#عملیات_مرصاد(۲)
#خدا_با_ماست
☀️"منافقین در قالب 50 تیپ و هر تیپ 250 نفر با لباسهای خاکی, که فقط بازوبند سفیدی که روی بازوهای شان بود آنها را از بسیجیها متمایز میکرد با تجهیزاتی که از صدام گرفته بودند از تنگه پاتاق به طرف اسلام آباد حرکت کردند و در روز سوم مرداد ماه در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد)، اسلام آباد را گرفتند. آنها در شهر اسلام آباد به کسی رحم نکردند و هر فردی که حتی ته چهره حزب اللهی داشت را به رگبار گلوله بستند. حتی در بیمارستان امام خمینی اسلام آباد به مجروحان هم رحم نکردند و در فجیعترین کارشان، مجروحان بیمارستان امام خمینی را از روی تخت به محوطه بیمارستان برده و همه آنها را به رگبار گلوله بستند. منافقین در حرکتی دیوانه وار و در نهایت بی رحمی, بیمارستان اسلام آباد غرب را به آتش کشیدند..."
کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه
برشی از جنایت منافقین در عملیات مرصاد
🌷"شهید ی که هیچ کس منتظرش نبود"
☀️شهید "سیفالله شیعهزاده" از شهدای بهزیستی استان مازندارن بود که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچ کس در جبهه نفهمید خانواده ای ندارد. کم سخن میگفت و با سن کم، سخت ترین کار جبهه یعنی بی سیمچی بودن را قبول کرده بود. سرانجام این شیر مرد و دلاور بسیجی, در جریان عملیات مرصاد توسط منافقین اسیر شد... این رزمنده با هوش برگه و کدهای عملیات رو قبل از اسارت خورده و قورت داده بود... منافقین پس از شهادت ایشان، برای بدست آوردن رمز و کدهای بی سیم، سینه و شکمش رو شکافتند ولی چیزی نصیب آنها نشد و او مظلومانه زیر بدترین شکنجه ها سرانجام به شهادت رسید... آسایش امروز را مدیون فداکاری این شهدا هستیم....
کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه
برشی از زندگی شهید, سیفالله شیعهزاده
☀️....زخمی شده بودم مرا به بیمارستان برده بودند و در آنجا شاهد بودم که جنازهها را در حیاط بیمارستان روی هم انداخته و بعد از اینکه به آنها رگبار گرفتند، آنها را آتش زدند و این در حالی بود که برخی از زخمیها هنوز زنده بودند و زنده زنده در آتش میسوختند. پرستارها در یک گوشه اشک می ریختند و زخمی ها در آن سوی دیگرماتم گرفته بودند و در این بین مادر و کودکی کف بیمارستان افتاده بودند که مادر از شدت جراحات وارده، شهید شده و در همان حال کودکش در حال شیر خوردن مادری شیون می کرد که سر کودکش را در آغوشش نشانه گرفته و از تن جدا کرده بودند. در بیمارستان آنقدر آمار بستری ها زیاد بود که در راهروها طناب بسته و سرم ها را به طناب آویزان کرده و مجروحان کف بیمارستان دراز کشیده بودند. آن روز پرستارها مرا با روده های بیرون زده نزد هر رزمنده ای که خیلی ترسیده بود، می بردند تا آنها را دلداری بدهم. درگیری رزمندگان و مردم شهرستان اسلام آباد غرب به درگیری تن به تن رسیده بود و منافقین باهرکس سر راهشان قرار می گرفت به فجیع ترین شکل ممکن برخورد کرده و همه را به رگبار میبستند...
کتاب خاطرات دردناک، ناصر کاوه
راوی: برادر رزمنده حقیقی
🌷شهیدی که منافقان در عملیات مرصاد او را تکه تکه کردند:👇
💥نخست دستهایش را در حالی که زنده بود، قطع و سپس صورتش را تیرباران کردند و دیگری وحشیانه به او حملهور شد و سرش را از پشت سر برید و آنسان که همه ما او را از دور میدیدیم، آنان ناجوانمردانه شروع به قطعه قطعه کردن اعضای سید جلیل موسوی کردند...
#کتاب_خاطرات_دردناک
#ناصر_کاوه
#عملیات_مرصاد(۲)
#خدا_با_ماست
☀️"منافقین در قالب 50 تیپ و هر تیپ 250 نفر با لباسهای خاکی, که فقط بازوبند سفیدی که روی بازوهای شان بود آنها را از بسیجیها متمایز میکرد با تجهیزاتی که از صدام گرفته بودند از تنگه پاتاق به طرف اسلام آباد حرکت کردند و در روز سوم مرداد ماه در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد)، اسلام آباد را گرفتند. آنها در شهر اسلام آباد به کسی رحم نکردند و هر فردی که حتی ته چهره حزب اللهی داشت را به رگبار گلوله بستند. حتی در بیمارستان امام خمینی اسلام آباد به مجروحان هم رحم نکردند و در فجیعترین کارشان، مجروحان بیمارستان امام خمینی را از روی تخت به محوطه بیمارستان برده و همه آنها را به رگبار گلوله بستند. منافقین در حرکتی دیوانه وار و در نهایت بی رحمی, بیمارستان اسلام آباد غرب را به آتش کشیدند..."
کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه
برشی از جنایت منافقین در عملیات مرصاد
🌷"شهید ی که هیچ کس منتظرش نبود"
☀️شهید "سیفالله شیعهزاده" از شهدای بهزیستی استان مازندارن بود که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچ کس در جبهه نفهمید خانواده ای ندارد. کم سخن میگفت و با سن کم، سخت ترین کار جبهه یعنی بی سیمچی بودن را قبول کرده بود. سرانجام این شیر مرد و دلاور بسیجی, در جریان عملیات مرصاد توسط منافقین اسیر شد... این رزمنده با هوش برگه و کدهای عملیات رو قبل از اسارت خورده و قورت داده بود... منافقین پس از شهادت ایشان، برای بدست آوردن رمز و کدهای بی سیم، سینه و شکمش رو شکافتند ولی چیزی نصیب آنها نشد و او مظلومانه زیر بدترین شکنجه ها سرانجام به شهادت رسید... آسایش امروز را مدیون فداکاری این شهدا هستیم....
کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه
برشی از زندگی شهید, سیفالله شیعهزاده
☀️....زخمی شده بودم مرا به بیمارستان برده بودند و در آنجا شاهد بودم که جنازهها را در حیاط بیمارستان روی هم انداخته و بعد از اینکه به آنها رگبار گرفتند، آنها را آتش زدند و این در حالی بود که برخی از زخمیها هنوز زنده بودند و زنده زنده در آتش میسوختند. پرستارها در یک گوشه اشک می ریختند و زخمی ها در آن سوی دیگرماتم گرفته بودند و در این بین مادر و کودکی کف بیمارستان افتاده بودند که مادر از شدت جراحات وارده، شهید شده و در همان حال کودکش در حال شیر خوردن مادری شیون می کرد که سر کودکش را در آغوشش نشانه گرفته و از تن جدا کرده بودند. در بیمارستان آنقدر آمار بستری ها زیاد بود که در راهروها طناب بسته و سرم ها را به طناب آویزان کرده و مجروحان کف بیمارستان دراز کشیده بودند. آن روز پرستارها مرا با روده های بیرون زده نزد هر رزمنده ای که خیلی ترسیده بود، می بردند تا آنها را دلداری بدهم. درگیری رزمندگان و مردم شهرستان اسلام آباد غرب به درگیری تن به تن رسیده بود و منافقین باهرکس سر راهشان قرار می گرفت به فجیع ترین شکل ممکن برخورد کرده و همه را به رگبار میبستند...
کتاب خاطرات دردناک، ناصر کاوه
راوی: برادر رزمنده حقیقی
🌷شهیدی که منافقان در عملیات مرصاد او را تکه تکه کردند:👇
💥نخست دستهایش را در حالی که زنده بود، قطع و سپس صورتش را تیرباران کردند و دیگری وحشیانه به او حملهور شد و سرش را از پشت سر برید و آنسان که همه ما او را از دور میدیدیم، آنان ناجوانمردانه شروع به قطعه قطعه کردن اعضای سید جلیل موسوی کردند...
#کتاب_خاطرات_دردناک
#ناصر_کاوه
--=🌸🍃﷽ا🍃🌸=--
✍ توکل به خدا، در اوج توطئهی دشمن
از پیامبران یاد بگیریم که در اوج توطئههای دشمنان، به #وعدههای_الهی یقین داشته باشیم.
👈حتی زمانیکه از هر طرف فشار و احتمال نابودی هست و ما وسط چند اهرم نابودی قرار گرفتیم بازهم مایوس نشیم و بر خدا #توکل کنیم.
✅همونطورکه حضرت موسی وسط دو خطرِ نابودی قرار گرفته بود؛↶
👈 یک طرف دریا،🌊 و یک طرف لشکر فرعون بود ⚔ اما #تسلیم #دشمن نشد❌
😰 یاران حضرت موسی ترسیدند
و گفتند:
🕋 ... إِنَّا لَمُدْرَکُون
👈قطعاً گرفتار خواهیم شد!
🔻اما موسی بازهم به خدا #توکل کرد و گفت:
🕋 کَلاَّ إِنَّ مَعی رَبِّی سَیَهْدینِ؛
چنین نیست، زیرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمایى و هدایت خواهد کرد.
👇👇👇
✅ پیامبر ما، حضرت محمد(ص) هم، وقتی سپاهیان #دشمن نزدیک غار شدند، دلش قرص بود و فرمود:
🕋...لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا...
👈نترس، خدا با ماست.
🔚 و دیدیم که چطورخداوند دریا رو برای موسی و یارانش شکافت 🌊 و یک عنکبوت رو مامور #نجات پیامبر قرار داد 🕸 و اونها رو از شر #دشمنان محفوظ نگهداشت.👌
✨✨✨
✅مادامی که با #خداباشیم ودین خدا رو یاری کنیم وعلیه #ظلم و سلطه دشمن بجنگیم،باید دلمون قرص باشه که #خدا_با_ماست.👌
❌ تسلیم نشیم!
#سخنان_ازجنس_نور
التماس دعا: #ناصرکاوه