eitaa logo
مقاومــت
1.5هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
202 ویدیو
14 فایل
اخبار و تحلیل های مقاومت کُلــُ نفسِِ ذائــِـقَهُ المَوتـــِ همـــه ی مردُم طعم مرگ را می چشند چه خوب است شهادت در راه حق
مشاهده در ایتا
دانلود
.: دنبالِ شُهرتیم و پیِ اسم و رسم و نام غافل از اینکه فاطمه (س) گمنام می خرد :. ................................... 🔰شهادت حضرت زهرا(س) به روایت ۷۵ روز
💠شهید محمد حسین بشیری قبل از تولد محمد حسین خواب بسیار عجیبی دیدم در عالم خواب به امامزاده نرگس خاتون روستا برای زیارت رفتم مشغول زیارت بودم که چشمم به خانمی با چادر مشکی افتاد. صورتش را کاملا پوشانده بود! ایشان به طرف من آمد یک نوزاد را در آغوش من گذاشت و گفت: نوزادی که در راه داری پسر است اسمش را محمد حسین بگذار! چون نام پدرم محمد(ص) من و فرزندم حسین(ع) است. این نوزاد هدیه ما به شماست. مقام و مرتبه بالای فرزندت را بعد از سی و پنج سال خواهی دید. فهمیدم ایشان خانم حضرت فاطمه الزهرا(س) هستند. بعد از اینکه از خواب بیدار شدم. خوابم را برای همسرم تعریف کردم. خیلی خوشحال شد چند روزی از این خواب گذشت، جشن عروسی یکی از اقوام دعوت بودیم وقتی وارد مجلس شدم، بلافاصله بی حال شدم. مدام سرم گیج می رفت نمیتوانستم بنشینم. مجلس را ترک کردم. به طرف منزل حرکت کردم به خانه که رسیدم از بی حالی و سرگیجه ای که داشتم خبری نبود. با خودم گفتم خدایا من چرا اینطوری شدم؟ فردای همان روز موضوع را برای یکی از بزرگان روستا که از سادات بود تعریف کردم ایشان گفتند که بچه شما نظر کرده حضرت زهرا(س) است باید بیشتر حواستان را جمع کنید. خداوند مقام و منزلت خاصی به این بچه میدهد شما نباید در هر مراسمی وارد شوید. بعد از صحبت های سید سعی کردم در دوران بارداری به اعمال و نمازهایم بیشتر دقت کنم تا جایی که امکان دارد مراسماتی که بوی خدا و معنویات ندارد را نروم. 📙برگرفته از کتاب سیدعماد https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔰دوست دارم شهید شوم پانزدهمین روز ماه مبارک رمضان ۱۳۶۰ مصادف بود با بیست و دوم تیرماه موقع اذان ظهر پسرم محمد حسین بشیری به دنیا آمد. هیچ وقت محمد حسین را بدون وضو شیر ندادم. دوران کودکی محمد حسین را در همان روستای نهنجه بودیم، مقطع ابتدایی را در همان جا مشغول به تحصیل شد تقریبا جزو شاگردان باهوش و خوب کلاس بود. همیشه دانش آموزان از او تعریف می کردند. می گفتند که معلم به محمد حسین بیشتر بها میدهد. تقریبا کلاس اول بود که جنگ تمام شد. از همان دوران خیلی کنجکاو بود، همیشه از جبهه و جنگیدن با دشمن میگفت: مدام از من گله میکرد که مادر چرا من زودتر به دنیا نیامدم که جبهه بروم؟ دوست داشتم شهید بشوم. این جملات ورد زبانش بود. 🔥 یک روز به قدری تکرار کرد که دیگر من کلافه شده بودم با عصبانیت گفتم محمد حسین درست است جنگ عراق تمام شده اما الآن جنگ لبنان با اسرائیل هست. دوست داری برو اونجا شهید شو محمد حسین خیلی خوشحال شد. گفت آخ جان من هم میروم با اسرائیل میجنگم و شهید شوم. در همان دوران کودکی اغلب بازیهایش جنگی بود با یک چوب تفنگی درست کرده بود و میگفت میخواهم بروم بجنگم. 📙برگرفته از کتاب سیدعماد https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔰کارگری یکبار بچه ها در مسیر بازگشت دعای کمیل به او گفتند: ماشاالله چه هیکلی!؟ محمد حسین برگشت و به آن ها گفت: بچه ها اگر می بینید که بدن من عضلانی شده بخاطر این است که کارگری میکنم. در کارگری است که بدن من ساخته شده. ✅فکرم مشغول صحبتهای محمد حسین بود که با چه تفکری زندگی می کند، چون جوان های آن روز به فکر این بودند که تیپ بزنند و در شهر بچرخند، اما محمد حسین میرفت کارگری میکرد و این خودش یک خودسازی است. 💠 محمد حسین کار و ورزش و تحصیل رو همزمان انجام میداد. این خصلت خوب محمد حسین باعث شده بود که بین بچه ها خیلی جایگاه ویژه ای داشته باشد. 📙برگرفته از کتاب سیدعماد https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔰حلال ✅برای رسیدن به هدفش دست به هر کاری میزد. خستگی برایش معنا نداشت در محل کار از چیزی به اسم استراحت نفرت داشت‌. از اول صبح که به محل کار می آمد مدام مشغول کار بود. به شدت از بچه های کمیته تخریب کار میکشید یک روز بین بچه ها شبهه ای افتاد که آیا حقوق ما حلال است یا نه؟ آیا در روز صد در صد وقتمان را کار کرده ایم؟ یکی گفت: تقریباً حلال است. دیگری گفت نه! به محمد حسین که رسید با قاطعیت گفت: بله صد در صد من تعجب کردم گفتم برای چی اینقدر با قاطعیت این حرف را میزنی؟ 🔥 ما اگر حتی لحظه ای هم بیکار نباشیم مدام کار کنیم حق پاسداری و این لباس مقدس را به جا نیاورده ایم! 🔷 محمد حسین گفت: نه اینطور نیست من خودم هر چیزی را که بلدم در آموزش به بهترین نحو آموزش میدهم. در کارم کم کاری نمیکنم این را با جدیت میگویم من هیچ مطلبی ندارم که تا به حال به کسی یاد نداده باشم. محمد حسین دو روایت را همیشه میگفت: اولی راحتی در راستگویی است. دومی از امام علی (ع) نقل میکرد که کار باید محکم و استوار و قوی انجام شود. خودش هم صد درصد رعایت میکرد. اصلا کم کاری نداشت. پشتکارش بسیار بالا بود وقتی کاری را دنبال میکرد حتما تمامش میکرد. او ریشه ای کار میکرد. 📙برگرفته از کتاب سیدعماد https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔰امام رضایی محمد حسین به شدت امام رضایی بود. همسرشان میگفت اولین سفری که در دوران نامزدی با هم رفتیم مشهد مقدس بود. چون اولین بارم بود که با محمد حسین به سفر می رفتم احساس خجالت داشتم. اوایل صبح به قدمگاه رسیدیم. من خوابیدم، محمد حسین رفت صبحانه را آماده کرد. چند تا عکس انداختیم، تقریباً یک ساعتی آنجا بودیم خیلی منظره زیبایی داشت. عادت خوبی داشت از هر مسیری که نزدیک به حرم میشدیم به نشانه ادب دستش را روی سینه اش میگذاشت. خیلی مودب به امام سلام می داد گویا حضور امام را حس میکرد. همیشه در این مسائل بهش حسودی ام میشد. قلب صافی داشت حتی داخل ماشین هم این کار را انجام میداد. ارادت خاصی به آقا امام رضا داشت. در زندگی مان هر چه می خواستیم از ایشان طلب میکردیم. تقریبا تمام سه وعده نماز را به حرم میرفتیم، نمازمان را آنجا به جماعت و اول وقت میخواندیم پنج روزی میهمان آقا بودیم. در شبستان ها و صحن ها کنار هم مینشستیم. دعا میخواندیم خیلی لذت بخش بود. محمد حسین حال و هوای خیلی خوبی هنگام خواندن زیارت داشت. ✅آرزو داشتم غذای متبرک حرم قسمت مان شود. یک شب از زیارت بر می گشتیم به سمت هتل به محمد حسین گفتم: چقدر خوب میشد اگر غذای امام را هم میخوردیم بعد می رفتیم. گفت: خدا رو چی دیدی شاید قسمت ما هم شد برای اذان صبح بود که دوباره رفتیم حرم و بعد از نماز صبح دوباره برگشتیم محل اسکان تو اتاق نشسته بودیم که در زدند، اصلا باورم نمی شد!! دو تا فیش غذای حرم برای ما آوردندا فیش های غذا را که دست محمد حسین دیدم کلی ذوق کردم. باورم نمی شد اینقدر زود به آرزوم رسیده باشم. 📙برگرفته از کتاب سیدعماد
5.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ فاطمیه 💠پاشو اینجوری منو نده عذاب.... 🔰کَلَّمِینِی 📣انتشار با شما▫️استوری▫️پست @khakriz_media2 |خاکریز مدیا
از علی‌ع خواستی که تو را شبانه دفن کند و مقبره ات را از چشم همگان مخفی بدارد . می خواستی به دشمنانت بگویی دود این آتشِ ظلمی که شما برافروخته اید نه فقط به چشم شما ، که به چشم تاریخ می‌رود وانسانیت، تاروز حشر از مزار دُردانه‌ی خدا ، محروم می‌ماند . چه سند مظلومیت جاودانه ای! وچه انتقام کریمانه ای ! https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
هدایت شده از مقاومــت
بِــــسْــــم‌ِالله‌الــــرحمــــن‌الــــرَحیم🌱 "صلی الله علیک یا صاحب الزمان💛🌿
هدایت شده از مقاومــت
⬇️امروز را میهمان 💠 شهید والامقام محمد حسین بشیری 💠معرفی شهدای حضرت زهرایی(س) از کتاب مهر مادر هستیم.
| راه امام حسین(ع) ⚠️ راهی را میرویم که در آن قدمگاه حسین(ع) و رد پای حسینیان پیش از ما و پس از این آشکار است. 💠شهید محمد حسین بشیری 🌐مسافران برزخ https://eitaa.com/nashrhadii
🔰ولایت مداری در آخرین روزها تنها دغدغه محمد حسین زمینه سازی برای ظهور آقا شده بود. تمام فکر و ذکرش امام زمان بود. در سالهای اخیر مقام معظم رهبری (مدظله العالی) جمله بسیار راه بردی و کلیدی فرمودند ایشان در سخنرانی معروفی در سال ۱۳۹۴ فرمودند شما صهیونیست ها ۲۵ سال آینده را نخواهید دید، ان شاء الله تا ۲۵ سال دیگر به توفیق و فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت. محمد حسین از این سخن مقام معظم رهبری خیلی لذت میبرد. خودش را آماده میکرد برای نبرد با رژیم صهیونیستی، بیان حضرت آقا برایش یک هدف بود از همین رو علاقه مند شده بود که زبان عبری که زبان صهیونیستها بود را یاد بگیرد. چندین جلسه در موردش صحبت کردیم مدام پیگیر بود که یاد بگیرد. متأسفانه در همدان آموزش زبان عبری وجود نداشت. اما ناامید نشد. آموزشهای مجازی اش را دنبال میکرد. میگفت: ما باید کاری کنیم تا حرف حضرت آقا روی زمین نماند باید کاری کنیم تا این قضیه زودتر اتفاق بیفتد. ما به عنوان سربازان مقام معظم رهبری فرمان ایشان را اجرا کنیم وقتی که جنگ سوریه پیش آمد محمد حسین گفت: قنیطره در سوریه هم مرز با اسرائیل است فرصت خوبی است که این غده سرطانی را زمین بزنیم و ریشه کن کنیم ان شاء الله با کمک سربازان خستگی ناپذیر امام زمان اسرائیل را نابود میکنیم. 💠شهید محمد حسین بشیری 🌐مسافران برزخ https://eitaa.com/nashrhadii