📰 نشریه اخبار و تحلیلهای دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۲
🔗ادامه مطلب در لینک زیر
https://basirat.ir/fa/news/345578/
📌#نشریه_اخبار_و_تحلیل_ها
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هم اکنون؛ تجمع شبانه مردم در محل معراج شهدای تهران برای دیدار با شهیدان مدافع حرم «مقداد مهقانی» و «میلاد حیدری»
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ واکنش قاطع و دقیق امام خمینی به زن بیحجابی که خود را نزد ایشان رسانده بود...
🔻این کلیپ رو نشون صورتیهایی بدید که به بهانهی جذب حداکثری یا حفظ میزشان، نسبت به پایمالی احکام الهی بیتفاوتند و بیغیرت شدهاند
🖌محمد جوانی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸 شرح دعاهای هر روز ماه مبارک رمضان
🌸 دعای_روز_سیزدهم
🌸 اللهم طهرنی فیه من الدنس و الأقذار و صبرنی فیه علی کائنات الأقدار و وفقنی فیه للتقی و صحبة الأبرار بعونک یا قرة عین المساکین
1⃣ اللهم طهرنی فیه من الدنس و الأقذار
🌷 اللهم_طهرنی:خدایا پاکم کن
🌷 فیه:در این ماه
🌷 من_الدنس:از آلودگی ها
🌷 الأقذار:ناپاکی ها
🔴 در فراز اول از دعای امروز از خداوند می خواهیم ما را از آلودگی ها و ناپاکی ها پاک کند. منظور از آلودگی ها وناپاکی ها ، چرک گناه و معصیت است که انسان را آلوده و ناپاک می کند. در روایات آمده است که با انجام هر گناهی لکه سیاهی بر قلب انسان می نشیند که آن لکه سیاه با مرور زمان و انجام گناهان بیشتر ، افزوده می گردد و باعث سیاه شدن قلب می شود. در روایات آمده است که قلب انسان زنگ می زند، همان طوری که آهن زنگ می زند، پس قلبتان را با استغفار و قرائت قرآن جلا دهید. همچنین کمک کردن و دستگیری از یتیمان هم زنگار دل را از بین می برد. ماه رمضان فرصت خوبی برای شست و شوی باطنی است.
2⃣ و صبرنی فیه علی کائنات الأقدار
🌷 و_صبرنی:و شکیبایم گردان
🌷 فیه:در این ماه
🌷 علی_کائنات_الأقدار:بر حوادث تقدیرت
🔴 در فراز دوم از خداوند می خواهیم که دربرابر حوادث قضا و قدر به ما صبر دهد. منظور از «کائنات الأقدار» قضا و قدر حتمی الهی است. انسان در تمام مراحل زندگی برای رشد و ترقی و ارزیابی عملکردش امتحان می شود و کسانی در این امتحان قبول می شوند که بر تقدیرات الهی راضی بوده و بر مشکلات و مصیبت ها صبر کنند.
3⃣ و وفقنی فیه للتقی
🌷 و_وفقنی:و موفقم کن
🌷 فیه:در این ماه
🌷 للتقی:برای پرهیزکاری
🔴 از خداوند می خواهیم که ما را در تقوا موفق کند. تقوا یعنی حفظ کردن خود در برابر گناهان. یعنی اینکه انسان در برابر ارتکاب گناهان و محرمات خود را کنترل کند و به انجامواجبات بپردازد.
4⃣ و صحبة الاکرام
🌷 و_صحبة:و همنشینی
🌷 الإکرام:نیکان
🔴 از خداوند می خواهیم که ما را با خوبان و نیکان همنشین کند. بین تقوا و همنشینی با نیکان رابطه ای وجود دارد. زیرا انسانی که تقوا پیشه کند هیچ گاه با کسانی که معصیت پروردگار می کنند معاشرت نمی کند. اگر نگاهی به تاریخ بیندازیم و علمای بزرگی مثل آیت الله طباطبایی و سایر علما را در نظر بگیریم می بینیم با نیکانی همچون آیت الله قاضی همنشین شده اند. خلاصه همنشین ما می خواهد خوب یا بد باشد در ما اثر می گذارد.
5⃣ بعونک یا قرة عین المساکین
🌷 بعونک:به یاری ات
🌷 یا_قرة_عین:ای نور چشم
🌷 المساکین:درماندگان
🔴 خدایا به کمک و یاری ات این دعاهای من را مستجاب کن ای کسی که روشنی چشم مساکین هستی .
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🆔️@ kamalibasirat
🔴 ویژگیها وخصوصیات امام زمان(عج)
🔵 قسمت 9⃣
۸۱-خدای تعالی آن حضرت را از هر لغزشی معصوم قرار داده است.
۸۲-خدای تعالی آن حضرت را از فتنهها و بلاها در امان نگه داشته است؛ که در زیارت آل یس به آن حضرت خطاب میکنیم: السلام علیک ایها الامام المأمون؛ یعنی سلام بر شما ای امامی که در امن و حفاظت الهی هستی.
۸۳-خدای تعالی آن حضرت را از هر گونه ناپاکی پاک قرار داده است.
۸۴-حق با آن حضرت و از طرف آن حضرت و به سوی آن حضرت است؛ این نکته از اهمیت فوقالعادهای در رابطه با آن حضرت برخوردار است که حق جز در نزد امام عصر ارواحنا فداه پیدا نمیشود و وجود ندارد.امام عصر ارواحنا فداه اهل حق و معدن آن است.
۸۵-میراث نبوت در نزد آن حضرت است؛ هر آنچه که مربوط به نبوت است به ارث در خدمت آن حضرت است و در زمان ظهور آنها را برای انسانها آشکار میفرماید.
۸۶-بازگشت خلق به سوی آن حضرت است.
۸۷-حساب خلق با آن حضرت است؛ خدای تعالی چنین اراده کرده است که در روز قیامت نیز ائمهی اطهار علیهمالسلام و از جمله امام عصر ارواحنا فداه به امور مردم رسیدگی کنند، همانطور که درباره حضرت علی علیهالسلام داریم قسیم الجنه و النار.
۸۸-فصل الخطاب و تمام کنندهی حقیقت در نزد آن حضرت است.
۸۹-آیات و نشانههای پروردگار در نزد آن حضرت است.
۹۰-ارادهی قطعی خدای تعالی در ارتباط با امام عصر ارواحنا فداه است.
#ویژگیها_و_خصوصیات_امام_زمان
#رمضان_مهدوی
🆔 @kamalibasirat
🔴 دعای مجیر در ایام البیض رمضان
🔵 هر کس دعای مجیر را در «ایام البیض» ماه رمضان ( سیزدهم و چهارهم و پانزدهم ) این ماه بخواند گناهانش هر چند به عدد دانههاى باران و برگهاى درختان و ریگهاى بیابان باشد! آمرزیده میشود.
🌕 با این وجود خواندن آن براى شفاى بیمار، اداى دین، بى نیازى، توانگرى، رفع غم و اندوه سودمند است.
📚 مفاتیح الجنان/اعمال ماه رمضان
💚 اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 💚
🆔 @ kamalibasirat
🔴 دعای روز سیزدهم ماه رمضان
🔹 اللَّهُمَّ طَهِّرْنِي فِيهِ مِنَ الدَّنَسِ وَ الْأَقْذَارِ، وَ صَبِّرْنِي فِيهِ عَلَى كَائِنَاتِ الْأَقْذَارِ، وَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِلتُّقَى وَ صُحْبَةِ الْأَبْرَارِ، بِعَوْنِكَ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الْمَسَاكِينِ.
🔺 خدایا مرا در این ماه از آلودگی ها و ناپاکی ها پاک کن، و بر شدنی های مورد تقدیرت شکیبایم گردان، و به پرهیزگاری و هم نشینی با نیکان توفیقم ده، به یاری ات ای نور چشم درماندگان.
🆔 @kamalibasirat
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ دختر_شینا
✫⇠ #قسمت۱
پدرم مریض بود. می گفتند به بیماری خیلی سختی مبتلا شده است. من که به دنیا آمدم، حالش خوبِ خوب شد.
همه ی فامیل و دوست و آشنا تولد من را باعث سلامتی و بهبودی پدر می دانستند.
عمویم به وجد آمده بود و
می گفت: «چه بچه ی خوش قدمی! اصلاً اسمش را بگذارید، قدم خیر.»
آخرین بچه پدر و مادرم بودم. قبل از من، دو دختر و چهار پسر به دنیا آمده بودند،
که همه یا خیلی بزرگ تر از من بودند و یا ازدواج کرده، سر خانه و زندگی خودشان رفته بودند.
به همین خاطر، من شدم عزیزکرده پدر و مادرم؛ مخصوصاً پدرم.
ما در یکی از روستاهای رزن زندگی می کردیم. زندگی کردن در روستای خوش آب و هوا و زیبای "قایش" برایم لذت بخش بود.
دور تا دور خانه های روستایی را زمین های کشاورزی بزرگی احاطه کرده بود؛ زمین های گندم و جو، و تاکستان های انگور.
از صبح تا عصر با دخترهای قدّ و نیم قدِ همسایه توی کوچه های باریک و خاکی روستا می دویدیم.
بی هیچ غصه ای می خندیدیم و بازی می کردیم. عصرها، دمِ غروب با عروسک هایی که خودمان با پارچه و کاموا درست کرده بودیم، می رفتیم روی پشت بام خانه ما.
تمام عروسک ها و اسباب بازی هایم را توی دامنم می ریختم، از پله های بلند نردبان بالا می رفتیم و تا شب می نشستیم روی پشت بام و خاله بازی می کردیم.
ادامه دارد...✒️
✫⇠ دختر_شینا
✫⇠ #قسمت۲
بچه ها دلشان برای اسباب بازی های من غنج می رفت؛ اسباب بازی هایی که پدرم از شهر برایم می خرید. می گذاشتم بچه ها هر چقدر دوست دارند با آن ها بازی کنند.
شب، وقتی ستاره ها همه ی آسمان را پر می کردند،
بچه ها یکی یکی از روی پشت بام ها می دویدند و به خانه هایشان می رفتند؛ اما من می نشستم و با اسباب بازی ها و عروسک هایم بازی می کردم.
گاهی که خسته می شدم، دراز می کشیدم و به ستاره های نقره ای که از توی آسمان تاریک به من چشمک می زدند، نگاه می کردم. وقتی همه جا کاملاً تاریک می شد و هوا رو به خنکی می رفت، مادرم می آمد دنبالم.
بغلم می کرد. ناز و نوازشم می کرد و از پشت بام مرا می آورد پایین. شامم را می داد. رختخوابم را می انداخت.
دستش را زیر سرم می گذاشت، برایم لالایی می خواند. آن قدر موهایم را نوازش می کرد، تا خوابم می برد.
بعد خودش بلند می شد و می رفت سراغ کارهایش. خمیرها را چونه می گرفت. آن ها را توی سینی می چید تا صبح با آن ها برای صبحانه نان بپزد.
صبح زود با بوی هیزم سوخته و نان تازه از خواب بیدار می شدم. نسیم روی صورتم می نشست. می دویدم و صورتم را با آب خنکی که صبح زود مادر از چاه بیرون کشیده بود، می شستم و بعد می رفتم روی پای پدر می نشستم. همیشه موقع صبحانه جایم روی پای پدرم بود. او با مهربانی برایم لقمه می گرفت و توی دهانم می گذاشت و موهایم را می بوسید.
ادامه دارد...✒️
✫⇠ دختر_شینا
✫⇠ #قسمت_3
پدرم چوبدار بود. ڪارش این بود ڪه ماهی یڪ بار از روستا های اطراف گوسفند می خرید و به تهران و شهرهای اطراف می برد و می فروخت.
از این راه درآمد خوبی به دست می آورد. در هر معامله یڪ ڪامیون گوسفند خرید و فروش می ڪرد.
در این سفرها بود ڪه برایم اسباب بازی و عروسڪ های جورواجور می خرید.
روزهایی ڪه پدرم برای معامله به سفر می رفت، بدترین روزهای عمرم بود. آن قدر گریه می ڪردم و اشڪ می ریختم ڪه چشم هایم مثل دو تا ڪاسه ی خون می شد.
پدرم بغلم می ڪرد. تندتند می بوسیدم و می گفت:
«اگر گریه نڪنی و دختر خوبی باشی، هر چه بخواهی برایت می خرم.»
با این وعده و وعیدها، خام می شدم و به رفتن پدر رضایت می دادم.
تازه آن وقت بود ڪه سفارش هایم شروع می شد.
می گفتم: «حاج آقا! عروسڪ می خواهم؛ از آن عروسڪ هایی ڪه مو های بلند دارند با چشم های آبی. از آن هایی ڪه چشم هایشان باز و بسته می شود.
النگو هم می خواهم. برایم دمپایی انگشتی هم بخر. از آن صندل های پاشنه چوبی ڪه وقتی راه می روی تق تق صدا می ڪنند.
بشقاب و قابلمه ی اسباب بازی هم می خواهم.»
پدر مرا می بوسید و می گفت: «می خرم. می خرم. فقط تو دختر خوبی باش، گریه نڪن. برای حاج آقایت بخند. حاج آقا همه چیز برایت می خرد.»
ادامه دارد..
🔹صفحه: 45
💠سوره بقره: آیات 265 الی 269
#قرآن #طرح_ختم_قرآن
#تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن
@ahlolbait_story