eitaa logo
نسیم
26 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
288 فایل
 (۵) امام على علیه السلام : فاقِدُ البَصَرِ فاسِدُ النَّظَرِ . آن كه فاقد بینش است، رأیش بى ارزش است. میزان الحکمه، جلد اول
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 359 💠سوره نور: آیات 62 الی 64 💠سوره فرقان: آیات 1 الی 2 @ahlolbait_story
هدایت شده از  شهید کمالی
زن، زندگی، آزادی می خواستم حرفی بزنم که کریستا باز به سمتم حمله کرد ، انگار این موجود وحشی اون کریستایی که صبح دیده بودم نبود. دست هاش را مثل چنگال یک عقاب گرفته بود و مدام به من چنگ می انداخت و میگفت: دیگه از این غلطا نکن، نکن، نکن.. خودم را کشان کشان به طرف میز و صندلی ها کشاندم و در پناه یکی از صندلی ها نشستم، دست هام را روی سرم قرار دادم و گفتم: باشه...نماز نمی خونم ، از این اتاق برو‌بیرون... کریستا با شنیدن این حرف خرناس دیگه ای کشید و عقب عقب بیرون رفت. دست به صندلی گرفتم و از جا بلند شدم، سوزشی شدید در ساق پای راستم پیچید، لنگ‌لنگان به طرف در رفتم و در اتاق را بستم. پشتم را به در کردم و همانطور اشک میریختم اطراف را نگاهی انداختم و تازه متوجه شدم که زهرا هم بیدار است و با نگاه معصوم و کودکانه اش به من خیره شده.. با پشت دست اشک هام را پاک کردم و در حالیکه لبخندی ساختگی روی لبم نشانده بودم به سمت زهرا رفتم. روی تخت نشستم و زهرا را در آغوش گرفتم و‌گفتم: می خواستم نماز بخونم ، اما کریستا نگذاشت. زهرا بدون هیچ‌حرفی در آغوشم آرام گرفت و دوباره به خواب رفت، انگار مدتی که اسیر بوده خواب درستی نداشته و اینک آغوش منه بی پناه، پناه این دخترک بی گناه شده.. زهرا خواب رفت ، او را روی تخت گذاشتم و به سمت تخت خودم رفتم، در فضای نیمه تاریک اتاق ، دست بردم و قلب کوچک طلایی را که الی بهم داده بود ، از زیر تشک تخت بیرون آوردم و‌داخل مشتم گرفتم و مشتم را روی قلبم گذاشتم. بالاخره روزی دیگر شروع شد، رغبت نداشتم بیرون برم، اما باید میرفتم، باید راه فراری پیدا میکردم، هرچند که واقعا امیدی به فرار نداشتم. باید بیرون اتاق میرفتم تا خوراکی برای زهرا ردیف کنم، خوب میدانستم اگر کل روز را از اتاق بیرون نریم، کریستا سراغی از ما نمیگیرید، حداقل برای آوردن خوردنی و.. اصلا به فکر ما نیست. زهرا را بردم دسشویی و آبی به سر و روش زدم و آوردمش داخل اتاق و گفتم: عزیزم ، همین جا باش تا من برم از آشپزخونه یه چیزی برای خوردن برات بیارم. زهرا دستم را چسپید و گفت: منم میام.. اما من چون میترسیدم شاید اون بیرون ، با صحنهٔ خوبی مواجه نشم، اجازه ندادم زهرا بیاد و از طرفی میخواستم ، حواسم جمع اطرافم باشه تا شاید بتونم سر از چیزهایی در بیارم و اگر زهرا میومد بیرون ،میبایست حواسم پی اون باشه. زهرا هم قبول کرد. قبل از بیرون رفتن، از داخل چمدانم ، عروسک کوچکی که یادگار چندسال پیش و هدیه مادرم به من بود و من خیلی دوستش داشتم و برای یادگاری همراهم اورده بودمش. عروسکی بافتنی که مامان خودش بافته بود، با موهای سیاه و صورتی سفید و لباس صورتی که همیشه به من لبخند میزد و من اسمش را دریا گذاشته بودم ، چون چشمهای دکمه ای آبی رنگش منو یاد دریا می انداخت. دریا را به زهرا دادم و گفتم: بگیر عزیزم، این اسمش دریاست ، مال تو باشه اما الان که مال تو هست هر چی دوست داری صداش کن.. زهرا لبخند صداداری زد و با خوشحالی عروسک را از من گرفت. این اولین بار بود میدیدم این دخترک میخنده، انگار با خنده اش تمام دنیا را به من دادند. بوسه ای از گونهٔ زهرا گرفتم و از جا بلند شدم و از اتاق بیرون آمدم. ادامه دارد.. 📝به قلم: ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 زن،زندگی، آزادی وارد هال شدم، خبری از کریستا نبود، به سمت آشپزخانه رفتم و در یخچال را باز کردم. یخچالی که بالاش یه در کوچک داشت و فریزر محسوب میشد، در فریزر را باز کردم، گوشت قرمز بود اما من نمی دونستم گوشت چی هست و نمی خواستم دست به گوشت حرام بزنم، اینا که ذبح شرعی سرشون نمیشد و گوشت خوک و‌گوسفند هم براشون یه حکم را داشت. پس دست بردم گوشت ماهی را برداشتم. پاکت گوشت را که چند تکه یود و اندازه من و زهرا میشد را داخل ماهی تابه گذاشتم تا یخش باز بشه و دنبال برنج بودم، اما هر چه کابینت ها را جستجو کردم نبود. درب قهوه ای رنگ آخرین کابینت پایین را بستم که متوجه حضور کریستا شدم. کریستا بالای سرم ایستاده بود و همانطور خیره در چشمام بود گفت: دنبال چی هستی؟ از جا بلند شدم، صورت به صورتش ایستادم و زل زدم توی چشماش و گفتم: دنبال برنج هستم، می خوام برای اون بچه یه غذا درست کنم. کریستا نگاهی داخل ماهی تابه کرد و گفت: اینجا برنج نداریم، برای اون بچه هم نمی خواد چیزی ببری، اون نباید گوشت بخوره، این یک وعده را باید غذای خاصی بهش بدم. خواستی برای خودت درست کن.. با این حرف کریستا پشتم یخ کرد..یعنی چه؟! چه غذای خاصی؟ چرا زهرا نباید گوشت بخوره؟! نکنه نقشه ای.. یکدفعه فکری از ذهنم و گذشت و با مِن و من گفتم: اون دخترا...چی شدن؟! کریستا نگاه بی روحی به من کرد و‌گفت: هر دوتاشون مردن...مردن...میفهمی؟! بغضی سنگین گلوم را چنگ میزد، بدون اینکه حرفی بزنم راه رفتن به اتاق را در پیش گرفتم. کریستا پشت سرم صدا زد:چی شد؟! غذا درست نمی کنی؟! جوابی بهش ندادم و وارد اتاق شدم. در اتاق را بستم
هدایت شده از  شهید کمالی
و پشتم را به در چسپوندم، هر وی بیشتر فکر میکردم، زانوهام شل تر میشد، پشت در زانو زدم. سرم را روی زانوهام گذاشتم و اشکهام جاری شد. یه حس بهم نهیب میزد ، اتفاقی در پیش هست، یه اتفاق شوم که قراره دامن زهرا این دخترک معصوم و زیبا را بگیره و نمی دونستم چکار کنم ،اصلا هیچ‌کاری نبود که بتونم انجام بدم که جون زهرا را نجات بدم. همانطور که گریه می کردم یکدفعه به ذهنم رسید... آره خودش بود...وقتی اینا اینقدر وحشی هستن ،چرا من مقابله به مثل نکنم...مگه حفظ جان واجب نیست؟! باید یه کاری میکردم. با دست های کوچک زهرا که روی شانه ام نشست به خود آمدم ... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
هدایت شده از  شهید کمالی
11.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✊🏻 🇵🇸 تربیتی شهید فهمیده واحدبسیج دانش آموزی دبیرستان نرجس حضرت معصومه(س) مقاومت سردارهمدانی گرمه
"امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی): ما به مردها همیشه سفارش می‌کنیم وقتی کار دارند، اشتغال دارند، از خانه و زندگی قهر نکنند. بعضی‌ها صبح اول وقت می‌روند بیرون تا ساعت ۱۰ شب. نه! ما معمولاً به کسانی که برایشان ممکن است سفارش می‌کنیم حتی ظهرها را بروند با زن و بچه‌شان باشند. در محیط خانوادگی، غذایشان را بخورند، یک ساعتی با هم باشند، بعد بیایند دنبال کارشان، باز حتماً در زمان مناسب، اول شب بروند بچه‌ها را ببینند، ملاقات خانوادگی حقیقی داشته باشند.(۱۳۷۶/۶/۱۸)" 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
"ادعاهای یک دروغگوی مشهور قابل اعتنا نیست یک مقام مطلع نظامی با تکذیب اظهارات رئیس‌جمهور سابق آمریکا درباره حمله موشکی ایران به پایگاه آمریکایی عین‌الاسد در عراق، گفت: «از فردی که اصلی‌ترین شهرتش دروغگویی است، بیان مطالبی که غیر واقعی بودن آن بسیار واضح است، عجیب نیست.» وی گفت: «اضطراب شدید ترامپ در لحظه اعلام خبر حمله موشکی کشورمان به عین‌الاسد به قدری واضح بود که سوژه بیشتر رسانه‌های آمریکا شد.» وی با اشاره به تصاویری که رسانه‌های آمریکایی چند روز پس از حمله موشکی از پایگاه عین‌الاسد منتشر کردند و یادآوری مصاحبه‌های متعدد مقامات نظامی آمریکا درباره وارد شدن آسیب‌های مغزی شدید به تعداد زیادی از نظامیان حاضر در پایگاه عین‌الاسد در اثر حمله موشکی ایران، تصریح کرد: «اگرچه مقامات آمریکایی برای حفظ حیثیت خود هیچگاه آمار واقعی تلفات را اعلام نکردند، اما مقامات پنتاگون به دفعات به آسیب مغزی حداقل ۱۰۹ نظامی اعتراف کردند.»" 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
"خط القای ناامیدی احزاب سیاسی را می‌توان بازیگران اصلی میدان انتخابات دانست که بیش از دیگر بازیگران در شکل‌گیری روندهای انتخاباتی نقش‌آفرین‌ هستند. در این میان، شاید مهم‌ترین رسالت احزاب و گروه‌های سیاسی آن است که افکار عمومی را به سمت مشارکت حداکثری در انتخابات سوق دهند. نگاه امیدوارانه آنان به آینده کشور می‌تواند امید را در جامعه تقویت کند. پاسخ آنان به پرسش‌ها و ابهامات سیاسی می‌تواند اذهان جامعه را به سمت حقیقت امور و زحماتی که دولتمردان برای اصلاح و بهبود زندگی مردم کشیده‌اند، سوق دهد و اجازه ندهد بدخواهان و دشمنان این سرزمین میدان‌دار شده و از طریق رسانه‌هایی که متأسفانه فراگیر شده و به سادگی در اختیار همگان قرار گرفته است، با تحریف واقعیات و وارونه کردن حقیقت، گرد ناامیدی و یأس را بر اذهان جامعه بپاشند. در این میدان، جریان اصلاح‌طلب در عرصه کمک به رونق انتخابات و تقویت مشارکت، در طول هفته‌های اخیر نمره قبولی نمی‌گیرد. این جریان از دوگانه‌ای رنج می‌برد که حاصل آن تناقض در مواجهه با انتخابات است. از یک سو به دلایل متعدد، از جمله عملکرد و کارنامه ضعیف در دوران حاکمیت دولت مورد حمایت‌شان، نابسامانی تشکیلاتی، تضعیف پایگاه اجتماعی، اسیر شدن در دست جریان‌های استحاله شده رادیکال، نداشتن برنامه‌ای مشخص برای اداره امور و حل مشکلات کشور و... طیفی از اصلاح‌طلبان حضور در عرصه انتخابات را چندان مقرون به نتیجه نمی‌داند و خود را بازنده میدان می‌بیند (هرچند تلاش دارد تا این ناکامی را به گردن دیگران انداخته و با فرافکنی نظام و شورای نگهبان و... را متهم کنند)؛ لذا با قهر با انتخابات به شرکت در این آوردگاه تمایل ندارند. نکته تأسف‌برانگیز آنکه طیف قهری و تحریمی، نه تنها خود در انتخابات شرکت نمی‌کند، بلکه با القای یأس و ناامیدی تلاش دارد افکار عمومی را نیز به ترک انتخابات دعوت کند. این جریان نه تنها کمکی به گره‌گشایی اذهان جامعه نسبت به انتخابات نمی‌کند، بلکه خود به عاملی برای شیوع اتهامات و دروغ‌پردازی‌ها بدل شده است. کافی است مروری بر رسانه‌های در اختیار این جریان بیندازید تا ببینید روزانه چند پیام و نوشته از این جریان منتشر می‌شود تا از میل مردم به انتخابات بکاهد! حتی طیف اعتدالی از اردوگاه اصلاح‌طلبان که با عقلانیت سیاسی به استقبال انتخابات رفته‌اند نیز از طعن و اتهام این جریان مصون نمانده و تلاش شده است تا از انگیزه‌های آنان نیز کاسته شود. به هر حال انتخابات با مشارکت پرشور مردم برگزار خواهد شد و در این میان آنهایی که برخلاف منافع ملی برای سرد شدن انتخابات تلاش کرده‌اند، سرشان بی‌کلاه خواهد ماند. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
"مشارکت، سلامت رقابت و امنیت در انتخابات را باید محقق کنیم معاون سیاسی سپاه گفت: «در سپاه پاسداران به عنوان مجموعه در حاکمیت رفتار حزبی و گروهی و سوگیری به نفع یا له وجود ندارد، اما همه وظیفه دارند در انتخابات حضور پررنگ داشته باشند.» سردار جوانی با بیان اینکه انتخابات میزان پشتوانه سرمایه نظام را می‌سنجد، گفت: «همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند انتخابات ضعیف برگزار شود، دشمن طمع کرده و فشار وارد می‌کند؛ اگر من به عنوان سپاهی در مورد انتخابات حرف می‌زنم، به خاطر این است که انتخابات به امنیت و نگاه آتی کشور مربوط است.» معاون امور سیاسی سپاه پاسداران با تأکید بر اینکه مشارکت، سلامت رقابت و امنیت راهبردهای انتخابات از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی است، گفت: «دشمن می‌خواست تا در سالگرد این اغتشاشات دوباره کارهایی بکند و کشور را تا موقع انتخابات با درگیری و اختلالاتی روبه‌رو کند که هیچ کاری نتوانست انجام دهد.»" 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat