باید سرود : جلوهی خـیبر گشای ما صادق 🌱
✍ باید نوشت : حـیدر کرّار معرفت احمد ...
💐 #میلاد_پیامبر_اکرم (ص)
🌺 #میلاد_امام_جعفر_صادق (ع)
🌼 #امام_زمان (عج)
💫 @nasle_Ashura
🇮🇷🔴 طنین ندای بانگ تکبیر اللهاکبر روز شنبه در سراسر کشور
🔹شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در بیانیهای از مردم ولایتمدار ایران خواست که روز شنبه ۲۳ مهرماه جاری پس از نماز مغرب و عشا، ندای الله اکبر خود را در سراسر کشور طنین انداز کنند.
🤚#لبیک_یا_خامنه_ای
🇮🇷🇮🇷#ایران
@nasle_Ashura
💠 تسلیم استکبار
🔷هستند كسانی كه هنوز هم انتظار میكشند تا انقلاب، بنا بر رسم تجربهشده تاریخ جدید، امروز و فردا تسلیم قدرتهای استكباری شود و بلغزد در بغل این و آن و دست از مدعیاتش بردارد. در منظر توجه آنان، هیچچیز جز غرب قابل عنایت نیست و از غرب نیز آنچه میشناسند، سرزمین عجایبی است در غایتالقصوای خیالی كامجوییها و لذتپرستیها و لجامگسیختگیها.
#استوری
#شهید_مرتضی_آوینی
@nasle_Ashura
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق محمّد بس است و آل محمّد 😉❤️
💐 #میلاد_پیامبر_اکرم (ص)
🌺 #میلاد_امام_جعفر_صادق (ع)
🌼 #امام_زمان (عج)
💫 @nasle_Ashura
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به این میگن بانوی نمونه که افتخار سرزمین #ایران است! نه امثال معتمدآریا که مایهی ننگ مردم ایران هستند!
⭕️ خانم دکتر بیبی فاطمه حقیرالسادات دارای:
1⃣ دکترای تخصصی نانومدیسین از آمستردام هلند
2⃣ ۱۲ اختراع
3⃣ ۲ محصول دانش بنیان
4⃣ کارآفرین نمونه سال ۱۳۹۷
5⃣ مدیر ۶ شرکت
6⃣ همسر آزاده سرافراز
7⃣ مادر ۴ فرزند
8⃣ مقید و معتقد به #حجاب فاطمی حتی در اروپا
9⃣ عضو شورای شهر یزد
و....
⭕️ جالب است بدانید که وی به برکت تحریمها به تولید داروهای گیاهی درمان سرطان و... روی آورده است.
@nasle_Ashura
کانال شهدایی نسل عاشورا
⏬
⏬
⏬
https://eitaa.com/joinchat/1437401276Cf894fe0129
📡📞ادمین کانال
@NasleAshura
📝اهداف کانال
1️⃣حمایت از پیام رسانهای داخلی
2️⃣انتشار ناب ترین مطالب، از بروزترین و موثق ترین منابع
3️⃣ترویج سبک زندگی شهدایی«ایرانی، اسلامی»
May 11
تشکیل گردان پالیزوانی ها
حاج محمود پالیزوانی دیگر برادر شهیدان پالیزوانی است که از حضورش در جبهه های نبرد و تشکیل گردان پالیزوانی ها می گوید: من بعد از مصطفی به سفارش مرتضی وارد جبهه شدم. تا آن زمان در دادستانی کار می کردم، که دیدم واقعا لازم است به جبهه بروم. به مرتضی که گزینش سپاه بود گفتم میخواهم به جبهه بروم گفت از بسیج نرو، بیا از طریق سپاه اقدام کن. کمی کار تخریب را بلد بودم. رفتم از دادگستری استعفا دادم و در سپاه اسم نوشتم. مصطفی یک سال و نیم می شد که در جبهه بود. هم سنش کم بود هم عاشق جبهه بود. از هر طرف منعش می کردیم از طرف دیگر می رفت و نمی ماند. مدتی در لانه جاسوسی کار تخریب می کردم از همانجا اعزام به جبهه انجام می شد. یادم می آید مصطفی آمده بود تا با ماشین جبهه برود اما سوارش نمی کردند. مصطفی بین رزمنده ها سوار ماشین می شد و می رفت.
وی درباره حضور خود و برادرش در آلمان و انگلستان پیش از انقلاب ادامه می دهد: من قبل از انقلاب در آلمان زندگی می کردم، دو برادر دیگرم هم در انگلستان زندگی می کردند. چون زمان شاه وضعیت بد بود و هر روز مشکل داشتیم، هر زمان منتظر بودیم کسی برای دستگیری در خانه بیاید و پدر و مادرم اذیت شوند. قبل اینکه حضرت امام(ره) به فرانسه بیایند من در فرانسه بودم ولی از موضوع خبر نداشتم. فقط همان روزی که ایشان به پاریس آمد رادیو اعلام کرد [امام] خمینی(ره) به پاریس آمده. به ایران آمدم و چند وقت بعد به نوفل لوشاتو رفتم و بعد از برگشت امام(ره) به ایران برگشتم.
زمانی که به ایران آمدم یک راست به کمیته رفتم. مدتی در کمیته ها بودم و بعد به دادستانی رفتم. بعد از آن جنگ شروع شد و برای رفتن به جبهه اقدام کردم و چون قبلا دوره هایی دیده بودم مسئول آموزش تخریب شدم. به سومار رفتم و بعد راهی فکه شدم. بعد از عملیات والفجر مقدماتی مصطفی، مرتضی، احمد، علی، عباس و پدرم آمدند و اعلام کردند که در جبهه باهم هرکار هست انجام دهیم. بعد مدتی مصطفی تکتیرانداز و آرپیجیزن شد. طی این مدت همه برادرها و پسرهای دوتا برادرم و دامادهایمان کنار هم در گردان تخریب بودیم. کار گردان تخریب هم به این صورت بود که در هر زمان که یگان ها نیاز به نیروی تخریب داشتند چند نفری از نیروهای تخریب را می بردند.
معجزه سه شهید در زنده کردن مادر/ ماجرای گردان پالیزوانیها
روی قبر محمد فرد دیگری را دفن کردند
محمود پالیزوانی از روحیات شهید محمد چنین روایت می کند: ما در خانواده همیشه باهم بودیم. محمد بچه نجیبی بود. خیلی کارهایی که برای دیگران عادی بود را انجام نمی داد. مثلا به هیچ وجه سینما نمی رفت. پدر جوری ما را تربیت کرده بود که حتی ازجلوی سینما هم رد نمی شدیم. من تا کلاس ششم اصلا سینما را نمی شناختم.
در سربازی به دژبانی رفت. میدان شهدا پادگان نیروی هوایی نگهبانی می داد تا اینکه ماجرای انقلاب پیش آمد و چهار نفری به تظاهرات می رفتیم. شبی که فردایش محمد شهید شد ما برای شکستن حکومت نظامی بیرون رفته بودیم که گاردی ها حمله کردند. وارد کوچه ای شدیم و زیر یک پژو خوابیدیم، سربازها تا کنار ماشین آمدند طوری که می توانستیم پوتین سربازها را از کنار چرخ ماشین ببینیم. عباس و احمد یک کوچه بالاتر بودند. سربازهای گارد تا همانجا آمدند و وارد کوچه نشدند چون تاریک بود و بیم داشتند حمله شود.
شب به خانه آمدیم و محمد گفت اگر زیر پژو نرفته بودیم جفتمان را کشته بودند. صبح طبق معمول که پیگیری می کردیم کجا تظاهرات است تا برای کمک برویم، تاکسی عباس را سوار شدم چون می دانستم سربازها کاری به تاکسی ندارند، به میدان ها سر زدم تا مردم اگر کمک خواستند کمک کنم. در حین گشت زدن ها بود که اطلاع دادند یکسری ملحفه و پارچه سفید به بیمارستان بازرگانان ببریم. دم بیمارستان که رسیدم احمد را دیدیم. گفتم اینجا چه کار می کنی؟ گفت محمد تیر خورده است. به داخل رفتم دیدم محمد روی زمین کنار مجروح ها افتاده. چون تیر به ریه هایش خورده بود نمی توانست نفس بکشد. او را به اتاق عمل بردند به تنفس مصنوعی که رسید دیدم دیگر نفس نمی کشد. مطمئن شدم که به شهادت رسیده است با این حال پرستار گریه می کرد و تقلا می کرد تا نفسش برگردد ولی محمد تمام کرده بود.
با این ترفندی که مثلا محمد مریض است و باید به بیمارستان دیگری انتقالش بدهیم پیکرش را داخل آمبولانس گذاشتیم و به دستش سرم زدیم و به مسجد محله رفتیم تا مادر برای آخرین بار بتواند او را ببیند. وقتی به بهشت زهرا(س) رسیدیم با اینکه مسئولان بهشت زهرا(س) از سربازان گارد می ترسیدند و اجازه دفن پیکر را ندادند خود مردم برای خاکسپاری اش آمدند. گفتند بگذارید برای فردا ولی مردم نگذاشتند. قبر کندند، محمد را دفن کردند و پدرم هم بالای بشکه ای رفت و صحبت کرد. چند وقت بعد که بر سر مزارش رفتیم، فهمیدیم در قسمتی که محمد دفن شده کسی دیگری را دفن کرده اند.
محمود پالیزوانی در جملات کوتاهی در وصف شهید می گوید: در یک جمله کوتاه می توانم بگویم آنچه خودش می خواست و فکر می کرد، شد. به تکلیفش در هر زمان درست عمل کرد. کسی نبود که به حرف پدر و مادرش گوش نکند. سال 42 من 10 سالم بود. به خاطر دارم فرمانده کلانتری منطقه وقتی از کوچه رد می شد همه خشک می شدند. آن زمان پدرم عکس امام و رساله اش را داشت و به ما گفت در ناودان خانه قایم کنیم. پدر در چنین شرایطی فرزندانش را بزرگ کرد.
معجزه سه شهید در زنده کردن مادر/ ماجرای گردان پالیزوانیها
محمد، دنیای محبت و عاطفه بود
صدیقه پالیزوانی خواهر شهیدان پالیزوانی که همسرش نیز از شهدای دفاع مقدس است درباره برادرش محمد می گوید: محمد دنیای محبت و عاطفه بود و چون یک خواهر بودم خیلی به من علاقه داشت. یادم هست که یک بار مادر منزل نبود. عید قربان نزدیک بود و پدر یک گوسفند خریده بود. من از اینکه در خانه تنها شدم کمی از گوسفند ترسیدم. وقتی محمد آمد انگار فرشته ای آمده است. وقتی به محمد گفتم من از گوسفند می ترسم خیلی ناراحت شد. دیگر من را تنها نگذاشت تا وقتی مادر به خانه آمد.
من سن کمی داشتم که محمد به شهادت رسید، به خاطر دارم که مرتضی به خانه آمد و گفت محمد تیر خورده است، چند دقیقه بعد پدر وارد شد و گفت می گویند محمد زخمی شده است. من با مادر، خودمان را به بیمارستان بازرگانان رساندیم که آن اتفاق افتاد و نیروی شاهنشاهی با قنداقه تفنگ اول به سینه مادرم زد، مادر که گفت آمده ام تا فرزندم که تیر خورده است را ببینم به او گفت تا یکی از همان گلوله ها را به تو نزدم، برو. بعد هم ما را به بیرون پرت کرد.
محمد به واقع لیاقت شهادت را داشت چون خیلی پاک بود. وقتی فهمیدم به شهادت رسیده است من در عالم بچگی فکر می کردم جنازه را می برند و قرار نیست ما دیگر چیزی ببینیم. تا خود مسجد پشت آمبولانس می دویدیم.
خواهر شهیدان پالیزوانی تنها خواسته خود از شهید محمد را اینطور عنوان می کند: از شهید می خواهیم عاقبت بخیر شویم و در دنیا و آخرت به اهدافی که داریم برسیم.
معجزه سه شهید در زنده کردن مادر/ ماجرای گردان پالیزوانیها
معجزه سه شهید در زنده کردن مادر
علی اکبر فرزند آخر خانواده پالیزوانی نیز در خاطره ای از معجزه شهدا می گوید: سال 84 مادر زمین خورد و لگنش شکست مجبور شدند او را به اتاق ببرند که زیر عمل سکته مغزی کرد. او را از اتاق عمل که بیرون آوردند، عزیز فوت کرد. 45 دقیقه رویش را پوشاندند و حاج علی شهادتین را زیر گوشش خواند و دیدیم جان از بدن عزیز رفت. آمدند که ایشان را به سردخانه ببرند گفتم اگر هزینه اش را بدهیم می توانیم یک شب مادر را نگه داریم؟ قبول کردند. پزشکش هم که جراح مغز متبحری بود گفت مادر فوت کرده است. به فامیل خبر دادیم که بیایند مادر را ببینند. به سه شهید مخصوصا آقا مصطفی توسل پیدا کردم و گفتم ما هنوز به عزیز احتیاج داریم، خدا شاهد است به اتاق برگشتم مادری که 45 دقیقه مرده بود و رویش پارچه کشیده بودند دست برادرم را گرفت. دکترها آمدند و دستگاه هایی که یک ساعت پیش کنده بودند را وصل کردند. حال مادر که کمی بهتر شد دکتر به او گفت من 70 سال است همه چیز دیده ام تو آنطرف چه دیدی؟
مادر تعریف کرد آنطرف بیابانی بود. رسیدم به منطقه ای که خانه های خرابه ای مشابه خانه های قدیمی قم داشت. در باغی باز شد مصطفی و مرتضی و محمد آمدند من را داخل باغ بردند همه آدم هایی که در باغ بودند سرشان نور بود و صورتشان را نمی دیدم. به مادر گفتند شما باید بروی ما هوای تو را داریم و وقتش به سراغت می آییم.
وی می گوید: اگر قرار باشد خصوصیتی از سه برادر شهیدم را بردارم از محمد عاطفه اش را، از مصطفی ایمانش را و از مرتضی سوادش را بر می دارم، از خصوصیات بارز محمد این بود که خیلی باغیرت و عاطفی بود. هر وقت از پادگان می آمد برایم شکلاتی چیزی می آورد.
کوچکترین فرزند خانواده پالیزوانی درخصوص مدافعان حرم و کاری که امروز آن ها انجام می دهند معتقد است: این شهدا همان شهدای دفاع مقدس هستند که امروز به سن شهادت رسیدند. اینها ریشه همان خانواده های مذهبی هستند.
هدایت شده از •| نسل ظهور🇮🇷🇵🇸 |•
روایتی از یک جنایت بزرگ «کومله» در کردستان
اعضای کومله وارد روستا شدند... و در نهایت اقدام به مصادره کامل تکیه دولاب کردند و قرآنهای موجود در آنجا را از بالای پشت بام به داخل گل و خاک پرت کردند.
تعدادی از جوانان روستا در مسجد روستا دور هم جمع شدیم، وضو گرفتیم و دست روی قرآن گذاشتیم و قسم خوردیم که در دفاع از روستا و ایستادگی در مقابل ظالم و مشی ضد دینی این گروهکها با هم همپیمان شویم و مسلح شویم.
متن خبر در کانال شهدایی نسل عاشورا
ساعت چهار بامداد روز ۲۵ اسفندماه سال ۱۳۶۰، گروهک کومله متشکل از ۳۰۰ نفر، روستای دولاب را محاصره کرده و سنگرهای حاشیه روستا را تصرف میکنند و از آنجا دولاب را گلوله باران میکنند اما مقاومت مردم روستا مانع ورود گروهک کومله به داخل روستا میشود.
نیروهای سپاه پاسداران و سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد با مسلح کردن تعدادی از جوانان روستای دولاب در آن شب توانستد با خلق حماسهای ماندگار روستای دولاب را از ضدانقلاب پس بگیرند، حماسهای که ۱۸ نفر از مدافعان روستا در همان شب به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و با خلق این حماسه ماندگار، برگ زرینی بر تاریخ حماسه مردم کردستان در دفاع از آرمان انقلاب اسلامی افزودند.
در واقع روستای شهیدپرور دولاب با تقدیم ۳۰ #شهید، ۶۰ ایثارگر و ۱۵ جانباز سرافراز به #ایران اسلامی ، نقش پررنگی را در برقراری امنیت پایدار در منطقه داشته است.
روایت واقعی حماسه دولاب
محمدرحیم حمهویسی فرمانده وقت پایگاه مقاومت روستای دولاب که یکی از نیروهای تاثیرگذار در حماسه دولاب بود، حماسه دولاب را چنین روایت کرد.
در اوایل پیروزی انقلاب و حتی قبل از آن، گروهکهای ضد انقلاب چه کومله و چه دموکرات به روستای دولاب رفتو آمد داشتند، این گروهکها اکثرا به زور از مردم روستا پول و آذوقه میگرفتند، مردم روستایی که خود در فقر و نداری زندگی میکردند اما مجبور بودند برای اینکه مورد آزار و اذیت این گروهکها قرار نگیرند هر چه در دست و بال داشتند به آنها میدادند
حتی در مواردی به خانه مخالفان خود حمله میکردند و آنها را به اسارت میگرفتند خود بنده حدود ۷ ماه و ۲۰ روز در اسارت این گروهکها بودم و انواع شکنجههای روحی و روانی را میدادند اما پدرم با پرداخت مبلغ زیادی پول به آنها توانست من را آزاد کند البته از ما قول گرفتند که اگر یکبار دیگر علیه آنها حرفی بزنیم و یا اقدامی انجام دهیم تمام اموال پدرم را مصادر میکنند، البته بعد از آزادشدن هم چندین ماه تحت تعقیب این گروهکها بودم و حتی از خانه نمیتوانستم بیرون بیاییم.
در اسفندماه سال ۵۹ اعضای کومله وارد روستا شدند و در آن زمان به زور ۲۸۷ هزار تومان را با عنوان «یارمهتی» یا کمکی از مردم روستا جمعآوری کردند و در نهایت اقدام به مصادره کامل تکیه دولاب کردند و قرآنهای موجود در آنجا را از بالای پشت بام به داخل گل و خاک پرت کردند، تکیهای که در اعتقاد نه تنها مردم روستا بلکه اکثر مردم منطقه جایگاه والایی داشت.
مردم روستای دولاب از این حرکت کومله بسیار ناراحت و عصبانی شدند و دیگر تحمل این همه جور، ظلم و ستم آنها را نداشتند لذا تعدادی از جوانان روستا در مسجد روستا دور هم جمع شدیم، وضو گرفتیم و دست روی قرآن گذاشتیم و قسم خوردیم که در دفاع از روستا و ایستادگی در مقابل ظالم و مشی ضد دینی این گروهکها با هم همپیمان شویم و مسلح شویم.
کانال شهدایی نسل عاشورا
⭕️ تنها راه نجات
آیتاللهالعظمی #جوادی_آملی :
🔹مواظب باشیم این نظام نه به آسانی به دست آمده و نه به آسانی برمیگردد. اگر معاذالله کمترین آسیبی ببینید، تمام لعنتهای گذشته دامنگیر ما میشود، الی یوم القیامة هر مسلمانی که بیاید، لعنتش دامنگیر ماست.
…بر همۀ ما واجب عینی است که اين نظام را حفظ بکنیم… کاری که باعث تضعیف این نظام است، باعث تفرقه است، باعث نفاقافکنی است، باعث طمع بیگانه است، حرام عینی است.
#لبیک_یا_خامنه_ای
برای#ایران
🌷@nasle_Ashura
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰سکانسی از یک فیلم
⭕️بیشتر با مفهوم شعار زن-زندگی-آزادی آشنا می شوید 😏
حتما ببینید
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب
کانال شهدایی نسل عاشورا
https://eitaa.com/joinchat/1437401276Cf894fe0129
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️حاجی صدامو داری
حتما ببینید
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران
کانال شهدایی نسل عاشورا
https://eitaa.com/joinchat/1437401276Cf894fe0129