#شهید_سید_محمد_بهشتی
این #انقلاب و این جامعه آنقدر کار در آن هست که دیگر استراحت بی استراحت،
آنقدر کار هست که میتوان انجام داد بی آنکه #هیچ پست و سمت و حکم و ابلاغی در کار باشد.
#آتش_به_اختیار
💠لبنانی بود، ولی دوست داشت یک خانه هم توی #مدینه داشته باشد. پول داد به امام گفت:
" زحمتش را شما بکشید."
گفت :
"یک خانه خوب برایت خریده ام. این هم قباله اش."ویک کاغذ گذاشت جلویش.
💠مرد خواند:
" #جعفر_بن_محمد برای این مرد خانه ای در #بهشت خریده است که یک طرف آن به خانه #رسول_اکرم متصل است، طرف دیگرش به خانه #امیرالمؤمنین و دو طرف دیگرش به خانه ي #امام_حسن و #امام_حسین ."
💠مرد با #خوشحالی کاغذ را بوسید و گذاشت روی چشمانش. امام گفت :
" پولت را دادم به فقرای مدینه."
خانواده اش را قسم داده بود وقتی مُرد، نوشته را بگذارند توی کفنش.
روز بعد ازدفنش آمدند سرقبرش؛ دیدند نوشته ای آنجا گذاشته شده:
" #جعفر_بن_محمد به وعده اش وفا کرد."
جانباز شهید علی محمودوند که سالها در فکه به دنبال ابراهیم هادی بود را می شناسید؟
#علی_محمودوند در ۶ تیر ماه سال ۱۳۴۳ در بیمارستان مادر واقع در خیابان مولوی تهران به دنیا آمد او تحصیلاتش را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد و عجیب به مسجد علاقه داشت و هر وقت که می خواستند پیدایش کنند باید آنجا سراغش را می گرفتند وی با شروع جنگ تحمیلی در تابستان سال ۱۳۶۱ همزمان با شروع عملیات رمضان به جبهه رفت و کارش را در گردان تخریب لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) آغاز کرد او در عملیات والفجر مقدماتی همراه با گردان حنظله به منطقه #فکه رفت و مجروح شد و در عملیات والفجر ۸ برای همیشه یک پایش را از دست داد اما با وجود ۷۰ درصد جانبازی شیمیایی، قطع پا و ترکش در بدنش در مقابل مشکلات، سر تعظیم فرود نمی آورد وی در سال ۱۳۶۸ زندگی مشترک را با سفر به آستان علی ابن موسی الرضا(ع) آغاز کرد و ندبه های فراق امام خمینی(ره) را به حجره های دلتنگی گره بست
او در سال ۱۳۷۱ تجربیات دست نیافتنی جنگ را در کوله باری از امید با خود به #تفحص برد و در سمت مسئول گروه تفحص لشگر ۲۷ حضرت رسول(ص)، باز خاک نشین #رملهای فکه شد
وی سرانجام پس از سالها تلاش و مجاهدت در عصر ۲۲ بهمن ماه ۱۳۷۹ با سجده ای خونین، بر خاکهای فکه بوسه زد و از همان جا زائر شهر #شهادت گردید.