وقتی آخرین تیکه پازلم پیدا میشه و حالا باید به همهی اتفاقایی که افتاده رو با یه دیدگاه دیگه مرورکنی<<<<<<.
تو بیمارستان نمیخواستم معاینه بشم کار دیگه ای داشتم بعد دکتره ۲ بار بهم گفت بشین من نَشستم؛ اخرش گفت خانمم بشین دیگه اینجوری یه جوریه انگار از هم طلب داریم :)))) راستش این رندوم ترین دلیلی بود که شنیدم.
انقدر تو تاریخ تولد حفظ کردن ضعیفم که مغزم یه دفعه رندوم یادم میندازه که اینروزا باید تولد فلانی باشه ها.بعد با استرس گوشی رو روشن میکنم تاریخ و ببینم😭.
وای خیلی وقت بود اینجوری با فیلم نخندیده بودم و الان دارم قهقهه میزنم. واقعاااا عاشق رضا عطارانم.