eitaa logo
مقاومــت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
267 ویدیو
14 فایل
اخبار و تحلیل های مقاومت کُلــُ نفسِِ ذائــِـقَهُ المَوتـــِ همـــه ی مردُم طعم مرگ را می چشند چه خوب است شهادت در راه حق
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰شهید سید میلاد مصطفوی سید، خادم الشهدا در اردوگاه شهید درویشی بود. یک بار قرار بود برای صبحانه چند صدتا نون تهیه کنه، نماز صبح رو که خوند از شدت خستگی همون جا خوابش برد. ⌚تا به خودمون بیاییم ساعت از ۷ گذشته بود، دیگه فرصتی برای تهیه چندصد تا نون وجود نداشت. حالا حساب کنید الآن زائرها بیدار می شوند و صبحانه می خواهند و ما نان نداریم! 🔸سید حال عجیبی پیدا کرد. روی یکی از ساختمان های اردوگاه عکس بزرگی از شهید درویشی بود رفت جلوی عکس شهید ایستاد، زیر لب چیزهایی رو زمزمه کرد. بعد با صدای بلند گفت: آبرومون رو پیش مهمونات نبر ، ما رو شرمنده زائرین شهدا نکن. این حرف رو زد و اومد طرف آشپزخانه... لحظات به سختی و با اضطراب می گذشت زانوی غم بغل کرده بودیم و منتظر فرج!! 🚍یه دفعه صدای ممتد بوق اتوبوسی توجه‌مون رو به سمت درب ورودی اردوگاه جلب کرد با عجله به سمت اتوبوس دویدیم. 🗣مسئول کاروان سید رو صدا زد. بعد درب صندوق اتوبوس رو بالا زد و گفت: ما دیگه داریم میریم شهرستان این نون ها اضافی است، می تونید استفاده کنید؟ چندین بسته بزرگ پر از نان در مقابل ما بود. مشکل حل شد. مات و مبهوت فقط اشک می‌ریختیم. خدایا چقدر زود صدای خادمین شهدا رو شنیدی؟ 📚برگرفته از کتاب «مهمان شام»
『 مـٰاه‌رمضان‌درکنارابراهیم‌هادی:)' 』 ابراهیم‌مــےگفت‌همہ‌چیزدست‌خداست☝️🏻' تمام‌مشکلات‌‌بشربہ‌خـاطــردوری‌مــا ازخداست🚶🏿‍♂💔.. مابایدمطیع‌محض‌باشیم ! هرچہ‌گفتہ‌بایدقبول‌کنیم،خیروصلاح‌ما درهمین‌است🌱'! . پیامبرصـلےالله‌علیہ‌وآلہ: ماه‌رمضان،ماه‌خداست‌وآن‌ماهےاست‌کہ‌ خداونددرآن‌حسنات‌رامــےافزایدوگناهان راپاڪ‌مـےکندوآن‌ماه‌برکت‌است📿: ) -📚بحارالانوار؛جلد⁹⁶..
●| نامه شهید به رهبر انقلاب: |● اقا جان به خدا دردهایی که می کشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمی کند. مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین را امر به معروف و نهی از منکر تشریح نفرمودید ، مگر خودتان بارها نفرمودید بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است ، یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شما را نمی فهمند؟! شهید غیرت علی خلیلی 🤍🪴 | | @KHAKRIZ_MEDIA2
●| رضای خدا |● مشکل کار ما این است که برای رضای همه کار می‌کنیم الا رضای خدا شهید ابراهیم هادی 🤍🪴 🌐مسافران برزخ https://eitaa.com/nashrhadii
همه جا به چشمِ دیگران رویِ خوبم را نشان دادی و بزرگم کردی... اگرچه کَم بودم و سراپا گناه! |أنا القلیلُ الذی کثرته| ای محبوبِ مطلوبم❤️
●|فاطمه زهرا|● مادر جان خوشحال باش از اینکه فرزندت را در راه اسلام از دست داده ای چون دیگر آن دنیا فاطمه زهرا از تو گله ندارد. شهید سید علی دوامی🤍🪴 | | @KHAKRIZ_MEDIA2
•| راز ۲۱ |• سردار شهید سید علی دوامی در ۲۱ رمضان سال ۱۳۴۶ در شهر ساري در يك خانواده مذهبي چشم به جهان گشود. نامش را خود به همراه آورده بود يعني علي. جریان انقلاب اسلامی شروع گرديد، این جرقه اي بود تا آتش درون علي شعله ور گردد. دوران انقلاب در تظاهرات شركت مي نمود. عشق او هر لحظه به خدا و امام بيشتر مي شد تا اينكه جنگ تحميلي آغاز گشت. از آنجايي كه علي عاشق امام و انقلاب بود، روانه جبهه ها گشت. او عاشق جدش امیر المومنین علیه السلام و پسرش حسين ابن علي بود. علي هيچگاه براي شهدا گريه و زاري و سياه نمي پوشيد حتي براي دايي خودش كه به شهادت رسيده بود. او آرزوي شهادت در روز تولدش را داشت و براي دوستانش ميگفت: همان شبي كه بدنيا آمدم از دنيا خواهم رفت. سعي ميكرد روز تولدش در جبهه ها باشد تا اينكه طبق آرزویش در ۲۱ رمضان سال ۱۳۶۷ به فيض شهادت نايل گرديد. دوستانش ميگفتند: در شب شهادت حضرت علي(ع) لباس سياه بر تن كرد و شال سبز بركمر بست و خود را معطر ساخته بود بسيار خوشحال بود و مي گفت امشب شب شهادت من است. مادر شهید " سیدعلی دوامی " راز ۲۱ را این چنین تعریف کرد: در سن ۱۵ سالگی ازدواج کردم ۲۱ ساله بودم که  در۲۱ رمضان، علي به دنيا آمد و در ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۶۷ مصادف با ۲۱ رمضان و در حالی که علي تنها ۲۱ سال از عمرش می‌گذشت در خاک مقدس شلمچه به درجه شهات نايل گشت تا "سردار راز ۲۱" لقب بگیرد... 📙برگرفته از داستان راز۲۱، کتاب فدائیان ولایت اثر گروه شهید هادی
🔷بِسمِ رَبِّ الشُهَداءِ وَ الصِّدِیقین 🔷کتاب؛ مهر مادر 🔶شهید احمد جولاییان نمی‌دانم چه شد! هر قدر تلاش کردم خودم را از شر سیم‌های خاردار خلاص کنم، نتوانستم. وضعیتم لحظه به لحظه بدتر می‌شد. نمی‌دانستم چه بکنم. موانع در حال تکان خوردن و بسیار خطرناک بود،‌ چون توجه دشمن را به سمت من جلب می‌کرد. از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم. یک لحظه یادم آمد که ایام فاطمیه است. دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز کردم و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم. دعا کردم. در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، مرا از لا به لای سیم های خاردار بیرون آورد و در آب اروند حرکت داد. آن حالت را در هشیاری کامل احساس کردم». احمد این ماجرا را برای دوستش تعریف کرد، او را قسم داده بود که تا زنده است، آن را برای کسی بازگو نکند. احمد از مادر سادات شنیده بود که به زودی مهمان ما خواهی بود... 🌐مسافران برزخ https://eitaa.com/nashrhadii
🔰بِسمِ رَبِّ الشُهَداءِ وَ الصِّدِیقین 📚کتاب؛ پسرک فلافل فروش 💠شهید محمدهادی ذوالفقاری از زماني كه به عراق رفت و در نجف ساكن شد، نگرش خاصي به موضوع ولايت فقيه پيدا كرد. به ما كه در تهران بوديم مي گفت: شما مانند يك ماهي كه قدر آب را نمي داند، قدر ولايت فقيه را نمي دانيد. مشكل كار در اينجا نبودِ بحث ولايت فقيه است. لذا آمريكا بر گُرده ي اين مردم سوار است و هر طور مي خواهد عمل مي كند. خوب يادم هست كه ارادت هادي به ولي فقيه بسيار بيشتر از قبل شده بود. هر بار كه مي آمد، پوسترهاي مقام معظم رهبري را تهيه مي كرد و با خودش به نجف مي برد. در اتاق شخصي او هم دو تصوير بزرگ روي ديوار بود. تصوير مقام معظم رهبري و در زير آن پوستر شهيد ابراهيم هادي. 🌐مسافران برزخ https://eitaa.com/nashrhadii
●|عاشقان حسین|● فقط کاروان عشق است که رو به سوی جانان می رود و خدا را شکر می کنم که بالاخره نام من را در دفتر عاشقان حسین نوشته اند شهید علی حیدری 🤍🪴 | | @KHAKRIZ_MEDIA2 🌐مسافران برزخ https://eitaa.com/nashrhadii
هدایت شده از مقاومــت
بِــــسْــــم‌ِالله‌الــــرحمــــن‌الــــرَحیم🌱 "صلی الله علیک یا صاحب الزمان💛🌿
بِسمِ رَبِّ الشُهَداءِ وَ الصِّدِیقین شهید هادی ذوالفقاری شخصی در محل ما ساکن بود که هیکل درشتی داشت.            چفیه می انداخت و شلوار پلنگی بسیجی میپوشید اخلاق درستی هم نداشت اهل همه جور خلافی بود. او به شدت با مردم بد برخورد میکرد به مردم گیر میداد. هادی یک بار او را دید و تذکر داد که لباست را عوض کن اما او توجهی نکرد. دوباره او را دید و به آن شخص گفت شما با این برخورد بدی که دارید دید مردم را نسبت به بسیج و نظام و رهبر انقلاب بد میکنید. بعد چفیه را از دوش او برداشت و به وی تذکر داد که دیگر با این لباس و این شلوار پلنگی نگردد.  بار دیگر با شدت عمل با این شخص برخورد کرد. دیگر ندیدیم که این شخص با این لباس و پوشش ظاهر شود و مردم را اذیت کند. او در امر به معروف و نهی از منکر شدت عمل به خرج میداد.  مثل همان رفقایی که داشت.اما بعدها دیگر از او شدت عمل ندیدیم. امر به معروف او در حد تذکر زبانی خلاصه میشد. 📙برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش 🌐مسافران برزخ https://eitaa.com/nashrhadii