eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
610 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. السلام علیک یا اباعبدالله تکرار عزای تو چه بسیار شود داغ تو به هر زمان پدیدار شود گه فکه و مجنون و گهی شام و حلب گه کرببلا به غزه تکرار شود ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ نقش دل ما داغ غم یار شود چشمان ز عزای نینوا تار شد صد باره ز داغ کربلا جان بدهد در غزه اگر دلی گرفتار شود ✍ . @navaye_asheghaan
. نباشد غیر داغ تو، به دل شایسته ماتم را به شادی دو عالم‌ هم نباید داد این غم را تویی آن اسم اعظم که حوائج مستجاب از اوست خدا از برکت نام تو بخشیدست آدم را تمام اغنیا هم ریزه خوار سفره ات هستند که دیدم در صف نذری بگیران تو، حاتم را بخار رحمت از چایی بزمت جلوه گر باشد به رشک آورده چایِ روضه تو، چاهِ زمزم را "حسین و یا حسین و یاحسین و یاحسین" ای دل برای عاشقان عشق است از عالم همین دم را چنان که باید و شاید نکردم گریه بر داغت به غفلت دادم از کف دامن ماه محرم را میان روضه ی گودال از چه جان ندادم من؟! به سر باید کنم از این مصیبت خاک عالم را به تیر و نیزه و شمشیر و سنگ آن قوم شیطانی چرا کشتند اینگونه ولی الله اعظم را؟! ۲۸ محرم ۱۴۴۶ ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ . @navaye_asheghaan
. السلام علیکم یا اهلَ بیت النبوة هل الدين إلا الحب و البغض بر دشمنان فطرت ، با هر نشانه نفرین بر خصم آل عترت ، بس جاودانه نفرین گفته خدا به قرآن ، لعنت به اهل ظلم و بر قوم ظالمین و ، هر ظالمانه نفرین دین خداست یک سو ، حب و محبت و مهر سوی دیگر تبرّی ، با یک نشانه ؛ نفرین نیمی ز دین تولاست ، نیم دگر تبرّاست بر دشمن حقیقت ، کن عارفانه نفرین فرمود مصطفی که ، لعنت به اهل تابوت اول به جان قابیل ، در هر کرانه نفرین شش تن ز اولین و ، شش تن ز آخرین اند بر هر کسی که گفت آن ، ماه یگانه نفرین نمرود و آل فرعون ، کذاب قوم موسی قدارِ قتل ناقه ، دانه به دانه نفرین لعنت به ابن ملجم ، معاویه ، یزید و هر که به کربلا بود ، در هر میانه نفرین هر دم به ابن سعد و ، ابن زیاد ملعون بر شمر و حرمله هم ، کن عابدانه نفرین دائم به آل سفیان ، بر قنفذ و مغیره بر آن که آتش انداخت ، بر آشیانه نفرین مادر به دشمنان گفت ، که بر شما نمایم از بعد هر نمازم ، من محرمانه نفرین بر هر که کعب نیزه ، می زد به جسم زینب بر آن که بر رقیه ، زد تازیانه نفرین هر ثانیه دقیقه ، هر ساعت و به هر روز هم دور ماهیانه ، هم سالیانه نفرین بر ظالمان تاریخ ، بر امتداد آن ها بر وارثان قابیل ، با هر بهانه نفرین ریگان و بوش و کارتر ، بانی طالبان و القاعده ی گمراه ، شانه به شانه نفرین کلینتون و اوباما ، مؤسسان داعش بر جبهة النصره و ، آن مارِ لانه نفرین بر عمرو عاص و نیزه ، رَجّاله ها و دجال بر صاحب فریب و ، اهل فسانه نفرین بر هر چه صهیونیست و ، آنان که قبل از ظهور دنبالشان بگردند ، خانه به خانه نفرین اما نتانیاهو ، نفرین به هیکل او بر آن که کودکان را ، کشته شبانه نفرین بر آن که با رسانه ، شد در مسیر شیطان بر هر که با آمریکا ، شد عاشقانه نفرین عمود خیمه ی دین ، ولایت علی است از شاخه های طوبی ، سر زد جوانه نفرین هر که دلش حسینی است ، با ظلم در ستیز است بر جان قوم ظالم ، سازد روانه نفرین هستی اگر عزادار ، بر زینب و علمدار کن با بصیرتت بر ، شمر زمانه نفرین شنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ ✍ شب ۲۹ محرم ۱۴۴۶ . @navaye_asheghaan
. ای دختر قهرمانِ حیدر ای حافظ دودمانِ حیدر ای سرّ خفیِ علویه آه دل خون چکان حیدر ای مادر جمله ی مصائب ای دختر قد کمان حیدر ای مظهر حزن آل طاها غم مایه ی عاشقان حیدر ای بار ِ امانت شهادت بر دوش تو با زبان حیدر غمهای تو دل نموده پر خون چون کارد بر استخوان حیدر بس محنت تازیانه دیدی این غم ببُرد امان حیدر دستان تو نیز بسته بودند داری به خدا نشان حیدر ما را بنما غلامِ بابت بر جان تو بسته جان حیدر ما را برسان به کوی عشاق ای روح علی، روان حیدر ای زینبِ خونجگر، فدایت جان من و عاشقان حیدر @navaye_asheghaan
. دنیای شگفتـی است در سینـه ی آه مظلـوم امید بستـه و چشم بـه راه باید بزنیـم ریشـه ی صهیون را ای لشکر صاحب الزمان (ع)بسم الله . @navaye_asheghaan
. نه زاهد می شود هر آدمی با جای مهر روی پیشانی نه دائم سد خورشید است ابر روز های سرد بارانی مچ سفت صدف وا می شود معلوم خواهد شد چه چیزی را به جان می پرورد در بطن خود از چشم خلق الله پنهانی نفوذی آدمی از جنس ما و درد های مشترک دارد شکایت دارد از فقر و فلاکتهای زنهای خیابانی خودی در ظاهر اما ناخدای کشتی دزدان دریایی نه سرباز وطن یک مهره ی شیطان برای خلق ویرانی نفوذی می تواند خادم و خدمتگزار مهربان باشد نفوذی انجمن دار است گاهی در لباس پاک روحانی نفوذی می تواند دکتر و سرهنگ وشاعر باشد و گاهی نفوذی عارف و علامه ی دهر است و استاد سخندانی نفوذی داور و بازیگر و در هر لباسی فتنه انگیز است نفوذی می تواند یک بسیجی باشد و در نفرت افشانی نفوذیها فراوانند این ایام ،باید با بصیرت بود گرفتاریم در یک کشتی آشفته در دریای طوفانی فرج در پیش،ساحل روبرو،با ناخدایی از تبار نور مسیر ما نخواهد شد عوض در التهاب هیچ بحرانی کسی از راه خواهد آمد و کاخ ستم ویرانه خواهد شد و خواهد رفت از کل جهان با مقدمش درد و پریشانی . @navaye_asheghaan
. مولاتنا یا جبل الصبر اغیثینی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شعله افتاد به جانم دم دروازه شام تیره شد آه! جهانم دم دروازه شام رفت از دست امانم دم دروازه شام بود در سینه فغانم دم دروازه شام پیش چشمان من و قافله‌ای یاس کبود رقص و آواز و نی و عود مهیا شده بود شهر آذین شده بود و همه می‌خندیدند خوب دور و بر ما کف زده و رقصیدند بی علمداری من را همگان می‌دیدند بین آن هول و ولا اهل حرم ترسیدند سایه انداخت سرت از سر نی بر سر من لطف تو بود قراری به دل مضطر من دیدی ای سایه‌ی سر بی تو گرفتار شدم؟ راکب محمل بی پرده در انظار شدم؟ وارد شام پر از طعنه و آزار شدم؟ راهی کوچه و پس کوچه و بازار شدم؟ من که یک عمر فقط پرده نشینی کردم هم‌رهی با شبث و شمر و سنان شد دردم از در و بام نظرها همه جا با ما بود اصلاً این شام بلا آخر این دنیا بود چه قدر سنگ به دستان و به دامن‌ها بود هدف سنگ‌زنان قافله‌ای تنها بود بارش سنگ و من و چشم پر از بارانم هیجده سر، سر نی دید که سرگردانم در همه شهر من غم‌زده را چرخاندند خاک و خاکستر و خاشاک سرم افشاندند لات و الوات مرا خارجی‌ام می‌خواندند ناسزا گفته و از پیش مرا می‌راندند ماجرا سخت‌تر از هر چه شنیدی بوده گله‌ام از گــذر قوم یهــودی بوده سختی کوچه و بازار کجا؟ بزم شراب؟ سختی طعنه‌ی اغیار کجا؟ بزم شراب؟ خنده‌ی قوم جفاکار کجا؟ بزم شراب؟ منِ بی معجر و دستار کجا؟ بزم شراب؟ مرکز ثقل دلم تشت طلا بود و سرت خیزران بود و لب لعل تو و چشم ترت __ . @navaye_asheghaan
. مولاتنا یا جبل الصبر اغیثینی روضه‌شهر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دم دروازه ساعات قیامت شده بود حضرت عمه سادات اذیت شده بود نه فقط عمه که در تابش داغ خورشید سوخته عارض ذریه عصمت شده بود بین آن هلهله و ولوله و رقص و طرب به بنات علوی سخت جسارت شده بود پیش ناموس خدا آن همه سر بر سر نی پای سرها چقدر مضحکه راحت شده بود آن همه سنگ پران بر سر بام و سر راه قحطی معرفت و قحطی غیرت شده بود قافله بود معطل در دروازه شهر و چه خونی به دل آل رسالت شده بود بین این شور و بلا چشم و دل بانوی صبر محو دیدار لب و حنجر و صورت شده بود ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ . @navaye_asheghaan
. و چشمم به جمال گنبدش تا افتاد از چشـم دلـم ، تمـام دنیـا افتاد پا بـال در آورد پرد سمت حـرم قلب از طپش زیاد از پا افتاد... . @navaye_asheghaan
. السلام علیک یا اباعبدالله هر روز بدان که روز ما عاشوراست هر قطعه ی خاک ما دماء الشهداست لبنان و یمن ، ، فلسطین ، ایران هر گوشه ی این جهان ما کرببلاست ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ هر لحظه ی تاریخ پر از تمثیل است گاهی به فرات و علقمه گه نیل است بر شمر و یزید و حرمله لعنت باد هم شمر زمان ما که اسرائیل است . @navaye_asheghaan
. 🔹با کاروان نیزه🔹 می‌آیم از رهی که خطرها در او گم است از هفت‌منزلی که سفرها در او گم است از لا‌به‌لای آتش و خون جمع کرده‌ام اوراق مقتلی که خبرها در او گم است دردی کشیده‌ام که دلم داغدار اوست داغی چشیده‌ام که جگرها در او گم است با تشنگان چشمۀ اَحلی مِن العسل نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است این سرخی غروب که همرنگ آتش است توفان کربلاست که سرها در او گم است یاقوت و دُرّ صیرفیان را رها کنید اشک است جوهری که گهرها در او گم است هفتاد و دو ستاره غریبانه سوختند این است آن شبی که سحرها در او گم است باران نیزه بود و سر شه‌سوارها جز تشنگی نکرد علاج خمارها :: جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر نشنید کس مصیبت از این جان‌گدازتر صبحی دمید از شب عاصی سیاه‌تر وز پی شبی ز روز قیامت درازتر بر نیزه‌ها تلاوت خورشید، دیدنی‌ست قرآن کسی شنیده از این دل‌نوازتر؟ قرآن منم چه غم که شود نیزه، رحل من امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر عشق توام کشاند بدین‌جا، نه کوفیان من بی‌نیازم از همه، تو بی‌نیازتر قنداق اصغر است مرا تیر آخرین در عاشقی نبوده ز من پاک‌بازتر با کاروان نیزه شبی را سحر کنید باران شوید و با همه تن گریه سر کنید :: فرصت دهید گریه کند بی‌صدا، فرات با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا باور مکن که بگذرد از کربلا، فرات با چشم اهل راز نگاهی اگر کنید در بر گرفته مویه‌کنان مشک را فرات چشم فرات در ره او اشک بود و اشک زآن‌گونه اشک‌ها که مرا هست با فرات حالی به داغ تازۀ خود گریه می‌کنی تا می‌رسی به مرقد عباس، یا فرات از بس که تیر بود و سنان بود و نیزه بود هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات از طفل آب، خجلت بسیار می‌کشم آن یوسفم که ناز خریدار می‌کشم :: بعد از شما به سایۀ ما تیر می‌زدند زخم زبان به بغض گلوگیر می‌زدند پیشانی تمامی‌شان داغ سجده داشت آنان که خیمه‌گاه مرا تیر می‌زدند این مردمان غریبه نبودند، ای پدر دیروز در رکاب تو شمشیر می‌زدند غوغای فتنه بود که با تیغ آبدار آتش به جان کودک بی‌شیر می‌زدند ماندند در بطالت اعمال حجشان مُحرم نگشته تیغ به تقصیر می‌زدند در پنج نوبتی که هبا شد نمازشان بر عشق، چار مرتبه تکبیر می‌زدند هم روز و شب به گرد تو بودند سینه‌زن هم ماه و سال، بعد تو زنجیر می‌زدند از حلق‌های تشنه، صدای اذان رسید در آن غروب، تا که سرت بر سنان رسید... :: ای زلف خون فشان توام لیلة البرات وقت نماز شب شده، حی علی الصلات از منظر بلند، ببین صف کشیده‌اند پشت سرت تمامی ذرات کائنات خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق از مشک‌های تشنه وضو می‌کند، فرات توفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟ خاک تو نوح حادثه را می‌دهد نجات! بین دو نهر، خضر شهادت به جستجوست تا آب نوشد از لبت، ای چشمۀ حیات ما را حیات لم یزلی، جز رخ تو نیست ما بی‌تو چشم بسته و ماتیم و در ممات عشقت نشاند، باز به دریای خون، مرا وقت است تیغت آورد از خود، برون، مرا... :: خون می‌رود هنوز ز چشم تر شما خرمن زده‌ست ماه، به گرد سر شما آن زخم‌های شعله‌فشان، هفت اخترند یا زخم‌های نعش علی‌اکبر شما؟ آن کهکشان شعله‌ور راه شیری است یا روشنانِ خون علی‌اصغر شما؟ دیوان کوفه از پی تاراج آمدند گم شد نگین آبی انگشتر شما از مکه و مدینه، نشان داشت کربلا گل داد «نور» و «واقعه» در حنجر شما با زخم خویش، بوسه به محراب می‌زدید زآن پیشتر که نیزه شود منبر شما گاهی به غمزه، یاد ز اصحاب می‌کنی بر نیزه، شرح سورۀ احزاب می‌کنی... :: قربان آن نی‌ای که دمندش سحر، مدام قربان آن می‌ای که دهندش علی الدوام قربان آن پری که رساند تو را به عرش قربان آن سری که سجودش شود قیام هنگامۀ برون شدن از خویش، چون حسین راهی برو که بگذرد از مسجدالحرام این خطی از حکایت مستان کربلاست: ساقی فتاد، باده نگون شد، شکست جام! تسبیح گریه بود و مصیبت، دو چشم ما یک اَلاَمان ز کوفه و صد اَلاَمان ز شام اشکم تمام گشت و نشد گریه‌ام خموش مجلس به سر رسید و نشد روضه‌ام تمام با کاروان نیزه به دنبال، می‌رویم در منزل نخست تو از حال می‌رویم . @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا