💥آغازعملیات عظیم کربلای 5 در منطقه عمومی شلمچه و شرق بصر
1365/10/19
عدم فتح کربلای 4 شرایط دشوار ی رابه وجود آورده بود و ضرورت انجام عملیات دیگری را ایجاب می کرد. که پیروزی آن تضمین شده باشد و ضمنا از جنبه نظامی و سیاسی بسیار ارزشمند باشد. ارزشمند ترین منطقه موجود شلمچه بود که دشمن با توجه به اهمیت منطقه، زمین شرق بصره را مسلح به انواع موانع و استحکامات کرده و با رها کردن آب ، انجام هرگونه عملیاتی را غیر ممکن ساخته بود. اهداف عملیات منطقه شلمچه به لحاظ اهمیت سیاسی و نظامی آن، به عنوان یکی از معابر وصولی شهر بصره، همواره در زمره اهداف قوای نظامی جمهوری اسلامی ایران قرار داشت و در صورت تسلط بر این منطقه، جمهوری اسلامی می توانست برتری خود در جنگ را به اثبات برساند. نیروی دشمن منطقه عملیاتی در حوزه پدافندی سپاه سوم عراق بود و لشکر 11 پیاده، 5 مکانیزه و 3 زرهی در این منطقه مستقر بودند و با شروع عملیات، تعداد بیشتری از لشکرهای عراق در منطقه عملیاتی حضور یافتند. نیروی خودی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء(ص ) با 200 گردان نیرو، عملیات راشروع کرد . شرح عملیات تاریخ 19/10/1365 ساعت 1:35 بامداد فرمان حمله با رمز مقدس یا زهرا(س) صادر شد.محور های اصلی تلاش ها ، شامل 5 ضلعی، سرپل غرب کانال پرورش ماهی و باز کردن جاده شلمچه بود. بعد از گذشت 24 ساعت از آغاز حمله، با وارد شدن قرارگاه قدس و نجف به صحنه نبرد، برای بازشدن جاده شلمچه، عملیات شدت گرفت و پشتیبانی عملیات توسط نیروی هوایی و هوانیروزانجام شد . دشمن با انتقال امکانات و نیروهایش از منطقه فاو به منطقه شلمچه و افزایش بمباران هوایی ،سعی درعقب راندن نیروهای ایرانی داشت. لشکر 25 کربلا و لشکر 27 محمد رسول الله (ص) در غرب کانال پرورش ماهی در برابر فشارهای دشمن الحاق کردند و سرپل تثبیت شد. باز شدن جاده شلمچه، و پیشروی لشکر 8 نجف و لشکر 14 امام حسین (ع) این ا مکان را به وجود آورد که با توسعه وضعیت، از تمرکز فشار دشمن در برخی محورها، از جمله در منطقه سرپل غرب کانال ماهی کاسته شود. در شب چهارم، تکمیل اهداف عملیات دنبال شد. ورود لشکر 5 نصر به جزیره بوارین و در هم شکستن استحکامات دشمن، بخشی از موفقیت های حاصله بود. طی درگیری های شب و روز پنجم، گر چه اهداف مورد نظر کاملا تحقق نیافت، لیکن ناتوانی دشمن از عقب راندن نیروهای اسلام ، نشانه ای از امیدواری نسبت به تثبیت منطقه بود.تدبیر کلی عملیات تاکید بر اقدامات مهندسی و استفاده از آتش برای در هم کوبیدن مقاومت دشمن بود. طی شب و روز ششم و هفتم علاوه بر پیشروی در برخی محورها، تلاش قابل ملاحظه ای نسبت به دفع حملات دشمن در غرب کانال پرورش ماهی انجام گرفت. سرانجام پس از هشت شبانه روز نبرد ، دشمن از منطقه شرق نهر جاسم عقب نشینی کردوعملیات تاکربلای 8 (تکمیلی کربلا 5) متوقف شد. مناطق آزاد شده و انهدام نیروها وتجهیزات دشمن درعملیات کربلای 5 و 8 (تکمیلی کربلا 5) به این شرح می باشد: 12 -کیلومتر پیشروی به طرف بصره و آزاد کردن 150 کیلومتر مربع -آزاد سازی پاسگاه های بوبیان، شلمچه، کوت سواری و خین -آزاد سازی جزایر بوارین، فیاض و ام الطویل -آزاد سازی روستاهای خرنوبیه، سعیدیه، حنین، سلیمانیه، هسجان، جاسم - تصرف آبگرفتگی بوبیان ،عبور از کانال ماهی ، نهر دوعیجی و جاسم -استقرار در 10 کیلومتری بصره -انهدام 45 فروند هواپیما وهفت فروند بالگرد 870 دستگاه تانک و نفربر180 قبضه توپ صحرایی120 قبضه ضد هوایی400 قبضه خمپاره انداز وتفنگ 106 میلیمتری1000دستگاه خودرو ، مقدار زیادی سلاح سبک و مهمات -تعداد 30 هزار نفر کشته 70 هزارنفر زخمی و 2650 نفر اسیر –به غیمت درآمدن 230 دستگاه تانک ونفربر200 دستگاه خودرو 20 قبضه توپ صحرایی 100قبضه توپ ضد هوایی 250قبضه خمپاره انداز وتفنگ 106 میلیمتری 100دستگاه مهندسی....
#یادبود_شهدای_کربلای_٥
بگوش دل رسد این نغمه بر ما
که شد در خاک جبهه شور و غوغا
شبی یاران درون خیمه بودند
همه آهنگ حمله می سرودند
که فرمان آمد ای یاران بیایید
برای حمله ای آماده باشید
به سر دوران هجر و رنج آمد
زمان کربلای پنج آمد
همه با اشک شوق و روی خندان
شدند آمادة دیدار جانان
عجب شوری درون خیمه ها بود
که ذکر حضرت زهرا بپا بود
یکی می گفت یا رب کن عنایت
دهم این جان ناقابل برایت
ره دشت و ره صحرا بگیرم
تقاص سیلیِ زهرا بگیرم
یکی می گفت با آوای خسته
کجایی مادر پهلو شکسته
قسم بر حیدر و بر کودکانت
بگیرم انتقام از دشمنانت
شب حمله شب معراج یاران
شب آزادیِ چابک سواران
همه خوشحال و خندان می دویدند
تو گویی سوی جانان می دویدند
در آن لحظه رخ دلدار دیدند
صدای مادرش زهرا شنیدند
بیائید ای عزیزانم بیائید
شما یاران و فرزندان مایید
شما شمع جهان افروز هستید
بحق محسنم پیروز هستید
#یادبود_شهدای_کربلای_٥
@hajmahmoodzholideh
💥دی ماه 1365👈 آخرین لحظات زنده بودن یک رزمنده قبل از شهادتش😰💗شلمچه، کربلای 5, سه راه شهادت ... همواره برایم سوال بوده و هست که: این #شهید در آخرین لحظه حیات، کاغذ و قلم به دست گرفته تا چه بنویسد؟!
برای کی بنویسد؟
فهرست اموال و داراییها؟
حسابهای بانکی؟
نشانی خانه های شخصی؟
حقوقهای نجومی؟
اظهارنامه مالیاتی؟
▫️ شما چی فکر می کنید؟
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🚩خاطره برادر یوسف طلائیان از رزمندگان واحد مخابرات گردان مالک در باره ماجرای این عکس معروف:
🚩تصویر شهدای گرانقدر گردان مالک اشتر ، شهید علی شاهآبادی (راست) و شهید عباس حصیبی (چپ) که در دیماه ۱۳۶۵ در شلمچه و سومین روز عملیات کربلای ۵ در خون خود غلطیدند.
🚩علی شاهآبادی تکتیرانداز گردان بود، شب ۲۱ دیماه ۶۵ قبل از عزیمت گردان از اردوگاه کرخه به سمت شلمچه زمانی که داشتیم تو چادر ادوات آماده میشدیم با پارچه کهنهای ساعت شبنما دارش را استتار میکردیم تا دیده نشود, علی بچه سه راه آذری بود و برادرش امیر تازه شهید شده بود، یادم هست علی برای آوردن دوربین کشوئی ۱۱۰ اش تردید داشت که من گفتم بیار، صبح عملیات باهاش عکس میگیریم, بعد با همون پارچه کهنهها یک روکش برای دوربینش دوختیم و داخل یک جیب خشاب اضافی سیمونوف روی فانوسقهاش گذاشتیم و راه افتادیم.
🚩نیمهشب به پشت جادهی شلمچه - بصره رسیده بودیم, پشت خاکریز شب را گذراندیم، قرار بود آنجا بمانیم تا نیروهای دیگر بما برسند و صبح بریم جلو، صبح که شد گفتند محاصره شدهایم, بعد هم گلولهی تانک بود و دوشکا و تکتیراندازها که ما ۳۰۰ - ۴۰۰ نفر را وسط دشت دوره کرده بودند،
🚩باران گلوله بود که میخورد توی گونیهای سنگر، گودالهایی که توی آنها پناه گرفته بودیم به همهچیز شبیه بود الا سنگر! پشت خاکریز حکومت نظامی اعلام شد, جنب میخوردی با سیمونوف دوربین دار مغزت میریخت بیرون و جنازهات میماند روی دست بقیه بچهها.
🚩خلاصه قسمت نشد که با آن دوربین عکس دست جمعی بگیریم, من همان شب مجروح شدم و علی را دیگه ندیدم, صبح عملیات یکی از بچهها که از خط برمیگشت گفت پیکر علی و عباس را دیده بود, عباس چمباتمه زده بود توی گودال سنگر و علی افتاده بود روش, تیر تکتیرانداز عراقی خورده بود توی سر علی از اونطرف سر دراومده بود خورده بود به سر عباس، عباس هنوز زنده بود و با خس خس نفسهای کوتاهکوتاه میکشید, بچهها سرش را پانسمان کردند ولی چند لحظه بعد توی آغوش اونها تمام کرد، آنجا تا ظهر مقاومت کردیم و بعد عراقیها ریختند سرمان و ما مجبور شدیم بیایم عقب.
🚩 در آن صبح تا ظهر از گروهان ۱۱۰ نفره ما فقط ۲۹ نفر باقی ماندند. با همان دوربین یکی از بچهها در آخرین لحظات عقب نشینی زیر حجم سنگین آتش توپخانه و پاتک گردانهای زرهی عراق، از پیکر علی و عباس ۴ عکس گرفته بود و با خودش به پادگان دوکوهه آورد, این عکس تنها دلخوشی مادر علی بود تا اینکه بقایای پیکرش پس از دوازده سال در ۱۳۷۷ در جریان تفحص شهدا کشف شد و به دست مادر چشم انتظارش رسید.