eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
924 دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
16.4هزار ویدیو
537 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💥قسمتی کوتاه از ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎیم:👇 🍀ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺳﺮﮐﻮﺏ ﮔﺮﻭﻫﻬﺎﯼ ﺁﺷﻮﺑﮕﺮ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۵۷ ﻭ ﻗﻠﻊ ﻭ ﻗﻤﻊ ۶۰۰ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﭙﻪﻫﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺳﻨﻨﺪﺝ ...👌ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺷﮑﺴﺖ ﺣﺼﺮ ﺑﺎﺷﮕﺎﻩ ﺍﻓﺴﺮﺍﻥ ﺳﻨﻨﺪﺝ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۵۷ 🍀ﭘﺎﮐﺴﺎﺯﯼ ﻭ ﺁﺯﺍﺩ ﺳﺎﺯﯼ ﺩﺯﻟﯽ ﻭ ﻗﻠﻌﻪ ﻫﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﻣﻠﻪ ﻭ ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺕ با شهیدان حاج احمد متوسلیان و شهید همت و...🍀ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺁﺯﺍﺩ ﺳﺎﺯﯼ ﻭ ﭘﺎﮐﺴﺎﺯﯼ تنگه ﭼﺰﺍﺑﻪ ﺩﺭ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﻟﻘﺪﺱ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭﻫﺎﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻨﮓ ﻟﻘﺐ ﮔﺮﻓﺖ➰ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ فتح المبین و ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﻘﺪﺱ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ👈 "ﮐﻠﯿﺪ ﻓﺘﺢ ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ"ﻧﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ✌
💐 کشکول (99/46):👇 🚩خاطراتی از سردار مظلوم و شجاع سپاه اسلام👈 حسین قجه ای 📣ﺗﻘﻠﺐ_ﻣﻤﻨﻮﻉ!... ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﻣﺮﺩﻡ ﺯﺭﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺑﺮ ﺿﺪ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻋﻬﺪﻩ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ، ﮐﻤﺘﺮ ﺑﻪ ﺩﺭﺱ ﻭ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﯽﺭﺳﯿﺪ. ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﺑﻮﺩ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻡ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻨﻮﺷﺘﻪﺍﺳﺖ، ﺟﻮﺍﺏ ﭼﻨﺪ ﺳﺆﺍﻝ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ، ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﻧﺪﺍﺩ، ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﺪﻩ، ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﻧﺪﺍﺩ... ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺟﻠﺴﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺑﺎ ﻋﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ: ‏👈 "ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻧﮑﻦ، ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﻢ، ﻧﻤﺮﻩ ﻭ ﻗﺒﻮﻟﯽ ﺑﺎ ﺗﻘﻠﺐ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ..." 💓ﺷﻬﯿﺪ ﺣﺴﯿﻦ ﻗﺠﻪﺍﯼ, ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻣﺮﯾﺾ ﻭ ﻣﻌﻠﻮﻟﯽ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﺷﺖ، ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﮐﻪ ﻣﯽﺁﻣﺪ ﺍﻭﻝ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻣﯽﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯽﮐﺮﺩ.ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺴﺎﺑﻘﺎﺕ ﮐﺸﺘﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﻣﯽﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻫﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻣﺮﯾﻀﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮐﺮﺩ، ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻣﯽﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﯽﮔﻔﺖ: ‏👈 ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻣﯽﮐﻨﺪ. 📣ﺍﺯ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﭘﺮﻫﯿﺰ ﻣﯽﮐﺮﺩ، ﺣﺘﯽ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺩﺷﻤﻨﺎﻧﺶ؛ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺵ ﻏﯿﺒﺘﯽ ﮐﻨﺪ ﺩﺭ ﺩﻓﺘﺮﭼﻪ ﻣﺤﺎﺳﺒﺎﺗﺶ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽﻧﻮﺷﺖ: 👈 ﺭﻭﺯ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺷﺮﻋﯽ ﻻﺯﻡ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﺪﻥ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻢ. ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ؛ ﺭﻭﺯ ﺭﺃﯼ ﮔﯿﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻓﺸﺎﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﭼﻬﺮﻩﻫﺎ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﻨﻢ...👌 🌼ﮐﺎﺭ_ﺳﺨﺖﺗﺮ، ﺍﺟﺮﺵ ﺑﯿﺸﺘﺮ است!؟ ﻫﯿﭻﺟﺎﯼ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻧﺒﻮﺩ، ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺗﺮﺩﺩ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩﻫﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ، ﺷﺒﻬﺎ ‌ ﻫﻢ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺩﺳﺖ ﺿﺪ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﻮﺩ؛ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﺯﻟﯽ ﻭ ﭘﯿﺶ ﺣﺴﯿﻦ ﺭﺳﯿﺪﻡ، رو کردم بهش ﮔﻔﺘﻢ: ‏«ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺁﻣﺪﻩﺍﯼ؟»... ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﮔﻔﺖ: ‏«ﻣﮕﺮ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻩﺍﯼ ﻭ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﺳﺨﺖﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺟﺮ ﻭ ﺛﻮﺍﺑﺶ ﻫﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ؟ 😊 ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﺎ ﺳﻼﺡ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺣﺮﮐﺖ ﻧﻤﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﯽﮔﻔﺖ: ‏ «ﻣﻦ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩﺍﻡ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺠﻨﮕﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﻗﺪﺭﺕﻧﻤﺎﯾﯽ ﮐﻨﻢ؛ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺗﺸﻨﻪ ﻣﺤﺒﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮﺩ...» ﺍﻟﺤﻖ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺷﻬﺮ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺮﺍﻡ ﻭ ﻣﻨﺶ، ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻗﻠﻮﺏ ﻣﺮﺩﻡ ﮐُﺮﺩ ﺭﺍ ﺗﺴﺨﯿﺮ ﮐﺮﺩ... 📣ﺣﺴﯿﻦ_ﻓﺮﺻﺖ_ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ_ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩ... ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺍﯾﻦ 👈ﺳﻨﺖ ﺭﺳﻮﻝﺍﻟﻠﻪ ‏(ﺹ) ﻣﯽﮐﺮﺩ؛ ﺣﻘﻮﻗﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻗﺮﺽﺍﻟﺤﺴﻨﻪ ﺑﺎ ﺍﻗﺴﺎﻁ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻣﺪﺕ ﺑﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﯽﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﯾﺎ ﻗﺼﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﯾﺎ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺨﺖ ﺑﻔﺮﺳﺘﻨﺪ...ﺩﺭ ﺩﺳﺖﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﻢ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ: ‏«ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﮔﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪ ﺑﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺑﻀﺎﻋﺖ ﻣﺎﻟﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ...»
1.mp3
4.41M
🏴السلام علیک یا ابا عبدالله 🔊 افطارها به کام دلم زهر میشود ارباب ما گرسنه و تشنه شهید شد.. ◼ مناجات با خدا به همراه روضه حضرت سیدالشهدا علیه السلام 🎤 کربلایی محمدحسین ✅ کانال اشک - پایگاه نشر روضه Eitaa.com/Kanal_AshK
گمنام: : از خطراتے ڪہ انقلاب را تهدید مےڪند، آفت نفوذ خطوط انحرافے در خط اصلے یعنے همانا خط امام است؛ پس خط امام را دنبال ڪنید و امام را تنها نگذارید، ڪہ نمےگذارید. @Rahianenoor_news
AUD-20200501-WA0062.mp3
3.48M
📻🎙 ✅بیسیم چی 👈عملیات سید الشهداء👉 🌷 تقدیم میشود به شهید حسین اسکندر لو ●انتشار و تولید به‌مناسبت ایام عملیات سید الشهداء● با انتشار این اثر در نشر فرهنگی غنی شهدا سهیم شوید 🔹جهت دریافت صدها صوت شهدایی و راهیان نور به رادیو پلاک بپیوندید👇 @radiopelak
❇️امروزه آنانکه با خیال راحت ودرامنیت ، ازجاده اهواز. خرمشهر عبورمی کنند, آیا هیچ‌ میدانند که برای آزادی این جاده، چه گلهایی از گلستان ایران پرپرشدند؟ مخصوصادر حوالی ایستگاههای 👈حسینیه گرمدشت و نیم_نود؟ 🔰محسن وزوایی دربهشت زهرای تهران وحسین قجه ای در زرین شهراصفهان، از زایران خود پذیرایی، وازعشاق، دلبری می کنند، وبیدار و هوشیار، منتظرند تا بانگ یالثارت الحسین برخیزد وآنان نیز ازگور سرد و خاکی برخیزند ودررکاب مولای منتظران باشند. همانگونه که دل امام راشاد کردند و زمینه ساز بیان جمله خرمشهر را خدا آزاد کرد از زبان امام شدند.👌 السلام علیکم یاأولیاء الله وأحبائه...💕
✳️مأموریت تیپ ۲۷ محمدرسول الله، به فرماندهی حاج احمد متوسلیان این بود که درمنطقه دارخوین، از رودخانه کارون عبور کند، بیست کیلومتر فاصله را تا جاده اهواز خرمشهر بپیماید، وجاده رافتح کند. بدین ترتیب، بین نیروهای دشمن که در سمت شمال (به طرف اهواز) بودند، ونیروهای جنوب جاده (به طرف خرمشهر) فاصله میفتاد. 😇 ♨️ازلطایف جنگ اینکه این یگان همان شب به آسفالت جاده رسید. اما دویگان طرفینی آن به هدف نرسیدند، یعنی الحاق صورت نگرفت. شش شبانه روز گذشت تااین الحاق صورت گیرد، ودراین روز وشبها چه برفرزندان معنوی روح الله گذشت؟ مخصوصا گردان سلمان فارسی به فرماندهی حسین قجه ای، شیرمردی از شیعیان سیدالشهدا که در نوک پیکان بود، علیرغم آنکه اکثریارانش مظلومانه شهید شدند اما، درکنارآن جاده خون وبیابان داغ، مقاومتی عاشورایی کرد وعقب ننشست تا کل عملیات باخطر مواجه نشود. اگرچه حسین قجه ای، فتح خرمشهرراندید، اما به سخن هم رزم دیگرش، محسن وزوایی عمل کرد که فرمود: «ماکربلا رابرای خودمان نمیخواهیم برای آیندگان میخواهیم.» محسن وزوایی نیز درهمین منطقه و زودتر ازحسین قجه ای به شهادت رسید.😰
💢 روایت سردار جعفر جهروتی زاده👈 از شجاعت شهید حسین قجه ای💕 💥قبل از عملیات فتح المبین ، بحث شناسایی پیش آمد . حاج احمد متوسلیان یک جلسه ای ترتیب داد با فرماندهان رده بالا و در آن جلسه اعلام کرد که ما اول توپخانه دشمن را می گیریم و بعد پیشروی می کنیم. درابتدا پذیرش این حرف برای دیگران کمی سخت بود و از شروع جنگ تا آن زمان چنین اتفاقی نیفتاده بود. طرح حاج احمد این بود که از لابلای دشمن 24 کیلومتر مسیر را طی کنیم و برسیم به توپخانه دشمن و آن را بگیریم و بعد درگیر شویم . شناسایی توپخانه در عمق خاک دشمن هم کار ساده ای نبود. حسین قجه ای فرمانده گردانی بود که قرار شد روی توپخانه دشمن عمل کند. یک شب قرار شد شهیدان حسین قجه ای، رضا چراغی ، عباس کریمی و من برای شناسایی توپخانه دشمن برویم. توپخانه دشمن هم در تپه های (علی گره زه) بود . شب آخر رفتیم و نزدیک توپخانه عراق رسیدیم . اگر اشتباه نکنم عراقیها 85 قبضه توپ داشتند .آن قدر به این توپخانه نزدیک شدیم که همه را یکی یکی شمردیم . امکان برگشتن نداشتیم ، اگر می خواستیم برگردیم ، وسط روز به جایی می رسیدیم که کاملا در دید عراقیها بود...😇💥 💥در یک گودال ماندیم تا وقت نماز صبح شد . آب قمقمه ما تمام شده بود . دیدیم برای وضو گرفتن، حتی یک قطره آب هم نداریم. یادش به خیر، حسین قجه ای؛ فرمانده گردان سلمان، با آن سر نترسی که داشت، بلند شد و سه تا از قمقمه های خالی بچه ها را برداشت، با یک جست از چاله تانک بیرون پرید و رفت سمت تانکر آب عراقی ها که 150 متر آن طرف تر بود به ده متری تانکر رسیده بود که یک عراقی از سنگرش بیرون آمد. نشست پای تانکر و شروع کرد به پر کردن ظرف آبش. قجه ای هم بدون اینکه ذره ای متغیر شود و یا هول کند و با خونسردی حیرت آوری که اصلاً قابل وصف نیست، رفت بالای سر عراقی ایستاد.👌 💥عراقی ظرفش را پر کرد و رفت . حسین هم نشست وشروع کرد  یکی یکی قمقمه ها را پر کرد و آورد. حسین قجه ای چنان خونسرد رفت و برگشت که همه متحیر شدیم. حتی عراقی ها هم از بالای تپه او را می دیدند؛ منتها فکر کرده بودند لابدحسین هم یکی از نیروهای خودشان است. نماز خواندیم .مختصري شكلات جنگي همراه داشتيم كه به جاي ناهار، همان ها را خورديم. بعد هم يك بار ديگر، همه جاي موضع توپخانه را با دقت شناسايي كرديم. توپ ها و سنگرها را شمرديم و حتي راه هايي را كه از طريق آنها مي شد به پشت توپخانه رفت، شناسايي كرديم. بعد از اتمام كار، با تاريك شدن هوا، به عقب برگشتيم. بدين ترتيب، مأموريت تيم ويژه ي شناسايي ارتفاعات علي گره زد در محور بلتا، با موفقيت به پايان رسيد...