🇮🇷🇵🇸
﷽
🖼 عكس روي جلد مجله بین المللی و مهم فوربز با عنوان قوی ترین مرد جهان...
🍃🌹🍃
🔸فوربز یکی از مشهورترین مجلههای اقتصادی آمریکا و جهان بهشمار میرود.
#انتقام_سخت | #طوفان_الاحرار
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی
@asatid_enghelabi ایتا و سروش
✅ تجمع ضد صهیونیستی ، در دفاع از
مردم مظلوم #غزه
✅ حمایت از عملیات غرورآفرین
#وعده_صادق
جمعه ۳۱/۱/۱۴۰۳ بعد از نماز جمعه
مرکز شهر گرمه
🇮🇷 شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی
شهرستان گرمه
🔘 شبهه : حمله تنبیهی #موشکهای_سپاه تاثیری بر #اسرائیل نداشته است
🔆 پاسخ شبهه:
1⃣ منظرپور، سردبیر سابق بیبیسی: حمله ایران معادلات نظامی جهان را تغییر داد.
2⃣ تمامی پدافندهای اسرائیل و آمریکا در رویارویی با حمله ایران شکست خوردند؛ این یک تغییر موازنه استراتژیک در خاورمیانه و جهان است!
3⃣ گنبد آهنین کاملا در برابر #باران_موشکی_ایران ناتوان نشان داد؛ اسرائیل فکرش را هم نمیکرد.
4⃣ در #طول_تاریخ_ایران، چنین پاسخی از سوی حاکمان ایرانی به یک کشور متخاصم وجود نداشته است.
5️⃣ بدون شك اگر اين حمله با شكست مواجه مي شد و ٩٩ درصد اين موشك ها رهگيري ميشد ، اسرائيل و كشور هاي استكبار و ظالم درجا به ايران حمله ميكردند، چرا كه با ديدن ضعف ايران و آن طوري كه ادعا ميكردند موشك هاي ايران به درد نميخورد يقينا فرداي همان روز با فهميدن ضعف و قدرت ناچيز ايران ، به ما حمله تمام عيار ميكردند. پس اينطور نبوده است. قدرت و ضربه ي ايران آنچنان قوي بوده كه الان در وحشت فرو رفته اند كه نه تنها قصد حمله ندارند بلكه وحشت حمله دوباره ايران را دارند چون سيلي را درك كرده اند.
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
🇮🇷https://eitaa.com/kamalibasirat
15.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سرنگونی ۱۰۰ جنگنده پیشرفته، افتخاری از پدافند هوایی ایران که تاکنون نشنیدهاید!
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
دستور رئیسجمهور بر ضرورت فعالسازی واحدهای صنعتی تملکشده توسط بانکها
🔹رئیسی در جشن احیای ۲۰۱ واحد راکد تولیدی و صنعتی استان سمنان دستور تشکیل کارگروهی برای فعالشدن واحدهای صنعتی تملکشده از سوی بانکها را صادر کرد.
🔹رئیسجمهور تاکید کرد: تجربۀ موفق بانک تجارت در حوزۀ مولدسازی صنایع، بدون بنگاهداری، اقدام قابل تقدیری است که باید از سوی سایر بانکها مورد توجه قرار گیرد.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🔹صفحه: 515
💠سوره فتح: آیه 29
💠سوره حجرات: آیات 1 الی 4
#قرآن #طرح_ختم_قرآن
#تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن
@ahlolbait_story
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب را قرائت میکنم
سامری در فیسبوک
قسمت_هفدهم
مدت زیادی از شروع اموزش همبوشی در مؤسسه اسرائیلی می گذشت، همبوشی که در خلق مکر و حیله دست شیطان را از پشت بسته بود، در این کلاس بیش از دیگران، می درخشید و نظر استاد و تمام کسانی که آنها را زیر نظر داشتند را به خود جلب کرده بود، احمد همبوشی با سیمین، همان دختر موطلایی که الان میدانست اهل ایران است ارتباط نزدیک و مخفیانه برقرار کرده بود، سیمین از فرقهٔ بهایی های ایران بود و اینک در اسرائیل تحت آموزش های زیادی قرار گرفته بود تا در وقت موعود به ایران برگردد و مأموریتش را عملی کند، همبوشی در یادگیری زبان عربی به سیمین کمک می کرد و سیمین هم اعتقادات بهائیت را برای همبوشی بیان می کرد، اعتقاداتی که قرار بود با کمی تغییر اسم مبنای مأموریت احمد همبوشی قرار بگیرد، انگار سیمین آمده بود تا همان یک ذره از اعتقادات و حیا و عفتی را که در همبوشی مانده بود به باد دهد، او طوری روی همبوشی تاثیر گذاشته بود که به راحتی آب خوردن با زن های رنگ و وارنگی که میدید و به آنها کشش پیدا می کرد، ارتباط برقرار می کرد و خود را مُحق میدانست هر عملی هر چند از نظر دین و مردم ناپسند باشد انجام دهد، گویی زندگی در اسرائیل بی غیرتی و بی عفتی را به او هدیه کرده بود.
کلاس هفتهٔ آینده مؤسسه، که انگار جزء آخرین جلسات تئوری آنها محسوب میشد، قرار بود در سالن بزرگی با حضور اساتید مختلف صهیونیستی و دانش آموختگانی که در این حوزه آموزش دیده بودند برگزار شود، کلاسی که قرار بود احمد همبوشی و سیمین در آن هنرنمایی کنند و به نوعی معلوماتشان را به نمایش گذارند اما امروز ملاقاتی دیگر قبل از برگزاری آن کنفرانس بین احمد همبوشی با مایکل انجام میشد.
احمد همبوشی راس ساعت مشخص شده، داخل مؤسسه حاضر بود و به طرف اتاقی رفت که مایکل انتظارش را می کشید.
در اتاق را زد و بعد از شنیدین صدای بفرمای مایکل داخل شد.
مایکل با لبخند از جا بلند شد و به طرف همبوشی رفت و بعد از تعارفات معمول هر دو روی مبل چرمی قهوه ای رنگی روبه روی هم نشستند، روی میز شیشه ای کوچکی که در وسط قرار داشت، ظرفی میوه و پارچی از شربت نارنجی رنگ وجود داشت.
مایکل که برخوردش بسیار دوستانه بود، ساق دستش را روی دستهٔ مبل قرار داد و همانطور که تیپ همبوشی را در کت و شلوار خاکستری رنگ با پیراهن سفید نگاه می کرد، گفت: چه خبر آقای همبوشی؟ همه می گویند که اسم کمال عبد الناصر بدجور دهان به دهان می چرخد! آفرین، من خیلی خوشحال شدم از این موضوع، البته همین انتظار هم از تو داشتیم چون طبق تحقیقات ما و پیشینه تان، شما مرد این کار و ماموریت سخت بودید.
همبوشی گلویی صاف کرد و گفت: شما لطف دارید من تمام تلاشم را می کنم تا به بهترین وجه این کار را انجام دهم، اما دلیل این ملاقات چه چیزی میتواند باشد؟! با توجه به اینکه کلاس های آموزشی تقریبا به اتمام رسیده ،یعنی وقت مأموریت من فرا رسیده؟!
مایکل قهقهٔ کوتاهی زد و گفت: همبوشی! هنوز هم که عجول هستی.. صبر کن، دلیل این ملاقات را خواهی فهمید، اما هنوز راه درازی تا شروع مأموریتت مانده، هنوز آموزش های عملی دیگری باید ببینی تا وقتی که آغاز به کار کردی، همه جانبه معلومات داشته باشی و بفهمی در موقعیت های مختلف چه کار کنی، این جلسه، یک جلسهٔ توجیهی برای شما هست تا کنفرانسی را که قرار است اجرا کنی به بهترین نحو انجام شود..
همبوشی نفسش را آرام بیرون داد و گفت: که اینطور...بفرمایید، بی صبرانه منتظرم که بدانم چه می خواهید بگویید..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞