eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
882 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
15.2هزار ویدیو
515 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ره آیت الله شاه آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره: 🔻 از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم. قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و التبه بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور می‌کردم که جنگ میان حضرت و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت مشرّف شدم و عرض ادب کردم. 🔻 در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.» عرض کردم: «چطور آقا؟» فرمودند: «بالاخره معلوم می‌شود این بساط.» من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: «من یک نکته به تو می‌گویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمی‌دانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما می‌رسد. 🔻 این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم. در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند. 🔻 اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد. منبع: به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰. دعوتید به کانال سپاه
🌹تواضع:👇 ❣️برای سخنرانی به یکی از نهادها اومده بود. وقتِ نماز برا تجدیدِ وضو رفتم دستشویی. درِتوالتِ اول رو باز کردم دیدم کثیفه ، برا همین رفتم توالت دوم و.... 🍁همزمان با من حاج آقا شاه آبادی هم وارد دستشویی شد، در ِتوالت اول که کثیف بود رو باز کرد ، اما به جای اینکه بره سراغ توالتِ بعدی، عبا و قبایش رو بیرون آورد، آستینِ لباسش رو بالا زد و توالت رو حسابی‌تمیز‌ کرد. حاج آقا شاه آبادی اون موقع نمایندۀ مجلس بود...😇👌 خاطره ای از روحانی شهید مهدی شاه آبادی منبع: سالنامه یاران ناب 1389 دعوتید به کانال شهدا
🚩زندگی نامه شهید غلامعلی رجبی(2) 🌼توی دوران سربازی شده بود راننده‌ی قریب، پیشکار شاپور غلام‌رضا پهلوی. همراه او می‌رفت سرکشی باغ‌های غلام‌رضا پهلوی. توی باغ لب به چیزی نمی‌زد، آن‌قدر که بالاخره یک روز صدای قریب درامده بود که :همه به من التماس می‌کنن اجازه بدم از میوه‌های باغ ببرن ولی تو حتی میوه‌هایی که خودم برات کنار می‌ذارم رو هم برنمی‌داری ببری؟!» 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌼با قریب (پیشکار شاپور غلام‌رضا پهلوی) رفته بود کاخ شاپور غلام‌رضا، موقع نهار رسیده بودند. آقای قریب او را برده بود آشپزخانه و سفارش کرده بود که هرچه می‌خواهد بهش بدهند. آن روز مهمانی بود و آشپزخانه پر از غذا و دسرهای مختلف. □ 🌼به این جا که رسید مادر با کنجکاوی پرسید «خب مادر، چی خوردی؟» غلام‌علی خندید، گفت «خب معلومه، هیچی! اومدم تو کوچه پس کوچه‌ها یه نونوایی پیدا کردم، یه نون خریدم و کمی پنیر و انگور. نشستم کنار جوی آب و جای شما خالی، ناهارم رو خوردم.» 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 قبل از انقلاب هر کسی، هر کاری که می‌توانست برای پیروزی انقلاب می‌کرد.غلام‌علی هم مطالبی را برای نوشتن نمایشنامه‌ای با موضوع قضاوت‌های امیرالمومنین(ع) به من داد. نمایشنامه را نوشتم. خیلی خوشش آمد. نمایش را در شبستان مسجد اجرا کردیم. یکی از نقش‌های اصلی را به من داد. خودش هم نشست گوشه‌ی سن و ماهرانه با دهانش صدای نی درآورد. برای اهالی محل خیلی جالب و تاثیرگذار بود. 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 انقلاب که شد، با دوستانش توی مسجد امام علی (ع) خیابان آذربایجان، پایگاه مردمی تشکیل دادند. هر جا که لازم بود، حضور داشتند. مثلاً اسلحه‌هایی که دست مردم بود را جمع می‌کردند و تحویل می‌دادند. یکی از رفقایش توی کمیته مسئولیت داشت، آمد غلام‌علی را برد خانه‌ی یکی از درباری‌ها. او و یک سرباز را گذاشته بود آن‌جا مراقب وسایل خانه باشد. بعدازظهر آمدند اموال را ثبت کردند. وقت رفتن غلام‌علی کلیدها را می‌دهد دست رفیقش و می‌گوید « من دیگه نیستم.» رفیقش با تعجب می‌پرسد «چرا؟» غلام‌علی جواب می‌دهد: اینا آتیشه. می‌ترسم دستمو بسوزونم. 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 آن وقت‌ها خیلی از بچه مذهبی‌ها جذب گروه‌هایی مثل فرقان و حجتیه و منافقین خلق می‌شدند. فعالیت خیلی زیادی در غرب تهران  داشتند. غلام‌علی آن‌قدر با آن‌ها دوست بود و تأثیرگذار که خیلی‌هایشان را از آن گروه‌ها کشید بیرون. حاج منصور ارضی می‌گفت:👇 « جذب غلام‌علی واقعاً هنرمندانه بود.» 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 برگرفته از کتاب شهید غلام‌علی رجبی یادگاران 24-   انتشارات روایت فتح
4_654294566253366165.mp3
3.97M
تندخوانی قرآن/جزء دوم/ استاد معتز آقایی
نانسی پلوسی رئیس مجلس نمایندگان آمریکا برای حفاظت در برابر کرونا از پارچه ای شبیه به لنگ یا دستمال یزدی استفاده کرده است!! آمریکا آمریکا که می گفتن این بود؟؟؟؟
🔴اقتصاد آمریکا و شمارش معکوس انفجار: ویروس کرونا بیش از هر کشور دیگری به جان اقتصاد آمریکا افتاده و با شمارش معکوس، ایالات متحده را به نقطه صفر انفجار از درون نزدیک می‌سازد... آمریکا (تحریم کننده فروش نفت ایران) مجبور شده نفتِ 18 دلاری را منفی  35 دلار بفروشد، یعنی پولی هم به خریداران بدهد، چرا که امکان انبار کردن بیشتر نفت را ندارد.تاکنون، کرونا بالاترین خسارت را به اقتصاد آمریکا زده است. زیان اقتصاد این کشور از کرونا 350 میلیارد دلار می‌باشد که حتی از ضرر ناشی از حملات 11 سپتامبر (111میلیارد دلار) نیز بیشتر بوده است. به گزارش مؤسسه اعتبارسنجی «مودی» کرونا تا کنون 29 درصد از تولید ناخالص آمریکا را از بین برده است. همچنین «کمیته بودجه فدرال مسئولانه» پیش‌بینی کرده اثرات و هزینه‌های شیوع کرونا، کسری بودجه دولت را چهار برابر کند. از سوی دیگر کرونا موجب بیکار شدن 22 میلیون آمریکایی شده؛ به طوریکه شبکه سی‌ان‌ان تصریح کرد؛ "کرونا در یک ماه، جهش یک دهه گذشته اقتصاد آمریکا را نابود کرد." در حالیکه که آمریکا در اواخر دهه 90 میلادی 231 میلیارد دلار مازاد درآمد اقتصادی داشت، اکنون به یک بدهکار تمام عیار تبدیل شده است. واشنگتن پست با انعکاس نگرانی کارشناسان اقتصادی، نوشته است: "شیوع کرونا، اوضاع فاجعه‌باری را رقم‌زده و باعث افزایش بدهی ملی [ایالات متحده] به بالاترین میزان از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون شده است" شرایط در آمریکا به گونه‌ای است که از هر 10 نفر امریکایی، تنها 4 نفر پول کافی برای پرداخت هزینه‌های غیرمترقبه خود را دارند...
🎥 مهدی محمدی نوشت:👆 این ویدئوی مهمی است. تعداد زیاد نفتکش پر از خام را نشان می دهد که بدون تقاضای مصرف در جنوب کالیفرنیا لنگر انداخته اند. چند نکته کوتاه اینجا مهم است: اول- بحران کرونا و تعطیل شدن بسیاری از خطوط حمل و‌ نقل هوایی و زمینی، به اضافه خانه نشینی مردم و تعطیلی صنایع و کارخانه ها، تقاضای جهانی نفت را به شدت کاهش داده و این امر به افت شدید قیمت انجامیده. دوم- چون نفت مصرف نمی شود، فضاهای ذخیره سازی از جمله نفتکش ها پر شده و هزینه نگهداری رو به رشد است. سوم- کسانی نفت را برای آوریل پیش خرید کرده اند اکنون مشتری برای فروش ندارند. اگر قرارداد آنها از نوعی باشد که مجبور باشند فیزیک نفت خریداری شده را تحویل بگیرند، باید چند برابر ارزش آن هزینه نگهداری بدهند. بنابراین حاضرند نفت خود را به قیمت صفر به هر مشتری بدهند یا یک چیزی هم اضافه پرداخت کنند. چهارم- عدم توافق روسیه و سعودی برای کاهش تولید هم مزید بر علت است. روشن نیست وضعیت کنونی تا کی ادامه خواهد یافت ولی حرکت اجباری ایران در سال های اخیر به سمت صادرات محصولات پالایشگاهی بجای نفت خام، مصداق سبب خیر شدن عدو بوده که اکنون ثمرات خود را نشان میدهد.
💐 کشکول (99/38):👇 🌼ازپيامبر اكرم (ص) نقل شده: اي مردم ماه رمضان ماهيست كه ابتدايش رحمت، ميانه اش مغفرت وانتهايش رهايي ازآتش است... و آن ماه صبر است وثواب صبر، بهشت است و ن ماه تصفيه است و ماهي است كه در آن روزي مومن زياد مي شود كشف الاسرار و عده الابرار، ج 1، ص490 📣روزه در اسارت:👇 🌼روزی نبود که بدن بچه ها زیر باتوم و شلاق های بعثی ها کمبود و سیاه نشود. بدون مقدمه وارد آسایشگاه می شدند و همه را به باد کتک می گرفتند. بخصوص در طول ماه مبارک رمضان چرا که بچه ها مقاوم تر و استوارار از بقیه مواقع به نماز و راز و نیاز می پرداختند و این برای آنها غیرقابل تحمل بود. آخرین روزهای ماه مبارک رمضان بود بچه ها همه از غم پایان ماه مبارک زانوی ماتم بغل گرفته بودند. در آسایشگاه را باز کرده بودند تا بچه ها بیرون بروند و ساعتی درفضای آزاد باشند. فرصتی از این بهتر هیچ پیدا نمی شد همه با چشم هایشان با هم حرف می زدند. تصمیم بر این شد تا در فضای باز مراسم دعا و راز و نیاز برگزار گردد. 🌼همه کف حیاط نشستند و مراسم شروع شد. صدای ناله و گریه بچه ها آسایشگاه را می لرزاند. وچه بسا که تن بعثی ها بیشتر می لرزید آنها هر لحظه منتظر حادثه ای بودند. ترس تمام وجودشان را فراگرفته بود چرا که در آن حالت هیچ کس به فکر جان خود نبود و همه غرق در راز و نیاز با خدای خود بودند. بعثی ها به سرعت به داخل حیاط آمدند شروع کردند به زدن بچه ها و بردن آنها به طرف آسایشگاه. اما سربازان بعثی هرچه تلاش می کردند کمتر نتیجه می گرفتند. گویی به زمین چسبیده بودند. هیچ کس تکان نمی خورد... 🌼 فرمانده اردوگاه خودش به میان بچه ها آمد درحالیکه استیصال و بیچارگی از سر و رویش می بارید شروع کرد به حرف زدن که از هر آسایشگاه یک نفر نماینده بیاید تا صحبت کنیم. اگر خودمان توانستیم خواسته هایتان را برآورده می کنیم وگرنه به بغداد مکاتبه می کنیم تا آنها خواسته های شما را برآورده کنند. بچه ها راضی شدند و همه به آسایشگاه هایشان رفتند. ولی آنها در را بستند و رفتند. بعد از چند دقیقه آمدند وشروع کردند به کتک زدن بچه ها آن هم چه زدنی. ظرفهای غذا، کوزه های آب و همه چیز را جمع کردند و با خودشان بردند. 🌼بچه ها دو روز بدون آب و غذا بودند. با وجود همه این آزارها و گرسنگی و تشنگی های هر روزه، هیچ کدام خم به ابرو نیاوردند و دست به سوی آنها دراز نکردند. بالاخره بعثی ها در برابر این همه استقامت و پایداری تسلیم شدند و بعد از دو روز ظرف های غذا و آب را به برای بچه ها آوردند و این را خوب فهمیدند که تشنگی و گرسنگی صحرای کربلاالگویی برای آنهاست و آنها نمی توانند با این حربه ها بچه ها را تسلیم نمایند. , راوی: نورمحمد نیازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 کاری کرد که بمب اتم نمی‌توانست بکند! روزهای کرونایی جهان از دید نادر طالب‌زاده: اولین بار است که در رسانه‌های خبری جهان، همه می‌گویند اگر خدا بخواهد اتفاق خوبی میافتد، انگار کرونا، جهان سکولار را تغییر داده است. 🌱🌱🌱🌱
خدایا مرا ببخش_ محمود کریمی.mp3
12.8M
🚩 سلام: بارها و بارها گوش کنید, امید دارم که خدا به حق ابوفاضل(ع) گناهان همه را بیامرزد👌🙏التماس: دعا عبد گنهکارت دلش بی‌قراره بنده‌ات به غیر از تو کسی رو نداره خدایا از بس که مهربونی تو دلیل این اشکامو میدونی تو عمر داره میشه تباه خدایا ببخش خستم از بار گناه خدایا ببخش هر بار صدات کردم به دادم رسیدی حاجت روام کردی بدیمو ندیدی به این عبد بی‌مقدار و ناقابل نظر کن جان آقام ابوفاضل از همه تشنه ترم خدایا ببخش جان سقای حرم خدایا ببخش دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد چشم حرامی با حرم رو به رو شد بیا برگرد خیمه ای کس و کارم منو تنها نگذار ای علمدارم آب به خیمه نرسید فدای سرت
«یونس حبیبی»، جانباز و مداح اهل بیت(ع) پس از سال‌ها تحمل عوارض ناشی از جراحات دوران دفاع مقدس، بامداد امروز در ۵۳ سالگی به همرزمان شهیدش پیوست. 🚩این مداح با نوحه «یا اباعبدالله الحسین (ع)» شهرت یافته بود. 🆔 @sardar_shahid_soleimani
🍂 🔶 گفتگو چهار فرمانده ارشد جنگ ۱۳ ( تاریخ شفاهی ) دستگاه فکری ارتش، دستگاه فکری سپاه غلامعلی رشید: ما دوتا دستگاه فکری داشتیم: یک دستگاه فکری که در سپاه وجود داشت و یک دستگاه فکری که در ارتش بود. دستگاه فکری ارتش تا پایان دی 1359 تمام شد. واقعاً می‌شود گفت در این چهار پنج ماه، هرکس در ارتش هر هنری داشت به صحنه آورد و تمام شد. از مرحوم ظهیرنژاد به‌عنوان یکی از بزرگان نیروی زمینی ارتش تا مرحوم شهید فلاحی گرفته و آقایون دیگه گرفته، از آقای شهید چمران که نمونه خاصّی از جنگ‌ها را از لبنان آموخته بود و می‌خواست فقط همین عملیات‌های نامنظم چریکی را انجام بدهد، دستگاه فکری او هم تمام شد و آرام‌آرام دستگاه فکری [سپاه] وارد صحنه شد.  هر عملیاتی که آنها انجام می‌دادند و شکست می‌خورد یک تلنگری به ذهن ما می‌زد که چرا اینها این‌جوری عمل می‌کنند. من شاهد بودم که در عملیات ارتش در ۲۳ مهر، تمام تعجب من این بود خدایا حمله همین است؟ صبح زود ساعت مثلاً ۷ صبح، ۳۰ دقیقه، ۳۲ دقیقه، ۴۵ دقیقه آتش‌تهیه می‌ریختند، بعد حرکت تانک‌ها، بعد ده تا دوازده تا بیست تا تانک‌ها را عراقی‌ها می‌زدند و پیاده‌ها همه زیر پل کپ می‌کردند. [به اینها می‌گفتیم] چه‌کار دارید می‌کنید؟ می‌گفتند: قرار است تانک‌ها بروند خط مقدم عراقی‌ها را بگیرند، بعد ما راه بیفتیم، یک جنگ عجیب‌وغریبی، بعدش هم تمام شد دیگه پیاده‌ها ماندند... و این تانک‌ها هم توسط دشمن زده شدند، برگشتند.  در هویزه هم من بعد از پایان عملیات آمدم، خودم نبودم، از شهید باقری پرسیدم، همین حرکت انجام شد. تانک‌ها به حرکت درآمدند، بعد عراق تانک‌ها را می‌زد و تمام می‌شد. چهار عملیات ارتش [از ۲۳ مهر تا ۲۰ دی ۱۳۵۹] به همین شیوه بود. آقای شمخانی شما فرمودید، ما مراحل جنگ را این‌جوری تقسیم‌بندی کردیم: تهاجم تا توقف، حالا به فرمایش آقای شمخانی تا توقف و تثبیت شاید بشود گفت توقف تا تثبیت دو مرحله است. دوم،‌ ناکامی در آزادسازی مناطق اشغالی. از ۲۳ مهر دستگاه فکری کلاسیک به این نتیجه رسید که حمله کند. تصور همه ما هم این بود. آقای شهید صیاد هم یک جایی در خاطراتش مسخره هم کرده، می‌گوید: اطراف بنی‌صدر را مشاورینی گرفته بودند که تصور می‌کردند فلش‌هایی که روی نقشه کشیده می‌شود فردا روی زمین هم حرکت می‌کند و می‌رسد به هدف.  من یک‌بار در خاطراتم گفتم: من سرهنگ جمالی را صدا زدم، گفتم: این طرح چیه، برای چی این‌جوری عمل می‌کردید؟ گفت: بابا اینها از طرح‌های قبل از انقلاب مثل طرح ابومسلم ایده گرفتند و همه‌اش هم ذهنی بود، تصور می‌کردند همین‌که حرکت کردند، تمام می‌شود. یک عملیات، دو عملیات، سه عملیات، چهار عملیات توسط ارتش انجام شد و همه آنها ناکام بود. می‌گوییم مرحله ناکامی در آزادسازی اشغال مناطق اشغالی و تمام هم شد. این عملیات‌ها درطول سه ماه از ۲۳ مهر تا ۲۰ دی ۵۹ انجام شد. تمام شد، گذاشتند کنار. ما بعد از این یک مرحله‌ای داریم که آقا محسن می‌گوید اسم این را گذاشتیم آغاز تحول آرام‌آرام روند جدید که در ذهن بچه‌های سپاه شکل می‌گیرد و در مرحله بعد، دیگه خود آقا محسن فرمانده سپاه است، همه آزادسازی مناطق اشغالی یکی پس از دیگری اتّفاق می‌افتد [که ناشی از] این دستگاه فکری است. ادامه دارد @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 جناب سرهنگ اسمش یوسف بود. اما بخاطر انضباط و لفظ قلم حرف زدنش ما بهش می گفتیم جناب سرهنگ. دو سالی می شد که اسیر شده بود و با ما تو یک اردوگاه بود. بنده خدا چند بار افتاده بود به التماس که جان مادرتان این قدر به من نگویید جناب سرهنگ. کار دستم می دهید ها. اما تا می آمدیم تمرین کنیم که دیگر به او جناب سرهنگ نگوییم، باز از دهان یکی در می رفت و او دوباره می شد جناب سرهنگ. تا اینکه یک روز در آسایشگاه باز شد و یک گله عراقی مسلح ریختند تو آسایشگاه و فرماندشان نعره زد: « سرهنگ یوسف، بیا بیرون!» یوسف انگار برق سه فاز ازش پریده باشد، پا شد و جلو رفت. فرمانده که درجه اش سرگرد بود گفت: «چشمم روشن. تو سرهنگ بودی و ما نمی دانستیم.» یوسف با خنده ای که نوعی گریه بود گفت: «اشتباه شده. من…» ـــ حرف زیادی نباشه! ببرید این قشمار(مسخره) را! تا آمدیم به خود بجنبیم یوسف را کت بسته بردند و دست ما بجایی نرسید. چند مدتی گذشت و ما از یوسف خبری نداشتیم و دل نگران او بودیم و به خودمان بد می گفتیم که شوخی شوخی کار دست آن بنده خدا دادیم. چند ماه بعد یکی از بچه ها که به سختی بیمار شده بود و پس از هزار التماس و زاری کردن به عراقیها به بیمارستان برده بودند، پس از بهبودی برگشت اردوگاه. تا دیدیمش و خواستیم حالش را بپرسیم زد زیر خنده. چهار شاخ ماندیم که خدایا مریض رفت و دیوانه برگشت! که خنده خنده گفت: «بچه ها یوسف را دیدم!» همه از جا پریدیم: یوسف! خندید و گفت: « به همه سلام رساند و گفت که از همه تشکر کنم.» چشمان همه به اندازه یک نعلبکی گرد شد! ـــ آره. چون نانش تو روغنه. بردنش اردوگاه افسران ارشد. جاش خوب و راحته. می خوره و می خوابه و زبان انگلیسی و آلمانی و فرانسه کار می کنه. می گفت بالاخره با ضرب و کتک عراقیها قبول کرده که سرهنگ است. و بعد از آن، کلی تحویلش گرفته اند و بهش می رسند. یکی از بچه ها گفت: «بچه ها راستش من تیمسارم!» @defae_moghadas 🍂
Mirzamohamadi_doa_ramazan95.mp3
1.8M
🔉اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ... ◼ دعای هر روز ماه مبارک رمضان 🎤حجت الاسلام ✅کانال اشک Eitaa.com/Kanal_AshK
Karimi_doa_ramazan97.mp3
7.68M
🔉اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ... روزیم کن عرفات بیام آقامو ببینم.. وارزقنی زیارت قبر الحسین... ◼ دعای هر روز ماه مبارک رمضان به همراه 🎤حاج محمود ✅کانال اشک Eitaa.com/Kanal_AshK
Mirzamohamadi_Sh1_ramazan93.mp3
2.85M
🔉السلام علیک یا ابا عبدالله ◼ توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام - شب دوم ماه مبارک رمضان 🎤حجت الاسلام ✅کانال اشک Eitaa.com/Kanal_AshK
💐 کشکول (99/40):👇 🔴اقتصاد آمریکا و شمارش معکوس انفجار: ویروس کرونا بیش از هر کشور دیگری به جان اقتصاد آمریکا افتاده و با شمارش معکوس، ایالات متحده را به نقطه صفرانفجار از درون نزدیک میسازد. آمریکا مجبور شده نفتِ 18 دلاری را منفی  35 دلار بفروشد، یعنی پولی هم به خریداران بدهد، چرا که امکان انبار کردن بیشتر نفت را ندارد.تاکنون، کرونا بالاترین خسارت را به اقتصاد آمریکا زده است. زیان اقتصاد این کشور از کرونا 350 میلیارد دلار می‌باشد که حتی از ضرر ناشی از حملات 11 سپتامبر(111میلیارد دلار) نیز بیشتر بوده است... 🌼 به گزارش مؤسسه اعتبارسنجی «مودی» کرونا تا کنون 29 درصد از تولید ناخالص آمریکا را از بین برده است. همچنین «کمیته بودجه فدرال مسئولانه» پیش‌بینی کرده اثرات و هزینه‌های شیوع کرونا، کسری بودجه دولت را چهار برابر کند. از سوی دیگر کرونا موجب بیکار شدن 22 میلیون آمریکایی شده؛ به طوریکه شبکه سی‌ان‌ان تصریح کرد؛ "کرونا در یک ماه، جهش یک دهه گذشته اقتصاد آمریکا را نابود کرد." در حالیکه که آمریکا در اواخر دهه 90 میلادی 231 میلیارد دلار مازاد درآمد اقتصادی داشت، اکنون به یک بدهکار تمام عیار تبدیل شده است. واشنگتن پست با انعکاس نگرانی کارشناسان اقتصادی، نوشته است: "شیوع کرونا، اوضاع فاجعه‌باری را رقم‌زده و باعث افزایش بدهی ملی [ایالات متحده] به بالاترین میزان از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون شده است" 🌼شرایط در آمریکا به گونه‌ای است که از هر 10 نفر امریکایی، تنها 4 نفر پول کافی برای پرداخت هزینه‌های غیرمترقبه خود را دارند. با این شرایط بیراه نیست که مجله معتبر آلمانی اشپیگل، مجسمه آزادی را در بستر بیماری تصویر کرده و نوشته است: "مدیریت فاجعه‌آمیز، آمریکا را به مرکز کرونا که با سقوط اقتصادی بی‌‌ سابقه رو‌برو است، تبدیل کرد؛ آیا شاهد انفجار ابرقدرت هستیم؟" 💥چرا میّت اگر به دنیا برمی گشت👈 می خواهد صدقه بدهد؟؟؟در قرآن آمده است "رب لولا اخرتنی الی اجل قریب فاصدق واکن من الصالحین"... پروردگارا! ای کاش (مرگ) مرا مدت کمی با تأخیر می‌انداختی، تا (در راه تو) صدقه بدهم و از صالحان باشم و نگفت : بدنیا بازگردم تا نمازبخوانم یاروزه بگیرم بابه عمره بروم!😵 علماء می گویند؛ میت صدقه را انتخاب می کند.چون اثربزرگی بعد از مرگش می بیند... پس زیادصدقه دهید چون فردمؤمن روز قیامت زیرسایه صدقه اش می باشد، و همچنین از طرف مردگانتان نیز صدقه دهید چون آنها آرزو می کنند به دنیا برگردند وصدقه دهند وعمل صالحی انجام دهنداین آرزوی آنها رابراورده کنیدوفرزندانتان رانیز براین کارعادت دهیدتا صدقه بدهند...👌 🚩شب سوم رمضان به یاد حضرت رقیه 🌼روز سوم محرم توی عملیات مجروح شد.. تیر به ناحیه سر اصابت کرد. شرایط درگیری به نحوی بود که راهی برای عقب کشیدن رضا نبود بجز اینکه پیکر پاکشو روی زمین بکشیم و آروم آروم بیایم عقب... رضا زنده بود و پیکرش رو سنگ و خاک کشیده میشد... چاره ای نبود, اگر این کارو نمی کردیم زبونم لال میوفتاد دست تکفیریها. رضا توی عشق به حضرت رقیه(س) سوخت... رضا پیکرش تو مسیر شام روی سنگ و خار کشیده شد...درست مثل بجه های اهل بیت... رضا زنده موند و زخم  این سنگ و خار رو تحمل کرد و بعد روحش پر کشید و آسمونی شد... رضا الان خوب میفهمه غم حضرت رقیه(س) رو که توی همون بیابونها می کشوندنش رو زمین.... فرمانده می گفت این مسیری که پیکر رضا کشیده شد روی زمین همون مسیر ورود اهل بیت به شام هستش... , خاطره ایی از شهید مدافع حرم رضا دامرودی
4_5963078850840626367.mp3
1.92M
﷽ روزسوم رمضان۹۸ 🔹حجت الاسلام والمسلمین استاد میرزامحمدی
🚩زندگی نامه شهید غلامعلی رجبی(3) قبل از آقای جندقی، مدیری داشتیم که روحیه‌ی خاصی داشت؛ به قول معروف «عشق لاتی بود و بزن بهادر». اخلاقش روی بچه‌های مدرسه تأثیر بدی گذاشته بود و بچه‌ها مدام لات بازی در‌می‌آوردند. حتی گاهی شده بود برای هم چاقو بکشند. با آمدن آقای جندقی حال و هوای مدرسه عوض شد. هفته‌ای یک بار سر صف زیارت عاشورا می‌خواند. گاهی بچه‌های سپاه را می‌آورد تا برای بچه‌ها از جبهه بگویند. آن سال‌ها از بچه‌ها چند تا شهید هم دادیم... 🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲 نقاشی ساختمان بلد بود مثل یک استادکار. یک صبح تا شب با کمک بچه‌ها و چندتا از پدرهای شان کل مدرسه را رنگ زدیم. می‌گفت « این طوری بچه‌ها مدرسه رو مال خودشون می‌دونن وقتی مدیر مدرسه شد اوضاع تربیتی مدرسه خوب نبود. بچه‌های زیادی می‌رفتند پارک سیگار می‌کشیدند و حتی گاهی با هم درگیر می‌شدند. به من و چند نفر دیگر بچه‌ها سفارش کرد که توی پارک یا ایستگاه‌های اتوبوس بنشینیم و شناسایی‌شان کنیم. گاهی با اجازه‌ی ایشان با آن‌ها طرح رفاقت می‌ریختیم. می‌گفت :« انواری تو چون فوتبالت خوبه، بچه‌ها دوستت دارن. باهاشون رفیق شو و بیارشون تو فضای ورزش ودرس بود. 🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲 ✅ آن سال اول مهر افتاده بود توی محرم. می‌دانستم زیاد اهل لباس و ظاهر نیست، اما کادر مدرسه را مجبور کرد لباس‌های مرتب و رسمی بپوشند. خودش هم کت و شلوار و پیراهن مشکی مرتبی پوشیده بود. قرآن که ‌خواندند، آمد پشت بلندگو چند جمله‌ای در مورد ماه محرم و فضیلت عزاداری برای ابا عبدالله (ع) صحبت کرد. بعد خودش شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا. بچه‌ها و معلم‌ها با تعجب به مدیرشان که با کت و شلوار روی زمین نشسته و زیارت عاشورا می‌خواند، نگاه می‌کردند...    🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲 ✅ یکی از دبیرهای مدرسه دکترا داشت. اما خیلی آدم معتقدی نبود، از منطقه فرم‌هایی فرستاده بودند برای ارزشیابی معلم‌ها. آقای جندقی فرم او را جلوی خودش پر کرد. برای هر سوال بهترین گزینه را علامت زد. گمانم خودش هم انتظار این امتیازها را نداشت، اما غلام‌علی گفت «از نظر من شما خوب درس می‌دید، مرتب و منظم سر کلاس حاضر می‌شید و اخلاقتون خوبه. چرا من باید به مسائلی نمره بدم که به مدرسه مربوط نمی‌شه؟...»
✨ تحدیر (تند خوانی) قرآن کریم ✨ 🔸 با حجم کم🔸 دانلود جزء اول ahlevela.ir/tahdir/Joze01.mp3 دانلود جزء دوم ahlevela.ir/tahdir/Joze02.mp3 دانلود جزء سوم ahlevela.ir/tahdir/Joze03.mp3 دانلود جزء چهارم ahlevela.ir/tahdir/Joze04.mp3 دانلود جزء پنجم ahlevela.ir/tahdir/Joze05.mp3 دانلود جزء ششم ahlevela.ir/tahdir/Joze06.mp3 دانلود جزء هفتم ahlevela.ir/tahdir/Joze07.mp3 دانلود جزء هشتم ahlevela.ir/tahdir/Joze08.mp3 دانلود جزء نهم ahlevela.ir/tahdir/Joze09.mp3 دانلود جزء دهم ahlevela.ir/tahdir/Joze10.mp3 دانلود جزء یازدهم ahlevela.ir/tahdir/Joze11.mp3 دانلود جزء دوازدهم ahlevela.ir/tahdir/Joze12.mp3 دانلود جزء سیزدهم ahlevela.ir/tahdir/Joze13.mp3 دانلود جزء چهاردهم ahlevela.ir/tahdir/Joze14.mp3 دانلود جزء پانزدهم ahlevela.ir/tahdir/Joze15.mp3 دانلود جزء شانزدهم ahlevela.ir/tahdir/Joze16.mp3 دانلود جزء هفدهم ahlevela.ir/tahdir/Joze17.mp3 دانلود جزء هجدهم ahlevela.ir/tahdir/Joze18.mp3 دانلود جزء نوزدهم ahlevela.ir/tahdir/Joze19.mp3 دانلود جزء بیستم ahlevela.ir/tahdir/Joze20.mp3 دانلود جزء بیست و یکم ahlevela.ir/tahdir/Joze21.mp3 دانلود جزء بیست و دوم ahlevela.ir/tahdir/Joze22.mp3 دانلود جزء بیست و سوم ahlevela.ir/tahdir/Joze23.mp3 دانلود جزء بیست و چهارم ahlevela.ir/tahdir/Joze24.mp3 دانلود جزء بیست و پنجم ahlevela.ir/tahdir/Joze25.mp3 دانلود جزء بیست و ششم ahlevela.ir/tahdir/Joze26.mp3 دانلود جزء بیست و هفتم ahlevela.ir/tahdir/Joze27.mp3 دانلود جزء بیست و هشتم ahlevela.ir/tahdir/Joze28.mp3 دانلود جزء بیست و نهم ahlevela.ir/tahdir/Joze29.mp3 دانلود جزء سی ام ahlevela.ir/tahdir/Joze30.mp3 🔆 تحدیر روشی از تلاوت قرآن است که قاری در آن علی رغم رعایت کردن قواعد تجوید، از سرعت در خواندن نیز بهره می برد، از این رو در زمان یکسان نسبت به ترتیل و تحقیق تعداد آیات بیشتری تلاوت می شود. 🔆 حجم هرفایل: حدود ۴ مگابایت زمان تلاوت هر جزء: حدود ۳۵ دقیقه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ارسالی از محمدرضا خان مولایی تهران 💐💐💐💐💐💐💐 *حلول ماه مبارک رمضان. با ذکر شریف صلوات مبارکباد* 💐💐💐💐💐💐💐 کانال کشکول گلچین مطالب در WhatsApp در روزها وشبهای ماه مبارک رمضان المبارک. امثال من رو دعاکنید مایی که هر چه انجام داده ایم و دویده ایم دستمان خالی است توشه ای برای تو راهمون نتونسته ایم برداریم.... برای اموات ودرگذشتگان هممون و بابا واخوی شهید من حقیر دعا کنید... عمرتون با عزت عاقبت تون بخیر یاعلی https://chat.whatsapp.com/HBft6lVdTxu2huKMG3F1nq 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 https://chat.whatsapp.com/GV77Dby4kXh3kF7eCtxSLh .
🌺سرلشکر خلبان شهید علی‌اکبر شیرودی "شهادت ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ بازی‌دراز" 👇 💥 آخرین عملیات پروازیِ خلبان شیرودی در بازی دراز دشت ذهاب صورت گرفت. عراق لشکری زرهی با ۲۵۰ تانک و با پشتیبانی توپخانه و خمپاره‌انداز و چند فروند جنگندهٔ روسی و فرانسوی، برای بازپس‌گیری ارتفاعات «بازی دراز» به سوی سرپل ذهاب گسیل می‌کند....😇 🍁خلبان ‌یار احمد آرش، که به همراه شیرودی در این عملیات پروازی شرکت داشت، درمورد چگونگی مرگ این خلبان چنین می‌گوید: 👇 «بارها او را در صحنهٔ جنگ دیده بودم که خود را با هلیکوپتر به قلب دشمن زده و حتی هنگام پرواز مسلسل به دست می‌گرفت. در آخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آنکه چهارمین تانک دشمن را زدیم، ناگهان گلولهٔ یکی از تانک‌های عراقی به هلیکوپتر اصابت کرد و در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به همان تانک شلیلک کرده و آن را منهدم نمود و خود نیز شهید شد.» 💥پیکر مطهر شهید شیرودی پس از تشییع با شکوه در شهر شیرود تنکابن به خاک سپرده شد. از وی سه فرزند به نام شیما و عادله و ابوذر، که در هنگام کشته شدنش چهارساله و یک‌ساله بودند، به یادگار مانده‌است...😰 💥پس از شهاد شیرودی، شخصیت‌های مملکتی نسبت به شخصیت وی اظهارنظرهای مختلفی نموده‌اند... از جمله آیت‌الله خامنه‌ای از وی به‌عنوان اولین نظامی‌ای که در نماز به او اقتدا کرده‌است، یاد می‌کند و او را مکتبی، مؤمن و جنگنده در راه خدا توصیف می‌کند. همچنین مصطفی چمران، وزیر دفاع وقت، او را ستارهٔ درخشان جنگ‌های کردستان نامیده‌است. صاحب‌نظران جنگ‌های هوایی او را «نامدارترین خلبان جهان» نامیده‌اند؛ چنان‌که تیمسار فلاحی، رئیس ستاد مشترک ارتش، دربارهٔ وی می‌گوید: ناجی غرب و فاتح گردنه‌ها و ارتفاعات آریا، بازی دراز، میمک، دشت ذهاب و پادگان ابوذر بود. او غیرممکن‌ها را ممکن ساخت. کسی بود که وقتی خبر کشته شدنش را به امام خمینی دادم، امام درمورد وی فرمود: او آمرزیده است...