eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
930 دنبال‌کننده
22هزار عکس
16.8هزار ویدیو
542 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
: علی در سال۱۳۴۵ در شهر کرمان به دنیا آمد. او که پدر را به خاطر ابتلا به بیماری سرطان از دست‌ داده‌ بود، در تامین مایحتاج خانواده کمک حال مادر بود. وقتی که یازده‌سال داشت، کم و بیش در فعالیت‌های انقلابی علیه رژیم ستم شاهی پهلوی شرکت‌ می‌کرد. سال۱۳۵۷ فعالیت‌های خود را با ورود به بسیج مسجد گسترش‌داد. با شروع جنگ تحمیلی پا به جبهه گذاشت و درسال۱۳۶۲ وارد سپاه شد تا علاوه بر حضور در عرصه‌ی جنگ در فعالیت‌های سیاسی_مذهبی ازجمله در گروه امر به معروف و نهی از منکر شهر کرمان هم شرکت‌ داشته‌ باشد. حضور درجنگ با آن سن کم و بروز خصلت‌های بارزی چون مدیریت، تدبیر، اخلاص و عاشق‌ بودن، توانست او را خیلی زود یکی از فرماندهان کند. در عملیات بدر، والفجر۸، کربلای۴، شرکت فعال و نقش‌آفرین داشت. سرانجام نیز در ۴دی۱۳۶۵ و در عملیات کربلای۴، درون محور عملیاتی جزیره‌ی ام‌الرصاص براثر برخورد ترکش خمپاره به فیض شهادت‌ رسید. 🌷همسر شهیدنقل نی کند که: اوایل ازدواج مان بود. یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدارشدم. نور کم سویی به چشمم خورد. از خودم پرسیدم این نور از کجاست؟ بعد از مدتی متوجه‌شدم از چراغ قوه‌ای است که علی روشن‌کرده‌بود تا نماز شب بخواند. چراغ بزرگتری را روشن نکرده‌ بود که مبادا من از خواب بیدارشوم. علی خیلی به من احترام می‌گذاشت... قسمتی از وصیت‌نامه شهید علی شفیعی خدایا شاهد باش به ظاهر در تنهایی زیستم و تو را بهترین دوست‌ها و عشق‌ها و اعمال‌ها یافتم. پس مرا به سوی خودت فراخوان و بدان که از تمامی مظاهر جاری بریدم تا به تو بپیوندم. خدایا من خواهان شهادت هستم ولی نه به این معنا که از زندگی فرارکنم. خدایا عمریست پیشانی را بر درگاهت بر روی خاک گزارده‌ام پس در حقم لطفی بفرما. خدایا این دست‌ها عمری در خانه‌ تو را زده‌است. خدایا این چشم‌ها بهانه‌ تو را می‌گیرد و بی‌اختیار اشک می‌ریزد. خدایا این خون که در رگ‌های من می‌چرخد همه‌اش به شوق توست. خدایا این زبان همچون لایه‌های ترک خورده زلالی باران تو را له‌له می‌زند. پس خدایا با من آن کن که مرحمت و لطف وجود توست ای مهربانترین مهربان. کتاب کشکول خاطرات دفاع مقدس، ناصرکاوه 🌷وقتی بی بی سکینه، مادر شهید علی شفیعی، اشک همه را درآورد 👇 حتما مطالعه کنید https://www.google.com/imgres?imgurl=https%3A%2F%2Fdefapress.ir%2Ffiles%2Ffa%2Fnews%2F1399%2F12%2F10%2F1254714_582.jpg&tbnid=1oCjWYh58EkM6M&vet=1&imgrefurl=https%3A%2F%2Fdefapress.ir%2Ffa%2Fnews%2F445349%2F%25D9%2585%25D8%25A7%25D8%25AF%25D8%25B1-%25D8%25B3%25D8%25B1%25D8%25AF%25D8%25A7%25D8%25B1-%25D8%25B4%25D9%2587%25DB%258C%25D8%25AF-%25D8%25B9%25D9%2584%25DB%258C-%25D8%25B4%25D9%2581%25DB%258C%25D8%25B9%25DB%258C-%25D8%25A8%25D9%2587-%25D9%2581%25D8%25B1%25D8%25B2%25D9%2586%25D8%25AF-%25D8%25B4%25D9%2587%25DB%258C%25D8%25AF%25D8%25B4-%25D9%25BE%25DB%258C%25D9%2588%25D8%25B3%25D8%25AA&docid=L9YN_uwL2EoXaM&w=306&h=184&source=sh%2Fx%2Fim%2Fm4%2F2
این بندر ایلات اسرائیل است که برای اولین بار در تاریخ خود خالی از کشتی است دم یمنی‌ها گرم 😎 به ما بپیوندید
♨️بعد از لیندا کیانی و الهام حمیدی، حالا متین ستوده هم درمورد فشاری که پارسال روی خیلی از سلبریتی‌ها بوده حرف زد.. امیدوارم این موج بیداری، تو همه مجازی بپیچه و مردم و بقیه سلبریتی‌ها هم ببینن که لشکر اکانت‌های فیک اپوزیسیون چه جنایتی کردن!!! ‌
◽️بفرمایید آزادی بیان آمریکایی! روسای دانشگاه‌ هاروارد، ام.آی.تی، پنسیلوانیا و ماساچوست فقط بخاطر اینکه در دانشگاه شون عده‌ای دانشجو از فلسطین حمایت کردن دادگاهی شدن. رئیس دانشگاه پنسیلوانیا استعفا دادونده شد و بقیه هم تحت فشار برای استعفا هستن. + در ایران هم اساتید دانشگاه شریف و ... لیدر براندازی هستن و یا حمایت میکنن و مطلب میزنند و طلب هم دارن!
37.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شکار لحظه‌ها صبح امروز حرم امام رضا علیه‌السلام گرچه من نالایق نالایقم... یابن زهرا هرچه هستم عاشقم ارسالی دوستان چهارشنبه امام رضایی ها
قسمتی از داستان زندگی، 🅾 خاطرات مادر یکی از نیروهای شهید سلیمانی که قابل تامل است👇 ✅ "خدا در هر عصری حجتی دارد که با او به انسان احتجاج می کند" 🌷من سختی زیاد کشیدم تا تنها پسرم بزرگ شد.هم مادر خانه بودم هم مرد خانه! شوهرم و دخترم سه ساله ام مریض بودند و هردو  در یک سال مردند. در کل شهر کرمان کسی را نداشتیم من بودم همین یک پسر، به نام علی! میرفتم سر کوره آجرپزی و بعد از ظهرها که از سرکار برمی گشتم توان راه رفتن نداشتم و از خستگی از خدا می خواستم جان مرا هم بگیرد! 👈 حتی گاهی زندگی چنان سخت می شد که زیر باران و برف، گدایی هم می کردم. علی که کوچک بود نمی گذاشتم بفهمد چه کار می کنم با خودم می گفتم این بچه گناهی ندارد و غصه می خورد. شب می گفت مامان! ؟ می گفتم چیزی نیست بخاطر سرماست، مادر ! وقتی هیچ پولی نداشتم  با یک نان سر می کردیم و گاهی یک نان را هم سه قسمت می کردیم تا در طول سه روز بخوریم. علی که بزرگ شد با اینکه در یک خانه خرابه زندگی می کردیم می گفت "مامان خدا داره ما رو امتحان می کنه باید صبر کنیم و شکر کنیم!" یک دست لباس داشت که وقتی می شستم تو سرما بدون لباس می ایستاد  تا لباسش خشک شود می گفتم: مادر سردت نیست؟ می گفت نه، کدوم سرما ؟! وقتی که می رفتم سر کار  برای این که حتی همسایه ها هم نفهمند چیزی نداریم که بخوریم  قابلمه ای آب می گذاشت سر گاز تا جوش بیاید و قل بزند تا اگر همسایه ای آمد و چیزی آورد بگوید: نه! ببین مادر من غذا درست کرده برایمان! کوچک بود هنوز یه روز که چیزی برای خوردن نداشتیم گفت: مادر! برویم نان بگیریم؟ با سرافکندگی گفتم مادر صاحب کار هنوز پول کارم را نداده است . گفت طوری نیست دیشب یک دانه خرما خوردم می توانم تحمل کنم... اون روز مستاصل آمدم در خیابان و رو کردم به خدا و گفتم خدایا🙌 امروز یک لقمه نان گیر من می آید؟😰 برگشتم خانه دیدم نزدیک درب خانه یک کیسه نان هست برداشتم آوردم داخل... علی بعد از چند دقیقه آمد گفت؛ مادر بیا بخوریم... گفتم نگاه کردی تو کیسه چی بود؟ گفت خدا همین را برایم فرستاده! خودم رفتم پای کیسه دیدم نان ها از کپک سبز شده بودند! علی یک مقدارش را شسته بود و نشسته بود به خوردن ... . علی میرفت در کارهای پشت جبهه کمک می کرد تا به چشم حاج قاسم، که فرمانده لشکر کرمان بود بیاد، آنقدر رفت و آمد تا حاج قاسم او را با خودش به جبهه برد و شد جزو فرماندهان محوری الله شد و بعدها هم ... بعد شهادت علی کسی را نداشتم.. حاج قاسم برایم پسر شد، از سوریه زنگ می زد می گفت صدایت را شنیدم 👈 خستگیم رفع شد مادر ! صدایت را شنیدم ارامش پیدا کردم مادر ! یک شب ساعت ۲ نصفه شب تلفن خانه زنگ زد با ناراحتی گفتم کیست این وقت شب زنگ می زند؟ برداشتم، گفت: منم قاسم، قاسم سلیمانی!؟ دلم تنگ شده برایت، از کربلا زنگ می زنم، به جایت زیارت کردم، برایت چه سوعاتی بیاورم؟ حاج قاسم همیشه می گفت: ما افتخار می کنیم بی بی سکینه از ماست! مادری که در عالم یک فرزند داشت و هیچ قوم و اقوامی نداشت و ندارد! زن زحمت کشیده سیه چرده پر از معنویتی که امروز افتخار شهر ماست او مادر شهید ماست که با کار در کوره های خشت مالی او را بزرگ کرد... 🌷حالا اما بی بی سکینه در کنار دو پسرش خوابیده است... 👈 علی که در جوانی به یاد روزهای گرسنگی کیسه به دوش می گذاشت و درب خانه های نیازمندان می رفت و در جبهه مجاهدت حق بر علیه باطل به شهادت رسید امروز مزارش حاجت ها می دهد... و قاسم پسر دیگرش که از ۷۰ ملیت دنیا زائر دارد و آرامش قلب بی بی سکینه است... بی بی اگر چه در این دنیا کسی را نداشت و  ندارد ولی آنجا👇 .... 🌷هدیه به روح بی بی و فرزند شهیدش سردار فرمانده محور لشکر ثارالله و قاسم_سلیمانی رحمت الله علیهم بخوانید فاتحه ای همراه با صلوات            🔻🔻🔻🔻🔻🔻 حاج قاسم همه زندگی اش برکت بود همراهان او هم مانند علی شفیعی هرکدام یک افتخاری برای کشور بودند ماجرای فوق را بخوانیم نظام ما با خون اینگونه شهیدان آبیاری شده 👈قدر این نظام و ولایت فقیه و.. را بدانیم و خطاب به همه هستم، از خودم تا همه مسئولین و همه مردم از بالا تا پایین و از دارا و ندار 👈 اگر خیانت، دزدی، اختلاس، گرانفروشی، احتکار، کم فروشی، کم کاری، پارتی بازی، رشوه گرفتن و....  انجام دهیم 👈 پا روی این خونها گذاشته و باید در آن دنیا و در مقابل خدا و انبیاء و ائمه معصومین و شهدا، جوابگو باشیم، در ضمن در این دنیا هم خدا ما را رسوا خواهد کرد اللهم صل علی محمد و آل محمد التماس دعا، ناصرکاوه
! 😎ارتش اسرائيل کودک‌کش از طريق لجستيك هوايى ٧ تن وسايل براى نيروهاى ويژه ارتش اسرائيل در خان يونس با چتر فروفرستاده أست. يعنى!؟ نيرو هاى ويژه در محاصره اند و امكان تامين لجستيك از طريق زمينى وجود نداشته أست. سخن از آتش بس انسانى دوم بعد از وتوى آمريكا!؟ گير كردن سر گاو در خمره!؟ ✍🏼ناصر کاوه
شهدای عاشورای سال ۵۷ انقلاب اسلامی شهیدان سید ایوب حسن زاده اسماعیل سلامت بخش ناصر الدینی امیدی عابد ،،، ایوب دستگیر شد 👈در شکنجه گاه اولین سوالاتش از یارانش بود و از او میخواستند که   آنها را لو بدهد. ولی او با همان بی تفاوتی فقط به آنها نگاه می کرد و انگار که آنها را اصلاً نمی بیند. دژخیمان دیوانه  شده بودند و دیگر نمی توانستند تحمل کنند. ایوب ذکر خدا بر لبانش جاری بود در این حال یکی از سگان زنجیری با 👈مته ای در دست وارد می شود و بعد مته را در حال چرخش سریع به چشم های سیاه و نافذ ایوب نزدکی می کند و چشمان او را در می آورد. دژخیم ها با خنده وحشتناکی که چون خنده شبانه جغدان  خانه های متروک بود گفتند، حال دیگر از  آن نگاه بی تفاوت چشم هایت راحت شدیم و بدنبالش چشم دیگر را نیز با شقاوت هرچه تمامتر از جا بر می کنند او فکر می کرد که با درآوردن چشم هایش می توانند خود را از شر نگاه نافذ و گویایش که آنها را در هم می شکست نجات دهند و خود را  از زیر سوال برهانند. ولی حال که او با تمام وجودش به آنها می نگریست و تمام اندامش چشم شده بود ایوب با تکیه به عشق بزرگی که داشت و به ریسمان محکمی که چنگ زده بود این همه مرارت را تحمل میکرد و سعی میکرد که خود را نگه دارد. ایوب سعی میکرد با تکیه بر ایمانی که دارد خود را محکم نگه دارد... ادامه را در آدرس زیرر مطالعه کنید👇 https://tehran.navideshahed.com/fa/news/432765/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-57-%D9%BE%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86
🔺باوجود سابقه برجام و بدعهدی محض طرف غربی، متهم کردن کشورمان به غرب ستیزی بی‌مورد از سوی جناب خاتمی را باید صرفا در راستای صحبتهای چند روز پیش جناب نوبخت و ظریف دانست؛ با هدف داغ کردنِ مجدد مسائل سیاست خارجی در آستانه انتخابات آتی مجلس، آنهم بدونِ پذیرش نقش خودشان در ایجاد برخی مشکلات فعلی و پاسخگویی بابت آنها !! 🔴به کمپین فصل بیداری بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1635647570C3725f53a3d