eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
924 دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
16.4هزار ویدیو
537 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهیدی که زائرامام رضا(ع)شد ❣️...یوسف پشت لبش تازه سبز شده بود.اما کاری که کرد نشون داد که دلش خیلی وقته که سبزه.یوسف یه دایی داشت.دایی هر چند وقتی به فامیل ها سر می زد.آخه نماینده مجلس بود و بیشتر اوقات دنبال کار مردم بود.یوسف دایی رو خیلی دوست داشت ولی تا حالا حتی جرأت نکرده بود یک کلمه باهاش حرف بزنه.اون روز هم دایی اومده بود به فامیل ها سر کشی کنه.دایی رسید به خونه یوسف. یوسف هیجان زده بود.به سختی آب دهانش رو قورت داد.عرق کرده بود.آروم به دایی گفت دایی سلام. دایی با تعجب از پیشد ستی یوسف تو سلام، جواب سلامش رو داد.گفت:چیه چرا تو کوچه ایستادی؟😇 💥یوسف مطمئن بود.تصمیمش رو گرفته بود. آهسته به دایی گفت دایی یه کاری باهاتون دارم.دایی به رسم شوخی محکم به پشت یوسف زد و گفت بفرما درخدمتیم.دایی،می خوام برم جبهه. گفتن باید بابام این رضایت نامه روامضاکنه.ولی هر چی می گم، می گه"نه؛تو بچه ای".شما بهش بگین من قول می دم مواظب باشم.بزاره برم.نمی دونم دایی برق تو چشمای یوسف رو دیده بود یا نه. با مهربونی به یوسف گفت دایی جون باشه من با بابات صحبت می کنم.دایی وارد خونه شد.بعدازنیم ساعت درخونه باز شد. دایی داشت بند کفشهاش رو می بست. پاش رو که بیرون گذاشت یوسف پرید جلو. چی شد!.. چی شد!!دایی؟!دایی اما به آرامی گفت: انشاءالله بااولین اعزام توهم می شی یه بسیجی. 🌿فردای اون روز اعزام شد.یک ماه نشد که خبر رسید یوسف بر اثراصابت تیر مستقیم شهید شده و جنازه اش هم تو جبهه مقدم مونده. 💥 یعقوب برادر یوسف به منطقه رفت ومدت ها به دنبال جنازه یوسف گشت ولی پیداش نکرد که نکرد. انگارآب شده بود رفته بود تو زمین... 🌿تااینکه بعداز سه چهار ماه خبر رسید جنازه یوسف پیدا شده."یوسف عاشق امام رضا(ع)بود ولی به خاطر وضع زندگی وفقر مالی 😰.... تاروز شهادتش که16 سالش شده بود هنوز نتونسته بود بره زیارت...😭 اماعاشقی رسم عجیبی داره.بچه های مشهد جنازه یوسف روا شتباهاًبه جای یکی ازشهدا منتقل کرده بودن مشهد و دور ضریح آقاامام رضا(ع) طواف داده بودن."بعد که خانواده مشهدی تحویلش گرفتن دیدن که این شهید اونها نیست.با پیگیری های یعقوب، یوسف به شهر خودش برگشت... منبع: سایت تبیان
🔻 آیت‌الله بهجت قدس‌سره: حرم مطهر حضرت امام رضا علیه‌السلام نعمت بزرگ و گران‌قدری است که در اختیار ایرانی‌هاست، عظمتش را خدا می‌داند، به‌حدی که امام جواد علیه‌السلام می‌فرماید: «زیارت پدرم از زیارت امام حسین علیه‌السلام افضل است، زیرا امام حسین علیه‌السلام را عامه و خاصه زیارت می‌کنند، ولی پدرم را جز خاصه (شیعیان دوازده امامی) زیارت نمی‌کنند». 📚 در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۲۸
💐 کشکول (99/45):👇 📣 به مناسبت هشتم ماه رمضان امروز, به دوجا سر میزنیم... اول سری به امام رضا (ع) میزنیم با حاطراتی از شهدای امام رضایی و شهدای فدایی علی اکبر امام حسین(ع) ...👇 🚩آن شب شهید غلامعلی توی همان صحن همیشگی که به امام رضا(ع) توسل می کرد با مولا قرار گذاشت چهارده قدم به سمت ضریح بردارد و باهر قدم یک بیت برای آقا امام رضا (ع) بگوید... 📣قدم برمی‌داشت، اشک‌هایش می‌ریخت و زیر لب زمزمه می‌کرد... 💕قربون کبوترای حرمت قربون این همه لطف و کرمت از روزی که با تو آشنا شدم مورد مرحمت خدا شدم گفته‌ایی هر کی بیاد به پا بوسم تو گرفتاری بدادش می‌رسم منم امروز به زیارت اومدم به امیدی در خونه‌ات اومدم گفته‌ایی هر کی بیاد به دیدنم من میام سه جا بهش سر می‌زنم توی قبرم رضا جون منتظرم که بزاری کف پاتو رو سرم از گناه بال و پرم سوخته شده چشم من به حرمت دوخته شده 💥روح الله برای من هدیہ امام رضا (ع) بود👈 همسری کہ امام هشتم بہ ادم هدیہ بدهد وامام حسین (ع) او رابگیرد وصف نشدنی است... من عروس چنین مردی بودم... با بچہ های دانشگاه رفتہ بودیم مشهد آنجا برای نخستین بار برای ازدواجم دعا کردم گفتم: 🙏 یا امام رضا (ع) اگر مردی متدین واهل تقوا به خواستگاری ام بیاید قبول می کنم یک ماه بعداز اینکہ از مشهد برگشتم روح الله آمد خواستگاری ام و شدم عروس امام رض ا(ع)...👌 برشی از زندگی شهید مدافع حرم روح الله قربانی 🌷 🌼دومین جا هم به نیت شب هشتم محرم میرویم پایین پای امام حسین(ع) جایی که علی اکبر حسین(ع) دفن شده است😰 💥بهش گفتم راضیم شهیـد بشے, ولی الان نه؛ تو هنــوز جوونی...تو جــواب بهم گفت 👈 لذتی که حضرت علی اکبر(ع) از شهــادت برد, حبیــب ابن مظاهر نبرد 👌راوے: همسر شهید مدافع حرم, محمد حسین محمد خانے 🌷بعد علی اکبر(ع)🌷 ✨ مهدی توی وصیت نامه اش نوشته بود: رسیدن به سن 30 سال، بعد از علی اکبر (ع) برایم ننگ است. مادرش می گفت : آخرین بار که از سوریه برگشت ایران، با هم رفتیم مشهد. بعد از زیارت دیدم مهدی کنار سقا خونه ایستاده و می خنده. ازش پرسیدم: چیه مادر؟ 👈 😊چرا می خندی؟...گفت: مادر! امضای شهادتم رو از امام رضا (ع) گرفتم... بهش گفتم: اگه تو شهید بشی من دیگه کسی رو ندارم. مهدی دستش رو به سمت آسمون بلند کرد و گفت: 💓مادر خدا هست... خاطره ای از زندگی فرمانده تیپ فاطمیون, شهید مدافع حرم, مهدی صابری, منبع:کتاب خاطرات مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینو ببینید روحیتون رو عوض میکنه ...👌😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @behesht011
●خانواده شهید مغنیه به یک مهمانی خانوادگی بزرگ دعوت بودند. محل مهمانی در منطقه الغبیری بود.همه بچه ها و نوه ها به مناسبت ولادت حضرت رسول ص دور هم جمع بودند.از همه ی نوه ها درخواست شده بود برای این جلسه صحبتی کوتاه آماده کنند و طی چند کلمه بگویند که برای سال جدید میلادی چه برنامه هایی دارند .همه ی نوه ها صحبت کردند تا اینکه نوبت رسید ●به جهاد مغنیه..جهاد فقط گفت:  طرحم برای سال بعد را هفته ی آینده میگویم!...همه شروع به اعتراض کردند، می گفتند جهاد دارد شرطی که برای همه گذاشته شده را نقض میکند. بعضی ها میگفتند کارش را آماده نکرده است! ●وسط خنده و اینکه هرکسی به شوخی چیزی میگفت، جهاد از حرفش کوتاه نیامد، اصرار داشت که طرحش برای سال آینده را هفته ی بعد می گوید.درست یک هفته بعد دوباره خانواده دور هم جمع شدند ولی این بار، در بین خیل گسترده ی کسانی که برای تسلیت آمده بودند!!... طرح جهاد، شهادت بود. ✍راوی:مادربزرگ شهید 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊