✫⇠ #خاطرات_شهید_ابراهیم_همت
✫⇠قسمت:5⃣✍به روایت همسر شهید
💥 تازه اول راه بود گفتم: حالا تعارف را می گذاریم کنار می رویم سر اصل مطلب... اصل مطلب این بود که خیلی از خانواده ها راضی نمی شدند دخترهاشان را بدهند به سپاهی یا رزمنده، حتی آنهایی که خیلی ادعا داشتند. و بخصوص خانواده ی من. گفتم: خانواده ی من تیپ خاص خودشان را دارند. به این سادگی ها با این چیزها کنار نمی آیند. اول این که باید راضی شان کنید به این ازدواج. بعد هم این که باید بدانند من اصلا مهریه نمی خواهم. گفت: من وقت این جور کارها را ندارم. عصبانی شدم گفتم: شما که وقت نداری با پدر و مادر من حرف بزنی یا راضی شان کنی بیخود کرده ایی آمده ای ازدواج کنی، همین جا قضیه راتمامش می کنیم. مرا به خیر و شما را به سلامت...
💥 بلند شدم سریع بروم از اتاق بیرون، که برگشت گفت: من گفتم وقت ندارم، نگفتم که توكل هم ندارم. شما نگذاشتید من حرفم تمام شود... ازم خواهش کرد بگیرم بنشینم. نشستم. گفت: خطبه ی عقد من و شما خیلی وقت است که جاری شده. نفهمیدم. گذاشتم باز به حساب بی احترامی... گفت: توی سفر حجم، در تمام لحظه هایی که دور خانه ی خدا طواف می کردم، فقط شما را کنار خودم می دیدم. آنجا خودم را لعنت می کردم. به خودم می گفتم این نفس پلید من ست، نفس اماره ی من است، که نمی گذارد من به عبادتم برسم. ولی بعد که برگشتم پاوه دیدمتان به خودم گفتم این قسمتم بوده که ... نگاهم کرد...
💥گفتم: من سر حرف خودم، در هر حال، هستم. راضی کردن خانوادهام با شما, حرف آخر. یک ماه بعد آمد رفت خانه مان، بعد از عملیاتی سخت، که عده یی از بچه های اصفهان در آن شهید شده بودند. با آمبولانس آمد، خسته و خاکی و خونین، به خواستگاری کسی که خانه هم نبود. رفته بود پاوه... به ابراهیم گفته بودند, این دختر خواستگار زیاد داشته. اصلا پا توی اتاق نگذاشته که بخواهد حرف بزند. جواب که، چه عرض کنیم والله...
گفته بوده شاید این بار با دفعه های قبل فرق داشته باشد. گفته بودند: نیستش که الآن... گفته بوده بزرگترهاش که هستند. رضایت شما هم برای من شرط است....گفته بودند ولی اصل ماجرا اوست نه ما که بیاییم مثلا چیزی بگوییم... گفته بوده «خدای او هم بزرگ است. همین طوری که خدای من...»
💥مادرم می گفت: نمی دانم چرا نرم شدیم، یا بد قلقی نکردیم، یا جواب رد ندادیم، من أصلا آماده شده بودم بگویم شرط اول مان این است که داماد سپاهی نباشد، واقعا نمی دانم چرا این طور شد. شاید قسمت بوده.... فکر کنم یک روز قبل از عقد بود که ابراهیم بهم گفت: اگر اسیر شدم یا مجروح باز هم حاضرید کنار من زندگی کنید؟... گفتم: من این روزها فقط فهمیده ام که آرم سپاه را باید خونین ببینم... نگاهم کرد، در سکوت، تا بگویم: من به پای شهادت شما نشسته ام... می بینید؟من هم بلدم توکل کنم... اما اصلا مراسم نداشتیم، من بودم و ابراهیم و خانواده هامان، یک حلقه خریدیم، کوچک ترینش را، به هزار تومان. ابراهیم حلقه نخواست. از طلا و پلاتین واین چیزها خوشش نمی آمد. نه که خوشش نیاید. به شرع احترام می گذاشت...
💥گفت: اگر مصلحت بدانید من فقط یک انگشتر عقیق بر می دارم... به 150 تومان... پدرم گفت: تو آبروی ما را بردی.. گفتم: چرا؟... چی شده مگر؟... گفت: کی شنیده تا حالا برای داماد فقط یک انگشتر عقيق بخرند؟... گفت: "می خندند به آدم...." ابراهیم زنگ زد خانه. مادرم عذر خواست، گوشی را داد به پدرم. پدرم گفت: شما بروید یک حلقه ی آبرودار بخرید بیاورید بعد بیایید با هم صحبت می کنیم... ابراهیم گفت: این از سر من هم زیاد است، آقای بدیهیان... شما فقط دعا کنید من بتوانم توی زندگی مشتركم حق همین انگشتر را هم درست ادا کنم... بقیه اش دیگر کرم شماست و مصلحت...خدا خودش کریم است.... به همین انگشتر هم خیلی مقید بود ابراهیم که حتما باید دستش باشد....
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه
دعوتید به کانال کتاب
https://t.me/joinchat/AAAAAEJEIKPUP7yYXPfLSg
https://t.me/nasserkaveh44
Www.naserkaveh.com
ادامه دارد...✒️
✫⇠ #خاطرات_شهید_ابراهیم_همت
✫⇠قسمت:6⃣✍به روایت همسر شهید
💥 طوری که وقتی شکست، فکر کنم توی عملیات خرمشهر، رفت با همان عقیق و با همان مدل یکی دیگر خرید، دستش کرد آورد نشانم داد. خندیدم گفتم: حالا چه اصراری ست که این همه قید و بند داشته باشی؟... گفت: این حلقه سایه ی یک مرد یا یک زن است توی زندگی مشترک هردوشان، من دوست دارم سایه ی تو همیشه دنبال من باشد. این حلقه همیشه در اوج تنهایی ها همین را یاد من می آورد. و من گاهی محتاج میشوم که یادم بیاورد. میفهمی محتاج شدن یعنی چه؟. بعدها که از روز خرید حرف می زدیم می گفت: هر بار که می گفتی این را نمی خواهم آن را نمی خواهم، یا مراعات جیب مرا می کردی اگر چیزی می خواستی، خدا را شکر می کردم و می گفتم این همان کسی است که سالها دنبالش می گشتم و پیداش نمی کردم....
💥 آن روزها مد بود ماها سارافون بپوشیم. حالا مانتو مد است. سارافون سرمه یی ام را پوشیدم، با یک جفت کفش ملی، و یک روسری مشکی به جای مقنعه های الآن. زن برادرش آمد روسری کرمش را داد به من گفت: این را سرت کن که شگون داشته باشد!... ابراهیم رفته بود مادرش را از شهرضا بیاورد. زنگ زد خانه مان احوالم را بپرسد و این که کم و کسری دارم یا نه... گفتم: «نه.» گفتم: فقط یادتان باشد شما هم باید با لباس سپاه بیایید توی مراسم عقد...
خندید گفت: مگر قرار بود با لباس دیگری بیایم؟... آمد، ولی لباس معلوم بود براش بزرگ است. گفتم: «مال كيه؟» گفت: «لباس های خودم خیلی کهنه بود.»
💥راست می گفت. هنوز هم دارم شان. کهنگی شان را به یادگار نگه داشته ام. گفت: از برادرم قرض گرفته ام. شلوارش را گتر کرده بود، با پوتین واکس زده، حاضر و آماده. انگار همین الآن بخواهد بلند شود برود جبهه... عقد ما روز 23 دی ماه سال 60 بود، یا به عبارتی هفدهم ربیع الاول، روز تولد پیغمبر. برای عقد رفتیم خانه ی آقای روحانی، که بعد امام جمعه ی اصفهان شدند. من قبلش اصرار داشتم ,اگر می شود برویم خدمت امام. تنها خواهشم از ابراهیم همین بود... گفت: هر کاری هر چیزی بخواهید دریغ نمی کنم از تان. فقط خواهشم این ست که نخواهید لحظه یی عمر مردی را صرف عقد خودم بکنم که کارهای مهم تری دارد. من نمی توانم سر پل صراط جواب این قصورم را بدهم....
💥 آن روزها ما شور و حال عجیبی داشتیم، جوانی بود و خیلی چیزهای دیگر، پدرم روی مهریه اصرار داشت. کوتاه هم نمی آمد. به ابراهیم گفتم: مگر قرار نبود شما با هم صحبت کنید؟... گفت: آخر خوب نیست آدم بیاید به پدر عروسش بگوید من می خواهم دختر تان را بدون مهریه عقد کنم. چرا چنین چیزی از من خواستی؟... به پدرم گفت من جفت خودم را پیدا کرده ام، آقای بدیهیان، به خاطر پول و مادیات هم از دستش نمی دهم. هرچی شما تعیین کنید من قبول دارم. پاش را هم امضا می کنم پدرم نگاهی به من کرد و ابراهیم و همه. سکوتش طولانی شد. ابراهیم گفت: این حرف را با تمام وجودم گفتم. مطمئن باشید...
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه
دعوتید به کانال کتاب
https://t.me/joinchat/AAAAAEJEIKPUP7yYXPfLSg
https://t.me/nasserkaveh44
Www.naserkaveh.com
ادامه دارد...✒️
4_685064536595628307.mp3
10.68M
✅ قال رسول الله:رَجَبٌ شَهْرُ الِاسْتِغْفَارِ لِأُمَّتِی ...
🔊ای خالق دادارم پاکم کن و خاکم کن...
🔹#مناجات_با_خدا (شب اول ماه رجب) و روضه شب جمعه
#پیشنهاد_دانلود
🎤حاج میثم #مطیعی
🔹کانال اشک - پایگاه نشر روضه
Eitaa.com/Kanal_AshK
🌹سلام خدمت تمام دوستان عزیز:
برای پیگری ادامه عاشقانه شهید و همسرش به آدرس سایت بالا 👆مراجعه کنید.... التماس دعا
ارادتمند: ناصر کاوه
#جوان_عزیز_اسمان_منتظر_توست
🔸دو گروهی که خداوند در ماه #رجـب چشـم انتظار آنهاست
🔸مرحوم آقاي #دولابي به نقل از آيتالله انصاري همداني(اعلی اللّه مقامهما الشّریف) آن #عارف بزرگوار، فرمودند:
🔸خداي متعال از اوّل ماه رجب چشم انتظار #دو گروه است.
◀️ يكي #جوانها. عشق خدا جوانهاست.
🔸علاقه عجيبي به #جوان دارد.
🔸براي همين #بهشتش را پر از #جوان ميكند.
🔸حداكثر سن در جنّتالمأوي 35 است، نه 40 و همه به حالت شباب هستند.
🔸خدا اينقدر دوست دارد. چشم انتظار است جوان بيايد تا در ماه #رجب بگويد «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ» #پروردگار عالم ميگويد:
🔸 جوان من! خوش آمدي.
🔸آيتالله انصاري همداني(اعلي اللّه مقامه الشّریف) فرموده بودند:
🔸 پروردگار عالم در ماه #رجب به #جوانها عجيب نگاه ميكند.
🔸اگر #جواني تا پانزدهم هنوز نيامده، دائم نگاه ميكند، يك شبي او را مجلسي ميبرد، جايي ميكشاند و او را در دام تقوي مياندازد. ميگويد: بنده من! تو را برگرداندم، خودت نيامدي، تو را كشاندم.
🔸لذا يك گروه که #خدا چشم انتظار آنهاست، همين #جوانها هستند؛ منتها، تهمتزننده را قبول نميكند ولو از اين گروه، إلّا حلاليّت بطلبد.
◀️دومين گروه که #ذوالجلال و #الاكرام در ماه رجب چشم انتظار آنهاست، آن كسي است كه لحظات #آخر عمرش رسیده است، چه جوان چه پير. يك طوري در ماه رجب ميخواهد او را پاك كند.
#آیت_الله_انصاری_همدانی_ره
#مرحوم_دولابی_ره
@samad1001
#نهج_البلاغه
✨وَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ يَشْتَدَّ خَوْفُکُمْ مِنَ اللهِ، وَأَنْ يَحْسُنَ ظَنُّکُمْ بِهِ، فَاجْمَعُوا بَيْنَهُمَا، فَإِنَّ الْعَبْدَ إِنَّمَا يَکُونُ حُسْنُ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ عَلَى قَدْرِ خَوْفِهِ مِنْ رَبِّهِ، وَإِنَّ أَحْسَنَ النَّاسِ ظَنّاً بِاللهِ أَشَدُّهُمْ خَوْفاً للهِِ✨
💠اگر می توانید که ترس از خدا را فراوان ،خوش بینی خود را به خدا نیکو گردانید ،چنین کنید ،هر دو را جمع کنید ، زیرا بنده خدا خوش بینی او به پروردگار باید به اندازه ترسیدن او باشد ، و آن کس که به خدا خوش بین تر است ، باید بیشتر از دیگران از کیفر الهی بترسد.
📚 #نامه ۲۷
@nahjol_balagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻شهید محمدابراهیم همت: از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته شده است بپاخیزید و اسلام خود را دریابید.
۱۷ اسفند، سالروز شهادت «محمدابراهیم همت» فرمانده دلاور لشکر ۲۷ محمد رسولالله گرامی باد.
(ستاد مرکزی راهیان نور کشور)
➕ راهیان نور👇
@Rahianenoor_News
🔸 روحانی، شب گذشته: "رئیسجمهور فرانسه به من گفت ما در سال ۹۱ تصمیم به جنگ با ایران گرفته بودیم، مردم به شما رای دادن، تصمیم ما عوض شد."
🔹رهبر انقلاب (اردیبهشت ۹۶): گاهی میشنویم بعضیها گفتهاند ما که مسئولیت گرفتیم، سایه جنگ را از کشور دور کردیم. این درست نیست، آنچه سایه جنگ را از سر این کشور رفع کرده است، حضور مردم بوده است.
⭕️روحانی دیروز گفته "مرزهای جنوب را دادهایم به سپاه که با قاچاق مبارزه کند؛ خب ۱۰تا قاچاق میشود یکی از آنها را میگیرند؛ از دستشان در میرود؛ کار خیلی سختی است."
⛔️دو نکته مهم:
اول اینکه در تاریخ ۶ اسفند، مقامات دولت خبر از ورود سپاه برای مبارزه با قاچاق در مرزها "طی دو هفته آینده" را دادند. یعنی تاریخ ۲۰ اسفند❗️ و شیخ حسن کمی در حمله به سپاه عجله کرد و در تاریخ ۱۶ اسفند گاف داد❗️
دوم اینکه طبق آمار رسمی، ۸۰ درصد کالاهای قاچاق از مبادی رسمی (گمرکات) وارد کشور میشوند که مستقیما تحت نظر دولت است❗️و باز هم جناب دکتر❗️گاف دادند.
🔸نتیجه اخلاقی: آقای روحانی، دفعه بعد خواستید به کسی یا نهادی حمله کنید، بیشتر دقت کنید♂️😁
@Afsaran_ir
سایه خیالی / #علی_مختارزاده
جناب آقای #روحانی فرمودند که به گفته ماکرون قبل از انتخابات سال نود و دو اجماع در بین پنج کشور #قدرتمند دنیا برای حمله به ایران بوجود آمد که با انتخاب ایشون این حمله نظامی منتفی شد.
بسیار هم عالی که #انتخاب جناب روحانی سایه یک #جنگ بزرگ رو از سر کشور دور کرد . اما در صورت حمله این کشورها به ایران چه اتفاقی میفتاد؟
در جنگ دشمن ابتدائا توسط حمله وسیع نیروی هوایی اقدام به بمباران زیرساختهای ما میکنه.
یعنی اولین جایی که به #ذهن دشمن برای توجیه حمله #نظامی میرسه بمباران وسیع تاسیسات #هستهای ایران بود از فردو گرفته تا نطنز و در نهایت نیروگاه بوشهر. اما هیچکدوم از این حملات نمیتونست قدرت هستهای ایران رو نابود کنه و نهایتا یکی دوسال وقفه در این توانمندی ایجاد میکرد و مشروعیت حرکت ایران رو برای دستیابی به سلاح هستهای در بین افکار عمومی دنیا ایجاد میکرد.
حالا امروز با اینکه سایه #جنگ_خیالی از سر کشور برداشته شده چه اتفاقی افتاده؟ #ده تن #اورانیوم_غنی_شده ما به #سیصد_کیلو رسیده و سانتریفیوژهای پیشرفته ما به نسل یک برگشته وتعداد اونها هم از نوزده هزار به پنج هزار کاهش پیدا کرده . بدون جنگ !!! با کلی تعهد و بازرسی !!! زیبا نیست؟
اگر یک حمله وسیع به ایران شکل میگرفت مطمئنا ارزش پولی کشور نسبت به سال نود و دو به #یک_سوم و یا حتی یک چهارم کاهش پیدا میکرد یعنی #دلار سه هزار تومنی سال نود و دو به هجده هزار تومن میرسید . راستی الان قیمت دلار چنده ؟ کسی میدونه؟
در صورت وقوع جنگ قیمت کالاهای اساسی به صورت #جهشی بالا میرفت یعنی شما هرروز یک سطل ماست رو به قیمت بالاتری نسبت به روز قبل میخریدید ، الحمدلله که نسبت به سال نود و دو قیمتها هیچ تغییری نکرده.
در صورت وقوع جنگ #مسکن راکد و #کارخونهها #تعطیل میشد حقوق کارگران پرداخت نمیشد و #کارگران معترض و مردم #عصبانی میشدند ، الحمدلله که امروز اینطور نیست.
این یعنی کاری که جنگ با ایران انجام میداد ، #ترس از سایه جنگ در مغز #لیبرالها و #غربگراها امروز بدون جنگ در کشور انجام داد. اگر تفکر انقلابی و نگاه به درون در کشور حاکم میشد ، نه تنها هیچکدام از اتفاقهای بالا نمیفتاد بلکه امروز در جایگاهی به مراتب #بالاتر از حالا ایستاده بودیم.
دشمن ابتدا به مغزهای واداده و غربگرا حمله میکنه وگرنه گزینه نظامی سالهاست به یک #جوک و #دروغ تبدیل شده.
#والعاقبه_للمتقین
#علی_مختارزاده
⭕️ حاج آقای #رئیسی؛
امروز نه فقط ۱۶ میلیون بلکه همه مردم ایران شعار انتخاباتی مون رو فریاد می زنیم و مطالبه می کنیم
"ابراهیم بت شکن، بت فسادو بشکن"
🍂
🔻 دعا برای صدام 😄
عازم جبهه بودیم مادر دوستم که اولین اعزام پسرش بود آمده بود ما را بدرقه کند. خیلی قربان صدقه ما می رفت و به جان دشمن ناله و نفرین می کرد گفتم:"مادر شما دیگه برگردید و دعا کنید انشاءالله ما هم شهید شویم" گفت:"خدانکنه پسرم، الهی صدام شهید بشه که این آتش رو به پا کرد و...."😂
@defae_moghadas
🍂
#کشکول(18 اسفند 97) :
💥 حکایتی عبرتآموز, از امام باقر (ع)👇روایت شده: خداوند عزوجل به حضرت شعیب نبی علیهالسلام وحی فرستاد که صد هزار نفر از قومت را عذاب میکنم؛ چهل هزار نفر از اشرار و شصت هزار نفر از نیکان را! عرض کرد: پروردگارا! اشرار مستحق عذاب هستند، اما نیکان را چرا عذاب میکنی.😇
💥 خداوند وحی فرستاد: " زیرا آنان با 😈 معصیت کاران سازش کردند و به خاطر غضب من، نسبت به آنها خشمگین نشدند."الکافی؛ ج5؛ ص 55
"مداهنه" یعنی چه؟👇
یکی از رفتارهای مذموم که مورد نکوهش قرار گرفته، "مداهنه "است...
ادهان و مداهنه به معنى نرمش و انعطاف به خرج دادن و کنایه است از روى خوش نشان دادن است و این تعبیر معمولاً در مورد انعطافهای مذموم و منافقانه به کار مىرود. تفسیر نمونه، ج24، ص 385
💥 خداوند در قرآن کریم دربارۀ کافران به رسول خدا میفرماید: این تکذیب کنندگان دوست مىدارند تو و آنان هر یک درباره دین دیگرى مسامحه روا بدارید (وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُون) ؛سوره قلم، آیه 9- براساس آنچه نقل شده، کفار به رسول خدا ( ص) پیشنهاد کرده بودند از تعرض به خدایان ایشان کوتاه بیاید و ایشان هم متقابلاً متعرض پروردگار او نشوند... المیزان فی تفسیر القرآن، ج19، ص 371
💥 امیرالمؤمنین (ع) مداهنه کنندگان را چنین توصیف میکنند: نهج البلاغه؛ خطبه 233 "خدا شما را بیامرزد، بدانید شما درزمانی زندگى مىکنید که در آن گویندۀ حقّ اندک؛ زبان از راستگویی ناتوان و آنان که بر حقّاند خوار هستند.مردم بر نافرمانى (خداو رسولش) آمادهشدهاند و بر مماشات و سازگارى باهم همراه گشته اند."
💥 ترک نهی از منکر و مدارا با گناهکار باعث میشود رفتهرفته قبح معصیت در جامعه از بین برود؛ تا جایی که معصیتکاران از انجام گناهان، شرم و ابایی نخواهند داشت؛ همان چیزی که نمونههای فراوانی از آن را میتوان در جوامع امروزی مشاهده کرد.
💥 فضیلت امر به معروف و نهی از منکراز دیدگاه👇
حضرت علی (ع): اهمیّت امر به معروف و نهی از منکر را در مقایسه با جهاد در راه خدا این گونه بیان می فرمایند: "همه اعمال نیک و حتی جهاد در راه خدا در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر مثل قطره در مقابل دریاست. " و " امر به معروف و نهی از منکر نه اجل کسی را نزدیک می سازد و نه روزی او را کم می کند."
💠 معجونی به نام #چمران👈 الگوئی برای همه دورانها و همه "خصوصا مسئولین"یک نفر را فرض کنید با سابقه علمی بسیار عالی که در ایالات متحده آمریکا مشغول به تحصیل در سطوح عالی بوده و یک #دانشمند_فیزیک پلاسمای هستهای به شمار میرود. یک شخص دیگر را فرض کنید که گروهبان تعلیم دهندهی #عملیات_های_نظامی است؛ در لبنان کار با آرپیجی را یاد گرفته و در جنگ، به رزمندگان خودمان آموزش میدهد.
این دو شخصیت را با هم ترکیب کنید؛ احساسات رقیق و #ایمان_قوی را به آن اضافه کنید. معجونی به دست میآید به نام #چمران. معجونی که با وجود او تضاد بین سنت و مدرنیته میشود حرف مُفت؛ تضاد بین ایمان و علم میشود حرف خندهدار. معجونی که این تضادهای قلابی را که تحت عنوان نظریه مطرح است باطل میکند و میشود نمونهی بارز یک استاد و #دانشمند_بسیجی..ِ👇
💥 قسمتی از نیایش شهید چمران
💠 "من دنیا را طلاق دادم. خدای بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند. مقیاس ها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواسته های عادی و مادی و شخصی در نظرم حذف شد. روزگاری گذشت که دنیا و مافیها را سه طلاقه کردم و ازهمه چیز خود گذشتم. از همه چیز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و این شاید مهمترین و اساسی ترین پایه پیروزی من در این امتحان سخت باشد."...👌 #کتاب-زندگی-به-سبک-شهدا-ناصر-کاوه دعوتید به کانال کتاب👇
https://t.me/nasserkaveh44
Www.naserkaveh.com