شهید"محمد حسین یوسف الهی" کیست؟ (دانشنامه میزان) https://www.mizanonline.ir/fa/amp/news/584172
۵ داستان از شهید حسین یوسف الهی
شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود.
1⃣ همرزم شهید: حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت میشود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد.
نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود.
وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: “تو شهید نمیشوی”.
با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر مینوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود.
خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟
2⃣ مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا.
وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند!
بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟
امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد!
3⃣ برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت 10:00 شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمیدانستیم کجا برویم.
جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله!
جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا!
وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی میتواند صحبت کند.
اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟
لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم!
محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و… را گفت!
4⃣ همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم.
محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر41 ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت.
حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر میشود.
امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص میکنم.
صبح رو
امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص میکنم.
صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟
گفت: نه. پرسیدم: چرا؟!
حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را.
با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟
گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟
اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمیشد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود.
اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر میگردیم.
پرسیدم: چه طور؟!
گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل.
من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست.
وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد!
5⃣ همرزم شهید: زمستان سال 64 بود. با بچّه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد سنگر شد و بعد از کلّی خنده و شوخی گفت: در این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند.
بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم.
حسین به همه اشاره کرد به جز من!
چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیّات والفجر 8 محقّق شد!
از این ماجراها در سینه بچّه های اطّلاعات لشکر ثارالله بسیار نهفته است. خداداندچه رابطه ای بین شهیدقاسم سلیمانی وشهیدیوسف الهی بوده است،
خدایا تورابه امام حسین (علیه السلام)راه شهدارانشان مابده تا از قافله عقب نمانیم
🔰 آفتابی که به زائر حسین(ع) میتابد، گناهانش را از بین میبرد.
🔹امام صادق(ع): زائر حسین(ع) وقتی به قصد زیارت از خانهاش خارج میشود، سایهاش بر چیزی نمیافتد، مگر اینکه آن چیز برایش دعا میکند.
و هنگامی که آفتاب بر او بتابد، گناهانش را از بین میبرد، همانطور که آتش، هیزم را از بین میبرد.
🔻کاملالزیارات، ص ۲۷۹
🏴...روزمانده تااربعین💥
#اربعین
#حدیث_اربعین
▪️أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ
🩸سلام بر آن خون هاى جارى ، سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده ، سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته بر نیزه ها🖤
صبح تون حسینی 🏴
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
.
✨ امام صادق (علیه السلام) :
آنکه با پای پیاده به زیارت حسین (ع) رود،خداوند به هر قدمی که بردارد حسنه ای برایش نوشته و گناهی از او محو می کند.
📚کامل الزیارات ص 132.
🏴۲۴روزتااربعین💥
#امام_حسین
#اربعین
#کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیا رفتن به سفر #اربعین واجب؟
پیاده روی به سمت حرم #امام_حسین علیه السلام هر قدمش یک حج و یک عمره است...
🎙 استاد پناهیان
💠 ۵ قلوهایی که رهبر انقلاب نامشان را انتخاب کردند😍😍
🔹زمانیکه تصمیم گرفتند برای دومینبار طعم شیرین پدر و مادرشدن را بچشند، در رحمت پروردگار به رویشان باز شد و اینبار باید انتظار یک ۵ قلو را میکشیدند.
🔹وقتی خبر جنسیت به گوش والدین رسید، پدرشان محمود با هم فکری مادر تصمیم گرفتند اینبار مسئولیت انتخاب اسم را به عهده پدری مهربانتر بگذارد. همان شد که نامهای به دفتر رهبر انقلاب ارسال کرد و خبر آمدن سربازان جدید امام زمان را به ایشان دادند و خواستند نامی برای فرزندانشان انتخاب کنند.
🔹آقا محمود پدر بچهها میگوید: «ظهر روز تاسوعا بود که تماس گرفتند و گفتند که رهبر انقلاب برای دخترها نامهای «زهرا، سارا و مریم» و برای پسرها نامهای «احمد و محمد» را انتخاب کردند. از اینکه رهبر بزرگوار به من و خانوادهام توجه کردند بسیار خوشحال و مسرور شدم.»
#فرزند_آوری
#خانواده_حسینی
#سبک_زندگی
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ انتشار نخستینبار
📹 قابهای ماندگاری از آخرین حضور حاج قاسم سلیمانی فرمانده شهید نیروی قدس در دیدار فرماندهان سپاه با رهبر انقلاب در مهرماه ۱۳۹۸
❤️ #یاد