سرلشکر سلامی در دیدار فرمانده ارتش پاکستان: با گسترش همکاریها به حیات تروریستها پایان میدهیم
🔹سپاه این آمادگی را دارد که با مشارکت و همکاری ارتش پاکستان، مرزهای دو کشور را از وضعیت امنیتی عبور داده و به مرزهای اقتصادی تبدیل کند.
💢 تظاهرات مردم عراق مقابل سفارت آمریکا در بغداد
🔻 مردم عراق در اعتراض به مداخلات آمریکا در امور کشورشان مقابل سفارت آمریکا در بغداد تظاهرات برپا کردند.
سردار نقدی: اگر امثال طبری در وسط بازار تهران شلاق بخورند خیلی از ایمانها متزلزل نمیشود
🔹برخورد با مفسدانی که باعث تضعیف و تزلزل ایمان مردم میشود ضروری است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 ویدئوی تلویزیون کره شمالی از پرتاب موشک قارهپیمای «هواسونگ-۱۸»
🔻 «کیم جونگ اون» رهبر کره شمالی حین نظارت بر شلیک موشک «هواسونگ-۱۸»، تاکید کرد تا زمانی که آمریکا سیاست خصمانه علیه پیونگیانگ را کنار نگذارد، اقدامات تهاجمی نظامی را ادامه خواهد داد.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🔰نیوشا ضیغمی: من وطن پرستم/ چرا باید از ایران بروم؟
جزئیات و ارسال نظر در👇
http://www.jahannews.com/news/843826
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🔴 چرا باید خجالت بکشم!؟
۱- ﻭﻗﺘﯽ عده ای از ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺑﺎﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺭﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻠﺸﺎﻥ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻧﻤﯿﮑﺸﻨﺪ .چرا ﺍﺯﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺭﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻠﻢ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺑﮑﺸﻢ؟
۲- ﻭﻗﺘﯽ عده ای از ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ آﺑﺮﻭﯼ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺑﻨﺪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺑﺼﻮﺭﺗﺸﺎﻥ ﺧﺠﺎﻟﺖ نمے کشند. ﭼﺮﺍ ﻣﻦ ﺍﺯ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﻭ ﺭﯾﺶ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺑﮑﺸﻢ؟
۳ - ﻭﻗﺘﯽ عده ای ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺯﯾﻨﺖ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﻣﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺠﺎﻟﺖ نمے کشند . ﭼﺮﺍ ﻣﻦ ﺍﺯ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻥ ﺑﺪﻧﻢ ﻭ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﺣﺠﺎﺏ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺑﮑﺸﻢ؟
۴ - ﻭﻗﺘﯽ عده ای از ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﺍﺯ ﻫﻨﺮﭘﯿﺸﮕﺎﻥ ﻓﺎﺳﺪ ﻏﺮﺑﯽ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻧﻤﯿﮑﺸﻨﺪ . ﭼﺮﺍ ﻣﻦ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻭﻯ ﺍﺯ ﺳﻨﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﻡ ﻭ امامان معصومم ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺑﮑﺸﻢ؟
۵ - ﻭﻗﺘﯽ بعضی از ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯﮔﻔﺘﻦ ﻫﺮ ﺧﺰﻋﺒﻼﺗﯽ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻧﻤﯿﮑﺸﻨﺪ . ﭼﺮﺍ ﻣﻦ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ و خواندن احادیث اهل بیت ع ﺩﺭﺟﻤﻊ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺑﮑﺸﻢ؟
۶- ﻭﻗﺘﯽ ﺟﺎﻫﻼﻥ ﺍﺯ ﺁﯾﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﺧﺮﺍﻓﯽ ﻭ ﭘﻮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺠﻮﺳﯿﺖ ﻭتفکر بظاهر روشن فکرانه ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻧﻤﯿﮑﺸﻨﺪ .ﭼﺮﺍ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯﺍﺳﻼﻡ ﭘﺎﮎ ﺧﺠﺎﻟﺖ بکنم؟
۷ - ﻭﻗﺘﯽ عده ای ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻓﺎﺳﺪ ﺍﺯ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﻫﺮﺯﮔﯽ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻧﻤﯿﮑﺸﻨﺪ .ﭼﺮﺍ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﺩﯾﻦ ﭘﺎﮐﻢ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺑﮑﺸﻢ؟
۸- ﺍﯼ ﻋﺎﻗﻼﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻧﺸﺮ ﺑﺪﯼ ﻫﺎ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ چرا ﺍﺯ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﭘﺎﮐﯽ ﻫﺎ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺑﮑﺸﯿﻢ؟
شما که خجالت نمی کشید ؟
🔴 کامالا هریس معاون رئیسجمهور آمریکا بدون روتوش؛ اگر جمعیت دنیا را کاهش دهیم بچههای ما در آینده آب و هوای تمیز تری خواهند داشت!
♦️ آخه! دیدین دربارشون اشتباه فکر می کردیم؟! این همه جنگ و تحریم که راه میندازن برای اینه که به فکر آینده بچه هاشون هستن! دارن جمعیت رو کاهش میدن تا آب و هوا تمیز بشه!
𝓐.𝓜:
قسمت:5⃣6⃣1⃣
با خونسردی گفت: «هیچ، چه کار داریم بکنیم؟! قطعش می کنیم. می اندازیمش دور. فدای سر امام.»
از بی تفاوتی اش کفری شدم. گفتم: «صمد!»
گفت: «جانم.»
گفتم: «برو بنشین سر جایت، هر وقت دکتر اجازه داد، من هم اجازه می دهم.»
تکیه اش را به عصایش داد و گفت: «قدم جان! این همه سال خانمی کردی، بزرگی کردی. خیلی جور من و بچه ها را کشیدی، ممنون. اما رفیق نیمه راه نشو. اَجرت را بی ثواب نکن. ببین من همان روز اولی که امام را دیدم، قسم خوردم تا آخرین قطره خون سربازش باشم و هر چه گفت بگویم چشم. حتماً یادت هست؟ حالا هم امام فرمان جهاد داده و گفته جهاد کنید. از دین و کشور دفاع کنید. من هم گفته ام چشم. نگذار روسیاه شوم.»
گفتم: «باشد بگو چشم؛ اما هر وقت حالت خوب شد.»
گفت: «قدم! به خدا حالم خوب است. تو که ندیدی چه طور بچه ها با پای قطع شده، با یک دست می آیند منطقه، آخ هم نمی گویند. من که چیزی ام نیست.»
گفتم: «تو اصلاً خانواده ات را دوست نداری.»
سرش را برگرداند. چیزی نگفت. لنگان لنگان رفت گوشه هال نشست و گفت: «حق داری آنچه باید برایتان می کردم، نکردم. اما به خدا همیشه دوستتان داشته و دارم.»
✫⇠قسمت : 6⃣6⃣1⃣
گفتم: «نه، تو جبهه و امام را بیشتر از ما دوست داری.»
از دستم کلافه شده بود گفت: «قدم! امروز چرا این طوری شدی؟ چرا سربه سرم می گذاری؟!»
یک دفعه از دهانم پرید و گفتم: «چون دوستت دارم.»
این اولین باری بود که این حرف را می زدم..
دیدم سرش را گذاشت روی زانویش و های های گریه کرد. خودم هم حالم بد شد. رفتم آشپزخانه و نشستم گوشه ای و زارزار گریه کردم. کمی بعد لنگان لنگان آمد بالای سرم. دستش را گذاشت روی شانه ام. گفت: «یک عمر منتظر شنیدن این جمله بودم قدم جان. حالا چرا؟! کاش این دم آخر هم نگفته بودی. دلم را می لرزانی و می فرستی ام دم تیغ. من هم تو را دوست دارم. اما چه کنم؟! تکلیف چیز دیگری است.»
کمی مکث کرد. انگار داشت فکر می کرد. بین رفتن و نرفتن مانده بود. اما یک دفعه گفت: «برای دو سه ماهتان پول گذاشته ام روی طاقچه. کمتر غصه بخور. به بچه ها برس. مواظب مهدی باش. او مرد خانه است.»
گفت: «اگر واقعاً دوستم داری، نگذار حرفی که به امام زده ام و قولی که داده ام، پس بگیرم. کمکم کن تا آخرین لحظه سر حرفم باشم. اگر فقط یک ذره دوستم داری، قول بده کمکم کنی.»
✫⇠قسمت : 7⃣6⃣1⃣
قول دادم و گفتم: «چشم.»
از سر راهش کنار رفتم و او با آن پای لنگ رفت. گفته بودم چشم؛ اما از درون داشتم نابود می شدم. نتوانستم تحمل کنم. قرآن جیبی کوچکی داشتیم، آن را برداشتم و دویدم توی کوچه. قرآن را توی جیب پیراهنش گذاشتم. زیر بغلش را گرفتم تا سر خیابان او را بردم. ماشینی برایش گرفتم. وقتی سوار ماشین شد، انگار خیابان و کوچه روی سرم خراب شد. تمام راهِ برگشت را گریه کردم.
این اولین باری بود که یک هفته بعد از رفتنش هنوز رشته زندگی دستم نیامده بود. دست و دلم به هیچ کاری نمی رفت. مدام با خودم می گفتم: «قدم! گفتی چشم و باید منتظرِ از این بدترش باشی.»
از این گوشه اتاق بلند می شدم و می رفتم آن گوشه می نشستم. فکر می کردم هفته پیش صمد اینجا نشسته بود. این وقت ها داشتیم با هم ناهار می خوردیم. این وقت ها بود فلان حرف را زد. خاطرات خوب لحظه هایی که کنارمان بود، یک آن تنهایم نمی گذاشت.
خانه حزن عجیبی گرفته بود. غم و غصه یک لحظه دست از سرم برنمی داشت. همان روزها بود که متوجه شدم باز حامله ام. انگار غصه بزرگ تری از راه رسیده بود. باید چه کار می کردم؛ چهار تا بچه. من فقط بیست و دو سالم بود.
✫⇠قسمت : 8⃣6⃣1⃣
چطور می توانستم با این سن ّ کم چرخ زندگی را بچرخانم و مادر چهارتا بچه باشم. خدایا دردم را به کی بگویم. ای خدا! کاش می شد کابوسی دیده باشم و از خواب بیدار شوم. کاش بروم دکتر، آزمایش بدهم و حامله نباشم. اما این تهوع، این خواب آلودگی، این خستگی برای چیست. دو سه ماهی را در برزخ گذراندم؛ شک بین حامله بودن و نبودن. وقتی شکمم بالا آمد. دیگر مطمئن شدم کاری از دستم برنمی آید.
توی همین اوضاع و احوال، جنگ شهرها بالا گرفت. دم به دقیقه مهدی را بغل می گرفتم. خدیجه و معصومه را صدا می زدم و می دویدیم زیر پله های در ورودی. با خودم فکر می کردم با این همه اضطراب و کار یعنی این بچه ماندنی است.
آن روز هم وضعیت قرمز شده بود. بچه ها را توی بغلم گرفته بودم و زیر پله ها نشسته بودیم. صدای ضد هوایی ها آن قدر زیاد بود که فکر می کردم هواپیماها بالای خانه ما هستند. مهدی ترسیده بود و یک ریز گریه می کرد. خدیجه و معصومه هم وقتی می دیدند مهدی گریه می کند، بغض می کردند و گریه شان می گرفت. نمی دانستم چطور بچه ها را ساکت کنم. کم مانده بود خودم هم بزنم زیر گریه. با بچه ها حرف می زدم. برایشان قصه می گفتم، بلکه حواسشان پرت شود، اما فایده ای نداشت...
ادامه دارد.......
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
📝 مواظب چشم، گوش و زبان خود باشید.
آیتالله جاودان: گناه سم مهلکی است و امام حسین علیهالسلام را از آدم میگیرد...
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🔺آیا تهاتر اقتصادی با دیگر کشورها به خاطر تحریم بودن است؟
🔸سید محمد صادق قناد زاده (معاون سازمان توسعه تجارت ایران):
🔹نگاه اشتباه و مهندسی شده به تهاتر در ایران ایجاد شده و همه همان ابتدای کار به فکر نفت در برابر غذا میافتند.
🔹تهاتر صرفا کالا به کالا نیست و هشت نوع تهاتر وجود دارد و برخی کشورهای توسعه یافته هم از آن استفاده میکنند.
🔹چین، ترکیه و آلمان، پلتفرمهای بزرگ تهاتری با دنیا دارند و حجم تهاتر آنها به دهها میلیارد دلار میرسد و اصولا تهاتر روشی منفعلانه ناشی از ضعف در سیستمهای مالی و تحریم شدگی نیست.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
📌 دوستان مجازی...
🌐 چه مدت است که در فضای مجازی زندگی میکنید؟ حتماً دوستانی دارید که نه تصویری از آنها دیدهاید و نه صدایی از آنها شنیدهاید!
ولی دوستشان دارید، به آنها علاقهمندید و حواستان به آنها هست.
گاهی آنقدر دلتنگ میشوید که نمیتوانید حتی یک روز با او صحبت نکنید. اگر با او صحبت نکنید انگار چیزی گم کردهاید!
دوستِ ندیده! حتی صدایش را نشنیده...
دوست مجازی!
📱 خودم که اینگونه هستم. دوستان زیادی دارم که آنها را ندیدهام و صدایشان را هم نشنیدهام. و چقدر زودبـهزود دلم برایشان تنگ میشود... بعضی از دوستان مجازی چقـدر خوبند!
🔅 بگذریم… خواستم بگویم بیایید امام زمان را هم در حد یک دوست مجازی دوست داشته باشیم… او را هم ندیده و نشنیده خریدار باشیم. رفیق شویم با او…
آن هم از نوع واقعی...
چقدر رفاقت با امام زمان خوب است، اگر هر روز با یاد او، چشمانت را باز کنی و شب، چشمانت را با یاد او، ببندی…
♥️ سرباز باشیم، سربار نباشیم.
برای فرج دلهایمان دعا کنیم.
📎 #تلنگر
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🔹صفحه: 249
💠سوره رعد: آیات 1 الی 5
#قرآن #طرح_ختم_قرآن
#تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن
@ahlolbait_story
🛑 قالیباف: روسیه نباید به بیثباتسازیِ خلیج فارس کمک کند
🔹مجلس مطالب بیانیهٔ مشترک کشورهای حاشیهٔ خلیج فارس و روسیه، در خصوص جزایر سهگانهٔ ایرانی را قویاً رد میکند. روسیه باید بداند مسیر همکاری از رهگذر احترام به خطوط قرمز ایران از جمله تمامیت ارضی و استمرار حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه میگذرد.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat