#نصرآبادنیوز | #شاعران_نصرآباد
#شاعران_منطقه #محمداباد
#محمدمومنی
🗻 نصرآباد نیوز ای دیوان شاعر
🗻 سلام من رسون بر جمشید شاعر
🗻 بگو که مومنی را افتخار است
🗻 بگوید شعری در وصف عشایر
🌺 سه گل دیدم غنچه کرده لب را
🌻 ببوسم هر سه لب مانند حب را
🌺 میون داینی و جیران ترکی
🌻 بگیرد مومنی گلنار عرب را
🗓| ۲۰۱۷
🆔 @NASRABADNEWS
پایگاه خبری نصرآبادنیوز
#نصرآبادنیوز | #شاعران_نصرآباد #شاعران_منطقه #محمداباد #محمدمومنی 🗻 نصرآباد نیوز ای دیوان
#نصرآبادنیوز | #شاعران_نصرآباد
#پاسخ_جمشید_ب_آقای_مومنی:
●جناب مومنی،دوست گرامی
●اول دارم حضورت یک سلامی
●چرا می نالی از دست زمانه
●مگر جانا گرفتار چه دامی
●جناب مومنی ،ای مرد دانا
●الا ای شاعر پاک و توانا
●دعا کردی نصیبم کربلا شه
●دعایت بر دلم بنشست جانا
🗓| ۲۰۱۷
🆔 @NASRABADNEWS
#نصرآبادنیوز | #شاعران_نصرآباد
#همشهری۲ #نصر:
#دروصف_جمشید:
○تو جمشیدی و اشعارت فزون است
○عیار شعر تو از حد برون است
○سخن گفتن ز ایل و قوم شاعر
○خدا داند فقط کار جنون است
#همشهری۲ #نصر:
#دروصف_حسن_پالاهنگ:
○حسن جان شعر میگویی تو بسیار
○به داراب رفته ای یا خطه ی لار
○به هرجا منزل از شادی گرفتی
○خدا باشد تورا دایم نگهدار
🗓| ۲۰۱۷
🆔 @NASRABADNEWS
🌸🍃🌸🍃
#داستان #حکایت #آموزند
داستاني كه ارزش خواندن دارد👇
خانم معلمی تعریف میکرد :
در مدرسه ابتدایی بودم ؛ مدتی بود تعدادی از بچهها را برای یک سرود آماده میکردم .
به نیّت اینکه آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان ..
پدر و مادرشان هم برای مراسم دعوت شده بودند و بچّهها در مقابل معلّمان و اولیاء سرود را اجرا خواهند کرد ..
چندین بار تمرین کردیم و سرود رو کامل یاد گرفتند .
روز مراسم بچهها را آوردم و مرتبشان کردم ..
باهم در مقابل اولیاء و معلّمان شروع به خواندن سرود کردند ...
ناگهان دختری از جمع جدا شد و بجای خواندن سرود شروع کرد به حرکت انجام دادن جلوی جمع .
دست و پا تکان میداد و خودش رو عقب جلو میکرد و حرکات عجیبی انجام میداد ..
بچهها هم سرود را میخواندن و ریز میخندیدند ، کمی مانده بود بخاطر خندهشان هرچه رشته کرده بودم پنبه شود .!
سرم از غصه سنگین شده بود و نمیتونستم جلوی چشم مردم یک تنبیه حسابیش هم بکنم ...
خب چرا این بچّه این کار رو میکنه ؟! چرا شرم نمیکنه از رفتارش؟! این که قبلش بچّه ی زرنگ و عاقلی بود !!
نمونه ای خوب و تو دل بروی بچّهها بود !!
رفتم روبرویش ، بهش اشاراتی کردم ، هیچی نمیفهمید ...
به قدری عصبانیام کرده بود که آب دهانم را نمیتوانستم قورت دهم .
خونسردی خود را حفظ کردم ، آرام رفتم سراغش و دستش را گرفتم ، انگار جیوه بود خودش را از دستم رها کرد و رفت آن طرفتر و دوباره شروع کرد .!
فضا پر از خنده حاضران شده بود ، همه سیر خندیدند ...
نگاهی گرداندنم ؛ مدیر را دیدم .. رنگش عوض شده بود ، از عصبانیت و شرم عرقهایش سرازیر بود .
از صندلیش بلند شد و آمد کنارم ، سرش را نزدیک کرد و گفت : فقط این مراسم تمام شود ، ببین با این بچه چکار کنم ؟! اخراجش میکنم ، تا عمر دارد نباید برگردد مدرسه ...
من هم کمی روغنش را زیاد کردم تا اخراج آن دانشآموز حتمی شود ..
حالا اون کسی که کنارم بود ، مادر بچّه بود ، رفته بود جلو و تمام جوگیر شده بود ..
بسیار پرشور میخندید و کف میزد ،
دخترک هم با تشویق مادر گرمتر از پیش شده بود ..
همین که سرود تمام شد پریدم بالای سن و بازوی بچه را گرفتم و گفتم :
چرا اینجوری کردی؟!
چرا با دوستانت سرود را نخواندی؟!
دخترک جواب داد :
آخر مادرم اینجاست ، برای مادرم این کار را میکردم !!
معلّم گفت : با این جوابش بیشتر عصبانی شده و توی دلم گفتم : آخر ندید بَدید همه مثل تو مادر یا پدرشان اینجاست ، چرا آنها اینچنین نمیکنند و خود را لوس نمیکنند ؟!
چشمام گرد شد و خواستم پایین بکشمش که گفت :
خانم صبر کن بگذار مادرم متوجه نشود ، خودم توضیح میدهم ؛ مادر من مثل بقّیه مادرها نیست ، مادر من "کرولال" است ،
چیزی نمیشنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه میکردم ...
تا او هم مثل بقّیه ی مادران این شادی را حس کند .!
این کار من رقص و پایکوبی نبود ،
این زبان اشاره است ، زبان کرولالها
همین که این حرفها را زد از جا جهیدم ، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم ، و دختر را محکم بغل کردم !!
آفرین دختر ، چقدر باهوش ، مادرش چقدر برایش عزیز ، ببین به چه چیزی فکر کرده ؟!!!
فضای مراسم پر شد از پچپچ و درگوشی حرف زدن و ... تا اینکه همه موضوع را فهمیدند ،
نه تنها من که هرکس آنجا بود از اولیا و معلّمان همه را گریاند !!
از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانشآموز نمونه را به او عطا کرد !!!
با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند ، گاهی جلوتر از مادرش میرفت و مثل بزغاله برای مادرش جست و خیز میکرد تا مادرش را شاد کند !!
👌درس این داستان این بود ؛ زود عصبانی نشو ، زود از کوره در نرو ، تلاش کن زود قضاوت نکنی ، صبر کن تا همهی زوایا برایت روشن شود تا ماجرا را درست بفهمی !!
🔅داستان های آخر شب نصرابادنیوز👇
📘 @NASRABADNEWS
┄┄┅┅✿🍃❀💜❀🍃✿┅┅┄┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#حدیث #حدیث_روز
💕🍃امام علی علیهالسلام:
اگر آنچه مردگان شما دیده اند ،ببینید
همانا بی تاب و هراسان می شوید
نهج البلاغه، خطبه۲۰
📌پایگاه نصرآباد نیوز
🆔 @NASRABADNEWS
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹فرق نمی کند که تقویم
🌹پایــیز باشد یا بهــار
🌹تابســتان یا زمسـ️ـتان
🌹بی دوست
🌹هیچ زمانی زیبا نيست
🌹تقدیم به شما دوستان جان
🌹سه شنبه تون زیبـا
#صبح_بخیر
📌پایگاه نصرآباد نیوز
💟 @NASRABADNEWS
❤🌹
سلام علیکم
صبح همگی بخیر
این هم برای اون عزیزانی که هر چی می بینند و می شنوند و... باور می کنند(یکی از بچه ها و مدیران تعریف میکرد که میگن سردار نیستش مدتیه و یسری حرفای دیگه، گفتم چرا هرچی میشه زود باور می کنند و تعریف میکنن):👇😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حضور سردار قاآنی در مراسم تشییع پیکر شهید نیلفروشان در میدان امام حسین تهران
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حضور سردار قاآنی در تشییع شهید نیلفروشان در تهران
@Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حضور سردار قاآنی در مراسم استقبال از پیکر شهید نیلفروشان
▫️تصاویری از حضور سردار قاآنی فرمانده نیروی قدس سپاه در مراسم استقبال از پیکر شهید عالی مقام، عباس نیل فروشان در فرودگاه مهرآباد
▫️غیبت دوهفته ای سردار قاآنی در فضای رسانه ای موجب شایعات مختلف شده بود.
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ #سراسری #خودرو
خطاب به برخی از افراد سودجو: سلام ما را به وجدانت برسان اگر بیدار بود بپرس چگونه شبها آسوده میخوابد؟!
🆔 @NASRABADNEWS