیادی از غلامعلی شنیده ام اما این جلسه خیلی خاص است. این را بسیاری از دوستان می گفتند.
آن نوار کاست بعدها از بین رفت. ناراحت بودم تا اینکه دیروز یکی از دوستان همان صوت را برایم فرستاد.
در خلوت گوش کنید و کربلایی شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
4_5927200463576369293.mp3
زمان:
حجم:
6.69M
نوای زیارت عاشورای شهید غلامعلی رجبی ( عصر تاسوعا سال ۱۳۶۵ ) در هیئت رزمندگان گردان عمار، منزل شهید وفایی (قبل از شهادت شهید امیر وفایی)
بند بند این نوا را حفظ هستم. چون با این زیارت عاشورا بزرگ شدم. بهترین زیارت عاشورایی است که در عمرم شنیدم.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
نشر شهید هادی
#دروازهبهشت یکی از دوستان صمیمی شهید احمدعلی نیری موردی را معرفی کردند که احتیاج به کمک داشتند. ا
با تشکر از تمام دوستانی که تاکنون در این امر خیر شرکت کردند.
حدود ۱۸ میلیون تا الان جمع آوری شده انشاالله بتوانیم گره ای از کار بندگان مومن خداوند باز کنیم.
☘༻﷽༺☘
✍ با ذهنی درگیر، سخت مشغول انجام کاری بودم، اما به نتیجه نمیرسیدم. با کلافگی دست از کار کشیدم و آرام گفتم یا صاحب الزمان!
ناگهان خجالت همه قلبم را گرفت.
یادم آمد انقدر درگیر روزمرگیهایم شدهام که مدتهاست یادی از امام زمانم نکردهام. لحظهای با تمام وجود، معنای غربتش را فهمیدم.
امام غریب است که منِ پُر از ادعا، خود را منتظر و عاشق او مینامم، اما به یادش نیستم، آخر کدام عاشقی لحظهای از یاد معشوق خود غافل میشود؟ آن هم معشوقی که آمدنش گره از کار همه انسانها باز میکند؛ امان از ما، که چه غافلانه در گیر و دار روزمرگیهایمان او را فراموش کردهایم.
🌍 کارِ دنیا برعکس شده؛ آقا در انتظار ما نشسته که او را بخوانیم تا جوابمان دهد؛ اما ما آنقدر بیوفاییم که گاهی حتی حضورش را هم از یاد میبریم.
کاش صبحی نباشد، مگر اینکه به یاد او بیدار شویم؛
کاش دعایی نباشد، مگر دعا برای ظهور او.
کاش باور کنیم شلوغی و سردرگمی و آشوب ذهن و دل همه مردم دنیا، حاصل عادت کردن به زندگی منهای یاد و ذکر و حضور امام مهدی است.
🤲 اللّٰھـُــم ؏جـــِّل لِوَلـیڪَ الفــَرَجـْــ
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
نشر شهید هادی
بعد از کربلای۵ عراق شروع به بمباران شهرها کرد. محله مسجد سید اصفهان در سال ۱۳۶۵ بمباران شد، یادمه شه
سلام.
وقتتون بخیر.
از اصفهان پیام میدم.
بعد از مطلب خوبتون در مورد این شهید غریب من امروز بر سر مزار شهید آناتولی میرزایی رفتم و چون قبلا مسیحی بودند، یک روز نماز قضا براشون خوندم و هدیه کردم.
اجرتون با شهدا
✍مهندس ڪه باشی آن هم با گذراندن تحصیلات در دانشگاه ڪانادا، مردم جور دیگری به تو نگاه می ڪنند.
#توقع ندارند توی یڪ اتاق اجاره ای با ڪمد شکسته زندگیات را سر ڪنی!!
اما حسن با داشتن این شرایط، گوشش به شنیدن اینجور حرفها بدهڪار نبود.
میگفت: من باید طوری زندگی ڪنم ڪه با افراد #مستضعف و سطح پایین جامعه برابر باشم.
#شهید_حسن_آقاسیزاده_شعرباف
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
نشر شهید هادی
نوای زیارت عاشورای شهید غلامعلی رجبی ( عصر تاسوعا سال ۱۳۶۵ ) در هیئت رزمندگان گردان عمار، منزل شهید
پیام هایی داشتیم که بابت این زیارت عاشورا تشکر کرده بودند.
اما شهید امیر وفایی که این مجلس در منزل آنها برگزار شده بود و صدای ناله او مشخص بود نیز شخصیت عجیبی است.
در کتاب مهر مادر یک داستان به این شهید که عاشق حضرت زهرا سلام الله بوده اختصاص دارد. اما باید بیشتر به شخصیت او پرداخت.
امیر ۱۸ ساله، فرزند پدری بود که مدیرعامل شرکت زمزم آبعلی بنیاد مستضعفان بود.
اما زرق و برق دنیا نتوانست او را فریب دهد.
یک بار به پدرش گفت: پدر جان درست است که برای خدا زحمت میکشی، اما یک بار بیا جبهه تا ببینی چقدر از قافله الهی عقب ماندی...
امیر سررسیدی داشت که خاطرات و احوالات خود را در آن مینوشت. در دی ماه ۶۵ و آخرین روزهای منتهی به کربلای ۵ حالات عجیبی پیدا میکند.
در آخرین صفحات سررسید نوشته است: این روزها چیزهایی میبینم که قابل نوشتن نیست. اگر از عملیات برگردم مینویسم چه چیزهایی دیدم ...
و امیر که مداحی را تازه شروع کرده بود از کربلای ۵ بازنگشت.
مزار او در قطعه ۵۳ ردیف ۳۸ شماره ۷ در بهشت زهراست و پدرش از امنای مسجد علی بن موسی الرضا در حوالی میدان شهدای تهران است.
منزل آنها سالهاست که در عصر دهه اول محرم میزبان مجلس روضه است.
عصر روز تاسوعای سال ۶۵ منزل آنها غرق نور شد. آنها میزبان شهید غلامعلی رجبی و دهها شهید گردان عمار بودند تا این زیارت عاشورا برای تاریخ ثبت شود.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63