.
#شهدا
تقدیم به #مدافع_حرم #شهید_محمد_بلباسی
دوباره زلف تو افتاد دست شانه ی من
طنین نام تو شد شعر عاشقانه ی من
پس از تو جمع نکردیم جانماز تو را
اتاق تو شده حالا نماز خانه ی من
هنوز مثل همیشه دلم که می گیرد
تویی مخاطب غمهای دخترانه ی من
بغل گرفته ام عکس تو را و می افتد
بروی صورت تو اشک دانه ی دانه ی من
دلم برای تو تنگ است بهترین بابا
کجاست آغوشت؟ ها؟ کجاست خانه من؟
چقدر کار بزرگیست دخترت بودن
چقدر بار بزرگیست روی شانه ی من...
شاعر : #سعید_تاج_محمدی
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
تقدیم به شهدای #مدافع_حرم
به مناسبت بازگشت پیکر شهدای خانطومان
#حسین_صیامی
▶️
بگو واسه چی دلت تنگ شده بود
چی شد از خاک تنتو بیرون زدی؟
چه نیازی داشتی برگردی آخه؟
دیدی حالمون خرابه اومدی؟!
وقتی میرسی توو ذوقت نخوره
انقلابی حرف تازه میزنه
ماسکه روی صورتا، شک نکنی
واسه شیمیاییای دشمنه
یاد گرفتی پای مکتب بمونی
واسه اعتقادت احساسی بشی
ما باید ارادهمون عوض بشه
تو اراده کردی بلباسی بشی
تو هنوز همون لباسا تنته
ولی ما لباسامون عوض شده
کاشکی چشماتو ببندی پهلوون
نبینی که دنیامون عوض شده
کاش منو به آرزوهام ببری
کاش هنوز قرارمون حرم باشه
شونههای دلمو تکون بده
شاید این تلقین آخرم باشه
من میگم خواسته دخترت بوده
دخترا باباییان خیلی زیاد
اینو حضرت رقیه شاهده
دخترا صدا کنن بابا میاد
.
.
#پیامبر_اکرم
بوی غم می رسد انگار... دلم می ریزد
اشک از دیده ی غمبار حرم می ریزد
از نگاهِ نگران، برق اِلَم می ریزد
خوب پیداست که باران ستم می ریزد
آه آرامش زهراست به هم می ریزد
یا... قرار است که پیغمبر اکرم برود
سایه ی خنده از این گلکده کم کم برود
مهربانی که برای همه همچون خورشید
نور از خنده ی لب های ترش می بارید
از گرفتاری امّت به جزا می ترسید
روز و شب در پی ارشاد بشر می گردید
مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید
در دلم شور عجیبی ست، نمی دانم چیست؟!
در گلو بغض غریبی ست، نمی دانم چیست؟!
دخترت زار به سر می زند ای وای دلم
بر دلم غصه شرر می زند ای وای دلم
پدرم حرف سپر می زند ای وای دلم
حرف از داغ پسر می زند ای وای دلم
دل بریدن ز تو بابا به خدا آسان نیست
بعد تو واسطه ی وحیِ خدا با ما... کیست؟
این جوان کیست...؟ که از دیدن رویش در دل
غصه وارد شده و خنده ز لب شد زائل
آه یا رب شده انگار صبوری مشکل
گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل
با اجازه... بگذارید بیایم داخل
با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد
پرده از صورت پوشیده ی خود یک سو زد
مژده ای رحمت رحمان! که سحر نزدیک است
ای رسول مدنی! صبح سفر نزدیک است
شب بیچارگی نسل بشر نزدیک است
به علی نیز بگو... روز خطر نزدیک است
وقت برپا شدن آتش در نزدیک است
پدر آماده ی رفتن به سماوات، ولی...
نگران است برای غم فردای علی...
تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد
نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد
آه از سینه ی افلاک برآمد... فریاد
به علی فاطمه را باز امانت می داد
داشت اما خبر از قصه ی زهرا، ای داد
این همه بی کسی ای وای سرم... درد گرفت
دل سرشارِ غم و شعله ورم... درد گرفت
او زِ فردای حسین و حسنش داشت خبر
از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر
از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر
از غم حیدرِ خیبر شکنش داشت خبر
از حسین و بدن بی کفنش داشت خبر
اشک از دیده فرو ریخت و روحش پر زد
پر زد و دختر مظلومه ی او بر سر زد
#رسول_الله
مجتبی روشن روان
#سبک_کربلا_منتظرماست_بیاتابرویم
.
.
بسمالله الرحمن الرحیم
تقدیم به #مدافعان_حرم و #شهدای_خان_طومان
#وحید_قاسمی
▶️
گفتم که پریشان نکنم اذهان را
رویِ جگرم گذاشتم دندان را
ماندم به خدا چگونه خون گریه کنم!؟
مرثیهی کربلایِ خان طومان را
⏭
نشنیده بگیر صوت ألرحمن را
نادیده بگیر رویِ نی قرآن را
امروز أبوهُریره هم تحسین کرد
تحریفکنندگان خانطومان را
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
صل الله علیک یا اباعبدالله السلام ۳
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه
چه می شود که مجال عبادتی می شد
نصیب حلقه به گوشت لیاقتی می شد
قدیمها که کمی صاف و ساده تر بودم
پس از شکستن دل استجابتی می شد
چه خوب چشمه ی چشمم همیشه جاری بود
همین که محضرتان عرض حاجتی می شد
زمان شور حسینی شعور غالب بود
میان سینه زنی ها کرامتی می شد
خلاف حالت امروز طعم نان شبم
شبیه طعم غذاهای حضرتی می شد
به زیر بیرق عباس قد کشیدم من
همیشه فرصت عرض ارادتی می شد
به این گدای شکسته هنوز امیدی هست
اگر که قسمتم آقا زیارتی می شد
من و تو و حرم و لحظه های رویایی
میان شاه و گدا گر رفاقتی می شد
#نـوكــر_نـوشــت:
#حسین_جان💔
چه داند آنکه ندارد خـبر ز عالم عشق
که با خـیال تو بودن چه عالـمی دارد
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #سیدالشهدا
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_مهدی_دهقان
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
.
.
یکی غریب وطن یکی به دور از وطن
#امام_حسن
ناله خیرالنسا واحسنا واحسین
مدینه و کربلا واحسنا واحسین
یکی غریب وطن یکی به دور از وطن
هر دو به غم مبتلا واحسنا واحسین
یکی به زهر جفا یکی به سر نیزه ها
هردو شهید جفا واحسنا واحسین
یکی میان بستر یکی میان گودال
برلبشان ربنا واحسنا واحسین
این به برش خواهرش این بغل مادرش ...
سرش زتن شد جدا واحسنا واحسین
حسن تنش شد کفن حسین عریان بدن
شد کفنش بوریا واحسنا واحسین
یکی تنش گشت خاک یکی تنش چاک چاک
سرش روی نیزه ها واحسنا واحسین
این کفنش پاره شد این بدنش پاره شد
زیر سم اسبها واحسنا واحسین
این بدنش سالم و این بدنش غرق زخم
از دم شمشیرها واحسنا واحسین
این جگرش بین تشت یکی سرش بین تشت
زینب میزد صدا واحسنا واحسین
یکی لبش لاله گون یکی لبش غرق خون
میان تشت طلا واحسنا واحسین
مدینه زینب خمید دگر جسارت ندید
وای زشام بلا واحسنا واحسین
مدینه که غم نداشت به شام محرم نداشت
دختر شیر خدا واحسنا واحسین
مدینه زینب عزیز شام شد حرف کنیز
امان از این روضه ها واحسنا واحسین
.
.
#نوحه
#زمزمه
#امام_حسن_علیه_السلام
#حاج_رضا_یعقوبیان
من که از کودکیم غرق ولای حسنم
شامل لطف وی و لطف خدای حسنم
من گدای حسنم(۲)
سائلم دست تهی آمده ام سوی کریم
این بودفخرمن زار گدای حسنم
من گدای حسنم
اوگرفته است ز جود و کرم خود دستم
عمری شرمنده از این جودو سخای حسنم
من گدای حسنم
سفره اش پهن ونشستم به سرسفره ی او
شکر حق ریزه خور خوان عطای حسنم
من گدای حسنم
همه ی عمر ز لطف ازلی بر لب من
هم بود ذکر خدا ،هم به نوای حسنم
من گدای حسنم
مادرم شیرین محبت حسن داده به من
من نمک خورده ی احسان وغذای حسنم
من گدای حسنم
من مریض گنهم،حق به حسن بخشیدم
من شفا یافته ی دست شفای حسنم
من گدای حسنم
او جگر گوشه ی زهرا و علی می باشد
منم آن ذره که در تحت لوای حسنم
من گدای حسنم
او دعا کرده برای همه ی شیعه خود
من مسلمان شده با سوز دعای حسنم
من گدای حسنم
حرف هرشیعه ی مولای دو عالم این است
مکتب آموخته ی صبر و رضای حسنم
من گدای حسنم
کوچه وسیلی و مسمار وطناب او را کشت
یاد غم های حسن ،غرق عزای حسنم
من گدای حسنم
#شهادت_امام_حسن_علیه_السلام
#مشهد_مقدس
https://eitaa.com/yaghubianreza/3589
.
.
#شهدا
شور چهار ضرب آخر مجلس
تقدیم به شهدای تازه تفحص شده ی خانطومان
یاران سردار از راه رسیدن
مردای مرد سپاه رسیدن
آی خوش به حالشون که با دعای خیر فاطمه
فدایی حرم شدن نوکر شاه علقمه
جاری شده اشگ دو دیده
از شام غم مهمان رسیده
یا لیتنا کنا معکم
حسین حسین جان ذکر لبامون
آقا دعا کن خودت برامون
دعا بکن شهید بشیم حسین عزیز فاطمه
به جون مادرت بده آقا بدردم خاتمه
دردم اینه قرق گناهم
دردم اینه که روسیاهم
یا لیتنا کنا معکم
شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیها #حسن_رضا_محمودی
.👇
..
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#ماه_صفر
🔸در کرم خانه ی حق سفره به نام حسن است
🔸عرش تا فرش خدا، رحمت عام حسن است
قربونت برم آقای کریم...
عزیز زهرا...
یا حسن...
🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است
میدونی چرا امام حسن حرم نداره...
این تعبیر منه...
آخه مادرش زهرا حرم نداره...
ای...غریب حسن...
ای...غریب حسن...
((اگه قراره مادرم زهرا حرم نداشته باشه...
بزار قبر منم با خاک یکسان باشه...))
🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است
🔸ور نه در زاویه ی عرش مقام حسن است
🔸هرکه آمد به در خانه او آقا شد
🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
آی اونی که گفتی مریض دارم...
آی اونی که گفتی گرفتارم...
حاجت دارم...
خدا ميدونه...
سفره امام حسن با بقیه فرق داره...
کسی رو بی جواب بر نمیگردونه...
امشب اگه از این مجلس دست خالی بری تقصیر خودته...
آی اونایی که میخواستید برید کربلا و جا موندید...
اگه برات کربلا هم میخواهی...
از امام حسن بگیر...
🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
دلت آماده شد... بسم الله...
🔸حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین
🔸هر حسینیه که برپاست خیام حسن است
تا به آقا زهر دادند...
صدای ناله اش بلند شد...
فرمود...
بگید برادرم حسین بیاد...
ابی عبدالله اومد کنار بالین برادر...
یک نگاه کرد...
دید رنگ از صورت قشنگ برادر حسن، پریده...
صورت قشنگش از شدت زهر زرد شده...
طاقت نیاورد...
عرضه داشت...
آخ برادر خوبم... حسنم...
چه بلایی سرت آوردند داداش...
همین جا بود...
اشک های قشنگ ابی عبدالله جاری شد...
یدفعه امام حسن چشمان مبارک رو باز کرد...
دید حسینش داره گریه میکنه...
صدا زد...
حسینم... برادرم...
گریه نکن حسین جان...
(یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا)
حسین جان... برادرم...
هر کس برا من گریه میکنه...
تو ديگه برا من گریه نکن حسین...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
همه عالم باید برا تو گریه کنند حسین...حسین...
تو ديگه برای من گریه نکن حسین...
((نميدونم اینطوری بخونم حقش رو میتونی ادا کنی یا نه))
آخ آقا جان امام حسن...
چشمان مبارک رو باز کردی...
دیدی برادرت حسین...
بالا سرت نشسته...
داره گریه میکنه...
اما کربلا وقتی ابی عبدالله چشمان مبارک رو باز کرد...
دید شمر با خنجر برهنه...
آقا جانم امام حسن...
لحظات آخر فرمودید
بگید خواهرم زینب بیاد...
اما کربلا...
ابی عبدالله صدا زد...
زینبم... خواهرم برگرد...
خواهرم برگرد نبینی...
🔸سوی خیمه برگرد خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر ننگری چنینم
🔸رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن آه آتشینم.
.
.
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#ماه_صفر
گریز دوم:
تا خبر مسمومیت امام حسن رو به ابی عبدالله گفتند...
سریع خودش رو به بردار رسوند...
نگاه کرد دید دیگه کار برادر تمامه...
سر حسنش رو در آغوش گرفت...
روی دستان حسین جان به جانان تسلیم کرد...
عرضه بداریم آقا جان یا اباعبدالله...
چه حالی داشتید وقتی خبر مسمومیت برادر رو به شما گفتند...
آقا اینجا بهتون سخت تر گذشت یا کربلا...
وقتی صدای ابالفضل بلند شد...
(یا اخا ادرک اخاک)
برادر حسین برادرت رو دریاب...
فقط همین رو بگم...
ابی عبدالله یه نگاه کرد...
دید فرق عباسش شکافته...
دستهاش رو قطع کردند...
تیر به چشمش زدند...
صداش به ناله بلند شد...
الان انکسر ظهری
کمرم رو شکستند...
بی برادرم کردند...
🔸دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
🔸چشم حرامی با حرم روبرو شد
🔸بیا برگرد خیمه، ای کس و کارم
🔸منو تنها نگذار ای علمدارم
#شهادت_امام_حسن
#بیست_و_هشتم_صفر
.
.
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#آخر_صفر #رسول_الله
#گریز
تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از روی سینه پیغمبر خدا بلند کنه...
حضرت فرمودن علی جان...
بگذار بچه ها کنارم باشن...
با دست هایی که رمق نداشت...
حسن و حسینش رو در آغوش گرفت...
عرضه بداریم یا رسول الله...
لحظات آخر طاقت نداشتید ببینید بچه ها رو از کنار شما دور کنند...
اما ای کاش شما کربلا میبودین...
وقتی دختر ابی عبدالله اومد کنار بدن بابا...
صدا زد عمه جان زینب...
(هذا نعش من)
عمه جان این بدن کیه
خدایا با بدن حسین چکار کردند...
دختر... بدن بابا رو نمیشناسه...
سر در بدن نداره...
همه بدن غرق خون...
انگشت و انگشتر نداره...
صدا زد جانان عمه...
این بدن بابای غریبت حسینه...
خودش رو انداخت روی بدن بابا...
شروع کرد به درد و دل کردن...
یدفعه دیدن چند نفر با تازیانه دارن می آیند...
خدایا اینا میخوان چکار کنن...
کنار بدن بابا ...
هم دختر رو زدن هم عمه جانش زینب رو زدن...
یدفعه دختر بی تاب شد...
صدا زد بابا...
أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة
بابا بلند شو ببین...
دارن عمه جانم زینب رو میزنند...
🔸با همان دستی كه زهرا را زدند
🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند
هر کجا نشستی...
دهانت رو خوش بو کن...
بگو یا حسین...
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
.