هدایت شده از دفاع همچنان باقیست
واکنش وزارت خارجه به انتشار یک متن توهین آمیز
روابط عمومی وزارت امور خارجه:
🔹به دنبال انتشار مطلبی موهن علیه سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) توسط فردی تحت عنوان «مترجم وزارت امور خارجه» چنین فردی هیچگاه کارمند وزارت امور خارجه نبوده و نیست.
🔹وزارت امور خارجه ضمن محکوم کردن هرگونه جسارت به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین، نشر و بازنشر و بدتر از همه تقطیع برخی اظهارات آن توسط برخی مدعیان دروغین را توهین بی شرمانه و غیرقابل بخشش به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله (ع) در روز عاشورا دانست/فارس
دفاع همچنان باقیست
Eitaa.ir/Defa_baghist
هدایت شده از دفاع همچنان باقیست
پاسخ خانم گلریز
عدهای با تقطیع پیام ایشان و انتشار آن در فضای مجازی، خبرسازی گسترده کرده بودند
دفاع همچنان باقیست
Eitaa.ir/Defa_baghist
هدایت شده از دفاع همچنان باقیست
گلریز: در ضمن هرکسی، پستی، کامنتی، تويیتی یا هر چیز دیگری از بنده دارد که به مقدسات (هردینی) توهین کردم نشر بدهد.
اینهم از سند
باعرض پوزش از امت حزبالله و ملت شهیدپرور
دفاع همچنان باقیست
Eitaa.ir/Defa_baghist
هدایت شده از دفاع همچنان باقیست
#سپیده_گلریز گفته از کاندیداهای سال آینده مجلس #لیست_امید بوده است!
این یک هشدار جدی است برای ما، اگر #باغی_انقلاب خاتمی و یارانش را به مردم معرفی نکنیم، نتیجه تَکرار بعدی آنها با #نفوذ_موریانه_وار این موجودات ضد دین و لیبرال، براندازی نظام از درون خواهد بود
دفاع همچنان باقیست
Eitaa.ir/Defa_baghist
به حجاب که توهین میکنند، میگوییم شاید از اجباری بودن آن ناراحتند. به امرمعروف و نهی از منکر که توهین میکنند، میگوییم شاید جایی اذیت شده و آزار دیده اند. اما وقتی به نذری حسین(ع) و نوحه عباس(س) و عزای محرم توهین میکنند، یعنی دل سیاهشان بیمار است. یعنی فی قلوبهم مرض!
هدایت شده از سنگرشهدا
✔️قصہ ما بہ سر رسید...
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه کہ فانی نشود، نورخداست
@sangarshohada 🕊🕊
هدایت شده از ستاد مرکزی راهیان نور
◾️ألسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ
◾️سلام برآنکه باخونِ زخم هایش شست و شو داده شد.
◾️ألسَّلامُ عَلَى الْمُجَرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماح
◾️سلام برآنکه ازجامهاى نیزه ها جرعه نوشید.
🆔 @Rahianenoor_News
#کشکول(122):👇
💥زینب(س)منتخب امام بود: عقیله یعنی "زن خردمند" و بی بی عقیله ی بنی هاشم بود. در میان زنان بنی هاشم کسی به پایه ی 🍁هوش 🍁و استعداد 🍁و عقل 🍁و شعور 🍁و فهم 🍁و بینش او نبود🔸 برای همین حضرت اباعبدالله الحسین او را منطق خودش قرار داد🔹 او را خطیب خودش گرفته🔸 او را مبلّغ خودش گرفته...علامه حسن زاده املی
💥 اگه قیمت طلا و ارز الان رو مبنی قرار بدیم، یزید به اطرافیانش در زمان واقعه کربلا نفری "۵۴ میلیاردتومان" رشوه داد...🎩 اگه در آن زمان بودیم یار امام حسین(ع) می ماندیم...؟😨
#گریه_و_شهادت...🍃آیت الله بهجت: گریه کردن بر امام حسین (ع) از مراتب شهادت محسوب می شود ...
🌸شهیدی که "برات کربلا" میدهد🌸
ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به اصفهان رفتیم . روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار شهید خرازی رفتم وسط هفته بود و کسی در آن حوالی نبود با گریه از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی کربلا شویم. توی حال خودم بودم. برای خودم شعرمی خواندم.از همان شعرهایی که شهدا زمزمه می کردند:
این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد
ای خدا ما را کربلایی کن... هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک شهید توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی سنگ را خواندم. آنجا مزار شهید نوجوانی بود به نام علیرضا کریمی👇💐
اوعاشق زیارت کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: میروم و تا راه کربلا باز نگردد باز نمیگردم!!در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا می شود پیکر مطهرش به میهن باز می گردد!!
این را از ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. حسابی گیج شده بودمد. انگار گمشده ای را پیدا کردم. گویی خدا می خواهد بگوید که گره کار من به دست چه کسی باز میشود.😭 همان جا نشستم .حسابی عقده دلم را خالی کردم... با خودم میگفتم :این ها در چه عالمی بودند و ما کجائیم؟! این ها مهمان خاص امام حسین (ع) بودند. ولی ما هنوز لیاقت زیارت کربلا را هم پیدا نکرده ایم.بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم: گفته بودی تا نگردد باز، راه راهیان کربلا عهد کردی برنگردی سرباز مهدی پیش ما و.... با علیرضا خیلی صحبت کردم.از او خواستم سفر کربلای مرا هم مهیا کند. گفتم من شک ندارم که شما در کربلایی تورا به حق امام حسین(ع) ما را هم کربلایی کن با صدای اذان به سمت مسجد حرکت کردم. درحالی که یاد آن شهید و چهره ی معصومانه اش از ذهنم دور نمی شد...
روز بعد راهی تهران شدیم. آماده رفتن به محل کار بودم. یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. گوشی تلفن را برداشتم. شماره گرفتم. آقایی گوشی را برداشت. بعد از سلام گفتم: ببخشید، من قبل عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا، میخوام ببینم برای کی جا هست؟ یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت:ما داریم فردا حرکت می کنیم. دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن،اگه میتونی همین الان بیا!!... نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت از شرق تهران رسیدم به غرب. اما رسیدم . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس از اینجا حرکت می کنه. قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای اربعین کربلا باشیم. اما دارم زودتر می گم، اگه یه وقت مرز رو باز نکردن یا ما را برگردوندن ناراحت نشین!
گفتم:باشه اما من گذرنامه ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست، من مبلغ پولی که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم. نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد بیار. با تعجب به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست کس دیگه ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود. اما احساس میکردم ما دعوت شدیم... از صحبت من با آن آقا ده روز گذشت. صبح امروز از مرز مهران عبور کردیم، وارد خاک ایران شدیم! حوادث این مدت برای من بیشتر شبیه خواب بود تا بیداری... هشت روز قبل، با ورود کربلا ، ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم .در ورودی حرم، برای لحظاتی حضور علیرضا ، همان شهید نوجوان ،را حس کردم. ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم. بعد از آن هرجا که می رفتم به یادش بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و...سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. اما عجیب تر این که دست عنایت خدا و حضور شهید کریمی در همه جا می دیدم.
در این سفر عجیب ،فقط ما و چند نفر دیگر توانستیم به زیارت سامرا مشرف شویم...این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود.
پس از بازگشت بلافاصله راهی اصفهان شدم. عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا رفتم . هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم برادر شهید و شاعر ابیات روی سنگ قبر است. داستان آشنایی خودم را تعریف کردم.ماجراهای عجیبی را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم. عجیب تر این
که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود: به امید دیدار در کربلا-برادر شما علیرضا_کریمی✋🌷
علیرضا با همه ما در کربلا وعده کرده بود.💞
#کتاب-365خاطره-365روز-ناصر-کاوه-منبع
📚مسافر کربلا - دعوتید به کانال کتاب👇
https://t.me/nasserkaveh44
Www.naserkaveh.com