عجب مهمونایی امروز تهران داشت خيابونای شهر رو رنگی کردند..
🌸🌸شهدا متشکریم ...
🌺🌺💕
https://eitaa.com/nasimeasr
✨✨ می دونی با اتوبوس بری بیان بدرقه ات، با تریلی برگردی بیان استقبالت یعنی چی؟
یعنی افتخار، یعنی عزت، یعنی غیرت، یعنی جمع همه خوبی ها...
🌺🌺💕
https://eitaa.com/nasimeasr
☑️ آیت الله مجتهدی تهرانی ره
️رفتن به روضه یڪ عبادت مهم است
حبیب_ابن_مظاهـر را در خـواب دیدند به او گفتند با این مقامی کہ داری چه آرزویی داری؟
✸ حبیب گفت آرزو دارم زنـده شوم و بہ مجالسی کہ ذکـر مصیبت حضرت اباعبدالله علیهالسلام را میکنند بروم بنشینم و در مصیبت اهل بیت گریه کنم
✸ من در زمان بچگی این را از منبریهای قدیمی شنیدم خود گریه کردن یک چیزی است
« مَنْ اَبْڪـٰی وَجَبَتْ لَـہُ الْجَنَّة»
کسی که گریه کند یا بگریاند مثل منبریها کہ روضه میخوانند و مـردم را میگریاند
یا تباکی کند، یعنی گریه ات نمیآید دستت را جلوی چشمت بگذار به این عمل تباکی میگویند
«بهشت بر او واجب میشود»
✸ اینقدر گریه بر امام حسین علیهالسلام ثـواب دارد آیت الله خوانساری رحمت الله علیہ با آن همه علمی کہ دارد باز هم ترس خدا را دارد میگوید من دست خالی هستم و فقط بہ یک عملم خیلی امید دارم و آن این است کہ هـر جا که روضه بود میرفتم و مینشستم و بر مصیبت امـام_حسـین علیهالسلام گریه میکردم.
🌺🌺💕
https://eitaa.com/nasimeasr
💧ثواب گریه برامامحسین(ع)💧
✨گريه بر حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السّلام) باعث راحتي در قبر، فرحناك و شادان شدن مرده، شادان و پوشيده بودن او در هنگام خروج از قبر است در حالي كه او مسرور است فرشتگان الهي به او بشارت بهشت و ثواب الهي را مي دهند.
✨اجر و مزد هر قطره آن اين است كه شخص هميشه در بهشت منزل كند.
📚 بحارالانوار،
📚كامل الزيارات،
🌺🌺💕
https://eitaa.com/nasimeasr
🔶 شخصی از خدا دو چیز خواست
یک گل 🌹و یک پروانه🦋
اما چیزی که به دست آورد ،
یک کاکتوس🌵 و یک کرم 🐛بود!
غگمین شد 😔
با خود اندیشید، شاید خداوند من را دوست ندارد و به من توجهی نمی کند ...💔
💫چند روز گذشت ...
از آن کاکتوس 🌵پر از خار، گلی زیبا روییده شد 🌹و آن کرم 🐛تبدیل به پروانه ای زیبا شده بود.
👈ا گر چیزی از خدا خواستید و چیز دیگری دریافت کردید، به او اعتماد کنید ...
🌺🍃 خار های امروز گل های فردایند ...
🌺🌺💕
https://eitaa.com/nasimeasr
مراسم عروسی ربیع و سلیمه بود. گروهی از مردان در میانه ی مجلس مردان، رقص شمشیر می کردند. #عمروبنحجاج در بالای مجلس نشسته بود، یک سمت او ربیع و در سمت دیگرش عبدالاعلی و هانی بن عروه نشسته بودند. #شبثبنربعی نیز کنار ربیع بود. عمرو برخاست ابتدا از هانی بن عروه اجازه گرفت و رو به مهمانان ایستاد و گفت:
امروز ما دو بهانه برای جشن و شادمانی داریم؛ یکی عروسی دخترم سلیمه با بهترین جوان بنی کلب که در پاکی و صداقت چون پدرش شناخته شده، و دیگر بیعت قبیلهی بنی کلب با مسلم بن عقیل بعد دست بر شانه ی عبدالاعلی رئیس قبیله بنی کلب گذاشت و گفت:
این شجاعت و دلیری عبدالاعلی را فرزندان بنی کلب هرگز فراموش نخواهند کرد! پس بخورید و بیاشامید که خداوند بهترین نعمت های خود را برای مؤمنان آفریده است! دوباره رقص شمشیر و پایکوبی آغاز شد.
در قسمت زنانه ام ربيع روعه همسرهانی و ام سلیمه و زنان دیگر، گرد سلیمه جمع شده بودند. یکی گردنبند او را به گردنش می بست. دیگری لباس و روسری اش را مرتب می کرد و دیگری بر دستانش حنا میزد. سليمه آرام سر برگرداند و ربیع را دید که با پدرش شادمانه گفتگو می کردند. ربيع نیز یک لحظه سر بلند کرد و نگاهش با نگاه سليمه گره خورد ام سلیمه از درگاهی قسمت زنانه، دیسی را که در آن تکهای جواهر بود، به مهمانان نشان داد. گفت: این هدیهی روعه، همسر هانی به عروس قبیله است. زنان کل کشیدند. عمرو با اشاره ی سر از روعه تشکر کرد.
هانی سنگین و پر ابهت سر تکان داد و گفت: شادمانی من بیشتر از این است که عمرو، دخترش را به جوانی داد که از دوستداران خاندان على است؛ و اگر جز این بود، یقین دارم که سليمه به مرگ راضی تر بود تا ازدواج!
هانی برخاست و شمشیرش را از کمر باز کرد. ربیع و عمرو و دیگران نیز برخاستند. هانی شمشیر را به سوی ربیع گرفت. گفت:
این تیغ، جز خون دشمنان خدا و رسولش را بر زمین ریخته؛ یقین دارم داماد عمرو هم جز در راه حق از آن بهره نخواهد برد.»
مردی هیجان زده وارد شد، آرام در گوش یکی از مهمانان چیزی گفت. او نیز در گوش دیگری گفت. مرد به همراه یکی از مهمانان بیرون رفتند. یکی دو نفر دیگر نیز بیرون رفتند. هانی نیز متوجه آنها شد. شبت بیرون رفت و سریع وارد کوچه شد و دید که مردم همه به یک سو میرفتند. به تندی جلو رفت و خود را به گروهی از مردم رساند. پرسید کجا می روید؟ مردی هیجان زده گفت: حسین بن علی...
او به کوفه آمده، به سوی دارالاماره می رود.
شبث ناباور و حیرت زده به دنبال جماعت رفت. نزدیک مسجد کوفه، گروهی از مردم را دید که گرد چند سوار حلقه زده بودند و با پایکوبی و شادمانی، آنها را همراهی می کردند. پیشاپیش سوارانه مردی سبزپوش، با عمامه ای سیاه در حرکت بود.
روعه از هانی پرسید:
راست می گویند؟
هانی گفت: «چه می گویند؟ام سليمه گفت: «این که حسین بن علی به کوفه آمده است؟
هانی گفت: حسین بن علی ؟!
چگونه امام به کوفه رسیده، در حالی که پیک مسلم تازه سه روز است که راهی مکه شده
سواران با نیزه های خود، مردم را از سوار سبز پوش دور کردند. نگهبانان قصر نیز سریع در مقابل در، راه را سد کردند. جمعیت هر لحظه بیشتر می شد. سوار سبز پوش یکباره پوشينه از چهره کنار زد. او عبیداللہبنزیاد بود که اکنون از جماعت به هراس افتاده بود و با خشم رو به نگهبانان قصر فریاد زد:
خدا شما را لعنت کند. در به روی امیر خویش بسته اید؟! شبث او را شناخت. گفت:
عبيد الله بن زیاد؟!
جماعت شگفت زده ماندند. نگهبانان در قصر را باز کردند. جماعت کم کم خشمگین شدند و شروع به ناسزاگویی کردند و گروهی نیز با سنگ به سوی عبیدالله حمله بردند. عبيدالله و همراهانش به شتاب وارد قصر شدند و در قصر را بستند.
اما در خانه ی عمرو رقص و پایکوبی همچنان ادامه داشت. یکباره سکوت حاکم شد. ربیع گفت:
حسین بن علی اکنون در کوفه است؟» هانی گفت: «او اکنون در مکه است، نه در کوفه!» پیرمرد گفت: «پس این مردم به استقبال که می روند؟»
هم زمان شبث وارد شد. گفت:
به استقبال پسر زیاد که امیر کوفه شده و از ترس جان خود، در هیبت حسین بن علی به قصر وارد شد.
جماعت با ترس از عبيدالله یاد کردند: پسر زیاد!؟ »
عمرو گفت: «بخورید و بیاشامید و شاد باشید که پسر زیاد حقیرتر از آن است که بتواند در عروسی دختر، عمرو بن حجاج خلل وارد کند
دوباره ساز و دف و پایکوبی شروع شد.
#نامیرا (قسمت نهم)
https://eitaa.com/nasimeasr
چه مانند عباس از آغاز همراه امام باشی، چه مانند وهب از میانه ی راه و یا مانند #حُر در آخرین لحظات...
امام با آغوش باز تو را می پذیرد. مهم تا آخرین نفس پای امام ماندن است..
https://eitaa.com/nasimeasr
ڪوفـيان بـا «ظهور» حسيـن(ع) و
مـا بـا «غـيبـت» تـو #امـتحـان شـديــم،
بـہ راستے ڪداميڪ سخـت تـر اسـٺ!!!
ظهور.... يـا غيــبـٺ؟!
https://eitaa.com/nasimeasr
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 زندگی ائمه(علیهمالسلام) سرتاسر تلاش و مبارزه برای #انجام_مسئولیت بوده است
◾ امام دو شغل دارد: يكى اين است كه قرآن را در دست بگيرد، ديگر اين است كه زمام جامعهى اسلامى را قبضه كند. اگر يکوقتى دشمنهاى دين و انسانیّت، قدرتهاى ظالم و نگذاشتند كه امام اين دو وظيفهى خود را انجام دهد، امام بايد بىامان تلاش و مبارزه كند، تا بتواند اين دو منصب الهى را باز قبضه كند و راهى را كه خداى متعال براى او معیّن كرده است، ادامه دهد.
▫️ ادّعای ما این است كه ائمّهی ما از آغاز تاريخ امامت - جز يك استثناى كوچک- تا روزگار شهادت امام عسکرى - امام يازدهم (صلوات الله عليه) - تقریباً در مدّت اين دويست و پنجاه سال، زندگیشان زندگى مبارزه و جهاد است. اينها يك عدّه مردم مجاهد بودند.
◾ در ميان ما ائمّه (عليهمالسّلام) كسى نيست مگر اينكه يا كشته شد به شمشير، يا اينكه او را در زندان و در تبعيدگاه شهيد و مسموم كردند. همين اجمال كافى است كه ما معتقد شويم كه ائمّهى يازدهگانهى ما (عليهمالسّلام)، همه در حال پيكار و در حال #مبارزه و در حال #جهاد از دنیا رفتند.
📚 کتاب #همرزمان_حسین(علیهالسلام)؛ ص۹۴-۹۷| سخنرانیهای آیتالله خامنهای در محرم الحرام ۱۳۵۱ در هیات انصارالحسین تهران
👈 در ایام محرم، هر شب بخشی از کتاب همرزمان حسین (علیهالسلام)، در این حساب منتشر خواهد شد
🏴 @Khamenei_ir