eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
883 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
15.2هزار ویدیو
515 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 🔴 از اولین تا آخرین دیدار با شهید قاسم سلیمانی 9⃣ به روایت سردار مرتضی قربانی ━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 🔅 شب عملیات کربلای ۵، صدام هزار فرمانده را به گاردن پارتی دعوت کرده بود ما آنجا به اهل بیت متوسل شدیم و به خدا توکل کردیم. خدا صدام را فریب داد. دقیقا شب عملیات کربلای ۵ صدام بالغ بر هزار نفر از فرماندهان گردان، تیپ، لشکر و قرارگاه را به بغداد و گاردن پارتی برای دادن مدال دعوت کرده بود. دقیقا مراسم صدام ساعت هفت و نیم شب شروع می شد ما ساعت ۱۰ و نیم شب به عراق زدیم. یکی از معجزات الهی بود که هیچ فرمانده ای در منطقه وجود نداشت.  ما راحت رفتیم خط اول و دوم را گرفتیم. در غرب کانال ماهیگیری من، حاج قاسم سلیمانی و کوثری در شش کیلومتری بصره ۲۲ روز با دشمن جنگیدیم که روزی ۴۰-۵۰ هزار گلوله روی سر ما ریخته می شد. برای من و قاسم ۱۲ موشک اسکات زدند. آنجا قاسم با وجود اینکه خیلی از بچه هایش آنجا شهید شدند خم به ابرو نیاورد و من آنجا شجاعت، اقتدار و مقاومت سردار رشید اسلام سپهبد قاسم سلیمانی را ستایش کردم که این بشر چقدر خالصانه و بی ریا کار می کرد. ما نه می توانستیم آب بخوریم، نه می توانستیم دستشویی برویم نه می توانستیم غذا بخوریم و نه بخوابیم. ما ۲۲ روز نمازمان را با پوتین خواندیم. تمام لباس ما  خون بود. موشک های اسکاتی را که می زدند به باتلاق دریاچه نمک می خورد و گل و لای بالا می رفت و روی سر ما می ریخت. آب هم نبود که دست و روی مان را بشوریم. یک پل بود که شب در لحظه ای امکانات می آمد. تمام نیروهای ما زخمی یا شهید شدند. یک گردان ۳۰۰ نفره می آمد و تا فردا شب ۵۰ نفر زنده می ماندند، بقیه شهید و زخمی می شدند. ما در این ۲۲ روز با قاسم و محمد کوثری کتف ارتش عراق را از پشت گرفتیم و الحمدالله دشمن آنجا یک تلفات بسیار بسیار سنگین داد و شکست فاحشی خورد و قطعنامه ۵۹۸ آنجا رقم خورد و همه لشکرهای سپاه و ارتش واقعا فداکاری کردند، خصوصا هوانیروز، نیروی هوایی و توپخانه. عربستان بعد از فتح خرمشهر به صدام ۴۶ میلیارد دلار داد در آن زمان عده ای مخالف این قطعنامه ۵۹۸ بودند، می گفتند جنگ باید ادامه پیدا کند. البته عده ای هم می گفتند این اتفاق باید زودتر می افتاد. آن عده ای که می گویند چرا زودتر اتفاق نیفتاد چرا خودشان نیامدند بایستند و تمامش کنند؟ کجا بودید؟ در تهران و اصفهان قایم شده بودید و حالا تحلیل می کنید؟ کسی که می گوید بعد از فتح خرمشهر چرا جنگ تمام نشد خودش کجا بود؟ نمی شود تحلیل آب دوغ خیاری کرد. ما از اول جنگ تا فتح خرمشهر ۵۰ هزار اسیر گرفتیم، تمام این ژنرال ها و فرماندهان عراقی که گرفتیم می گفتند دنبال براندازی هستند و می خواهند ادامه دهند. ما می گفتیم تنبیه متجاوز، غرامت جنگی و عقب نشینی به مرزها. امام این سه راهکار را فرمودند. این منطقی است. به هیچ یک از این ها تن ندادند. ضمن آنکه عربستان بعد از فتح خرمشهر ۴۶ میلیارد دلار به صدام داد و ارتش او را تجهیز کردند. ما تحلیل های بیخودی نباید بکنیم. تحلیل باید واقعی باشد. در مورد قطعنامه ما تابع نظر امام بودیم؛ از خودمان حرفی نداشتیم. وظیفه ما این بود که بجنگیم. واقعا اواخر جنگ امکانات مان کم بود. آقای رضایی خدمت امام نامه نوشتند که این امکانات را می خواهیم که شر صدام را بکنیم. اما توان نظام هم آنقدر نبود؛ در محاصره اقتصادی بودیم، آمریکایی ها در منطقه هواپیمای مسافربری مان را زدند و … . دیگر تصمیم ولی فقیه و امر امام بود که قطعنامه را پذیرفتند. امام با خدا معامله کرد و فرمود جام قطعنامه را سرکشیدم. از طرف دیگر اما خداوند چنان سیلی در صورت صدام زد که به کویت حمله کرد. ✦━•··‏​‏​​‏•✦❁🍃❁✦•‏​‏··•​​‏━✦ دنبال کننده باشید http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
⭕️یک طراحی فوق‌العاده برای خفت ابَر ذلت بدانید آنجایی که فکرش را نمی‌کنید ما نزدیک شما هستیم...
🔰 در شورای انقلاب از حرکت دانشجویان دفاع می‌کردیم 👈🏼 روایت آیت‌الله خامنه‌ای از حادثه تسخیر لانه جاسوسی 🔻 رهبر انقلاب: کشمکش عظیمى بود: از آن طرف، هیئت دولت موقّت بشدّت ناراحت [بود] که این چه حادثه‏اى است، و از طرف دیگر، مردم در شور و حماسه و مانند اینها، و بالاخره هم به استعفاى دولت موقّت منجر شد. و ما طبعاً مسئله را از دیدگاه آن کسانى میدیدیم که به مبارزه با آمریکا به صورت واقعى و حقیقى معتقد هستند؛ لذا بود که ما در داخل شوراى انقلاب، از حرکت این بچّه‏‌ها دفاع میکردیم. ۱۳۶۳/۸/۷ ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔻چند ماه قبل از شهادت محمودرضا یک شب خواب شهیدهمت رادیدم. دیدم دقیقا در موقعیتی که در پایان بندی اپیزودهای مستند سردار خیبر نشان می دهد، با بسیجی هایی که کنار ماشین تویوتا منتظر حاج همت هستند تا با او دست بدهند، ایستاده ام. 🔆حاج همت با قدم های تند آمد و رسید کنار تويوتا. من دستم را جلو بردم. دستش را گرفتم و بغلش کردم. هنوز دست حاج همت توی دستم بود که به او گفتم: «دست ما را هم بگیرید» منظورم شفاعت برای باز شدن باب شهادت بود. حاج همت گفت: «دست من نیست» و دستم را رها کرد. 📍از همان شب تا مدتی ذهنم درگیر این موضوع شده بود که چطور ممکن است دست شهدا در برآوردن چنین حاجتی باز نباشد. فکر میکردم اگر چنین چیزی دست شهدا نیست، پس دست چه کسی است؟! تا اینکه یک شب که در منزل محمودرضا مهمان بودم، خوابم را برای او تعریف کردم. خیلی مطمئن گفت: «راست گفته ، دست او نیست!» بیشتر تعجب کردم. بعد گفت: «من در سوریه خودم به این نتیجه رسیده ام و با یقین میگویم هرکس شهید شده، خواسته که شهید بشود. شهادت شهید فقط دست خودش است.» (قسمتی از کتاب تو شهید نمی شوی) ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
📜 پوستر | 🔻 انقلابی های فاتح لانه جاسوسی که در شهید شدند 👊 هویزه، شهادتگاه مردان مقاومت و ایستادگی در برابر استکبار است. هویزه قتلگاه استکبارستیزان است. 🕌 هویزه مظلوم، مرقد متبرک پرچمداران مبارزه آگاهانه با استکبار است. ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻روز سیزده آبان که در اون روز کشور نام روز استکبار رو بر اون روز نهاده است به نظر من ضمن اینکه اون نام،نام درستی است روز جوان است... ➕به راهیان نوربپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
📔 | 📚 عنوان کتاب: عزرائیل_کهنه سرباز 🔻گذری برماجراهای امنیتی در چهل سال گذشته ی انقلاب ✍🏼نویسنده:نیما اکبر خانی ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔅 تاریخ تولد: ۱۳ شهریور ۱۳۶۳ 📆 تاریخ شهادت: ۱۳ آبان ۱۳۹۴ 📌مزار شهید: گلزار شهدا پاکدشت 🕊محل شهادت : حلب 🔻 شهید مدافع حرم «قدیر سرلک» یادگار «عبدالحسین» سیزدهم شهریور ماه 1363 در تهران چشم به جهان گشود. 💢 شهید سرلک دارای روحیه شهادت طلبی، پشتکار، حسن خلق، سخت کوشی و ساده زیستی بود. ایشان تحصیلات در سطوح مختلف آموزشی: فوق دیپلم در رشته «برق صنعتی»، کارشناسی رشته «هوافضا» و کارشناسی ارشد رشته «جغرافیا و برنامه ریزی روستایی» به خوبی گذراند. 🔅 ستوان یکم پاسدار قدیر سرلک سال‌ها به عنوان فرمانده گردان امام حسین(ع) سپاه ناحیه شهید محلاتی مشغول خدمت می کرد. ⚜ او در جریان مأموریت مستشاری که در سوریه حاضر شده بود، در روز سیزدهم آبان ماه 1394 منطقه حلب به شهادت رسید و در گلزار شهدای ده امام شهرستان پاکدشت به خاک سپرده شد. "قسمتی از متن وصیت نامه شهید" ➖ دیشب خواب  امام (ره) را دیدم,دیدم سر پل  صراط ایستاده و با همان  خضوع همیشگی داره رد میشه. 💠 صدا زدم ,جلوشو گرفتم,گفتم چه جوریه شما راحت رد میشید؟پس ما چی ؟فرمود:اینجا دیگه  اعمال دنیوی شماست,که به کارتون میاد. 🌀 خلاصه نتونستم ردبشم,تو  ذهن خودم که من آدم خوبی هستم ولی در عمل نه. نمیدونم چقدر توشه برای پل صراط گذاشتم فقط به کرمش امیدوارم و  دعای خیر آدم هایی که تا تونستم , به قول گفته حاج آقا کارشون رو طبق  قانون و کار خیر راه انداختم.امیدوارم دعام کنند. ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔅 تاریخ تولد: ۱ خرداد ۱۳۶۸ 📆 تاریخ شهادت: ۱۳ آبان ۱۳۹۴ 📌مزار شهید: بهشت زهرا قطعه ۵۳ 🕊محل شهادت : حلب 📍پرنده خوش سیمایی را کنار حرم حضرت زینب ترسیم کرد و با خط زیبایش نوشت بسم رب زینب. به گمانم پرنده خیالش بود که در حوالی حرم بال های غیرتش را گشوده بود. 💎 روح الله قربانی آقازاده بود اما حسابش از خیلی ها جدا بود. مهارت هایش را پیشکش کرد به شهر بی قرار سوریه.‌ گذشت از دانشگاه و مدرک زبان، از زندگی آسوده و بدون دردسر، از عاشقانه هایش با زینب اش .. ♦️روح الله معنای واقعی بأبی أنت و امی و جانی و مالی و اهلی است برای ارباب و خواهر مضطرش...همه را فدا کرد حتی جانش را. شاید دلتنگی هایش در روزهای بی مادری و عشقش به حضرت زهرا سبب شد تا به رسم حضرت مادر بسوزد. پیکری سوخته مهمان زینب منتظر شد در معراج شهدا و مدتی بعد چشم هایش جز زیبایی چیزی ندید و لب هایش با ذکر ما رایت الا جمیلا ارام گرفت. ◽️بگذریم از دلتنگی هایش برای همسر شهیدش. از زمان که هر ثانیه اش یادآور خاطره ای است و بغض مهمان دلش می شود. از آررزوهایی که آرزو ماندند. از روزهایی که تلخ می گذرد. ازعده ای که هنوز هم نمک طعنه بر زخم دلش می پاشند. بگذریم از پنجشنبه ها و دلتنگی و مزار شهید. اما به قول خودش همه اینها فدای حرم عمه سادات و آرامش آنجا. ✍️نویسنده : ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔻سردار شهید مدافع حرم حاج ذاکر حیدری سال ۱۳۴۳ در روستای لله لو ورزقان آذربایجان بدنیا آمد فرمانده عملیات توپخانه لشکر عاشورا در زمان دفاع مقدس بود با شهیدحاج احمد کاظمی ارتباطی تنگاتنگ داشت شهیدی که دائم الوضو بودن ونماز اول وقتش معروف بود وتنها پسرش را به غربت فرستاد وگفت خون تو از خون دیگر فرزندان این سرزمین ومردم رنگین تر نیست. ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻 ماجرای شهید ابراهیم هادی و دختر جوان .... 🎙 استاد عالی ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
4_5902293514435167326.pdf
7.51M
📔 | 🔻 نسخه PDF کتاب تپه کرجی ها ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻داشتن میرفتن جنوب،از این گردنش پلاکش رو درآورد پرت کرد وسط بچه ها گفت بچه ها ما رفتیم خداحافظ... ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻بچه های معبر شهادت چیه؟ معبر خلاصی از دست نَفس چیه؟ ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
| 🔻 افشین یا محمد هادی؟!!! 🌟اسمش افشین بود. گفت: از این اسم خوشم نمیاد. روی کاغذ ترکیبی از نام محمد و دوازده امام(ع) رو نوشت و ریخت توی یک ظرف. بعد هم قرعه کشید. بار اول اسم محمد هادی بیرون اومد. بار دوم هم محمـدهادی در اومد. بار سوم هم همینطور. از اون روز به بعد اسمش شد: آقا محمد هادی یاد شهدا با صلوات🌷 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
| 🔻شهید آتش‌نشان «بهنام میرزاخانی» ۳۳ روز از دامادی‌اش می‌گذشت، که در حادثه پلاسکو دچار سوختگی شد و به فیض شهادت نائل آمد و در قطعه ۵۰ گلزار شهدای تهران آرام گرفت.  📍مادر شهید در خصوص ارادت فرزند خود به شهدا بیان کرد: بهنام تا فرصتی به دست می‌آورد، راهی گلزار شهدا می‌شد. تفریحش زیارت شهدا بود. شب‌های قدر را در کنار آن‌ها احیا می‌کرد و آرزو داشت در قطعه شهدا آرام بگیرد تا پس از شهادت باز هم با دوستان وی در این مکان مقدس جمع شوند. مادرش میگوید: 🌟فرزندم به شهیدان «محمدابراهیم همت»، «سید احمد پلارک» و «محمدهادی ذوالفقاری» علاقه خاصی داشت. ❣بهنام عاشق شغل آتش‌ نشانی بود و همیشه می‌گفت، «آتش‌نشانی شغل نیست، عشق است.» ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻نوشته بودن الان که برگردیم تهران اولین جایی که میریم سر قبر بابامونه تو بهشت زهرا صورتمون رو میزاریم رو سنگ قبرش ازش عذرخواهی میکنیم ما نمیدونستیم کجا بودن... 📍 مرکز فضای مجازی راهیان نور ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🚩اخلاق و رفتار :(1) 🌹بعد از شهادت ایشان، آقا که به منزل ما تشریف آوردند و سه ربع، از یک ساعت را از شخصیت حاج حسن صحبت کردند و فرمودند: حاج حسن در کار خودش آنقدر سریع و تند پیش می‌رفت که بعضی مواقع من او را نگه می‌داشتم و مانع می‌شدم که جلوتر نروید...به نقل از خانواده ایشان  🌹در كارهایش خیلی منظم بود. هیچ وقت چیزی را جا نمی‌گذاشت. خیلی رئوف بود، یك داد سر كسی نمی‌زد، به اطرافیانش بسیار محبت می‌كرد. به من خیلی محبت داشت. شاید باور نكنید، اما می‌‌آمد من را می‌بوئید و می‌بوسید، مثل كسی كه گلی را بو می‌كند، من را می‌بویید. می‌گفت همه‌ی افتخار من این است كه مادری فداكار مثل تو دارم. به من می‌گفت هر چیزی كه لازم داری و می‌خواهی به من بگو و چرا به بچه‌های دیگرت می‌گویی؟ بگذار این اجر به من برسد. من ذره‌ای ناراحتی از این پسرم ندارم. مانند یك پسر هجده ساله، شیرین‌ زبان وخندان بود...ایشان چند خوبی داشت كه من در آن شبی هم كه حضرت آقا زحمت كشیدند و به منزل ما تشریف آوردند، وقتی از من خواستند كه درباره‌ی خصوصیات پسرم صحبت كنم، همین خوبی‌ها را گفتم. یكی این‌كه به شركت در نماز جمعه پایبند بود. من یاد ندارم كه نماز جمعه‌ی ایشان ترك شده باشد. دیگر آن كه عصرهای جمعه كه معمولاً فرزندان ونوه‌ها و عروس‌هایم هم در منزل ما بودند، او هم می‌آمد و دعای سمات می‌خواند. بعد از دعای سمات، حدیث كساء را می‌خواند و خیلی خوب تفسیر می‌كرد. حسن آقا همیشه موفق بود. در زندگی ذره‌ای از كمك به مستضعفان غفلت نمی‌كرد. از دعا و اشك برای حضرت سیدالشهدا (ع) جدا نمی‌شد. حسن آقا از اولِ جوانی به نماز اول وقت و نماز جماعت خیلی علاقه داشت. سعی می‌كرد در هر جایی كه هست، نماز جماعت تشكیل بدهد. امام جماعت محل كارش هم بود و در منزل هم امام جماعت ما بود. صبح‌ها یك ساعت مانده به اذان صبح از خواب بلند می‌شد. بعد از نماز صبح، زیارت عاشورا را از حفظ می‌خواند. بعد برای ورزش یا پیاده‌روی می‌رفت بیرون. روزش را این‌طور شروع می‌كرد... راوی: مرحومه فاطمه جلیلی، مادر شهیدان تهرانی مقدم 🌹حاج حسن آقا هر وقت به دیدن مادر می‌آمد، دست او را می‌بوسید و می‌گفت اینجا بهشت است! همه‌ی ما را هم توصیه می‌كرد دست مادرمان را ببوسیم؛ ما افتخار نوكری مادرمان را از حاج حسن آقا یاد گرفتیم... برادر شهید، حاج محمد 🌹پدرم فردي نظامي بود اما ما اطلاع زيادي از كار آن نداشتيم. چون كار را با تمام سختی و مصائبش در پشت در خانه می گذاشت و تنها با عنوان پدري دلسوز وارد خانه می شد. اين يكي از ويژگي هاي عالي پدرم بود كه تا زمان شهادت وي، سختي كار و فشار محيط كارش را به منزل منتقل نكرده بود. تواضع و اخلاص پدر از ويژگي هاي منحصر به فرد او بود. برايم جالب بود كه بعد از شهادت پدرم فهميدم در طول زندگي اش، گروه هاي سني متفاوتي را در جبهه و هم پشت جبهه تحت تاثير رفتارش قرار داده. اين را از صحبت هاي متفاوت افراد و بعد از شهادت وي متوجه شدم... نماز اول وقت برای پدرم در حکم اوجب واجبات بود. تحت هیچ‌شرایطی نماز اول وقتش قضا نمی‌شد. اگر امکانش بود، خودش را به مسجد می‌رساند. اگر نه، هرجا که بود (تأکید و تکرار می‌کند: «هرکجا که بود») به‌سرعت گوشه‌ای مشغول نماز می‌شد. در مسافرت‌ها، همیشه زیراندازی پشت ماشین داشتیم که رأس اذان، آن را کنار جاده پهن می‌کردیم و همراه پدر به نماز می‌ایستادیم. نماز جمعه هم رکن دیگر خانه‌ی ما بود. برای پدر این‌ که ما به نماز جمعه نرویم، به‌هیچ‌وجه تعریف‌شده نبود. هرطور بود، هرجمعه همگی به مراسم نماز جمعه می‌رفتیم. تا یاد دارم، این‌ سنت در خانه‌مان بوده است... همیشه می‌گفت: کاری که ما می‌کنیم خیلی حساس است و اهمیت دارد و اصلاً صرف ایران نیست که از این کار استفاده کند. اعتقاد داشت این موشک‌ها در واقع اختراع شیعه است و می‌گفت: می‌خواهم روی این موشک‌ها بزنم «ساخت شیعه» و به اذن خدا و کمک اهل بیت کاری خواهیم کرد که آیندگان خواهند فهمید چقدر اهمیت  دارد. در جواب بچه‌ها که از او می‌پرسیدند: چرا بابای همه را تلویزیون نشان می‌دهد، اما شما را نشان نمی‌دهد؟»... هیچ وقت نمی‌گفت که همه این کارها، کار ماست، تنها چیزی که این اواخر می‌گفت، این بود که: ما کاری داریم می‌کنیم که امیدواریم به واسطه آن مقدمات ظهور را فراهم شود، وقتی حضرت بقیة الله تشریف بیاورند، شاید از این ابزار استفاده کنند. اگر شما صبور باشید، در اجرا این کار شریک خواهید بود و ما از این حرف‌ها انرژی زیادی می‌گرفتیم... به نقل از همسر و فرزندان ایشان 
🎨 لوح | کاری از مرکز طراحان 💠 شهید حاج عبدالله میثمی : توان ما به میزان امکانات ما نیست، توان ما به میزان اتصال ما به خداست. 🔅 طراح | خادم الشهدا ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻چه می جویی؟عشق اینجاست چه می جویی؟انسان اینجاست... 📍مرکز فضای مجازی راهیان نور ➕به راهیان نوربپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔅 تاریخ تولد: ۹ تیر ۱۳۶۴ 📆 تاریخ شهادت: ۱۶ آبان ۱۳۸۴ 📌مزار شهید: بهشت زهرا 🕊محل شهادت : حلب 📍شھـ♡ــیدی که حـاج قاسم برایش صدقه کنار میگذاشت. 💎 پس از شهادتش، حاج قاسم سلیمانی با کلماتی مقتدرانه او را این‎گونه توصیف کرد: رشادت‌ها و شجاعت‌های شهید عمار مانند همت بود، عمار مثل پسرم بود، همیشه برایش صدقه می‌گذاشتم و میگفتم مراقب خودتان باشید. 📌نحوه شهادت: 🔅 صبح ۱۶ آبان سال ۱۳۹۴ قرار بود بچه ها در چارچوب عملیات محرم برای آزادسازے حلب به یک محدودھ مثلثی شکل حمله کنند. 🔹 پس از اینکه او و دوتن از همرزمانش در سرمای شدید ریف حلب وضو گرفته و نماز جماعت صبح را سه نفره به جا می آورند، حمله آغاز می شود. 🌀 هنوز چند ده متر پیش نرفته بودند که آماج گلوله ها و تیرها از راه می رسد. 🔻 محمدحسین جلوی همه بود، برای اینکه از وضعیت همرزمانش باخبر شود، همانطور به صورت نیم خیز، سرش را برمی گرداند که آنها را ببیند، در همین حال ترکشی به پشت سرش اصابت کرده و در اثر آن به شهادت رسید. ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News