eitaa logo
نشر شهید هادی
18.9هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
17 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
°●💚🪴●° یک دفتر داشت مدت زمان هایی که صرف امورات شخصی شده مثل تلفن زدن ، ناهار خوردنش و حتی نماز خواندن هایش را از زمان اضافه کاریش کم می کرد. اصرار ما که همه این ها را در وقت کار انجام می دهند و رواله هم بی فایده بود. کار خودش را می کرد...🖐🏻 🕊 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63 ‎‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️ پدر سرباز شهید پارسا سوزنی که دیروز تشییع شد: به پسرم گفتم جای بدی برای سربازی افتادی، اصلا نمیخواد بروی. گفت به عکسم نگاه کن، ببین چقدر شبیه شهدا هستم... https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
‏دم طراحش گرم! که عکسی از ریحانه ی کاپشن صورتی را روی دفتر دانش آموز ها آورد... این یکی از تصاویر نمایشگاه ایران نوشت است. معتقدم در برخی کالا ها میتوان و باید ایرانی خرید ، دم هایی که با این را از سنین پایین برای نسل بعدی ایرانیان جا می اندازند گرم! https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔴 هر چه دیگران را آزرده بودم درون خودم حس میکردم...! 🍃به عنوان مثال دیدم که در مدرسه یکی از هم کلاسی هایم مشکل جسمی داشت. من او را مسخره میکردم و سر به سرش میگذاشتم. آن وقت ها فکر میکردم بامزه هستم ولی اینجا من از درون بدن او باید درد مسخره شدن و تحقیر او را حس میکردم! خیلی سخت بود. 🍃من دعواهای دوران جوانیم را دیدم ولی این بار از دید افرادی که در مقابل من بودند. من درد و عذاب آنها را در وجود خودم حس میکردم. من رنجشی که با رفتار زشت خودم در پدر و مادرم بوجود آوردم را دیدم و حس کردم. در حالی که در آن ایام از این یاغی بودنم احساس غرور میکردم. در تجربه نزدیک به مرگ وقتی کسی را آزرده‌ایم دردناک‌ترین قسمت مرور زندگی است. 📙کتاب بازگشت. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🌸 قابل توجه مشهدی های عزیز 🌸 ارائه کتابهای انتشارات با در نهمین نمایشگاه تخصصی کتب حوزه زمان: از ۲۶ شهریور لغایت ۲ مهر مکان: خیابان امام رضا - کوچه ۱۹ - حسینیه آیت الله شاهرودی 🌷منتظر دیدار شما زائرین و مجاورین گرامی هستیم.🌷
امشب مهمان یکی از شهدای تواب باشیم‌. شهیدی که گذشته خود را با توبه و شهادت پاک نمود و... شهیدی که به خاطر مصرف مشروب، بر او حد جاری شد و شلاق خورد. اما... او بعدها از سرداران دفاع مقدس شد. او می دانست کی شهید می شود و... https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
محمدعلی پورعلی، جوان زیبا و خوش رویی از یک خانواده مذهبی در روستاهای مشهد بود. به خاطر طلایی بودن رنگ موهایش به «مندلی‌طلا» معروف شد. اما محمدعلی بعد از ازدواج، به خاطر ارتباط با دوستان ناباب به دام اعتیاد افتاد. تا اینکه در ایام پس از پیروزی انقلاب، همان رفقایی که گرفتارش کرده بودند، به او پیشنهاد کردند، اگر می‌خواهی از اعتیاد رها شوی، از مشروبات الکلی استفاده کن تا اعتیاد را راحت‌ ترک کنی! بعد از این قضیه، متاسفانه خیلی از مردم به محمدعلی اتهام شرب خمر و تولید مشروبات می‌زنند. محمدعلی توسط کمیته دستگیر می‌شود و پس از اثبات، مجازاتش شلاق مقابل چشمان مردم و جلوی مسجد روستا بود تا برای بقیه درس عبرت شود. پدر محمدعلی که شاهد این اتفاق بود به پسر می‌گوید حلالت نمی‌کنم که باعث سرافکندگی من شدی! دل محمدعلی همانجا می‌شکند و با امام رضا (ع) قول و قراری می‌گذارد. می گوید خسته شدم. مرا از دام اعتیاد و مشروب نجات دهید و پسری به من عطا کنید. بعد از مدتی این دعا مستجاب می‌شود و مدتی پس از ترک مواد و الکل، خداوند به محمدعلی پسری میدهد که اسم او را رضا میگذارند. کمی بعد، محمدعلی تصمیم می‌گیرد به جبهه برود و راه دایی شهیدش را ادامه دهد. از طریق بسیج روستای خودش اقدام می‌کند، اما پایگاه بسیج روستا او را به خاطر سوابقش ثبت‌نام نمی‌کند و می‌گویند: «شما اهل جبهه و جنگ نیستی» همین یک جمله کافی بود تا محمدعلی به‌هم بریزد. آن روز گریه می‌کند و می‌ گوید من که توبه کردم. مگر چه کرده‌ام که با من چنین رفتاری می‌کنید؟! https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
بعد از آن ماجرا، ممدلی طلا به اباعبدالله (ع) متوسل می‌شود و برای اعزام به جبهه به پایگاه بسیج مجاور می‌رود و موضوع را برای آن‌ها شرح می‌دهد. نهایتاً پایگاه بسیج همان روستا از محمد عذرخواهی می‌کند و محمد به جبهه اعزام می‌شود. وقتی پای مندلی طلا به جبهه می‌رسد هر کاری که از دستش بر می‌آید انجام می‌دهد. گاهی نان می‌پخت و گاهی هم درخط مقدم، خط شکن بود. محمد آنقدر زبر و زرنگ بود که حتی برای شناسایی وارد خاک عراق می‌شد. بعدها رفقایش خاطرات جالبی از او تعریف می کردند. محمدعلی چند مرتبه به جبهه اعزام می‌شود. همسرش می‌گوید: «قبل از آخرین اعزام، محمدعلی به مرخصی آمد. با گاز خردل شیمیایی شده و حالش خوب نبود. وقتی به خانه آمد دو کیسه بزرگ لباس با خودش آورد. محلولی هم آورده بود و تاول‌های بدنش را با آن محلول ضد عفونی می‌کرد! هر روز باید لباس‌هایش را عوض می‌کرد. هر چه به محمد اصرار کردم دیگر به جبهه نرود قبول نکرد. بعد از خداحافظی با من و مادرش، به پدرش گفت: این بار من شهید می شوم و برنمی گردم ولی پدر هنوز از او دلخور بود. همرزمانش از آخرین لحظات او می گویند: محمد پورعلی برای آزادسازی مهران همراه با همرزمانش راهی عملیات کربلای یک شد. در مرحله‌ای از عملیات، حجم سنگین آتش دشمن، شرایط را به قدری سخت کرد که لازم بود یکی خودش را به ارتفاعات برساند. برادر پورعلی داوطلب شد و آرپی‌جی‌ را برداشت و راهی شد. نیم ساعتی ایستاد و تیراندازی کرد. ناگهان تیری به قلبش اصابت کرد... دوستش سر و صدا می کرد. محمدعلی گفت: آرام باش چیزی نشده، اما وقتی دید او هنوز سر و صدا می‌کند، رو به دوستش گفت: آرام باش، مگر نمی‌بینی آقا امام حسین (ع) اینجا هستند. محمدعلی دست بر سینه گذاشت و با گفتن «السلام علیک یا اباعبدالله (ع)» شهید شد.» بعد از شهادت او، بعثی‌ها پیشروی کردند. پیکرش همانجا ماند. حدود ۴۰ روز پیکر ایشان مهمان خاک‌ مهران بود. وقتی پیکر محمدعلی را بعد از ۴۰ روز به عقب آوردند، دستش در حالی که روی سینه قرار داشت، خشک شده و صورتش سوخته بود. دقیقاً ۴۷ روز پس از اعزام، پیکر مطهر این شهید را به روستا آوردند و تشییع کردند. مردم روستا می‌گویند با اینکه پیکر روز‌های زیادی در بیابان روی زمین افتاده بود، در فضای مسیر تشییعش بوی عطری عجیب پیچیده بود. تمام اهالی روستا در تشییع پیکر شهید تواب شرکت و این عطر را با جان و دل احساس کرده بودند. اما محمدعلی به دوستش گفته بود: «من می‌روم و شهید می‌شوم و پیکرم چند روزی در بیابان می‌ماند. وقتی پیکرم را بعد از ۴۷ روز برای شما آوردند، پدرم را بالای سرم بیاورید تا مرا حلال کند و بگوید که دیگر مایه آبروی او شده‌ام. پیکرم را جلوی مسجد در همان نقطه‌ای که حد شلاق بر من جاری شد، قرار دهید و فرزندم رضا را روی تابوتم بگذارید تا ببیند پدرش بعد از توبه به درگاه خدا و عشقی که از امام حسین (ع) در وجودش جاری شد، به چه مقامی رسید که خدا توبه کنندگان را دوست دارد.» 📙به سلامتی خودت. در دست اقدام توسط گروه شهید هادی. برگرفته از مطلب روزنامه جوان. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥امام خامنه ای عزیز: با امام زمانتون با زبان خودتون صحبت کنید. 💥اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای الی ظهور الحجه...🤲🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥بسیار زشت است ... عده‌ای از امام جامعه دم می‌زنند و با فتنه‌گران و دشمنان همکاری می‌کنند! https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔴کدام وفاق و وحدت؟ 🔹رهبر معظم انقلاب اسلامی: «وحدت هم که ما گفتیم منظور من اتحاد بر مبنای اصول است. بنابراین وحدت با کیست؟ با آن کسی که این اصول را قبول دارد. به همان اندازه‌ای که اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصلیم؛ این میشود ولایت بین مؤمنین. آن کسی که اصول را قبول ندارد، نشان میدهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح میکند که اصول را قبول ندارد، او قهراً از این دائره خارج است.» ۱۳۸۹/۰۵/۳۱ 🔹«در موضوع جناح‌بندی‌های سیاسی همواره تأکید بر رفاقت و اُنس با یکدیگر است اما در برخی موارد هم مسئله متفاوت است و باید حتماً خطوط قرمز و خطوط فاصل رعایت شوند. مسئله فتنه و فتنه‌گران، از مسائل مهم و از خطوط قرمز است.» ۱۳۹۳/۰۶/۰۵ https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
10.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستانی عالی و پیشنهادی عالی‌تر برای حجاب ⁉️ کارمندان مرد چگونه، کارمندان زن را با شوخی برهنه می‌کردند؟! 🔻 این داستان ۱دقیقه‌ای ذهن شما را در بسیاری از مراحل تبیین یاری خواهد کرد 🔰 برشی از سخنرانی به بهانه سالروز شروع فتنه ۱۴۰۱ 🔸 دریافت نسخه با کیفیت 💠 اندیشکده راهبردی سعداء 🆔 @soada_ir