📣سلام یکی از بهترین خاطرات مدافعان حرم که توسط "سردار نوعی اقدم" برای اولین بار بیان شده است....
🚩به خدا قسم من پشت سر حضرت عباس داشتم می رفتم.... ژنرال روسی موقع خداحافظی به من گفت من هیچ وقت حضرت عباس را ....
🚩 بهتر است خودتان دانلود کنید و چندبار تماشا کنید...
🙏التماس دعا...
♦️اسحاق جهانگیری: "متاسفانه حساسیت نادرستی نسبت به ثروتمند شدن افراد در جامعه وجود دارد."
پی نوشتِ بیربط: مهدی جهانگیری برادر اسحاق جهانگیری برای آزادی از زندان بابت پرونده بانک گردشگری، هزار میلیارد تومان وثیقه گذاشت و این سنگینترین مبلغ وثیقه در تاریخ جمهوری اسلامی بود!
ali_gholhaky
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
✍نمکسرای سیاسی💼
@Ncya30_tmersad313
✅ساخت مسکن ۳۵ متری در تهران؟
معاون معماری و شهرسازی شهردار تهران:
🔹حداقل مساحت واحد مسکونی که برای شهر تهران تعریف شده ۳۵ متر مربع بوده و این یک طرح جدیدی برای تهران نیست و از قبل وجود داشته است.
🔹چیزی که در طرح تفصیلی مصوب شده ۳۵ متر است و ما در سازمان نوسازی شهر تهران پیشنهاد داده ایم که کف مساحت این واحدها ۲۵ متر باشد
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
🌹حضرت محمد صلی الله علیه و آله:رمضان ماهی است كه ابتدايش رحمت است و ميانه اش مغفرت و پايانش اجابت(دعا) و آزادى از آتش جهنم.
الكافی ج۴ ص۶۷
🍃🌸حلول ماه مبارک رمضان، بهار قرآن، ماه عبادتها و بندگی خالصانه مبارک
@esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
🔶 گفتگو چهار فرمانده ارشد ۱۴
(تاریخ شفاهی)
تکاپو برای عملیات پس از شکست عملیاتهای کلاسیک
غلامعلی رشید: ما آمدیم نگاه کردیم، دیدیم سیاست کلی ما ادامه جنگ است، رفتیم سراغ برادران ارتش گفتیم آقا عملیات کنیم. گفتند نمیشود اینجا عملیات انجام داد. ما نمیتوانیم. چون میآمدند توان رزمی خودی و دشمن را مقایسه میکردند، میگفتند تانک[خودی] ـ تانک[دشمن]، توپخانه[خودی] ـ توپخانه[دشمن]، آتش، هواپیما، هلیکوپتر ما و دشمن و میگفتند ما تجهیزات نداریم و گذاشتند زمین.
بنیصدر هم به آنها نگاه کرده بود و بهِشان گفته بود آقا دیگه شما پدافند میکنید، اتخاذ استراتژی آفندی تمام شد. بنیصدر از پایان دیماه و شاید آغاز بهمنماه در ستون "بر رئیسجمهور چه میگذرد؟" در روزنامه انقلاب اسلامی میگوید: من به ارتش دستور استراتژی پدافندی دادم و دیگه تمام شد. آمدیم پیششان گفتند آقا ما دیگه حملهای نداریم. ما آمدیم سؤال، سؤال، هی دور هم جمع شدیم توی گلف، توی سوسنگرد، اینطرف، آنطرف، میآمدیم پیش عزیز جعفری و میگفتیم بچهها حالا که عملیات بزرگ نیست آیا نمیشود عملیات کوچک انجام داد؟ ارتش در روز حمله میکند، آیا نمیشود شب حمله کرد یا نمیشود بدون آتشتهیه حمله کرد، یا نمیشود با غافلگیری حمله کرد، نمیشود زمین و دشمن را خوب شناسایی کرد، یا اینکه نمیشود فرماندهی همپای واحدها حرکت بکند و در 30 ـ 40 کیلومتر عقبتر ننشیند، فرمان بدهد؟
اینها شد یک دستگاه فکری جدید و این فکر جدید با عملیاتهای محدود شکل گرفت. ما دور هم جمع شدیم، گفتیم هرکس هر طرح کوچکی دارد بیاورد. عزیز جعفری طرح آورد. بقیه دوستان، آقای غلامپور و عزیز جعفری و برادرهایی از سوسنگرد آمدند گفتند یک واحدی از ارتش عراق است که میشود بهش حمله کرد، یک گردان مکانیزه دشمن در غرب دهلاویه است که ما میتوانیم به آن حمله کنیم. گفتیم حمله کنید. ما یک شب رفتیم پیش یک کسی به نام حیدری فرمانده تیپ ۵۵ هوابُرد در محور سوسنگرد و به او گفتیم آقا آتش توپخانه به ما میدهید؟ گفت: آره. گفتیم: اگر بچهها رفتند پیشروی کردند شما میتوانی بیایی جلوتر هم مستقر بشوی؟ گفتند: نه. اصلاً باور نمیکردند [بشود جلو رفت و پیشروی کرد] یکخورده یک کمی هم تمسخرآمیز به ما نگاه میکردند که مثلاً چه میکنند؟ هیچ اعتمادی نداشتند، هیچی ابسیلونی [ذرهای] اعتماد نداشتند که ما بتوانیم یک کاری انجام بدهیم.
وقتی مثل عملیات ۲۶ اسفندماه اتفاق افتاد، دیدیم اِه مثل اینکه شد، بچهها رفتند ۶۰ تا ۷۰ نفر عراقی اسیر گرفتند، گردان آنها را منهدم کردند و بهراحتی برگشتند سرجایشان. چون ما گفتیم نمیتوانیم بمانیم. گفتیم شما میتوانید بمانید؟ گفتند نه. دیدیم سروصدای بچههای آبادان درآمد.
ادامه دارد
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔶 گفتگو چهار فرمانده ارشد ۱۵
(تاریخ شفاهی )
🔅 عملیات ۲۵ فروردین ۶۰ - غرب شوش
غلامعلی رشید: همین مرتضی قربانی و... گفتند آقا ما یک عملیاتی داریم به نام تپههای مدن. من خودم شب عملیات رفتم پیش آنها بالای سر خاکریز مرتضی [قربانی] و شهید مؤذنیپور. البته، با ارتش ادغامی عمل کردیم. حالا بگذریم تا صبح چه مزخرفاتی همین فرمانده به نام مستوفی گفت. این فرد قبل از انقلاب فرمانده گروهان من هنگام سربازی در ارتش بود. همهاش چیزهای مبتذل میگفتند. یک بساطی بود. گردان مخابراتیشان بود. داشت بهطرف میگفت که چه بکن.
عملیات که صورت گرفت، مرتضی صفار و شهید بقایی در غرب شوش جایی را برای عملیات آماده کردند و ۲۵ فروردین گفتند ما میتوانیم عملیات محدود انجام دهیم. شهید علی هاشمی یک تانکزن معروفی داشت به نام فروزان، فرستاد کمک آنها و ۱۵ تانک را زد، یک هلیکوپتر هم زد.
گفتند تاوها را آورد و تانکها را زد و ما روی چندتا تپه که گرفته بودیم، ماندیم. با این دو سه عملیات ما، ارتش باور کرد که میشود [عملیات کرد]. یک عملیات بزرگتر را در ارتفاعات اللهاکبر در سوسنگرد تعریف کردیم، همینکه آقای شمخانی گفت. در این عملیات ارتش [لشکر92 زرهی اهواز] گفت: من هم هستم. شهید چمران گفت: من هم دو گردان میآورم. ما هم سه گردان گذاشتیم. تیپ ۳ لشکر۹۲ هم گفت: خُب اینجا منطقه یگان ما است و ما هم در عملیات مشارکت میکنیم.
من و شهید باقری و آقا رحیم صفوی تقسیم شدیم و شما در محور سوسنگرد هم همراه [عملیات اللهاکبر] یک تک محدود داشت؛ یعنی با همدیگر [انجام شدند]. عملیات امام علی هم در غرب سوسنگرد بود و هم روی ارتفاعات اللهاکبر. مرحوم [سرهنگ] قاسمی که چند روز پیش فوت کرد، در جلسهای من دیدم خطاب به بنیصدر گفت: آقای رئیسجمهور، آقای دکتر، حمله به ارتفاعات اللهاکبر نیاز به سلاح هستهای تاکتیکی دارد. گفتیم چرا؟ میگفت: از بس عراقیها استحکامات در آن درست کردهاند.
هیچی [هنگام عملیات] من رفتم کنار یک برادری، خدا شاهد است، آقا محسن این برادر مشهدی بود، دستهایش پینهبسته بود، گردان داشت. من رفتم کنار این. از محور شمالی اللهاکبر میخواست حمله کند. فرمانده گردان ارتش که همراه این بود دائم میخواست این را تحقیر کند. بهش میگفت: بیا توی نفربر ۱۱۳ من، روی کالک بگو چهجوری میخواهی حمله بکنی. [به من] گفت آقای رشید، من بلد نیستم با نقشه و کالک کار کنم، اما فردا بچهها را میبرم روی ارتفاعات اللهاکبر. نمیدانم این اسمش چی بود...
محسن رضایی: برونسی.
غلامعلی رشید: در فیلم لیلی با من است، اون برادر آذری که پرستویی [هنرپیشه] میرود پیش آن، شبیه این است مثلاً.
محسن رضایی: برونسی را میگویی؟
غلامعلی رشید: نه برونسی نیست، یک برادر دیگه است که در عملیات چزابه هم شهید میشود. من تعبیرم این است این آدم را گویا خداوند از صدر اسلام پرتاب کرده به زمان ما. اصلاً یک موجود عجیب و غریب بود. روستایی بود، کشاورز بود.
علی شمخانی: از بچههای شهید رستمی بودند.
غلامعلی رشید: نه، اسمش هست. از اینها نیست و در مقاومتهای چزابه شهید شد و این کار را کرد. من همراهش بودم، بچهها را برد روی ارتفاعات اللهاکبر. ما از سه محور حمله کردیم؛ از شمالغرب و جنوب. در جنوب ارتفاعات اللهاکبر یک مقدار آبگرفتگی بود...
ادامه دارد
@defae_moghadas
🍂
ای ره خوابیده را از نقش پایت بالها
از خرامت عالم آسوده را زلزال ها
نوش این محنت سرا را نیش ها در چاشنی است
پرده ادبار باشد سر به سر اقبال ها
آسمان می بالد از ناکامی ما خاکیان
می شوند از تشنگی سیراب این تبخالها
#صائب_تبریزی
@defae_moghadas
🍂
🌐بصیرتِ حقیقتیاب 32
🔹شما در جبههی جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشهخوانی بلد نباشید، اگر #قطب_نما در اختیار نداشته باشید؛ یک وقت نگاه میکنید میبینید در محاصرهی دشمن قرار گرفتهاید راه را عوضی آمدهاید، دشمن بر شما مسلّط میشود، این قطب نما همان #بصیرت است.
🗓۱۳۸۸/۷/۱۵
•●اندیشه ولایت●•
@andishe_emam
🔊در حد توان منتشر کنیم🔊
🔴اعتراف تلخ
نقيبزاده (عضو شورای مركزی حزب كارگزاران):
وقتی روحانی میگفت تحريمها ترك خورده و ديگر قابل بازگشت نيست، معلوم بود كه هنوز ماهيت نظام امپرياليستی جهان برای او روشن نيست. روحانی و حامیانش كه در پی تعامل با آمریکا بودند، ملت را به سوی يك سفره خالی كشانده و همان جا رها كردند. كسی كه از اين كشور به آن كشور میرفت تا تحريمها را عليه ايران وضع كند خانم كلينتون بود، در حالی که روحانی و اطرافیانش برنده شدن کلینتون در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را به نفع ایران میدانستند.
✍چند نکته:
الف) هفت سال پیش همین حقایق را گفتیم و ما را بیسواد، تندرو ،بیاطلاع از روابط بین الملل و دلواپس خواندند!
ب) معلوم نیست چرا صاحب این اعترافات تلخ و بقیه اصلاح طلبان ۲ دوره برای ریاست جمهوری روحانی تمام توانشان را بکار بردند؟
"دکتر کوشکی"
🔴بصیرت _ روشنگری
💐 کشکول (99/42):👇
⏹اگر ابتدا #مساجد باز می شد...
🔹 دو هفتهای است که به مرور اجازه فعالیت دوباره برای بازارها، پاساژها، فروشگاههای زنجیرهای، بوستان ها و...صادر شده است 👈اما همچنان مساجد و اماکن مذهبی تعطیل است!‼️
🔺 فقط یک لحظه فکرش را بکنید اگر این روند برعکس می بود... چه جوسازی گستردهای بر علیه مذهب و اماکن و مناسک مذهبی توسط غرب زدهها ایجاد شده ⬅️و طی آن، قشر مذهبی افرادی بی منطق، عقب مانده و متحجر معرفی میشدند؛اما امروز صدای هیچ کدام شان درنمیآید‼️چه قدر تلاش کردند تقابل کلیسا وکشیشها با اطبا ودانشمندان قرون وسطا را در اسلام شبیه سازی کنند👈 اما "خرد و عقلانیت شیعی" که با بیانات رهبر معظم انقلاب شروع و با مواضع مراجع عظام ادامه پیدا کرد، آنتیتز ماجرا شد و همراهی دین اسلام با علم و عقل را به رخ جهانیان کشید.👌
❇️ مردم مومن و ولایت مدار ایران بیش از هر چیزی دلتنگ حضور در حرم اهلبیت (ع)، صف های نمازجماعت مساجد، مجالس ذکر و دعا هستند، اما خوب میدانند که حفظ سلامت مومنین از هر امری مهم تر است 💠ان شاءالله هرچه زودتر بارعایت دستور العملهای بهداشتی و نظر متخصصین امر اجازه بازگشایی مساجد و اماکن مذهبی نیز صادر شود!
♦️گرچه مساجد از صدر اسلام و ابتدای تاسیس شان، علاوه بر محل اقامه نماز، پایگاه خدمت رسانی به مردم و رفع مشکلات آنان بوده است؛ اما با شرایط امروز ، مومنین همچنان پای کار انقلاب و نظام و مردمند، و فقط عرصه فعالیتشان تغییر کرده است...
🌼 ماجرای٢٠٠روز,روزه قضاىآقامهدی!
🌷از سردشت می رفتیم سمت باختران، من و شهیدان زین الدین و محمد اشتری. آقا مهدی خودش پشت فرمان نشسته بود. از هر دری می گفتیم. بین صحبت ها آقا مهدی گفت: قریب دویست روزه به خدا بدهکارم! ما اول حرفش را جدی نگرفتیم. برایمان قابل باور نبود. آقا مهدی و این حرفا! وقتی این را دید، گفت: جدی می گویم، دویست تا روزه بدهکارم. بعد توضیح داد: شش سال تمام چون دائم در مأموريت بودم و نشد که ده روز یک جا بمانم، روزه هایم ماند!
🌷درست پنج روز بعد به لقای دوست شتافت. در آن زمان لشگر ۱۷ در مهاباد مستقر بود. من این حرف توی ذهنم مانده بود که بعداً با برادر بزرگوار اسماعیل صادقی (مسئول ستاد لشکر) در میان گذاشتم. آن روز برادر صادقی تمامی بچه های لشکر را جمع کرده بود. چند هزار نفری می شدیم؛ یک دریا بسیجی متلاطم. خبر را که دادند، صدای ضجه و زاری، همه میدان را پر کرد. اشک و آه به میدانداری معرکه ماتم ایستاد. دست های سوگوار بود که بر سر و سینه فرود آمد. دیگر کسی حال خود را نمی فهمید.
🌷اسماعیل نیز پای انفجار بُغضی شگفت آور زانو زده بود و جانانه می گریست. جمعی به خاک غلتیده، به خود می پیچیدند. بعضی غریو حسین حسین شان عنان اختیار از کف فرشتگان نیز ربوده بود. ساعتی در سوگ، پریشانی، بهت و ناباوری گذشت که صدای سوخته ای در میدان بال گشود. اسماعیل بود: عزیزان! آقا مهدی به جوار محبوبش شتافت اما آن گونه که به یکی از دوستان گفت نزدیک به دویست روزه ی قضا بر ذمه دارد. اگر کسی مایل است این دین او را ادا کند، بسم الله! در همین جا اعلام آمادگی کند.
🌷....یکباره تمام میدان به جنبش درآمد و فریاد «ما آماده ایم» در گنبد فیروزه فام فلک پیچید. در دلم گفتم: عجب معامله ای، چند هزار روزه در مقابل دویست تا!
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصر_کاوه🌹روایتی از فرمانده لشکر ۱۷ علی ابن اب طالب (ع) شهید مهدی زین الدین📚 کتاب "افلاکی خاکی"
راوى: حاج علی ایرانى
عنایت حضرت عباس در سوریه.mp3
45.07M
📣سلام یکی از بهترین خاطرات 🚩مدافعان حرم که توسط "سردار نوعی اقدم" برای اولین بار بیان شده است....
🚩به خدا قسم من پشت سر حضرت عباس(ع) داشتم می رفتم.... ژنرال روسی موقع خداحافظی به من گفت من هیچ وقت حضرت عباس را ....
🚩 بهتر است خودتان دانلود کنید و چندبار گوش کنید...(البته کمی فایل سنگین است)
🙏التماس دعا...
یك رفیق افغان دارم كه نزدیك خونه مون بساط تعمیر كفش و كیف و واكس داره. شرف الدین. من بهش میگم:شرف. دیروز رفتم كه بند كیف پكیده مو دوبار دوز كنه
گفتم: جوری، شرف جان؟
گفت: نی ام واللا.
گفتم: كسادی كسب و كار پریشونت كرده؟
گفت: باورم می كنی احمدآقا؟ بالای این دكاندار های محل، غم دارم. دو ماه تعطیل.از كجا خرج زن و بچه و ایجاره در بیارن؟
دیگه حرفای شرف الدین رو نمی شنیدم. رفتم چهل و پنج سال پیش. یك همبند آلمانی در زندان قصر داشتم كه به اتهام همكاری با كنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا ، افتاده بود زندان.یاد روزی كه وقتی شنید پدر و مادر یكی از بچه مذهبی های زندان در مسیر سفر از شهرستان به تهران برای ملاقات با پسرشون، در تصادف جاده ای كشته شده اند، مثل ابر بهاری گریه می كرد و تا دو روز لب به غذا نمی زد. رفیق زندانی آلمانی ما،هیچ گرایش مذهبی نداشت.
اخلاق و انسانیت، بیش و پیش از هرچیز، نیازمند و وابسته به خود انسانیت بی پسوند و پیشوند است و بس.
یادم باشد:آدم باشم.
دکتر پورنجاتی
💐 کشکول (99/43):👇
آغاز عملیات بزرگ:👇
《الی بیت المقدس》
(نه بیتالمقدس خالی!!!)
📣۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱... بیش از بیست ماه از آغاز جنگ تحمیلی استکبار علیه جمهوری اسلامی ایران می گذشت و شهر خرمشهر همچنان در چنگ ارتش عراق قرار داشت. عملیات فتحِ مبین در منطقه غرب دزفول و شوش به پایان رسیده و نتایج شگفت انگیز آن روح تازه ای در کالبد رزمندگان اسلام دمیده بود . فرماندهان جنگ بر آن بودند تا فرصت ابتکار عمل از دشمن گرفته شود ، به ویژه آنکه فصل گرمای طاقت فرسای جنوب کشور در راه بود، لذا آزاد سازی مناطق خرمشهر ، شلمچه ، هویزه و بخش های دیگر طرح ریزی شد. البته دشمن در غرب رودخانه کارون که در خرمشهر جاری است، استحکامات و موانع احداث و ۳۶ هزار نفر از نیروهای خود را در خطوط پدافندی پیچیده ای متمرکز و مستقر کرده بود. گذر از چنین خط به یک معجزه شبیه بود... چنان که امام خمینی(ره) به محض آزاد شدن خرمشهر فرمودند:👈 خرمشهر را خدا آزاد کرد.
💥مقدمات و طرح عملیات، به منظور رویارویی با مشکلات، از جمله آب گرفتگی های غیر طبیعی و پیچیدگی مواضع و حجم ادوات زرهی و نیروهای پیاده دشمن، برای انجام چهار مرحله عملیات تهاجمی در منطقه ای به وسعت ۶۰۰۰. کیلومتر مربع، آماده سازی شد. ساعت ۳۰ دقیقه بامداد. ۱۳۶۱/۰۲/۱۰ نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران تحت امر قرارگاه مشترک کربلا (سپاه و ارتش) و ۳ قرارگاه عملیاتی (قرارگاه قدس در منطقه سوسنگرد و محور شمالی کرخه کور ، قرارگاه فتح در منطقه دارخوین و قرارگاه نصر در شمال خرمشهر) حمله سراسری خود را به منظور آزادسازی خرمشهر و مناطق شمال آن و عقب راندن دشمن تا مرز بین المللی ، با رمز یا علی بن ابی طالب (ع) آغاز نمودند.
💥در تاریخ ۱۳۶۱/۰۳/۰۳ خرمشهر که با ۳۴ روز مقاومت در برابر دشمن سقوط کرده بود، پس از ۵۷۵ روز اشغال و ویران شدن خانه ها و اماکن عمومی و دولتی، در کمتر از ۲۵ روز آزاد شد. بازتاب این پیروزی شگرف تا مدت ها در رسانه های جهان در صدر تمام اخبار و گزارش ها بود... فتح خرمشهر به منزله بزرگترین پیروزی نظامی – سیاسی جمهوری اسلامی در جریان جنگ تحمیلی و مهلک ترین ضربه به دشمن تلقی شد.
💥 نتایج عملیات عبارتند از: - آزادی خرمشهرو شهر هویزه - آزادسازی جاده مهم و مواصلاتی اهواز – خرمشهرو سوسنگرد – هویزه - آزاد سازی 180 کیلومتر از خط مرزی و 5038 کیلومتر مربع از مناطق اشغالی - بیش از 16500 تن از نیروهای دشمن کشته و زخمی و 19000 نفر نیز اسیر شدند. - خارج شدن شهر های اهواز ، حمیدیه و سوسنگردو بخش وسیعی از جنوب ایران از زیر آتش توپخانه دشمن - تصرف پادگان حمید ، منطقه جفیر و حسینیه و 12 پاسگاه مرزی تجهیزات و جنگ افزارهای منهدم شده دشمن عبارتند از : - 285 دستگاه تانک و نفربر - ده ها انبار مهمات - 40 فروند هواپیما - 2 فروند هلیکوپتر - چندین دستگاه ماشین آلات مهندسی - 500 دستگاه خودرو - ده ها قبضه توپ سنگین و سبک - مقدار قابل توجهی سلاح های سبک و سنگین غنایم به دست آمده از دشمن عبارتند از : - 105 دستگاه تانک و نفربر - ده ها انبار مهمات - 95000 عدد انواع مین - صد ها دستگاه خودرو سبک و سنگین - تعداد قابل توجهی ماشین آلات مهندسی - 18 قبضه توپ 130 میلیمتری - هزاران قبضه سلاح انفرادی
🙏التماس دعا: ناصر کاوه
#حضرت_قاسم
با مُسمّایی و نامت را چه زیبا بُرده اند
اهل دل جام حسن از دست قاسم خورده اند
تو کریم بن کریمی و عزیز نجمه ای
سائلان غیر شاهی مثل تو افسرده اند
آنقدر زیبایی و بویت دل انگیز است که
یاس های با طراوت پیش تو پژمرده اند
آن میِ نابی که در دست حسن بار آمدی
در شراب ناب تو صاحبدلان چون دُرده اند
خال لبهایت دهان کعبه را انداخت آب
آسمانی ها به احرام تو کُشته مُرده اند
پیش تیغ ات نصف خواهد شد سپاه کوفیان
الحق این نام تو یا قاسم به جا آورده اند
گر چه رمز حاجت عالم صد و ده بار بود
با تو اما دیگر از این سیزده نشمرده اند
از همان اول دخیل عشق آل هاشم ام
من غلام حضرت جانانِ عالم قاسم ام
ـــــــــــ══✼🌿🌹🌿✼══ـــــــــــــ
ــــــــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ــــــــ 🌹از عسل شیرین تر
❣️قرار نبود به عملیات برود!...
نه سن و سالی، نه قد و قامتی و نه هیکلی!...
انتظاری هم نمیشد داشت از یک بچه 13ساله!
🌼کسی اسمش را نمیدانست. یعنی خودش نگفته بود که مبادا او را به پشت جبهه منتقل کنند.شب عملیات رسم بود هر دفعه روضه یکی از شهدای کربلا را می خواندند تا بچه های گردان حسابی عاشورایی بشند!
🌼آن شب قرعه به نام 💕حضرت قاسم خورده بود! بچه ها فقط به او نگاه می کردند و زار زار گریه می کردند!روضه از این مجسم تر نمی شد!
❣️شب، عملیات شروع شد!...
بعد عملیات وقتی بچه های فرماندهی مشغول گرفتن آمار شدند یکی از کسانی که در سرشماری نبود اون بود.تمام بچه ها برای پیدا کردنش بسیج شدند، بعد چند مدتی صدای فریاد یکی از بچه ها بلند شد که: بیاین! اینجاست!...
🌼وقتی بهش رسیدند آروم خوابیده بود، گلوله مستقیم به گلوش خورده بود، چیزی از پاهای کوچیکش باقی نمونده بود، شنی های تانک از روشون رد شده بود!😰 وقتی بچه ها پیراهنش رو باز کردند تا پلاکش رو در بیارند و آماده انتقال به عقبش بکنند، دیدند روی زیر پیرهن تنش با ماژیک و خط بچه گانش نوشته بود: 👇 ❣️نام:قاسم!💓می خواستم ببینم چه چیزی هست که از عسل شیرین تر است!#کتاب_شهدا_و_اهل_بیت
#ناصر_کاوه
ـــــــــــ══✼🌿🌹🌿✼══ـــــــــــــ
ــــــــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ــــــــ 🌹از عسل شیرین تر
❣️قرار نبود به عملیات برود!...
نه سن و سالی، نه قد و قامتی و نه هیکلی!...
انتظاری هم نمیشد داشت از یک بچه 13ساله!
🌼کسی اسمش را نمیدانست. یعنی خودش نگفته بود که مبادا او را به پشت جبهه منتقل کنند.شب عملیات رسم بود هر دفعه روضه یکی از شهدای کربلا را می خواندند تا بچه های گردان حسابی عاشورایی بشند!
🌼آن شب قرعه به نام 💕حضرت قاسم خورده بود! بچه ها فقط به او نگاه می کردند و زار زار گریه می کردند!روضه از این مجسم تر نمی شد!
❣️شب، عملیات شروع شد!...
بعد عملیات وقتی بچه های فرماندهی مشغول گرفتن آمار شدند یکی از کسانی که در سرشماری نبود اون بود.تمام بچه ها برای پیدا کردنش بسیج شدند، بعد چند مدتی صدای فریاد یکی از بچه ها بلند شد که: بیاین! اینجاست!...
🌼وقتی بهش رسیدند آروم خوابیده بود، گلوله مستقیم به گلوش خورده بود، چیزی از پاهای کوچیکش باقی نمونده بود، شنی های تانک از روشون رد شده بود!😰 وقتی بچه ها پیراهنش رو باز کردند تا پلاکش رو در بیارند و آماده انتقال به عقبش بکنند، دیدند روی زیر پیرهن تنش با ماژیک و خط بچه گانش نوشته بود: 👇 ❣️نام:قاسم!💓می خواستم ببینم چه چیزی هست که از عسل شیرین تر است!#کتاب_شهدا_و_اهل_بیت #ناصر_کاوه
ـــــــــــ══✼🌿🌹🌿✼══ـــــــــــــ
ــــــــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ــــــــ 🌹یاقاسم ابن الحسن(ع)
کاظم کاوه چون خیلی کوچولو وریزه بود، لباس ها برایش گشادبود. همیشه شلوار وپیراهنش اندازه اش نبود. هرچه می گشتند پیراهن اندازه اش پیدا نمی شد.❣️سالهاگذشت،بعدازهفده سال, "پیراهنش اندازه اش شده بود؛ هیج کس باورش نشد.برادران تفحص همه استخوانهایش رادر همان پیراهن گشادش جاداده بودند"....
#کتاب_شهدا_و_اهل_بیت #ناصر_کاوه
🌹چرا روزه حضرت قاسم(ع)را می خوانند؟
❣️....حالا دیگر شانه های مرحمت آشکارا می لرزید،رئیس جمهور دلش لرزید،دستش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت وگفت،پسرم! شمامگر درس و مدرسه نداری.درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است .مرحمت هیچی نگفت، فقط گریه کرد وحالا هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می رسید،رئیس جمهور مرحمت راجلو کشید ودر آغوش گرفت و روبه سرتیم محافظانش کرد و گفت: ❣️یک زحمتی بکش باآقای....ازسپاه اردبیل تماس بگیر بگو فلانی گفت:این آقا مرحمت رفیق ما است هرکاری دارد راه بیاندازید،هر کجا هم خودش خواست ببریدش ،بعد هم یک ترتیبی هم بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل و نتیجه راهم به من بگوئید. "حضرت آقا ی خامنه ائی رئیس جمهور "خم شد،صورت خیس ازاشک مرحمت را بوسید و فرمودند:مارا دعا کن پسرم، درس و مدرسه راهم فراموش نکن، سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان و .... 🌿کمتر از سه روز بعد فرمانده سپاه اردبیل مرحمت را خوش حال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد،حکم لازم الاجرا بود و دیگر نمی توانست باز هم مرحمت را سر بدواند، و مطمئن بود اگر این دفعه که اوراسرکاربگذاردمی رود و از خود امام خمینی (ره) حکم می آورد. گفت اسمش را نوشتند و"مرحمت بالازاده "رفت در لیست بسیجیان لشکر ۳۱ عاشورا تا سرانجام در عملیات بدر به شهادت رسید....
#کتاب_شهدا_و_اهل_بیت #ناصر_کاوه منبع:سایت تبیان
به #اولین_پنجشنبه_ماه_رمضان رسیدیم... یادی کنیم از اونایی که سالهای قبل سر سفرههای افطاری و سحری کنار ما بودن و الان جاشون خالیه... شادی روح امام, شهدا, درگذشتگان، پدران و مادران آسمانی، بخوانیم فاتحه و صلوات
🔶 گفتگو چهار فرمانده ارشد ۱۶
( تاریخ شفاهی)
🔅 تحویلنگرفتن فرماندهان سپاه
احمد غلامپور: جلسه یادت هست؟ قبل از عملیات من بهاتّفاق شما [رشید] و حسن باقری و آقا رحیم رفتیم مهمانسرای ژاندامری. در جلسهای که بنیصدر گذاشت، یک اتاق اینجوری بود. چهارتا صندلی گذاشت. آقا محسن ما را کنار دیوار نشاندند. یک میزی وسط بود مال فرماندهان ارتش. ظهیرنژاد و همه آمدند نشستند، گفتند. ما همینجور نشستیم کنار دیوار درحالیکه طرح عملیات مال ما بود.
غلامعلی رشید: بله، هیچ تحویل نمیگرفتند. ایشان[محسن رضایی] نمیدانم یادش است یا نه؟ من و شهید باقری و ایشان [غلامپور یا شمخانی] رفتیم پشت در اتاق [سرهنگ] سیروس لطفی با بیژامه هم ما را پذیرفت. یک ساعت ما را پشت در اتاق نگه داشت تا ما برویم یک دو دقیقه باهاش صحبت کنیم و آتش توپخانه به ما بدهد.
داستان اینجوری بود و عملیاتهای محدود، در جبهه دزفول یکی انجام شد، در جبهه شوش یکی انجام شد، بعد همینطوری ادامه یافت و شاید پانزده عملیات انجام شد. در جبهه غرب هم شروع کردند به عملیات. دوتا از عملیاتهای جنوب همین بود که آقای شمخانی گفت؛ عملیات شهیدان رجایی و باهنر و عملیات شهید مدنی. عملیات شهید چمران اینها را هم ما انجام دادیم و این عملیاتها آرامآرام تبدیل شد به یک دستگاه فکری و متولد شد و هی سؤال، سؤال و عملیاتهای قبلی را که آدم ارزیابی میکرد، دید زمین را درست شناسایی نکردند، دشمن را شناسایی نکردند، روش حملهشان غلط است، تاکتیک حملهشان غلط است [و... و یک فکر و روش جدید پدید آمد] و فرماندهان ارتش میگویند ما این [نحوه عملیات] را از آمریکاییها یاد گرفته بودیم که بیاییم با یک آتش حجم متوسط توپخانه، هواپیما و فلان، بعد زرهی به حرکت دربیاید، فکر میکردند در این تهاجمهای اولیه، عراقیها تمام میشوند. این کار را در عملیات ۲۳ مهر [در غرب دزفول] که انجام دادند دیدیم عراقیها هیچی، سرجایشان پشت خاکریز شروع کردند با [موشک] مالیوتکا دانهدانه تانکهای ارتش را زدند و آتشتهیه اصلاً روی دشمن اثر نکرده بود. تصوراتی هم که اینها داشتند تصورات غلطی بود و این دستگاه فکری برای همیشه تا پایان جنگ کنار رفت و دستگاه فکری ما [سپاه] حاکم شد تا پایان جنگ و ما روش حملهمان را تغییری ندادیم و این روش را من معتقدم بهسختی میشود به جایی منتقل کرد. یعنی شما بروید پدر خودت را دربیاوری نمیتوانی به ارتش پاکستان یا به ارتش مصر منتقل کنی. کسی نمیتواند فرماندهی بکند...
علی شمخانی: البته ارتشیها آخر جنگ برگشتند به همان دستگاه [فکری] قبلیشان.
ادامه دارد
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔶 گفتگو چهار فرمانده ارشد ۱۷
(تاریخ شفاهی)
الگوبرداری از اندیشه دفاعی جدید
محسن رضایی: این یک نکتة ظریفی دارد. صیاد شیرازی که آمد [فرمانده نیروی زمینی ارتش شد] تلاش زیادی کرد آن دستگاه فکری را [در نیروی زمینی ارتش] احیا کند. برداشتش این بود علت اینکه بچههای سپاه خوب میجنگند این است که بسیجیها را دارند. ایشان در ذهنش این آمد که اگر من هم بسیجیها و سپاهیها را داشته باشم ارتش میتواند بجنگد. مشکل ارتش این است که بسیج ندارد. بعد هم که ما اینهمه نیرو بهش دادیم و با نیروهای ارتش ادغام کرد، اما جواب نداد، بعد فکر کرد چندتا یگان از سپاه بگیرد. یگان هم بهش دادیم، باز نشد. درحقیقت آن دستگاه فکری حتی با گرفتن بسیج هم نتوانست سرپایش بلند شود.
غلامعلی رشید: ۵ هزار نفر بسیجی بهش دادیم.
محسن رضایی: نتوانست سرپایش بلند شود و احیا شود. آن دستگاه فکری نه با گرفتن بسیج حل شد نه با کمکگرفتن یگانهایی از سپاه. [دستگاه فکری سپاه] یک مجموعه بود.
غلامعلی رشید: واقعاً. پانزدهتا [فرماندهان عالی و یگانهای سپاه] نقش معلم را داشتتند. در مقام مقایسه، در سال اوّل یا ده ماه اول جنگ، یک دستگاه فکری حاکم بود؛ یعنی زمانیکه بنیصدر بالای سر ارتش بود تا پایان خرداد ۱۳۶۰، این دستگاه فکری به شکلی میجنگیده، هدف داشته، تاکتیک داشته، زمین را بهگونهای شناسایی میکرده، دشمن را بهگونهای، نوع طرحریزیهایش بهگونهای بوده، یا غافلگیری را در ذهن خودش میخواسته با آتشتهیه، با امکانات، با ابزار حل کند. اینها بوده توی ذهنش، اینها میرود کنار.
محسن رضایی: سازمانش، فرهنگش.
غلامعلی رشید: و دستگاه فکری سپاه از سال دوم میآید حاکم میشود تا پایان جنگ.
ادامه دارد
@defae_moghadas
🍂