🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 استراتژی کویت و عربستان
در جنگ تحمیلی
•┈••🦀••┈•
🔻
طرف دیگر بینالمللی شـدن جنگ، کشورهاي عرب حاشـیه جنوبی خلیج فارس بودند. این کشورها استراتژي واحدي نداشـتند، اما در آنزمان، همگی نگران گسترش انقلاب اسـلامی و فروپاشـی حکومتهای پادشاهی سـنتی خود بودند. این نگرانی با اقدامات و
تبلیغـات عراق و واکنشهـای ایران افزایش یـافت.حملات عراق به کشتیهـا و اعمـال سـیاست مقـابله به مثـل ایران نمونه عالی این زنجیره اقـدامات عراق و ایران و نگرانی و واکنش عربهـا بود. البته، بـا این بیـان نبایـد نقش کشورهـاي عرب حاشـیه جنوبی خلیج فارس را درکمک به عراق و آمریکا نادیده گرفت. آمریکا درطول عملیات نظامی خود در منطقه، از نظرسوخت، اسـتفاده از تأسـیسات هوایی و دریایی، امکانات استقرار هواپیما، نیروهاي زمینی و تفنگداران دریایی به کویت و عربستان وابسته بود.
✵✦✵
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
8.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 راههای آسمان
شهید آوینی
#کلیپ
#مستند
#آوینی
#روایت_فتح
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
اشعار حاج محمود ژولیده رمضان 1401.pdf
252.7K
اشعار مناسبتهاي ماه مبارك رمضان
آرزو داشتم اعدامم کنند!!
🌷هنوز شکنجههای رژیم بعث را به یاد دارم. روزی دو بار، با کابل و چوب شکنجهام میکردند و بعضی اوقات پاهایم را به پنکهای سقفی که در سالن نسبتاً بزرگی قرار داشت، آویزان میکردند و به دنبالش بازجوها میآمدند و باز روز از نو.... در آن سالن برادران حزب الدعوه و مجاهدین عراقی هم بودند، با چند نفر ایرانی که بعضیهایشان را به صلیب کشانده و از ناحیه کف دست با میخ به دیوار چسبانده بودند، هیچ راهی برای پیدا کردن ارتباط با آنها نبود، رگههای دلمه شده خون روی دیوار نمایان بود. چند روزی مرا توی حوض فاضلاب شکلی، تا گردن فرو برده و هر صبح مقداری نان خشک به من میدادند. بوی تعفن دیوانه کننده بود نه قدرت نشستن داشتم و نه اینکه قادر به استراحت نسبی بودم.
🌷بعد از یک هفته مرا به سلولی گاوصندوقی شکل که حدود ۸۰ سانتی متر ارتفاع داشت بردند. درون آن باید به حالت چمباتمه مینشستم و هیچ جایی برای دراز کردن پا نبود. ۴۵ روز در آن دخمه و زیر شکنجه را با یاد خدا سپری کردم. بعد از هر شکنجه بازجویی میشدم. دو ماه را نیز درون سلول تنگ و تاریک گذراندم. یک روز مرا به اتاق شوک الکتریکی بردند و به کلیه اعضاء بدنم، سنجاقک شوک، وصل کردند. این عمل در چندین نوبت انجام گرفت و بعد از آن شروع به زدن با باتوم برقی کردند. میخواستند اعصابم را ضعیف کنند. پنج ماه تحت شکنجه بودم و به لطف خدا هنوز تمرکز حواسم را از دست نداده بودم.
🌷چند روز بعد مرا به اتاق کوچکی مثل تاریکخانه عکاسی بردند که درون آن لامپ کوچک قرمز رنگی خاموش و روشن میشد. دستها و پاهایم را به یک میز آهنی بستند مثل صلیب روی آن خوابیده بودم. طوقی آهنی به گردن و قسمتی از پیشانیام بستند، بالای سرم سه پایهای بود که سرمی به آن وصل بود، آن را طوری تنظیم کرده بودند که قطره قطره روی پیشانیام بچکد. تا دو سه روز اول هرطور بود، مقاومت کردم. ولی روزهای آتی، بعد از چند دقیقه داد و فریادم بلند میشد. بعد از همه اینها مرا نزد ژنرالی بردند. وقتی که پاسخ دلخواه را نمیشنید، باتون برقی را به کار انداخت و روی زخمها میزد.
🌷صورتش مثل خولیها سرخ میشد. کنار میزش هیتری بود که کتری پر از آب روی آن قرار گرفته و در حال جوشیدن بود. هنگامیکه در حال پاسخگویی بودم، یکدفعه حس کردم که بدنم در حال ذوب شدن است. شروع کردم به داد و فریاد. لحظاتی بعد به ضجه و ناله تبدیل شد، آب کتری را روی کمرم ریخته بود، هیچگونه حس ترحمی از او بروز نمیکرد. آب کتری را روی کمرم ریخته بود، چشمانم مثل امواج برفکی تلویزیون، چشمک میزد. چند دقیقهای نگذشت که از حال رفتم و تا ساعت حدودای شش بعد از ظهر در سلول توانستم چشمانم را باز کنم. چهار و پنج روز کارم آه و ناله بود و لیچار گفتن به بعثیها، تمام زخمها و تاولهایم بوی عفونت گرفته بودند. آرزو داشتم اعدامم کنند....
کتاب خاطرات دردناک
ناصر کاوه
راوی: آزاده سرافراز محمدعلی بهشتیفر
❌❌ امنیت اتفاقی نبوده و نیست!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#خاطرات_قرآنی(۱۱)
#شهیدمرتض_مطهری
سخنی از #شهید_مطهری👈ارزش این را دارد که هر روز این جمله استاد شهید مطهری را بخوانیم و برای خودمان در منزل یا محل کار تابلو کنیم تا یادمان نرود🤔 یک روز میفهمیم زندگی دنیا اصلا زندگی نبوده!👈 «يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي» (سوره فجر، آیه ۲۴) انسان میگوید: ای کاش برای زندگیام چیزی پیش فرستاده بودم! انسان وقتی وارد صحرای #قیامت و عالم #آخرت میشود تازه میفهمد که زندگیاش آن است و این که در #دنیا بوده اصلا #زندگی نبوده بلکه جلسهی #امتحان بوده. درست مثل یک دانشجو که ساعتی در جلسهی امتحان است و آن امتحان، سرنوشتش را در همهی عمر و برای دهها سال تعیین میکند. در اینجا تعبیر قرآن تعبیر عجیبی است، کأنه میخواهد بگوید قبل از اینجا اصلا زندگی نبود. «يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي» ای کاش برای زندگیام چیزی پیش فرستاده بودم.
👤 #شهید_مطهری
📚 #مجموعه_آثار | ج۲۸
📖 ص ۵۴۴
#⃣ #تفسیر #معاد
🌷آمپول_میخی!!
🌷بر اثر فشارهای ممتد روحی _ روانی که از سوی عراقیها به اسیران وارد میشد، افسردگیهای شدید، دامنگیر برخی از اسیران میگشت. هیچ روانشناس یا روانپزشکی هم قدم به اردوگاه نمیگذاشت. معمولاً همان پزشک عمومی که هفتهای یکبار به اردوگاه میآمد، به درمان اینگونه افراد میپرداخت. تجویز قرصهای والیوم ۱۰ و دیازپام، کار عادی او بود. در سال ۶۴ اتفاق عجیبی در اردوگاه موصل ۳ افتاد. عراقیها تزریق آمپولی را آغاز کردند که بعدها نزد اسرا به «آمپول میخی» مشهور گشت.
🌷به محض اینکه این آمپول را به اسیر افسرده حال تزریق میکردند، احساس و درک زندگی، لبخند، کنترل ادرار و مدفوع را از اسیر میگرفت. تا یک ماه آن اسیر نمیگذاشت کارهای خودش را انجام دهد. یک عضو بدن او از کار میافتاد. معمولاً زبان دیگر کارایی حرکت نداشت. آب ریزش زیاد بینی و دهان، بیحرکت ماندن دستها و عدم تحرک پلکها، از عوارض این آمپول بود. آن اسیر پس از گذشت مدتی، حتی نمیتوانست کفشهایش را بپوشد و یا آن را درآورد. گاه بیاختیار میخندید.
🌷....پس از مدتی، وقتی راه میرفت، دستهایش در دو طرف بدنش آویزان بود. معمولاً یک نفر سرپرستی اینگونه افراد را بر عهده میگرفت و کارهایش را انجام میداد. میگفتند که «این آمپولها را به فیل یا کرگدن هنگام زایمان تزریق میکنند.» تزریق آمپول میخی، توطئهای خطرناک بود که برای مدتی در اردوگاه رواج یافت و چند نفر از اسیران را در هم شکست.
راوی: آزاده سرافراز عبدالمجید رحمانیان
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❀ ﴾﷽﴿ ❀
📓فراز سوم خطبه ۲۸نهج البلاغه
🔻بانگ الرحيل را سر داده اند!
✅آگاه باشيد! همان گونه که به هنگام ترس عمل مى کنيد در موقع آرامش نيز عمل کنيد!
✅(و تنها، در سختى ها و مشکلات، به ياد خدا نباشيد).
✅بدانيد! من هرگز چيزى را مانند بهشت نديدم که طالبانش (اين گونه) به خواب فرو رفته باشند
✅ و نه همانند آتش دوزخ که فراريانش (اين گونه) به خواب فرو روند.
✅آگاه باشيد! آنها که از حق سود نگيرند، زيانِ باطل دامنشان را خواهد گرفت
✅ آن کس که (انوار) هدايت، او را به راه راست نبرد، (ظلمت) گمراهى او را به وادى هلاکت مى کشاند. ......
🗓چهارشنبه
۱۱رمضان 1443
24فروردین۱۴۰۱
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
❀ ﴾﷽﴿ ❀
📓فرازدوم از خطبه ۲۸نهج البلاغه
🔻بدانيد!
✅ فرمان کوچ براى شما صادر شده و به زاد و توشه (اين راه پرخطر) راهنمايى شده ايد.
✅ و ترسناک ترين چيزى را که بر شما از آن بيمناکم دو چيز است:
✅هواپرستى و آرزوهاى دراز (نخستين، انسان را از پيروى از حق باز مى دارد
✅ و دومى، آخرت را به فراموشى مى سپارد).
✅در اين دنيا، از اين دنيا، زاد و توشه اى برگيريد که فردا بتوانيد خود را با آن حفظ کنيد.
🗓پنج شنبه
۲۵ فروردین ۱۴۰۱
۱۲رمضان ۱۴۴۳
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
❀ ﴾﷽﴿ ❀
📓فراز دوم از خطبه ۲۸نهج البلاغه
🔻آگاه باشيد!
✅شما در دوران اميد و آرزوئى به سر مى بريد (که فرصت بسيار گرانبهايى است) و مرگ در پى آن است (با اين حال) هر کس (از اين فرصت استفاده کند) و در ايّام اميدش، پيش از فرا رسيدن أجلش به عمل صالح پردازد، اعمالش به او سود مى بخشد و فرا رسيدن اجلش، زيانى به او نمى رساند.
✅و هر کس در ايّام اميدش و پيش از فرا رسيدن اجلش، در عمل کوتاهى کند گرفتار خسران شده
✅ و فرا رسيدن اجلش براى او زيانبخش خواهد بود (چرا که فرصت گرانبهايى و غير قابل بازگشتى را از دست داده است)...
🗓 سه شنبه
23فروردین 1401
10رمضان 1443
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
15.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ | #روایتگری
🔻زخم زبان یا زخم شمشیر، کدام دردناکتر است؟
🎙روایتگری زیبای حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
📌معراج شهدای اهواز
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ | #روایتگری
🔻دعای شهادت در لباس احرامِ حاج قاسم....
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News