🔴پلیس آلبانی کنترل مقر منافقین را در دست گرفت
🔹در پی فشار بیشتر آلبانی به منافقین مستقر در مقر اشرف3 در تیرانا، پلیس این کشور محدودیتهای جدیدی را برای کنترل این مقر اعمال کرده که بر اساس آن، هیچکس بدون اجازه پلیس حق ورود و خروج در این اردوگاه را ندارد.
🔹فشارهای دولت آلبانی به منافقین خصوصاً پس از حمله پلیس ضدشورش این کشور به اشرف3 در خردادماه سال جاری، موجی از اعتراض و انتقاد را از سوی اعضای این فرقه که تحقیر و فشار روانی زیادی را تحمل میکنند، برانگیخته است.
🔹سران منافقین از جمله مریم رجوی، درقبال اتفاقات اخیر سکوت کردهاند که همین مسئله فشارهای داخلی به اعضا را بیشتر کرده و تعداد زیادی از آنها خواهان خروج از اشرف شدهاند.
🔹سران گروهک منافقین به این افراد قول دادهاند که به شرط حفظ موضع مخالف با جمهوری اسلامی پس از خروج، این موضوع را پس از سالگرد فوت مهسا امینی و اتفاقات سال گذشته بررسی کنند.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
آماده سازی غرفه های نمایشگاه
برنامه پارک با نشاط و پاک
پایگاه های حوزه سیدالشهداء ع بجنورد به مدت دو هفته در پارک بش قارداش اقدام به ایجاد غرفه های فرهنگی،اجتماعی، اعتقادی و سرگرمی نموده و برنامه های شاد و مفرح برگزار میکند.
#حوزه_مقاومت_بسیج_سیدالشهداءع_بجنورد
2_144189955755114182.mp3
17.09M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار کارکنان و خانوادههای ناوگروه ۸۶ ارتش جمهوری اسلامی ایران. ۱۴۰۲/۰۵/۱۵
#ثامن_خراسان_شمالی
𝓐.𝓜:
دختر_شینا
✫⇠قسمت :7⃣3⃣2⃣
پایان هفته بعد صمد برگشت. گفت: «آمده ام یکی دو هفته ای پیش تو و بچه ها بمانم.»
شب اول، نیمه های شب با صدایی از خواب بیدار شدم. دیدم صمد نیست. نگران شدم. بلند شدم رفتم توی هال. آنجا هم نبود. چراغ سنگر روشن بود. دیدم صمد نشسته توی سنگر روی سجاده اش و دارد چیز می نویسد.
گفتم: «صمد تو اینجایی؟!»
هول شد. کاغذی را تا کرد و گذاشت لای قرآن.
گفتم: «این وقت شب اینجا چه کار می کنی؟!»
گفت: «بیا بنشین کارت دارم.»
نشستم روبه رویش. سنگر سرد بود. گفتم: «اینجا که سرد است.»
گفت: «عیبی ندارد. کارواجب دارم.»
بعد دستش را گذاشت روی قرآن و گفت: «وصیت نامه ام را نوشته ام. لای قرآن است.»
ناراحت شدم. با اوقات تلخی گفتم: «نصف شبی سر و صدا راه انداخته ای، مرا از خواب بیدار کرده ای که این حرف ها را بزنی؟! حال و حوصله داری ها.»
گفت: «گوش کن. اذیت نکن قدم.»
گفتم: «حرف خیر بزن.»
✫⇠قسمت :8⃣3⃣2⃣
خندید و گفت: «به خدا خیر است. از این خیرتر نمی شود!»
قرآن را برداشت و بوسید. گفت: «این دستور دین است. آدم مسلمانِ زنده باید وصیتش را بنویسد. همه چیز را برایتان تمام و کمال نوشته ام. نمی خواهم بعد از من حق و حقوقتان از بین برود. مال و اموالی ندارم؛ اما همین مختصر هم نصف مال توست و نصف مال بچه ها. وصیت کرده ام همین جا خاکم کنید. بعد از من هم بمانید همدان. برای بچه ها بهتر است. اگر بعد از من جسد ستار پیدا شد، او را کنار خودم خاک کنید.»
بغض کردم و گفتم: «خدا آن روز را نیاورد. الهی من زودتر از تو بمیرم.»
خندید و گفت: «در ضمن باید تمرین کنی از این به بعد به من بگویی ستار، حاج ستار. بعد از شهادتم، هیچ کس مرا به اسم صمد نمی شناسد. تمرین کن! خودت اذیت می شوی ها!»
اسم شناسنامه ای صمد ستار بود و ستار، برادرش، صمد. اما همه برعکس صدایشان می زدند. صمد می گفت: «اگر کسی توی جبهه یا محل کار صدایم بزند صمد، فکر می کنم یا اشتباه گرفته یا با برادرم کار دارد.» می خندید و به شوخی می گفت: «این بابای ما هم چه کارها می کند.»
بلند شدم و با لج گفتم: «من خوابم می آید. شب به خیر، حاج صمد آقا.»
سردم بود. سُریدم زیر لحاف. سرما رفته بود توی تنم. دندان هایم به هم می خورد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
✫⇠قسمت :9⃣3⃣2⃣
از طرفی حرف های صمد نگرانم کرده بود.
فردا صبح، صمد زودتر از همه ما از خواب بیدار شد. رفت نان تازه و پنیر محلی خرید. صبحانه را آماده کرد. معصومه و خدیجه را بیدار کرد و صبحانه شان را داد و بردشان مدرسه. وقتی برگشت، داشتم ظرف های شام را می شستم. سمیه و زهرا و مهدی هنوز خواب بودند. آمد کمکم. بعد هم رفت چند تا گونی سیمان را که توی سنگر بود، آورد و گذاشت زیر راه پله. بعد رفت روی پشت بام را وارسی کرد. بعد هم رفت حمام. یک پیراهن قشنگ برای خودش از مکه آورده بود. آن را پوشید. خیلی بهش می آمد.
ظهر رفت خدیجه و معصومه را از مدرسه آورد. تا من غذا را آماده کنم، به درس خدیجه و معصومه رسیدگی کرد. گفت: «بچه ها! ناهارتان را بخورید. کمی استراحت کنید. عصر با بابا می رویم بازار.»
بچه ها شادی کردند. داشتیم ناهار می خوردیم که در زدند. بچه ها در را باز کردند. پدرشوهرم بود. نمی دانم از کجا خبردار شده بود صمد برگشته.
گفت: «آمده ام با هم برویم منطقه. می خواهم بگردم دنبال ستار.»
صمد گفت: «بابا جان! چند بار بگویم. تنها جنازه پسر تو و برادر ما نیست که مانده آن طرف آب. خیلی ها هستند.
✫⇠قسمت :0⃣4⃣2⃣
منتظریم ان شاءالله عملیاتی بشود، برویم آن طرف اروند و بچه ها را بیاوریم.»
پدرش اصرار کرد و گفت: «من این حرف ها سرم نمی شود. باید هر طور شده بروم، ببینم بچه ام کجاست؟! اگر نمی آیی، بگو تنها بروم.»
صمد نگاهی به من و نگاهی به پدرش کرد و گفت: «پدر جان! با آمدنت ستار نمی آید این طرف. اگر فکر می کنی با آمدنت چیزی عوض میشود یاعلی، بلند شو همین الان برویم؛ اما من می دانم آمدنت بی فایده است. فقط خسته می شوی.»
پدرش ناراحت شد. گفت: «بی خود بهانه نیاور من می خواهم بروم. اگر نمی آیی، بگو. با شمس الله بروم.»
صمد نشست و با حوصله تمام، برای پدرش توضیح داد جسد ستار در چه منطقه ای جا مانده. اما پدرش قبول نکرد که نکرد. صمد بهانه آورد شمس الله جبهه است.
پدرش گفت: «تنها می روم.»
صمد گفت: «می دانم دلتنگی. باشد. اگر این طور راضی و خوشحال می شوی، من حرفی ندارم. فردا صبح می رویم منطقه.»
پدرشوهرم دیگر چیزی نگفت؛ اما شب رفت خانه آقا شمس الله، گفت: «می روم به بچه هایش سری بزنم.»
ادامه دارد...✒️
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#زیارت_ناحیه_مقدسه
#قسمت_یازدهم
اَلسَّلامُ عَلى مَنِ الْإِجابَةُ تَحْتَ قُبَّتِهِ، اَلسَّلامُ عَلى مَنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ.
سلام بر كسى كه اجابت و پاسخگويى خداوند به دعاها در زير گنبد شريفش حتمى است؛ سلام بر كسى كه امامان و پيشوايان اسلام از نسل او هستند .
اَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتَمِ الْأَنْبِياءِ، اَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَيِّدِ الْأَوْصِياءِ،
سلام بر فرزند آخرين پيامبران ، سلام بر فرزند سرور جانشينان،
اَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، اَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خَديجَةَ الْكُبْرى،
سلام بر فرزند حضرت فاطمۀ زهرا، سلام بر فرزند خديجۀ كبرى.
(ڪپے مجازاست
بہشرط صلوات برای تعجیل در ظہوࢪوسلامتی امام زمان به نیابت ازشهداواموات)
#قرآن
#مترجمی_قرآن
#امام_زمان_عج
#اللّهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#زیارت_ناحیه_مقدسه
#قسمت_دوازدهم
اَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى، اَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْمَأْوى، اَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْزَمَ وَالصَّفا.
سلام بر فرزند سدرة المنتهى (بالاترين مكان در بهشت)، سلام بر فرزند بهشتى كه جايگاه آسايش است، سلام بر فرزند زمزم و صفا.
اَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّماءِ، اَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوكِ الْخِباءِ،
سلام بر كسى كه در خونش غلتيد، سلام بر كسى كه خيمه گاهش هتك حرمت شد،
اَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ أَهْلِ الْكِساءِ، اَلسَّلامُ عَلى غَريبِ الْغُرَباءِ،
سلام بر پنجمين نفر از اصحاب كسا؛ سلام بر غريب غريبان.
(ڪپے مجازاست
بہشرط صلوات برای تعجیل در ظہوࢪوسلامتی امام زمان به نیابت ازشهداواموات)
#قرآن
#مترجمی_قرآن
#امام_زمان_عج
#اللّهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#استاد_ناجی
7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ کارشناس شبکه 13 اسرائیل:
📍در لحظات بسیار خطرناکی قرار داریم، روابط ما با آمریکا تضعیف و شکاف داخلی تشدید شده است، ایرانیان اختلافات داخلی ما را میبینند و آن را تحقق پیش بینی خامنهای میدانند، نیاز به ابراز قدرت در منطقه داریم...
#عبری
پایگاه مطهره دشت حوزه شهید باهنر