eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
882 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
15.2هزار ویدیو
515 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
etekaf1.pdf
1.03M
احکام اعتکاف
🌷انتشار به مناسبت میلاد با سعادت،امام علی (ع) داستان واقعی به نام، شیخ علی 🌹 در کربلا واعظی بود به نام سید جواد که ساکن کربلا بود ولی در ایام محرم و عزا برای تبلیغ به نواحی و روستاهای دوردست میرفت نماز جماعت می خواند و مسائل شرعی می گفت و سپس به کربلا برمی گشت. (او می گفت): یکبار گذرم افتاد به روستائی که همه اهالی آن سنی مذهب بودند و در آنجا برخورد کردم با پیرمردی محاسن سفید و نورانی و چون دیدم سنی است با او از در صحبت و مذاکره وارد شدم ولی دیدم الآن نمی توانم تشیع را به او بفهمانم چون این مرد ساده لوح و پاکدل چنان قلبش از محبت غاصبین خلافت سرشار است که آمادگی ندارد و شاید گفتن حقیقت مطلب به او نتیجه برعکس بدهد. تا اینکه یک روز برای اینکه راه مذاکره با او را باز کنم و به تدریج ایمان در دل او پیدا شده و شیعه گردد از او پرسیدم: شیخ شما کیست؟ (عربها به بزرگ و رئیس قبیله شیخ می گویند) پیرمرد در پاسخ گفت:شیخ ما یک مرد قدرتمندی است که چندین خان ضیافت دارد. چقدر گوسفند دارد. چقدر شتر دارد. چهار هزار نفر تیر انداز دارد. چقدر عشیره و قبیله دارد... من گفتم: به به از شیخ شما چقدر مرد متمکن و قدرتمندی است! پیرمرد رو کرد به من و پرسید: شیخ شما کیست؟ گفتم : شیخ ما یک آقائی است که هر کس هر حاجتی داشته باشد برآورده می کند.اگر در مشرق عالم باشی و او در مغرب عالم و گرفتاری و پریشانی پیش آید و او را صدا بزنی فورا به فریادت میرسد و رفع مشکل از تو می کند. پیرمرد گفت: به به عجب شیخی است شیخ خوب است این گونه باشد. اسمش چیست؟ گفتم: "شیخ علی". دیگر در این باره صحبتی نشد ولی احساس کردم پیرمرد از شیخ علی خیلی حوشش آمده و دائم در فکر سخن من است. دهه محرم تمام شد و به کربلا برگشتم و بعد از مدتی دوباره به آن روستا عزیمت کردم و این دفعه با شور و علاقه فراوانی.با خود می گفتم: آنروز سنگ بنا را گذاشتم و نامی از "شیخ علی, بردم . این دفعه بنا را تمام نموده و "شیخ علی" را به طور کامل معرفی می کنم و پیرمرد روشن دل را با مقام مقدس ولایت، امیرالمومنین (ع) آشنا می سازم. تا وارد روستا شدم سراغ او را گرفتم. گفتند: از دنیا رفته است! خیلی متاثر شدم و با خود گفتم: عجب پیرمردی به او دل بسته بودم که او را با ولایت آشنا کنم. حیف که بدون ولایت از دنیا رفت.چون معلوم بود که اهل عناد و دشمنی نیست بلکه القائات و تیلیغات سوء او را از گرایش به ولایت محروم نموده است. به دیدن فرزندانش رفتم و پس از تسلیت تقاضا کردم که مرا سر قبر او ببرند. بالای قبر او گفتم: خدایا من به این پیرمرد امید داشتم.چرا او را از این دنیا بردی؟خیلی به آستانه تشیع نزدیک بود.افسوس که ناقص و محروم از دنیا رفت. از قبرستان که برگشتیم شب را در منزل همان پیرمرد استراحت کردم. وقتی خوابیدم در عالم رویا ز دری وارد شدم دیدم یک دالان درازی است و در یکطرف آن نیمکتی است بلند که روی آن دو نفر نشسته اند و آن پیرمرد سنی نیز در مقابل آنهاست. پس از سلام و احوالپرسی دیدم در انتهای دالان دری است شیشه ای که از پشت آن باغی بزرگ دیده می شود . از پیرمرد پرسیدم: اینجا کجاست؟ گفت: اینجا عالم قبر و برزخ من است و باغ در انتهای دالان متعلق به من و قیامت من است. گفتم: چرا به باغت نمی روی؟ گفت: هنوز موقعش نرسیده.اول باید این دالان را طی کنم. گفتم:چرا طی نمی کنی؟گفت: این دو نفر معلم من هستند.آمده اند تا مرا تعلیم ولایت کنند. وقتی ولایتم کامل شد می روم . سپس به من گفت:آ قا سید جواد گفتی و نگفتی! گفتی: شیخ ما چنین و چنان است ولی نگفتی که "سیخ علی" 👈 همون "علی بن ابیطالب(ع)" است. به خدا قسم همین که صدایش زدم به فریادم رسید. پرسیدم: قضیه چیست؟ گفت: وقتی از دنیا رفتم و مرا دفن کردند نکیر و منکر به سراغم آمدند و از من سوال کردند که: (من ربک؟ ومن نبیک؟ ومن امامک؟) من دچار وحشت و اضطرابی شدید شدم و هر چه می خواستم پاسخ دهم زبانم نمی چرخید. با آنکه مسلمان بودم ولی نمی توانستم نام خدا و پیغمبرم را بر زبان جاری کنم. دور مرا احاطه کردند و می خواستند مرا عذاب کنند. من که به تمام معنا بیچاره شده بودم و می دیدم که هیچ راه گریز و فراری نیست ناگهان به یاد حرف تو افتادم که می گفتی (ما یک شیخی داریم که اگر کسی گرفتار باشد و او را صدا زند هر جا باشد فورا حاضر می شود و از او رفع گرفتاری می کند) من هم فریاد زدم: ای علی به فریادم برس. فورا آقای بزرگواری حاضر شدند و به آن دو مامور فرمودند: دست از این مرد بردارید. معاند نیست. او از دشمنان ما نیست. این طور تربیت شده. حضرت آن دو را رد کردند و دستور دادند دو فرشته دیگر بیایند و عقائد مرا کامل کنند. این دو نفری که روی نیمکت نشسته اند همان دو هستند که به امر حضرت مرا تعلیم عقائد می کنند. کتاب راهنمای سفر آخرت, ناصرکاوه کتاب معاد شناشی, علامه طهرانی
🌷میلاد امیرالمومنین (ع) میارکباد (۱) 🌹ثواب گفتن ، نوشتن، شنیدن و خواندن یک فضیلت امیرالمومنین (ع):☀️امام صادق (ع) از قول حضرت رسول (ص) فرمودند:👈 خداوند تعالى قرار داده براى برادرم علىّ بن ابی طالب (ع) فضائلى را كه از كثرت و زيادى شمرده نمي شود، پس هر كس يكى از فضائل او را بخواند با اقرار به آن، خداوند گناهان گذشته و آينده او را مي بخشد و هر كس يك فضيلت از فضائل او را بنويسد تا وقتى كه اثر آن نوشته باقى باشد ملائكه براى او استغفار مي كنند و هر كه گوش فرا دهد به يكى از فضائل او خداوند گناهان او را كه از راه گوش انجام داده مى‏آمرزد و هر كه تماشا كند (بخواند) به نوشته اى از فضائل او خداوند گناهانى را كه او از راه چشم مرتكب شده مى‏آمرزد. سپس فرمود نگاه به علىّ بن ابى طالب (ع) عبادت است خداوند ايمان بنده‏اى را نمى‏پذيرد مگر با ولايت او و بيزارى از دشمنانش... 📚الأمالي( شیخ صدوق) صفحه ۱۳۸ 🌌ثواب یک شب بیتوته در نجف اشرف و در کربلای معلی👈 امام رضا (ع) فرمودند: ♦️یک شب در مجاورت امیرالمومنین (ع) ماندن افضل است از عبادت هفتصد سال و یک شب نزد امام حسین (ع) ماندن افضل است از عبادت هفتاد سال است👇 📚الذّريعة إلى تصانيف الشّيعة /ج20/ص252 📚الشعائر الحسينية/ج3/ص62 🌷ذکر دل بود یا علی مدد🌷                  🌿اسمش داوود بود...یکی از بچه مشتی های نازی اباد و گردان میثم....تازه هم بچه دار شده بود...شاید تازه یک ماهش بود...همسر جوان و نوزادش را به عشق امیرالمومنین(ع) رها کرد...اخرین لحظه که حقیر را قبل از عملیات بدر دید, گفت: ناصر ماژیک داری!گفتم: بله... گفت:تمام پشت و جلوی و روی استین های پیراهنم فقط ذکر و القاب علی(ع) را بنویس. من هم شروع کردم به نوشتن: "حبل الله المتین - حیدر کرار علی- علی مددی- امیر المومنین - یعسوب الدین و... جلوی پیراهن و روی استین هایش که تمام شد, پشت پیراهنش ذکری را که سالها در هئیت محبان المرتض زمزمه میکرد و با همان ذکر نیز شهید شد بااشک در حالی که خودش مداحی می کرد نوشتم,"ذکر دل بود یا علی مدد...بی حد وعدد یا علی مدد...دل قلندر است شور برسر است...هر چه هست و هست مست حیدر است. در وصیت نامه اش ای یک جمله اش از همه زیباتر بود.💥 شهادت چه زیباست... خدایا میدانی که من چقدر عاشق شهادتم... کتاب شهدا و اهل بیت، ناصر کاوه 🌷 امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) فرمودند : ☘️ از خداوند بترس ، هر چند كه اندك باشد. و بين خود و خدا پرده اى قرار بده ، هر چند كه نازك باشد. 📚 نهج البلاغه ، حکمت ۲۴۲
، روحانی شهید سید علی اکبر شهیدی به سال ۱۳۴۲، در شهر میانه، در خانوادهای از سلاله پاک پیامبر (ص) پای به جهان هستی گذاشت. تبارنامه او با چند واسطه درخشان به امامان معصوم منتهی می گردد. پدرش سید علی اصغر شهیدی می گفت: جد هفتم ما نیز به طریق شهادت از دنیا رفته است به همین سبب نام فامیلی ما به او منتسب می باشد. سید علی اکبر کودکی را با همه دشواری هایش پشت سر گذاشت؛ سپس راهی دبستان شد و با این دوره را موفقیت به پایان رساند. او از سن هفت سالگی به عبادات و دستورات دینی اهتمام ویژه داشت و در حد توان به احکام اسلامی عمل می کرد. نسبت به گناه خیلی حساس بود و از آن دوری می نمود. دوران دبیرستان سید علی اکبر زمانی آغاز شد که نهضت اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) شروع شده بود. او که به خاطر غیرت دینیاش از توسعه فساد و تباهی در رژیم ستم شاهی به ستوه آمده بود، پیام روح بخش آن ابراهیم زمان، «خمینی بت شکن» را به خوبی دریافت و با جان و دل، به آن لبیک گفت او همراه سایر دوستان و جوانان انقلابی شهر، به طور مرتب در تظاهرات و درگیری های خیابانی شرکت داشت و در پخش اعلامیه ها، پیامها و سخنرانیهای حضرت امام (ره) شبانه روز تلاش نمود؛ او در جرگه آن جوانان پرشور و انقلابی بود که در تحریک و به اعتصاب کشاندن دانش آموزان بر ضد رژیم سلطنتی، نقش تاریخی داشتند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بازگشایی مدارس، در دبیرستان بوعلی به تحصیل خود ادامه داد و در ضمن آن با همکاری دوستان، انجمن اسلامی دبیرستان بوعلی را بنیان نهاد و در پوشش آن فعالیت های چشمگیری را درجهت افزایش اطلاعات مذهبی و انقلابی دانش آموزان از خود نشان داد. شهیدسیدعلی اکبرشهیدی پس از دریافت مدرک دیپلم، بلافاصله فعالیت فرهنگی خود را با سپاه آغاز کرد و در کنار آن با انجمن دین ودانش نیزهمکاری نزدیکی داشت و بلکه جزء نیروهای کار آمد آن مرکز به شمار می آمد. سپس به خاطر علاقه وا فری که به تحصیل علوم اسلامی داشت، درسال تحصیلی ۱۳۶۲ وارد حوزه علمیه حضرت ولی عصر(عج) تبریز شد و مدتی را در آن مدرسه به آموزش علوم مقدماتی حوزه پرداخت. پس ازمدتی همراه بامدیریت محترم مدرسه، به حوزه علمیه ولی عصر(عج) تهران هجرت کردو در آنجابه تحصیلات حوزوی خودتاپایان سطح«یک» و«شرح لمعه» ادامه داد. فضای معنوی حوزه در کالبد وجودی سید علی اکبر تاثیر زیادی گذاشت و روح تشنه و جسم پر تلاطم او را جلای بیشتر بخشید. سیدعلی اکبرشهیدی درکنار تحصیلات حوزوی، با آموزش و پرورش استان تهران، در ارتباط با تدریس دروس عربی ودینی همکاری مستمرداشت؛ ازاین رو درکلاس های درس برخی ازمناطق حاضر می شد و به تدریس کتاب دینی و زبان عربی می پرداخت.او درکنار تحصیل درحوزه و همکاری با آموزش و پرورش، از حضور در جبهههای جنگ نیز غفلت نداشت و برای انجام وظیفه درعرصه های نبردحق علیه باطل حاضرمی شد. مهمترین چیز برای او انجام وظیفه بود و فرقی نمی کرد که این ادای تکلیف، دردفاع از سنگرهای فکری و عقیدتی وتربیت خود و جوانان در حوزه و آموزش و پرورش به کار گرفته شود و یا در پاسداری از حریم مرزهای کشور اسلامی انجام بگیرد. این روحانی سلحشور چند بار به جبهههای نبرد هجرت کرد. شهادت پی در پی دوستان برای سید علی اکبر سخت گران آمد و او را به شدت دگرگون ساخت. همیشه به حال دوستان روحانی که شهید شده بودند، غبطه میخورد و نسبت به حال خود احساس ناراحتی و نارضایتی داشت؛ این موضوع از بیشتر دست نوشته هایش به وضوح مشاهده می شود. او در همه حال توجهش به خدا بود و از خالق سبحان می خواست تا مقام عظیم شهادت را به وی عطا فرماید. پدرش می گفت: همواره بعد از نماز دستهایش را بلند میکرد ومیگفت:«خدایا!شهادت رانصیب همه کن ازجمله من ناتوان».تااینکه درزمستان ۱۳۶۴برای چندمین باربه جبهه اعزام شد که درعملیات بزرگ دیگر،به نام«عملیات والفجر۸»جهت تصرف فاوشرکت جوید.این عملیات بامدادروز ۲۰/۱۱/۱۳۶۴ آغازشد. .سیدعلی اکبرمثل همیشه دراین عملیات حضوری سلحشورانه داشت. سه روزبعد از تصرف شهر فاو، دشمن نیروهای پراکنده خود را دوباره سازماندهی کرد و از طرف دریاچه نمک، به سمت فاو حمله بسیار سنگینی را آغاز نمود تا این شهر را دوباره ازدست رزمندگان اسلام پس بگیرد که این تهاجم با مقاومت دلیرانه رزمندگان،درهم شکسته شد. «روحانی دلیر و شجاع سیدعلی اکبرشهیدی» بااینکه وظیفه سازمانیاش امدادگری بود ولی بااین حال دراین ضد حمله تاریخی نیزحضور حماسی داشت تااینکه ازناحیه پشت بدن و پازخمی شدو بعد از مدت کمی به باغستان های هماره شاداب شهادت پروازکردو به فیض شهادت نایل آمد. پیکر مطهرش غریبانه ومظلومانه درآن منطقه باقی ماندوبه خیل شهدای جاویدالاثرپیوست. خدایش هر لحظه بر سرور و آرامش ابدیاش بیفزاید.
شهید سعید عالم وارسته حضرت حجت الاسلام والمسلمین سید علی اکبر شهیدی رضوان الله تعالی علیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻سردار شهید حاج رضا فرزانه متولد سال ۱۳۴۳ در تهران، فرمانده اسبق لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بود که... 📍مرکز فضای مجازی راهیان نور ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| پیشنهاد مشاهده 🔻 مثل ابراهیم باش... 📍مرکز فضای مجازی راهیان نور ➕به راهیان نوربپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | شب عملیات خیبر 🌟 روایتی زیبا ... 📍قرارگاه راهیان نور انتظامی کشور ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
AUD-20220212-WA0022.
3.25M
📻 رادیوپلاک بیسیم چی (( ولادت جواد الائمه)) ⭐️ تولید و انتشار در رادیو پلاڪ⭐️ °•﴿رادیورسمےستادراهیان نورڪشور‌‌‌﴾•° به مناسبت: سالروز ولادت دسته گل امام رضا 〰〰🖊نگارنده: خانم اسلامی ••💻 تدوین:خادم گوینده: خادم 📥پیشنهاد دانلود 📤پیشنهادارسال ✨پیشڪش میشود بھ سیدالشهداے جبهه مقاومت: [سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانے🇮🇷] و همه شهدای مدافع حرم 🖇به رادیو پلاک بپیوندید... 🎙【 @radiopelak 】🎧
🔰 | 🌟 درس بزرگ امام جواد به ما این است که در مقابل قدرتهای منافق و ریاکار، باید همت کنیم که هوشیاری ‌مردم را برای مقابله‌ی با این قدرتها برانگیزیم . امام جواد(ع) همت بر این کار گماشتند که ماسک تزویر و ریا را از چهره‌ی مأمون کنار بزنند و موفق شدند. ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | شهید مرتضی شادلو 🔻 ۲۳ بهمن ماه سالروز شهادت 📍 کاری از مرکز طراحان راهیان نور 🎨 طراح: خادم الشهدا علیرضا ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻ما یافتیم آنچه را که دیگران نیافتند ما همه ی افق های معنویت انسانیت را در شهدا تجربه کردیم... 📍مرکز فضای مجازی راهیان نور ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻خداوند از مردم ادای تکلیف را می خواهد،نه نوع بزرگی و کوچکی آن را... 📍مرکز فضای مجازی راهیان نور ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | ♦️ شهید جذابیت و نورانیت خاصی داشت به طوری که همکلاسی هایش او را خیلی دوست می داشتند . در مورد فعالیت های مذهبی و سیاسی اش می توان به حضور همیشگی اش در نماز جمعه اشاره کرد . پای درس آقای قرائتی و همچنین آیت الله جوادی آملی می نشست و سخنانش را یادداشت می کرد . 🌷 همچنین او موذن و مداح بود و قرآن را به صورت زیبایی تلاوت می کرد ، مجالسی که در مسجد محله و پایگاه بسیج انجام می شد او آن مجالس را اداره می کرد و اگر اذان می گفت یا دعایی می خواند هرگز اجازه نمی داد صدایش را ضبط کنند . 🔸 بعد از شنیدن خبر شهادت ، مادر مهدی گریه و زاری نمی کردند ، گویا خدا به ایشان صبر داده بود...وقتی هم برای دیدن جنازه اش رفته بودند تا آخرین بار او را ببینند، او را در سردخانه گذاشته بودند ، چون ترکش به سر او اصابت کرده بود تمام مغزش بیرون ریخته بود و غسل نداشت ، مادرش بوسه ای بر صورت یخ کرده اش زد و با او خداحافظی کرد . ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🔻محل عروج شهید ابراهیم هادی و۳۰۰ نفر از یاران عاشورای اش در عملیات والفجرمقدماتی فکه. 🎙روایتگری: حاج حسین یکتا ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
📍گلهای عاشقی 🌟جمعه ها با دوستانش میرفت کوهنوردی. یک بار نشد که دست خالی برگرده. همیشه برام گلهای وحشی زیبا با بوته های طلایی می آورد. معلوم بود که میون صدتا شاخه و بوته به زحمت چیده شدند. 💠بعد از شهادتش رفتم اتاق فرماندهی تا وسایلش را ببینم و جمع کنم. دیدم گوشه اتاقش یه بوته خار طلایی گذاشته که تازه بود. جریانش را پرسیدم، گفتند: از ارتفاعات لولان عراق آورده بود.شک نداشتم که برای من آورده بود.... خاطره ای از شهید حسن آبشناسان. 📚منبع: کتاب نیمه پنهان ماه،جلد۱۲،ص۳۰ ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
❣️ عزیزان و هموطنان، در برابر مسائل پایدار باشید. از مشکلات و سختی ها ناراحت و دل سرد نباشید.اگر خدای نکرده چنین حالتی برایتان پیش آمد و دچار یاس شدید مروری به تاریخ انقلاب از آغاز تاکنون بیاندازید… ببینید که این انقلاب چگونه پیش رفت. چگونه مصائب و سختی ها آسان شد. تا چه رسد به حالا که این شجره طیبه، درختی تنومند شده و به خواست خدا پابرجاتر خواهد شد. پس در سختی ها از حرکت نایستید که: ان مع العسر یسرا با مسائل فانی و زودگذر دنیا همدیگر را آزار ندهید. دنیا را برای اهل آن که همانا غافلان هستند واگذارید. در برابر مشکلات صبر داشته باشید. توسل را فراموش نکنید. هموطنان، اطاعت از ولایت فقیه را فراموش نکنید ، از ولی فقیه عقب نمانید که هلاک می شوید و جلوتر نروید که گمراه خواهید شد…. شب ۲۱ بهمن ۱۳۶۴ یعنی در هفتمین سالگرد انقلاب اسلامی، محمد رضا در ترکیب گردان کربلای اهواز در عملیات والفجر ۸  فاو شرکت داشت و درهمین عملیات در ساحل فاو به شهادت رسید. نکته عجیب و حیرت انگیزی که درباره ی این شهید زبانزد همگان است ، لبخند زیبایی است که چند روز پس از شهادت به هنگام تدفین بر روی لبهای این شهید نقش بست. وجود فیلم ۸ میلیمتری از لحظات تدفین شهید در سندیت این حادثه عجیب که نشان از اعجاز شهیدان دارد هیچ شک و تردیدی باقی نمی گذارد. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
شهید تواب معروف به علی طلا محمدعلی پورعلی جوان زیبا و سفیدرویی بود که به خاطر طلائی رنگ بودن موهایش در روستای گراخک شاندیز، به "مندلی طلا" معروف بود.وی تا قبل از شهادت در روستا، اقدام به تولید و پخش مشروبات الکلی بصورت بشکه ای می کرد.تا اینکه توسط کمیته انقلاب اسلامی آن زمان دستگیر و پس از محاکمه به شلاق محکوم شد. وی را جلوی مسجد روستا آورده و روی چهارپایه ای خواباندند و در برابر مردم، حد شلاق را بر بدنش جاری کردند. بعد از اجرای حد، پدر پیرش به او گفت: خیر نبینی که آبروی مرا بردی و مرا از نماز در مسجد محروم کردی.بعدها مندلی طلا به یکی از دوستانش گفته بود: از حرف پدرم خیلی تکان خوردم و دلم بسیار شکست. موقعی که زیر بغل هایم را گرفته بودند و از روی چهار پایه پایین می آوردند، رو به خانه خدا (مسجد) ایستادم و همان جا از خدا طلب بخشش کردم. بعد از چند روز هم دلم هوای جبهه کرد. متوسل به ابیعبدالله شدم و تصمیم گرفتم به جبهه بروم. اهالی روستا میگویند: مندلی طلا عزم جبهه کرده بود، اما بسیج روستا بخاطر سابقه خرابش، ثبت نامش نکرد. از پایگاه بسیج شاندیز و ابرده هم اقدام کرد، آنها هم ثبت نامش نکردند. دوست مندلی طلا که از بسیجیان روستای زشک میباشد، او را از طریق پایگاه بسیج روستای زشک ثبت نام کرده و او را به آموزش جبهه اعزام کرد. وی می گوید: مندلی طلا بعد از طی دوران آموزش و هنگام اعزام به جبهه به من گفت، من 27 روز دیگر شهید می شوم و پیکرم 20 روز در بیابان می ماند. وقتی بعد از 47 روز جنازه ام را به روستا آوردند، در همان نقطه ای که حد شلاق بر بدن من جاری شده، پیکرم را روی زمین بگذارید و پدرم را بالای سرم بیاورید. بگوئید پدرم کنار سرم بایستد و جلوی چشم مردم مرا حلال کند و به آنها بگوید: مندلی طلا توبه کرد تا هم خودش خدایی شود و هم مایه آبروی پدرش شود.دقیقا 47 روز پس از اعزام، پیکر مطهر این شهید را به روستا می آورند و تشییع می کنند. مردم روستا می گویند: با وجود اینکه جنازه این شهید 20 روز در بیابان روی زمین مانده بود، در مسیر تشییع جنازه بوی عطری در فضا پیچیده بود که همه به هم می گفتند تو عطر زدی؟ پدر شهید می گوید: مندلی زمانیکه می خواست به جبهه برود، برای خداحافظی پیش من آمد و یکساعت دست و صورت مرا می بوسید.اما من حاضر نشدم حتی یک بار صورتش را ببوسم و الآن در حسرت یک بوسه هستم.من هیچوقت فکر نمی کردم که مندلی من یک روزی طلا بشود. جنازه پسرم بوی خیلی خوشی می داد.تمام اهالی روستای گراخک در تشییع پیکر این شهید تواب شرکت کرده اند. مثل آقایان شجاعی، احمدی، رضایی و ....، گواهی می دهند که تمام کوچه مسیر تشییع را بوی عطر خوشی فرا گرفته بود و تا مدتها این بو را حس می کردیم. کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا ناصرکاوه راوی: برادر مداح حاج حسن رضایی https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
‍ 🌸🌸🥀🌸🌸🥀🌸🌸 حجله شهادت 😔 🌷شهید منصور تقی پور پاسدار دوره 16 سپاه اهواز بود که بعد از اتمام دوره به گردان بلالی اهواز پیوست و پس از شرکت در چند عملیات به تاریخ 2/3/1360 براثر ترکش خمپاره در غرب سوسنگرد به شهادت رسید. منصور تقی پور در خانواده ای کاملا مذهبی متولد و پیوسته به دنبال امورات عام المنفعه بود. از این خانواده برادر کوچکتر، ناصر تقی پور در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید که پیکر او سال70 به میهن بازگشت. روزی که منصور شهید شد، قبل از آن به حمام رفت، لباس تمیز پوشید و عطر زد و راهی خط مقدم شد، گویی خود را برای دامادی آماده کرده، ایشان مرتب محاسن بلند خود را شانه میزد. سردار حمید شهبازی می گوید به او گفتم مگر میخواهی بروی عروسی؟ شهید در جواب گفت نه.میخواهم بروم جایی بهتر از عروسی. بعد از استقرار در خط، طولی نکشید که بر اثر ترکش به جایی بهتر از عروسی رفت و حجله نشین شهادت شد. 🔅 صداقت گردان بلالی اهواز کانال حماسه جنوب، شهدا https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 🌸🌸🥀🌸🌸🥀🌸🌸
❣️ مرگ به منزله شتری است که در خانه هر کس می نشیند و هیچ فراری هم نیست که بتوان از مرگ گریخت. دوستان من! شما جبهه را فراموش نکنید و دوست دارم که اسلحه ام را از زمین بردارید و با دشمنان اسلام و دین و قرآن بجنگید و به امت مسلمان ویس بگویید که پشت جبهه ها را گرم نگهدارید، تا صدام و صدامیان بدانند که با چه کسی رو به رو هستند. 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
آیا می دانید: غافلگیری تركيبي از (حفاظت اطلاعات) و (عمليات فريب) است كه از اين نظر، عمليات والفجر 8 يكي از موفق ترين عمليات هاي نظامي ايران محسوب مي شود؟ چرا كه در جريان اين عمليات، دشمن كاملاً غافلگير شد و در شرايطي كه انتظار اجراي عمليات از مناطق (جزاير مجنون و ام الرصاص) را داشت، در برابر عمليات ايران در (منطقه فاو) تا چند روز، ابتكار عمل را از دست داد. دشمن می پنداشت ایران در یک تک فریب قصد کشاندن همه نیروهای عراقی را به فاو دارد تا از مناطق شرق دجله و زيد تا شلمچه ، حمله ی گسترده تری را انجام دهد و همین فریب باعث سردر گمی و شکست نیروهایش و پیروزی رزمندگان اسلام در والفجر هشت شد. پس می توان گفت در طول دفاع مقدس ، والفجر هشت بسیار مهم است که علاوه بر حلاوت پیروزی برای رزمندگان، باعث استحکام مواضع جمهوری اسلامی ایران شد. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1